eitaa logo
پرسمان اعتقادی
39.4هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.4هزار ویدیو
81 فایل
✳️برای رزرو تبلیغات در مجموعه اَسرا بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2186347655C6187e57a27 شماره مرکز ملی پاسخگویی به شبهات 096400
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 👇 👌امام عليه السلام همچنان به سوى پيش مى‏ رفت تا فرزدق، شاعر معروف را ديد، فرزدق سلام كرد و گفت: «اى فرزند رسول خدا! چگونه به مردم كوفه اعتماد كردى با آن‏كه آنان پسر عمويت- مسلم بن عقيل- و پيروانش را كشتند؟» 🔸 اشك از ديدگان امام شد و فرمود ؛ «خداوند مسلم را رحمت كند، او به سوى رَوْح و ريحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدانيد او به تكليف خويش عمل كرد و هنوز تكليف ما باقى مانده است». 👌سپس اين اشعار را ايراد فرمود: «اگر (لذّات) دنيوى با ارزش به شمار آيد، سراى پاداشِ الهى (بهشت) از آن برتر و ارزشمندتر است و اگر بدن‏ها براى آفريده شده، شهادت در زير ضربات شمشير در راه خدا بهتر است و اگر روزى‏ ها به تقدير الهى تقسيم شده، حريص نبودن در طلب روزى زيباتر است و اگر اموال و دارايى براى واگذاشتن جمع‏آورى مى‏ شود، چرا آزادمردان (در بذل و بخشش آن) بخل بورزند؟ » 📚تاريخ ابن عساكر (شرح حال امام حسين عليه السلام)، ص 163 و بحارالانوار، ج 44، ص 374 _ الملهوف: ص 134، كشف الغمّة: ج 2 ص 239 ؛ مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي: ج 1 ص 223، مطالب السؤول: ص 73 وفيها من «فلقيه الفرزدق» وراجع: مثير الأحزان: ص 45. 🔸ابن شهر آشوب در كتاب مناقب اين را نيز در ذيل اين سخن نقل كرده است؛ « سلام خداوند بر شما اى آل احمد! من مى‏ بينم به زودى از ميان شما كوچ خواهم كرد.» 📚مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 103 👌اوج عظمت امام عليه السلام و اهداف او در اين اشعار كاملًا جلوه‏ گر است او مى‏ داند براى رهايى خود از ننگ تسليم در برابر خودكامگان فرومايه و براى نجات اسلام از چنگال مشركان مسلمان نما از بنى اميّه راهى جز پذيرش شهادت و آمادگى براى استقبال از شمشيرها وجود ندارد. امام عليه السلام از اين طريق ياران خود را نيز براى اين هدف بزرگ مى ‏سازد و آماده مى‏ كند. ❕اما این که امام علیه السلام هنگام مواجهه با حر قصد بازگشت داشت نیز ادعایی غیر قابل قبول است . 👌امام علیه السلام در برابر حر و سپاهیانش که ایشان را محاصره کرده بودند عرضه داشتند ؛ «اى مردم! اين اتمام حجتى است در پيشگاه خداوند و مسلمانان حاضر، من خود به سوى ديار شما نيامدم مگر آن‏كه نامه‏ هاى شما به دستم رسيد و فرستادگانتان به سويم آمدند و گفتند: به سوى ما بيا چرا كه ما پيشوايى نداريم بدان اميد كه خداوند به وسيله تو ما را در مسير هدايت گرد آورد. 🔸اگر همچنان بر دعوت خود باقى هستيد كه اكنون آمدم. بنابراين، اگر با من پيمان و ميثاق‏هاى محكم مى‏ بنديد به گونه‏ اى كه مايه اطمينان خاطرم گردد، با شما وارد شهرتان مى‏ شوم و اگر چنين نكنيد و از آمدنم به اين ديار ناخشنوديد به كه از آنجا آمده ‏ام باز مى‏ گردم». 🔹حر و سپاهيانش در برابر سخنان امام عليه السلام ساكت مانده و جوابى ندادند. 📚فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 134- 135 و ارشاد مفيد، ص 427 (با مختصر تفاوت). 👌با اين كه «حرّ بن يزيد رياحى» بيشترين احترام را در ظاهر به امام عليه السلام گذارد و خود و يارانش پشت سر امام نماز خواندند، ولى مأمور بود به هر قيمتى شده اجازه ندهد امام عليه السلام به كوفه نزديك شود، و اجازه بازگشت به مدينه را هم ندهد، بلكه امام عليه السلام را در يك دور از آبادى‏ ها فرود آورد تا لشكرها فرا رسند و امام عليه السلام را در محاصره كامل قرار دهند. ❕اگر مى‏ بينيم امام عليه السلام مى‏ فرمايد شما مرا دعوت كرديد، اگر حاضر به همكارى نيستيد به جايگاه اصلى ‏ام باز مى ‏گردم، در واقع براى اتمام حجّت بر آن گروه پيمان شكن است ، که شما مرا در قرار داده اید با این که خود مرا دعوت کردید ، و نمی گذارید تحرکی کنم و این نهایت ظلم شما به خاندان رسول خدا است و روز قیامت چه پاسخی به نزد خدا دارید ، اگر چه امام قصد بازگشت نداشت و نیز می دانست که آنها درخواست امام را مبنی بر بازگشت اجابت نمی کنند ، اما باز جهت اتمام حجت تعبیر مذکور را به کار بردند . ❕زيرا اگر امام عليه السلام مى‏ خواست بازگردد، بعد از خبرهاى كه از شهادت مسلم و هانى و پيمان شكنى اهل كوفه به او رسيده بود و هيچ مانعى در ظاهر وجود نداشت، باز مى‏ گشت. او به خوبى مى‏ داند مسير او به سوى كربلا، ميدان جانبازى و شهادت او است، و اين خبر از جدّش خدا به او رسيده بود. ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔اسکن از کتاب تاریخ طبری جلد ۵ صفحه ۴۶۴ فاطمه دختر حسین که بزرگتر از سکینه بود گفت: ای يزيد، دختران پیمبر اسیرانند؟ گوید: یزید گفت: برادر زاده‌ام، به خدا به این راضی نبودم. فاطمه گفت: «به خدا برای ما يك حلقه نگذاشتند یزید گفت: «برادر زاده ام، آنچه به تو می دهم بیشتر از آنست که از تو گرفته اند. ...يزيد کس پیش هريك از زنان فرستاد که از تو چه گرفته اند و هر یك از آنها هرچه گفت، به هر مقدار بود دو برابر آنرا بداد. گوید: سکینه می گفت: هیچ کس را که منکر خدا باشد از یزید بن معاویه بهتر ندیدم. در اينجا يزيد ميگويد كه راضى به كشتن حسين نبوده و ازين موضوع ناراحت است(نيروهاى خودسر سپاه يزيد عامل بوده اند دقيقا مانند موشك زدن به هواپيماى اوكراينى ) اگر يزيد را قاتل حسين بناميم، خامنه اى نيز قاتل مسافرين هواپيماى اوكراينى است. نكته مهم اينكه دختران حسین هیچ ارزشی برای پدرشان قائل نبودند، و دقیقا فردای قتل پدر، عمو، پسر عمو و خانواده شان دعوای پول و ثروت می‌کنند؟ چرا دختران حسین به یزید نمی‌گویند که چرا پدر و عمویمان را کُشتی؟ و در عوض می‌گویند که اموالمان را برده‌اند ❗️❗️ 💠💠 👌ملحدین فضای مجازی نه تنها وطن خود را به اربابان آمریکائی و اسرائیلی خود فروخته اند ، بلکه شرافت خود را نیز تاراج کرده اند و در اوج وقاحت ، از یزید جنایتکار دفاع کرده و سعی در تطهیر دامن او از قتل امام حسین علیه السلام دارند . ❕حال ملحد بی شرافت ، مدعی شده است که یزید راضی به کشتن امام حسین ع نبوده است و از این موضوع ناراحت شده است ❗️ 👌مطابق شواهد و قراینی که ذکر شد که در نمایه بالا می توانید بخوانید ، به طور یقین به این نتیجه رسیدیم که یزید در قتل امام حسین علیه السلام دخالت مستقیم داشته است. بنابراین ، چنان که نصوص آن در ادامه می آید ، این اخبار را باید حمل بر فریب دادن مردم کرد؛ زیرا بعد از واقعه کربلا و برملا شدن جنایات یزید، مردم بر ضد او شورش کرده، از او متنفّر شدند. لذا خود را مجبور دید این جنایت را به گردن ابن زیاد بیندازد تا از تبعات آن خلاصی یابد ، توضیح بیشتر ؛ 1⃣اگر کشتن امام حسین علیه السلام به امر و ارشاد یزید نبوده، بلکه کاری خود سر از ناحیه ابن زیاد بوده است آن طوری که برخی می‌گویند و یزید از این عمل ناراضی بوده ، باید در مقابل عمل ابن زیاد جبهه گیری می‌کرد و شدیداً با او به مقابله می‌پرداخت و به تناسب عمل زشتش او را توبیخ می‌نمود ، زیرا ابن زیاد از وظیفه خود تعدّی کرده و تمرّد نسبت به دولت مرکزی داشته است ولی از آن جا که مشاهده می‌کنیم نه تنها هیچ گونه توبیخی از جانب یزید به او نشد بلکه او را تشویق نیز نمود، این خود دلالت دارد بر این که عملکرد ابن زیاد با دستور مستقیم و ارشاد یزید بن معاویه بوده است ؛ ❕بعد از شهادت امام حسین علیه السلام یزید بن معاویه جوایز بسیاری برای ابن زیاد فرستاد و نزد او اجر و قرب خاصی پیدا کرد. ❕ ابن اثیر می‌نویسد ؛ «چون سر حسین علیه السلام به یزید رسید، مقام و درجه ابن زیاد نزد یزید بالا رفته، هدایایی به او عطا نمود و به جهت آن چه انجام داده بود او را مسرور ساخت». 📚کامل ابن اثیر ج 3 ص 300 _ تاریخ طبری ج 4 ص 388 _ تاریخ الخلفاء ، ص 208 _ البدایه و النهایه ج 8 ص 254 _ کتاب الفتوح ج 5 ص 25۲ ❕طبری نقل می‌کند ؛ «چون عبیداللَّه بن زیاد، حسین بن علی و فرزندان پدرش را به قتل رسانید، سرهای آنان را به سوی یزید بن معاویه فرستاد. در ابتدا یزید از این عمل خشنود شد و عبیداللَّه منزلت و مقامی نزد یزید پیدا کرد». 📚تاریخ طبری ج 4 ص 288 ❕مسعودی و دیگران نقل کرده اند که ؛ «یزید همیشه اهل طرب بود … روزی در مجلس شراب نشسته و در طرف راستش ابن زیاد قرار داشت - و این بعد از کشتن حسین علیه السلام بود آن گاه رو به ساقی کرده و گفت: «مرا شرابی ده که سراسر وجودم را سیراب کند. آن گاه روی کن و به مثل آن، ابن زیاد را سیراب کن. او که صاحب سرّ و امانت نزد من است. و به جهت تأیید غنیمت‌ها و جهاد من چنین نما. » 📚مروج الذهب ج 3 ص 77 ❕سبط بن جوزی می‌نویسد: «یزید ابن زیاد را به سوی خود طلبید و اموال بسیار و تحفه‌های بزرگی به او عطا نمود، و او را به خود نزدیک کرده و منزلتش را رفیع گردانید. حتّی بر زنان خود داخل کرده و هم پیاله شرابش گردانید. آن گاه به آوازه خوان گفت: غنا بخوان. آن گاه خودش آن دو بیت سابق را انشاء نمود». 📚تذکره الخواص ص 260 ❕ابن اعثم نیز نقل کرده که یزید به ابن زیاد یک میلیون درهم جایزه داد . 📚الفتوح ج 5 ص 252 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 2⃣یزید نه تنها ابن زیاد را به جهت کشتن امام حسین علیه السلام توبیخ نکرد، بلکه از توبیخ او نیز جلوگیری نمود. ❕طبری و دیگران نقل کرده اند ؛ «هنگامی که اسرا را بر یزید وارد کردند یحیی بن حکم با خواندن دو بیت شعر، ابن زیاد را بر این عمل توبیخ و سرزنش کرد … ولی یزید مشت محکمی به سینه او زد و گفت: ساکت باش! ». 📚کامل ابن اثیر ج 3 ص 301 _ تاریخ طبری ج 4 ص 252 _ البدایه و النهایه ج 8 ص 209 ❕این حرکت یزید و دفاع سرسخت او از ابن زیاد نه تنها دلیل بر رضایت از عمل ابن زیاد دارد بلکه امضای بر عمل او بوده و در حقیقت این جنایت به امر او صورت گرفته است . 3⃣از تاریخ استفاده می‌شود که یزید عبیداللَّه را حتی بعد از کشتن امام حسین علیه السلام بر ولایت و امارت کوفه و بصره ابقا نمود. و این دلالت بر رضایت او بر عملکرد ابن زیاد دارد، و گرنه باید او را از امارت و ولایت عزل می‌کرد. ❕ابن اثیر می‌نویسد ؛ «چون یزید از دنیا رفت خبر به عبیداللَّه بن زیاد رسید … ندا به نماز جماعت داده شد، مردم اجتماع کرده، عبیداللَّه بر بالای منبر رفت و خبر مرگ یزید را به مردم رسانید». 📚کامل ابن اثیر ج 3 ص 319 ❕با توجّه به این سند تاریخی ابن زیاد تا هنگام مرگ یزید والی کوفه و بصره بوده است. و اگر ابن زیاد از جانب خود کاری کرده بود که مورد رضایت یزید نبود، به طور حتم یزید او را عزل می‌کرد، همان گونه که نعمان بن بشیر را از کوفه و ولید بن عقبه را از ولایت مدینه به جهت نارضایتی از آنان عزل نمود. 4⃣با توجّه به اسناد متعددی روشن می شود یزید به کشته شدن امام حسین علیه السلام راضی بوده است و اظهار ندامتش تنها یک صحنه سازی ظاهری بوده است . ❕ یزید به نعمان بن بشیر گفت: «ستایش خدای را که حسین را کشت». 📚مقتل الحسین ، خوارزمی ، ج 2 ص 59 ❕ یعقوبی می‌نویسد ؛ «زمانی که خبر کشته شدن امام حسین علیه السلام به یزید رسید، او در باغ خضرای خود بود، در آن هنگام تکبیر بلندی گفت … ». 📚تاریخ یعقوبی ج 2 ص 222 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « چون اسیران به شام رسیدند، یزید بزرگان اهل شام را دعوت کرد تا بر او وارد شده و به او جهت این پیروزی تبریک بگویند. » 📚البدایه و النهایه ج 8 ص 197 _ سیر اعلام النبلاء ج 3 ص 319 ❕ مقریزی و دیگران نقل کرده اند که چون سر امام حسین علیه السلام را نزد یزید گذاردند، با قضیب شروع به کوبیدن به دندان‌های حضرت نمود و شعر خواند … آن گاه دستور داد تا سر شریف آن حضرت را بر در قصر تا سه روز به دار آویختند. 📚الخطط مقریزی ج 2 ص 289 _ سیر اعلام النبلاء ج 3 ص 319 ❕و مطابق نصّ دیگر تا سه روز در دمشق سر را بر دار زد و سپس آن را در خزینه اسلحه خود قرار داد. 📚البدایه و النهایه ج 8 ص 222 5⃣و مطابق نصوص دیگری ، یزید به قتل امام حسین علیه السلام افتخار می کرده است . ❕ابن اثیر نقل می‌کند ؛ «آن گاه یزید اجازه ملاقات عمومی داد تا بر او وارد شوند در حالی که سر مبارک امام حسین علیه السلام در مقابل او قرار داشت، و در دستان او چوبی بود که با آن به گلوی آن حضرت می‌کوبید. آن گاه مشغول قرائت اشعار حسین بن حمام شد که دلالت بر افتخار و تکبّر او در موضوع کشتن امام حسین علیه السلام دارد». 📚کامل ابن اثیر ، ج 3 ص 298 ❔اگر یزید بر شهادت امام حسین علیه السلام و کشته شدن او راضی نبود چرا با چوب به گردن و بنابر نقل دیگر بر لب و دندان حضرت زد؟ و چرا بر این کار با خواندن اشعار افتخار کرد؟! ❕سیوطی می‌نویسد ؛ «هنگامی که حسین و فرزندان پدرش کشته شدند، ابن زیاد سرهای آنان را به سوی یزید فرستاد. یزید در ابتدا از کشته شدن آنها خوشحال گشت، ولی چون مشاهده کرد مسلمانان بدین جهت او را دشمن داشته و بغض او را بر دل گرفته اند، اظهار پشیمانی نمود. و جا داشت و مردم حق داشتند او را دشمن بدارند». 📚 تاریخ الخلفاء ص 208 ❕سبط بن جوزی نقل می کند ؛ « هنگامی که سر حسین علیه السلام را به نزد یزید گذاردند، اهل شام را دعوت کرد و شروع به کوبیدن چوب خیزران بر سر حضرت نمود. آن گاه اشعار ابن زبعری را قرائت نمود که مضمون آن این است: که ما بزرگان بنی هاشم را در عوض بزرگان خود که در بدر کشته شدند به قتل رساندیم و لذا در این جهت اعتدال و تعدیل برقرار شد». 📚تذکره الخواص ص 235 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 6⃣ اعتراف حاضران بر مشارکت یزید ؛ ❕طبری نقل می‌کند: «آن گاه یزید به مردم اجازه داد به دیدار او بروند. مردم داخل دارالاماره یزید شدند در حالی که سر حسین علیه السلام مقابلش بود و با چوب دستی خود بر گلوی حسین علیه السلام می‌کوبید … شخصی از اصحاب رسول خدا به نام ابو برزه اسلمی خطاب به یزید گفت: آیا با چوب دستی ات بر گلوی حسین علیه السلام میکوبی؟ آگاه باش! تو چوبت را بر جایی میکوبی که من دیدم رسول خدا آن جا را می‌بوسید. ای یزید! در روز قیامت خواهی آمد در حالی که شفیع تو ابن زیاد است. ولی حسین علیه السلام در روز قیامت خواهد آمد در حالی که شفیعش محمد است، آن گاه برخاست و بر او پشت کرد و از مجلسش بیرون رفت». 📚 تاریخ طبری، ج 4، ص 356 _ کامل ابن اثیر، ج 3 ص 298 7⃣علمای منصف اهلسنت هم معتقدند ، یزید عامل قتل امام حسین علیه السلام بوده و اظهار ندامت او تنها یک صحنه سازی صوری بوده است . ❕تفتازانی می‌نویسد ؛ «رضایت یزید به کشتن حسین علیه السلام و خوشحالی او از این عمل و اهانت به اهل بیت علیهم السلام از متواترات معنوی است گر چه تفاصیل آن‌ها اخبار آحاد است. ما در شأن او توقّف نداریم، بلکه در بی ایمان بودن او درنگ نمی کنیم. لعنت خدا بر او و بر انصار و کمک کاران او باد». 📚شرح عقائد نسفیه ص 181 ❕دکتر طه حسین نویسنده مصری می‌نویسد ؛ «گروهی گمان می‌کنند که یزید از کشته شدن حسین علیه السلام با آن وضع فجیع، تبرّی جسته و گناه این عمل را بر گردن عبیداللَّه انداخته، اگر چنین است چرا عبیداللَّه را ملامت نکرد؟ چرا او را عقاب نکرد؟ چرا او را از ولایت عزل نکرد » 📚الفتنه الکبری ج 2 ص 265 ❕نقلی هم که معاند به آن استناد کرد و مدعی شد دختران امام حسین علیه السلام برای قتل پدر خود ارزشی قائل نبوده اند و از غارت اموالشان شکایت می کنند ، سندا ضعیف است . ❕طبری نقل مذکور را از ابومخنف و او نیز از الحارث بن کعب نقل می کند . 👌طبری مستقیم از ابومخنف نقل می کند ، در حالی که ابومخنف متوفای 158 قمری و طبری متوفای 310 است و بین این دو 152 سال فاصله است . بنابراین طبری مستقیم نمی تواند از ابومخنف نقل کند و راویان واسطه ای باید میان آن دو باشد که چون این راویان واسطه ذکر نشده اند، روایت را تبدیل به روایتی مرسل می کند که در اصطلاح حدیثی ، روایتی که مرسل است ، ضعیف محسوب می شود . ❕الحارث بن کعب نیز از نظر رجال شیعی مجهول است و هیچ گونه توثیقی بر عدالت و وثاقت او وجود ندارد ؛ 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 2 ص 275 _ تنقیح المقال ج 1 ص 247 ❕بر خلاف نقل مورد استناد معاند ، دختران امام حسین علیه السلام همواره مصائب پدر را بازگو و نوحه و عزاداری می کردند ، چنان که در لهوف به نقل از سکینه آمده است ؛ « روز چهارم اقامتمان [در شام‏]، در عالم رؤيا ديدم كه ... زنى سوار بر هودج است و دستش را بر سرش نهاده است. از [نامِ‏] او جويا شدم. به من‏ گفتند: فاطمه دختر محمّد، مادر پدرت است.گفتم: به خدا سوگند، به سوى او مى ‏روم و آنچه را كه با ما كرده ‏اند، به او خواهم گفت.بلافاصله، به سوى او دويدم تا به او رسيدم و پيشِ رويش ايستادم و مى‏ گريستم و مى‏ گفتم: اى مادر! به خدا سوگند، حقّ ما را انكار كردند. اى مادر! به خدا سوگند، جمع ما را پراكنده كردند. اى مادر! به خدا سوگند، حريم ما را ناديده گرفتند و حلال شمردند. اى مادر! به خدا سوگند، پدرمان حسين را كُشتند. او به من گفت: «بس كن، اى سَكينه! دلم را پاره كردى و جگرم را سوزاندى. اين، پيراهن پدرت حسين است كه آن را از خود، دور نمى‏ كنم تا با آن، خدا را ديدار كنم!». 📚الملهوف ص 220، مثير الأحزان: ص 104 ، بحار الأنوار: ج 45 ص 141. 👌و بر خلاف نقل مذکور ، دختران امام حسین علیه السلام همواره می گفتند که کافر و مشرکی سنگدل_تر از یزید ندیدیم ، چنان که شیخ صدوق به نقل از دربان عبيد اللّه بن زياد نقل می کند ؛ « زنان حسين عليه السلام را بر يزيد بن معاويه، وارد كردند و زنان خاندان يزيد و دختران معاويه و خانواده ‏اش صيحه زدند و فرياد كشيدند و نوحه سر دادند. سرِ امام حسين عليه السلام پيشِ روى يزيد، نهاده شد. سَكينه گفت: به خدا سوگند، سنگ‏دل ‏تر از يزيد و كافر و مشركى بدتر و جفاكارتر از او نديده ‏ام. یزيد، در حالى كه به سر مى ‏نگريست، شروع به خواندن كرد ؛ «كاش پدرانم در بدر، اكنون بودند و بى‏ تابى خزرج را از زخم سلاح مى‏ ديدند! سپس فرمان داد سرِ حسين عليه السلام را بر درِ مسجد دمشق، نصب كنند.» 📚الأمالي صدوق: ص 230 ، روضة الواعظين: ص 211، بحار الأنوار: ج 45 155 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا جمله « من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا » « هرکس یک حرف به من بیاموزد مرا عبد خود کرده است » روایت امام است ❗️برخی می گویند این حدیث جعلی است ❕❕ 💠💠 👌در جوامع حدیثی ما جمله مذکور « من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا » به عنوان روایت از علی علیه السلام نقل نشده است و جمله مذکور از مشهوراتی است که مستند روایی ندارد . ❕اما مضمون آن در برخی روایات مورد اشاره قرار گرفته است . 👌از پیامبر گرامی نقل شده است که فرمود ؛ « از هر کس یک بیاموزی بنده اش شده ای » 📚بحار الانوار ج77 ص165 📚عوالی اللالی ج1 ص292 👌در نقل دیگری آمده است که فرمود ؛ «هر کس به شخصی یک مساله بیاموزد مالک او شده است ، گفته شد آیا می تواند او را بفروشد و بخرد فرمود خیر بلکه می تواند به او امر و نهی کند » 📚منیه المرید ، شهید ثانی ،ص243 ❕به هر حال مضمون جمله مذکور والای استاد و معلم را نشان می دهد که در برابر شاگرد حق امر و نهی دارد و در مقابل شاگرد نیز باید همچون مولای خود ، استاد و معلم را مورد احترام قرار دهد ، چنان که در روایتی از امام علیه السلام مصادیق این احترام چنین بیان شده است ؛ « حق عالم بر تو این است که از او زیاد سوال نکنی و لباس او را نگیری ، و اگر بر مجلس عالم وارد شدی و نزد او عده ای بودند سلام بر همه آنها کن و سلام و درود ویژه خود را به آن عالم تقدیم نما ، و برای نشستن جایگاهی را در برابر او انتخاب کن و پشت سر او منشین و با گوشه چشم به او نظر میفکن و با دست خود به او اشاره نکن ( که بی احترامی به او است ) و زیاد نگو فلانی و فلانی بر عکس قول شما گفته اند و با زیاد صحبت کردن او را ناراحت نکن زیرا مثل عالم و دانشمند مثل درخت خرمایی است که انتظار کشیده می شود چه موقعی از آن رطبی فرو ریزد » 📚 الکافی ج1 ص37 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔در یک پیام میگویید ، بهشتیان گرما و حرارت آزار دهنده ایی نمیبینند و در پیام دیگر در بهشت خبری از انها ( ماه و خورشید ) نیست یعنی چه ؟؟ بالخره خبری از انها هست یا نه ؟؟؟ الان این تناقض قرآن رفع شد ❗️❗️ 💠💠 ❕خداوند می فرماید ؛ « بر تختهاى زيبا تكيه كرده‏ اند ، نه آفتاب را در آنجا مى‏ بينند، نه سرما را - و در حالى است كه سايه ‏هاى آن (درختان بهشتى) بر آنها فرو افتاده، و چيدن ميوه‏ هايش بسيار آسان است. » ( انسان 13 _ 14 ) ❔در اين آيات وجود خورشيد و آفتاب در بهشت نفى شده است، ولى در آيات بعد، از سايه درختان بهشتى سخن به ميان آمده است. اگر آفتابى در بهشت وجود ندارد، چگونه سايه درختان مورد بحث قرار گرفته است، آيا اين آيات با هم تناقض ندارند ❗️ 👌استاد مکارم شیرازی پاسخ می گوید ؛ ❕اوّلًا: قرآن نمى‏ گويد ؛ «در بهشت آفتاب وجود ندارد» بلكه مى‏ فرمايد آفتاب قابل رؤيت نيست، يعنى درختان بهشتى آن قدر متراكم و انبوه هستند كه بهشتيان از لابه‏ لاى اين درختان آفتاب را نمى‏ بينند. ❕ثانياً: منظور از اين كه مى‏ فرمايد: «لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً» اين است كه آفتاب داغ و آزار دهنده ‏اى وجود ندارد، امّا وجود آفتاب معتدل را نفى نمى ‏كند. بنابراين، تناقضى در آيات فوق به چشم نمى‏ خورد. 📚آیات ولایت در قرآن ، ص 223 ❕اما آنچه به نظر ما صحیح تر است ، آن است که در بهشت خبری از خورشید نیست و خورشید و ماه و ستارگان در آستانه قیامت در معرض زوال و نابودی و خاموشی قرار می گیرند ، چنانكه قرآن مى‏ گويد: «در آن هنگام كه طومار خورشيد درهم پيچيده شود و ستارگان تاريك گردد» اذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ وَ اذَا النُّجُومُ انْكَدَرَت‏ »( تکویر 1_2) ❕در سوره قيامت نيز مى‏ خوانيم: «در آن هنگام كه چشم‏ها در شدّت وحشت به گردش درمى‏ آيد، و ماه بى‏ نور مى ‏گردد، و خورشيد و ماه يكجا جمع مى ‏شود، و انسان مى‏ گويد راه فرار كجاست» ( قیامت 7_10) 👌و می فرماید ؛ «هنگامى كه ستارگان محو و تاريك شوند» (مرسلات- 8) ❕پيامبر گرامی فرمود ؛ « بهشت، يك خشتش از طلاست و يك خشتش از نقره. ريگ‏هايش ياقوت و زمرّد است. ملاطش مشكِ تند و خاكش زعفران است. جوى ‏هايش روان، ميوه‏ هايش آويزان و مرغانش آوازخوان ‏اند. در آن جا نه آفتابى هست و نه سرماى سوزناكى‏ » 📚تفسیر فرات ص 957 _ بحار الانوار ج 21 ص 86 ❕امام رضا علیه السلام فرمود ؛ « خورشید و ماه دو نشانه از نشانه های خداوند هستند که مطیع امر خداوند بوده و نورشان از نور عرش خداوند است ... زمانی که قیامت شود ، نورشان به عرش بازگشت می کند و دیگر خورشید و ماهی وجود ندارد » 📚تفسیر قمی ج 2 ص 343 _ البرهان فی تفسیر القرآن ج 5 ص 230 ❔حال پرسش اینجاست که اگر در بهشت خورشید نیست ، پس چگونه قرآن خبر از وجود سایه در بهشت می دهد ، چنان که می فرماید ؛ «در آن روز [قيامت‏]، اهل بهشت، كار و بارى خوش در پيش دارند. آنها با همسرانشان در زير سايه ‏ها بر تخت‏ها تكيه مى ‏زنند » ( يس ، 55- 58 _ النساء: 57؛ الرعد: 35؛ المرسلات: 41؛ الواقعة: 30 ) ❕پاسخ روشن است . بهشت منبع روشنایی است ، نه ظلمت و تاریکی ، هیچ مانعی نیست که منابع نورانی غیر از خورشید و ماه ، در بهشت باشند که از نور آنان سایه ایجاد شود و بهشتیان در سایه های ایجاد شده استراحت کنند . ❕اولیاء الهی با نور وجودشان بهشت را نورانی می کنند ، چنان که قرآن می فرماید ؛ « (اين پاداش بزرگ) در روزى است كه مردان و زنان با ايمان را مى‏ نگرى كه نورشان پيش رو و در سمت راستشان به سرعت حركت مى‏ کند (و به آنها مى ‏گويند) بشارت باد بر شما امروز، به باغهايى از بهشت كه نهرها زير درختانش جارى است، جاودانه در آن خواهيد ماند و اين پيروزى بزرگى است- روزى كه مردان و زنان منافق به مؤمنان مى‏ گويند: نظرى به ما بيفكنيد تا از نور شما شعله ‏اى برگيريم، به آنها گفته مى ‏شود: به پشت سر خود بازگرديد و كسب نور كنيد!، در اين هنگام ديوارى ميان آنها زده مى‏ شود كه درى دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب‏ » ( حدید 12_13) ❕منظور از این نور ، همان تجسم نور ايمان است ، و جاى تعجب نيست، چرا كه در آن روز عقائد و اعمال انسانها تجسم مى‏ يابد، ايمان كه همان نور هدايت است به صورت روشنايى و نور ظاهرى مجسم مى‏ گردد، و كفر كه تاريكى مطلق است، به صورت ظلمت ظاهرى مجسم مى ‏گردد ، و لذا در آيه 8 سوره تحريم مى ‏خوانيم ؛ « در آن روز كه خداوند پيامبر خود و كسانى را كه با او ايمان آوردند خوار نمى‏ كند، نورشان پيش روى آنها حركت مى‏ كند » 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌امام صادق عليه السلام فرمود ؛ « روز قيامت، دوستانِ در راه خدا بر منبرهايى از نور قرار دارند و نورِ چهره‏ هايشان و نورِ پيكرهايشان و نورِ منبرهايشان، همه چيز را روشن كرده و بر آنها تابيده است، تا آنجا كه با اين نور شناخته‏ مى ‏شوند و گفته مى‏ شود: «اينان، دوستان در راه خداوند هستند». 📚الکافی ج 2 ص 125 ❕یا در نقل دیگری آمده است ؛ « بر اهل بهشت ساعتی می گذرد که در آن نور خورشید و ماه را می بینند ، بهشتیان می گویند خداوند به ما وعده داد که خورشید و ماه را نمی بینیم ( پس این چه نوری است ! ) منادی ندا می دهد که پروردگار شما وعده صدقی به شما داده است ، شما خورشید و ماه را نمی بینید ، اما این فرد ( و منبع نور ) مردی از شیعیان علی ع است که از غرفه ای به غرفه دیگر می رود ، این روشنایی که شما می بینید از نور صورت او است » 📚بشاره المصطفی ، ص 159 _ بحار الانوار ج 8 ص 149 ❕اولیاء الهی به تناسب ایمان و اعمالشان از نور برخوردارند ، چنان که در نقلی پیامبر گرامی فرمود ؛ « پس، آنان سرهايشان را بالا مى ‏گيرند و خداوند به اندازه اعمالشان به آنها نور مى ‏دهد؛ به يكى نورى مى‏ دهد به اندازه يك كوه بزرگ كه پيشاپيش او مى‏ دود، به يكى نورى كوچكتر از آن داده مى ‏شود، به يكى نورى داده مى‏ شود كه چون درخت خرمايى به دست مى ‏گيرد و به ديگرى نورى كوچكتر از آن داده مى‏ شود. تا آنكه به آخرين نفر آنها نورى به اندازه شصت پاهايش داده مى‏شود كه گاه مى ‏درخشد و گاه خاموش مى‏ شود. » 📚میزان الحکمه ج 12 ص 461 ❕راهنمایان مومنین چون ائمه علیهم السلام از نور کامل برخوردارند ، چنان که در نقلهای شیعه و سنی آمده است ؛ « هنگامى كه بهشتيان در بهشت هستند ناگهان نورى‏ همچون نور آفتاب مشاهده مى‏ كنند كه صحنه بهشت را روشن ساخته، بهشتيان به رضوان (فرشته مامور بهشت) مى‏ گويند: اين نور چيست با اينكه پروردگار ما فرموده در بهشت نه آفتاب را مى‏ بينند و نه سرما را؟! او در پاسخ مى ‏گويد ؛ اين نور خورشيد و ماه نيست، ولى على ع و فاطمه س خندان شده ‏اند و بهشت از نور دندانشان روشن گشته است » 📚روح المعانی ، آلوسی ، ج 29 ص 159 _ بحار الانوار ج 35 ص 241 ❕امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « نور امامان مومنین در روز قیامت در مقابل و جانب راست مومنین با سرعت حرکت می کند تا مومنین وارد منازل بهشتی خود می شوند » 📚تاویل الایات ج 2 ص 659 _ البرهان فی تفسیر القرآن ج 5 ص 284 👌به هر حال ما همین اندازه می دانیم که در بهشت منابع نورانی هستند که بهشت از نور وجودشان روشن شده و از همان نور ، سایه ایجاد می شود ، اما از جزئیات و کیفیت آن اطلاع دقیقی نداریم ، چرا که همه چیز سرای آخرت با دنیا فرق دارد. آن جا جهان دیگری است با قوانین خاص خودش چنان که پیامبر گرامی فرمود ؛ « مانند بهشت هیچ چشمی ندیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است» 📚بحار_الانوار ج8 ص86 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔برهنه کردن جسد امام حسین در کربلا٬ اقدامی برگرفته از آموزه‌ها و سنت پیامبر اسلام بوده‌ است؟ ▪️لخت کردن جسد دشمن اولین بار در جنگ بدر توسط پیامبر و یارانش انجام شد و پیامبر نه تنها این عمل را تقبیح نکرد بلکه از این عمل به وجد آمد و‌ سجده‌ شکر گذاشت! ابوسلمة بن عبدالاسد مخزومی که در آن موقع(زمان جنگ بدر) پیش پیامبر بوده و باطناً از قتل ابوجهل متأسف بود٬ رو به ابن مسعود کرد و گفت: ابوجهل را تو کشتی؟ گفت: آری خداوند او را کشت. ابوسلمه گفت: تو عهده‌دار کشتن او بودی؟ ابن مسعود گفت: آری! به خدا قسم من او را کشتم و لباسش را هم در آوردم! ابوسلمه گفت: تو او را برهنه کردی و حال آنکه هیچ قریشی٬ دیگری را برهنه نکرده‌است! ابن مسعود گفت: به خدا قسم در همه‌ی قریش و هم‌پیمانانشان کسی دشمن‌تر از او به خدا و رسول خدا نبود و من از رفتاری که با او کرده‌ام پوزش نمی‌خواهم! پس از آن شنیدند که ابوسلمه از گفتار خود استغفار کرد پیامبر نیز از کشته شدن ابوجهل خشنود شد و فرمود: پروردگارا وعده‌ خود را برآوردی! خداوندا نعمت خود را بر من تمام کن! : مغازی واقدی - ترجمه دکتر محمود مهدوی‌دامغانی - ج ۱ - ص۶۸ 💠💠 👌آنچه که از کتاب مغازی واقدی نقل شد ، از چند جهت نمی تواند ثابت کننده مقصود معاند باشد ؛ 1⃣در نقل مذکور نیامده است که پیامبر ابوسلمه را دعوت به کشف لباس و برهنه کردن ابوجهل کرده باشد یا به آن عمل توصیه کرده باشد ، مطابق صریح روایت ، خوشحالی پیامبر تنها برای کشته شدن ابوجهل بوده است ، نه کشف لباس او ؛ « پیامبر از کشته شدن ابوجهل خشنود شد و فرمود پروردگارا وعده خود را بر آوردی ، خداوندا نعمت خود را بر من تمام کن » « فرح رسول الله بقتل ابی جهل و قال اللهم قد انجزت ما وعدتنی فتمم علی نعمتک » 📚المغازی واقدی ، ج 1 ص 91 2⃣واقدی نقل مذکور را بدون هیچ گونه سندی ارایه می دهد و تنها می گوید « یقال » « گفته می شود ...» . نقلی که بدون سند باشد ، ضعیف است و قابل استدلال برای معاند نیست . 3⃣اساسا نقلهای واقدی مورد شک و تردید است ، زیرا علمای اهلسنت او را متهم به کذب و جعل حدیث کرده اند . ❕بخاری و ابوحاتم در مورد او می گفتند متروک است و به نقلهای او توجه نمی شود ، احمد در موردش می گفت احادیث رادگرگون می کند ، ابوحاتم و نسائی می گویند وضع و جعل حدیث می کرده است ، ابن راهویه می گوید او در نزد من از جاعلان حدیث است ، ابن معین گفته است او ثقه نیست ، دار قطنی گفته است در او ضعف است ، ابن خلکان گفته است او را در حدیث تضعیف کرده اند ، یافعی گفته است ، ائمه حدیث او را ضعیف می دانند ، ذهبی نیز گفته است بر ترک نقلهای او اجماع است » 📚میزان الاعتدال ج 6 ص 273 _ المغنی فی الضعفاء ، ج 2 ص 354 _ الکاشف ج 3 ص 65 _ مراه الجنان ج 2 ص 36 _ الانساب ج 5 ص 567 _ تقریب التهذیب ج 2 ص 117 _ طبقات الحفاظ ص 149 4⃣خود علمای اهلسنت نقل کرده اند که پیامبر گرامی هیچ گاه به دنبال کشف عورت دیگران و بر ملا کردن آنچه افراد پنهان می کنند ، نبوده است ، چنان که نقل می کنند ؛ « پیامبر هیچ گاه در طلب کشف عورت دیگران نبود » 📚اسد الغابه ج 1 ص 33 _ امتناع الاسماع ج 2 ص 179 _ البدایه و النهایه ج 6 ص 33 _ سببل الهدی ، ج 9 ص 383 _ الطبقات الکبری ج 1 ص 326 5⃣علی علیه السلام که تربیت شده پیامبر گرامی ص بود و می فرمود ؛ « من عبدی از عبدهای محمد هستم » 📚الکافی ج1 ص90 ❕کشف عورت و برهنه کردن دشمن را عملی ناجوانمردانه می دانست و در نبرد اگر دشمن از ترس جانش به عورتش پناه می برد و خود را برهنه می کرد ، از جان او می گذشت و با او کاری نداشت . ❕نقل می کنند ؛ « در جنگ احد طلحة بن عثمان، پرچمدار مشركان، برخاست و گفت: اى گروه اصحاب محمّد! شما مى‏ پنداريد كه خداوند، ما را با شمشيرهاى شما به آتش مى ‏رانَد و شما را با شمشيرهاى ما به بهشت مى‏ بَرد. اكنون آيا از ميان شما كسى هست كه خداوند او را با شمشير من به بهشت ببرد يا مرا با شمشير او روانه دوزخ كند؟ على بن ابى طالب عليه السلام در برابر او برخاست و گفت: «سوگند به آن كه جانم در دست اوست، از تو جدا نمى‏ شوم تا تو را با شمشيرم روانه دوزخ كنم يا تو مرا با شمشيرت به بهشت بفرستى». پس على عليه السلام ضربه ‏اى بر او وارد كرد و پايش را قطع كرد. وى افتاد و عورتش پيدا شد و گفت: اى پسر عمو! تو را به خدا سوگند مى‏ دهم كه [حقّ‏] خويشاوندى را رعايت كنى. ❕پس على عليه السلام رهايش كرد و پيامبر خدا، تكبير گفت و از على عليه السلام پرسيد: «چه چيزى تو را از تمام كردن كارش باز داشت؟».گفت: « چون عورتش پيدا شد، مرا سوگند داد. پس، از او خجالت كشيدم». 📚تاريخ طبري ج 2 ص 509 _ السيرة الحلبيّة ج 2 ص 223. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « در جنگ احد، چون درگيرى شديد شد، پيامبر خدا، زير پرچم انصار نشست و به على بن ابى طالب پيغام داد كه: «پرچم را پيش ببر!» ... ابو سعد بن ابى طلحه كه پرچمدار مشركان بود، ندايش داد كه: اى ابو القُصَم! آيا اهل نبرد تن به تن هستى؟ گفت: «آرى». پس در ميان دو لشكر به مبارزه در آمدند و دو ضربه ردّ و بدل كردند. على عليه السلام ضربه‏ اى بر او زد و به خاكش افكند. سپس از او روگرداند و كارش را تمام نكرد. يارانش به او گفتند: پس چرا كارش را نساختى؟ فرمود: «عورتش را در برابر من هويدا كرد و خويشاوندى، موجب شد كه از او رو بگردانم ودانستم كه خداى عز و جل او را كشته‏ است». 📚السيرة النبويّة ، ج 3 ص 77، البداية والنهاية ج 4 ص 20. ❕یا در رابطه با نبرد خندق آمده است ؛ « سپس على عليه السلام [بعد از آن كه عمرو را كشت‏]، به سوى پيامبر خدا آمد، در حالى كه چهره ‏اش مى‏ درخشيد. پس عمر بن خطّاب گفت: چرا زره اش را بر نداشتى؟ عرب، زرهى بهتر از آن ندارد. على عليه السلام فرمود: «او را زدم. پس با عورتش خود را از من حفظ كرد و ... خجالت كشيدم كه وى را [با گرفتن زره اش‏] بى ‏پوشش كنم». 📚المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ص 35 _ السنن الكبرى: ج 6 ص 502 _ دلائل النبوّة: ج 3 ص 439، تاريخ دمشق: ج 42 ص 80؛ الإرشاد: ج 1 ص 104، مجمع البيان: ج 8 ص 538. ❕یا در رابطه با نبرد صفین نقل می کنند ؛ « پس بُسر به تپّه نزديك شد، حال آن كه نقابى آهنين بر چهره داشت و شناخته نمى‏ شد. آن‏گاه، او را ندا داد: اى ابوالحسن! به مبارزه با من درآى! على عليه السلام با وقار و بى‏ اعتنايى [به وى‏] به سويش روان گشت و آن‏گاه كه به وى نزديك شد، بر او كه زره به تن داشت، با نيزه ضربه‏ اى زد و وى را بر زمين افكَنْد؛ امّا زره، مانِع فرو رفتنِ نيزه بر اندام او شد. بُسر [نيز] در برابر او به عورتش پناه برد، بدين سان كه دست بُرد تا عورتش را عريان كند و از آسيب او در امان باشد، كه على عليه السلام [با ديدن اين صحنه‏] بازگشت و به او پشت كرد. وقتى بُسر بر زمين افتاد، اشتر او را شناخت و گفت: اى امير مؤمنان! اين بُسر بن ارطات، دشمن خدا و توست. على عليه السلام گفت: «او را وا گذار، كه خدايش لعنت كناد! آيا پس از اين كه چنان كارى كرد [نزديكش شوم و او را بكشم‏]؟». 📚وقعة صفّين ، ص 458؛ شرح نهج البلاغة: ج 8 ص 95 ❕یا ابن قتیبه در شرح نبرد عمروعاص با علی ع نقل می کند ؛ « عمرو به معاويه گفت: آيا خود، از على مى‏ ترسى و آن‏گاه كه من اندرزت مى‏ دهم، مرا [به ترسيدن از او] متّهم مى ‏كنى؟ به خدا سوگند، هر آينه با على مبارزه خواهم كرد، هر چند در نخستين ديدار با وى، هزار بار بميرم. آن‏گاه عمرو به مبارزه على عليه السلام رفت. على بر او ضربتى زد و بر زمينش افكَنْد. عمرو در برابر او به عورتش پناه برد و [بدين سان‏] از او در امان مانْد. على عليه السلام از او دست كشيد و به او پشت كرد. و على عليه السلام هيچ‏گاه به عورت هيچ كس ننگريسته بود؛ چرا كه اهل حيا و بزرگ ْ‏منشى بود و از آنچه براى كسى چون او روا و زيبا نبود، دورى مى‏ كرد. » 📚الامامه و السیاسه ج 1 ص 127 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « روزى على عليه السلام به عمرو بن عاص حمله بُرد و او را با نيزه ضربه زد و بر زمين افكَنْد. عورت او نمودار شد. پس على عليه السلام از او [دست كشيد و] بازگشت. يارانش به وى گفتند: اى امير مؤمنان! تو را چه شد كه از او روى برگرداندى و بازگشتى؟ گفت: «آيا مى‏دانيد او كيست؟».گفتند: نه. گفت: «او عمرو بن عاص است كه عورتش را نزد من آشكار كرد و سپس مرا به ياد خويشاوندى افكند. پس من نيز از او منصرف شدم». آن‏گاه كه عمرو نزد معاويه باز گشت، معاويه به وى گفت: خدا را سپاس گو و كَپَل خود را » 📚البداية والنهاية: ج 7 ص 264، الأخبار الطوال: ص 177، المناقب للخوارزمي: ص 236 ح 240 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔فلسفه حمل علم در ها چیست ❗️اصلا چه معنا و مفهومی در آن است که هیئات عزاداری از آن استفاده می کنند ❕❕ 💠💠 👌علم از ابزار و وسايل عزادارى امام حسين علیه السلام است كه در هيئتها و دسته‏ هاى مذهبى به كار گرفته مى‏ شود. علامت به معناى نشانه است. اين علامتها نشانه‏ هاى گروههاى عزادار محسوب مى‏ شده است و كسانى هم كه آن را حمل مى ‏كردند، «علامت كش» بودند، يعنى علم بردار. به نوشته دهخدا: « مانندى كه بر چوب يا آهن افقى آن از سوى پايين شالهاى ترمه آويزند و از سوى زبر لاله و تنديسهايى از مرغ و جز آن نصب كنند و در ميان زبانه‏اى از فلزّ طويل دارد و بر نوك آن فلز پر يا گلوله‏اى از شيشه الوان نصب كنند و اين زبانه ‏هاى فلزّى كه به «تيغ» مشهور است، سه يا پنج باشد و در مراسم عزادارى محرّم پيشاپيش دسته‏ ها به حركت آرند.» 📚لغت نامه دهخدا ماده علم ، علامت ❕شباهت آن به ، مى‏ رساند كه پس از ارتباط ايران با اروپاييها در عصر قاجار، از آيينهاى مذهبى مسيحيّت اقتباس شده است. به هر حال، نمودها و مظاهرى است كه گاهى عزاداران را از محتوا و اصل عزادارى و اقامه شعائر دينى بازمى‏ دارد. 📚فرهنگ عاشورا ، محدثی ص 320 👌هرچند اصل حمل كردن علم ناشى از انگيزه پيروى حضرت عباس باشد اما به صورت قطع حمل عَلَم عريض و طويل ‏كه به شكل صليب مسيحى هاست و در روى بازوهاى اين علم كذايى، اشكالى از خورشيد، كشكول، تبرزين، كبوتر و اژدها و... شده و بر سر علم هم چند زنگوله آويزان كه‏ مفهوم درستى از اين اشكال و اشيا فهميده نمى ‏شود، همگى اين ابزار پس از ارتباط ايران با اروپايى‏ها در عصر قاجار، از آيين‏هاى مذهبى اقتباس شده است. 🔰به تعبیر دیگر علَم در حقيقت به عنوان سمبلى براى تداعى كردن واقعه كربلا طراحى شده است نشانه ‏هايى مانند دست بريده يا شاخه ‏هاى ، ابزارآلات جنگ مانند سپر و شمشير و يا تزيين يك چوب بلند با پارچه‏ هاى سبز و قرمز و نصب ابزار آلات جنگى و... از علَم هاى اصيل محسوب مى ‏گردد. 👌اين سنت در عصر قاجار در اثر ارتباط با كشورهاى اروپايى و تأثير پذيرى از آداب و سنت‏هاى مسيحيان دستخوش برخى انحرافات قرار گرفته است. اضافه كردن مجسمه‏ هاى بى‏ معنا، تزيين با طلا و نقره و... از مهمترين تحريفات اين سنت است كه گاهى عزاداران و را از محتوا و اصل اقامه شعاير دينى باز مى‏ دارد. 📚نرم افزار پرسمان ، کلید واژه علم 🔸در پایان به نظرات تنی چند از در مورد علم و علم کشی توجه کنید ؛ 💠مقام معظم رهبری ؛ « استفاده از علم فى نفسه اشكال ندارد، ولى نبايد اين امور دين شمرده شود» 📚اجوبه الاستفتاءات س 1444 👌آیت الله مکارم شیرازی ؛ « با توجّه به اينكه دشمنان، پيرايه‏ هايى به مى ‏بندند بهتر است از آن پرهيز شود و به پرچم‏هاى آبرومند ساده قناعت گردد.» 📚احکام عزاداری ص 47 👌بنابراین علم هایی که در عزاداری استفاده می شود بهتر است به شکل ساده و سنتی خود باشد تا هم تداعی کننده خاطره عباس علمدار و رشادت های او در پرچم داری سپاه امام علیه السلام باشد ، چنان که نقل است روز عاشورا نيز چون عباس خدمت امام حسین علیهما السلام آمد و از او اذن ميدان طلبيد، امام گريست و ابتدا اجازه نداد و فرمود: تو علمدار منى، اگر تو بروى و كشته شوى، سپاه من از هم مى ‏پاشد» 📚معالی السبطین ج 1 ص 441 👌و هم با سادگی تداعی کننده سایر غم انگیز کربلا باشد به گونه ای که در بالا توضیح آن گذشت . ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔افرادی را در عزاداری می بینم که به خود را به گریه کردن می زنند و وانمود می کنند که گریه می کنند اما گریه نمی کنند ❗️ برخی میگویند که این عمل ثواب دارد ❕این سخن سندیت دارد ❕❕ 💠💠 👌تباکی یعنی خود را به گريه زدن، خود را گريان نشان دادن، خود را شبيه گريه‏ كننده ساختن و حالت گريه به خود گرفتن است . 🔸در راه احياى عاشورا و بر عزاى حسين علیه السلام ، هم گريستن، هم گرياندن و هم حالت گريه داشتن ثواب دارد. حتّى اگر كسى نگريد يا گريه‏ اش نيايد، گرفتن اين حالت، هم در خود شخص حالت اندوه و تحسّر ايجاد مى‏ کند، هم به مجلس عزا، چهره و رنگ غم مى ‏بخشد. تباكى، همسويى با داغداران سوگ عاشوراست و مثل گريستن و گرياندن است. 🔸در حديث امام علیه السلام است ؛ «من انشد فى الحسين شعرا فتباكى فله الجنّة» هر كه درباره حسين، بگويد و تباكى كند، بهشت براى اوست.» 📚بحار الانوار ج 44 ص 282 👌در حديثى هم كه سيد بن طاووس نقل كرده، چنين است: «من تباكى فله الجنّة» « هر کس در حسین تباکی کند ، بهشت برای اوست » 📚همان مدرک 👌 و در حديث قدسى خداوند آمده است ؛ «اى موسى هر يك از بندگانم كه‏ در زمان شهادت فرزند مصطفى گريه كند يا حالت گريه به خود گيرد و بر سبط پيامبر تعزيت گويد، همواره در بهشت خواهد بود. » 📚مستدرک سفینه البحار ج 7 ص 235 👌البته غير از تباكى در مصيبت ابا عبد اللّه الحسين علیه السلام ، حالت گريه به خود گرفتن در و دعا و از خوف خدا نيز مطلوب است و اين از نمونه‏ هاى روانى تأثير ظاهر در باطن است . 👌 امام صادق علیه السلام درباره گريه بر گناه خويش و از خوف خدا مى‏ فرمايد ؛ « اگر گريه‏ ات نمى‏ آید، خود را به حالت گريه در آور، پس اگر به اندازه سر مگسى اشك بيرون آمد، پس به تو.» 📚بحار الانوار ج 90 ص 344 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔برخی مطرح می کنند که مثلا شیعه برای نمایی می گوید دشمنان قبر امام حسین را چندین بار تخریب کردند این چقدر سندیت دارد ❗️اساسا انگیزه آنان از این عمل چه بوده ❕ 💠💠 👌در این شکی نیست که زیارت قبر امام حسین علیه السلام همواره مورد تاکید و توصیه سایر امامان علیهم السلام بوده است ، چنان که امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « شیعیان ما را به زیارت قبر امام حسین توصیه کنید زیرا زیارت قبر او برای هر شیعه ای که مقر به امامت او است لازم است» 📚بحار الانوار ج98 ص3 🔸الهام ‏بخشى تربت خونين سيد الشهدا در راه مبارزه با ستم، سبب شد كه شيعه،همواره مرقد آن را تكريم و بر گرد آن تجمّع كند. توصيه ‏هاى اكيد ائمّه نيز نسبت به زيارت قبر امام حسين اين شور و الهام را مى ‏افزود. همين سبب شد كه حكّام ستمگر همواره احساس خطر كنند و اين كانون را از هم بپاشند. از دوران بنى اميّه كه زيارت آن حضرت، ممنوع و تحت كنترل بود، تا زمان هارون الرّشيد كه حتّى درخت سدرى را كه سايه‏ بان زائران بود قطع كردند ؛ 📚بحار الانوار ج 45 ص 398 🔸مهم‏ترين جسارت نسبت به مزار امام حسين عليه السلام در تاريخ، مربوط به متوكّل عبّاسى است. وى از سال 232 تا 247 ق، تحت تأثير اهل حديث متعصّب بغداد، بر امور، سيطره داشت. منابع تاريخى، وى را دشمن اهل بيت عليهم السلام دانسته‏اند و گفته ‏اند كه دشمنى با على بن ابى طالب عليه السلام و خانواده ‏اش داشت‏ . 📚الکامل فی التاریخ ج 4 ص 318 ❕متوكّل عباسى، پاسگاهى در نزديكى كربلا زده و به افراد خويش فرمان اكيد داده بود كه هر كس را ديديد قصد زيارت حسين را دارد، بكشيد. 📚بحار الانوار ج 45 ص 404 🔸به امر متوكّل، بار قبر حسين علیه السلام را خراب كردند. 📚همان ص 410 ❕ در يكى از اين نوبتها، «ديزج يهودى» را مأمور تغيير و تبديل و تخريب قبر مطهّر كرد. او نيز با غلامان خويش سراغ قبر رفت و حتّى قبر را شكافت و به حصيرى كه پيكر امام در آن بود برخورد كرد كه از آن بوى مشك مى‏ آمد. دوباره خاك روى آن ريختند و آب بستند و آن را مى ‏خواستند با گاو، شخم بزنند كه گاوها پيشروى نمى‏ کردند. 📚بحار الانوار ج 45 ص 394 🔸هارون الرشيد نيز يك بار به والى فرمان داد تا قبر حسين بن على را خراب كند. اطراف آن را عمارتها ساخته و زمينهايش را زير كشت و زراعت بردند. 📚تتمه المنتهی ص 240 🔸ابن عساكر، نوشته است كه متوكّل، در سال 236 ق، دستور انهدام قبر امام‏ حسين عليه السلام را صادر كرد. پس، خانه ‏هاى اطراف قبر را تخريب و همه را مزرعه كردند و مردم را از زيارت آن قبر، منع كرده، آن جا را به صحرا، تبديل نمودند. مسلمانان، از اين كار، شدند و مردمان بغداد، بر روى بام منازل و مساجد، متوكّل را دشنام دادند و شعرا، او را هجو كردند. 📚تاریخ دمشق ج 72 ص 167 👌به متوكّل خبر دادند كه مردم در سرزمين «نينوا» براى زيارت قبر حسين جمع مى ‏شوند و از اين رهگذر، جمعيّت انبوهى پديد مى‏ آيد و كانون خطرى تشكيل مى ‏شود. متوكّل به يكى از فرماندهان ارتش خود در معيّت تعدادى از لشكريان مأموريّت داد تا مرقد مطهّر را بشكافند و را متفرّق ساخته، از تجمّع بر سر قبر آن حضرت و زيارت قبر او جلوگيرى كنند. او هم طبق دستور، مردم را از پيرامون قبر پراكنده ساخت. اين حادثه در سال 237 هجرى بود. ولى مردم در موسم زيارت، بازهم تجمّع كرده، عليه او شورش كردند و بى‏ باكانه به مأموران خليفه گفتند: اگر تا آخرين نفر هم كشته شويم، دست بر نمى‏ داريم. و بازماندگان ما به زيارت خواهند آمد. وقتى حادثه به متوكّل گزارش شد، به آن فرمانده نوشت كه دست از مردم بردارد و به كوفه بازگردد و چنين وانمود كند كه مسافرتش به كوفه در رابطه با مصالح مردم بوده ... تا اينكه در سال 247 باز تجمّع مردم زياد شد. به نحوى كه در آن محلّ، بازارى درست شد. مجدّدا بناى سخت‏گيرى گذاشتند. 📚اعیان الشیعه ج 1 ص 628 👌روز به روز بر زائران افزوده مى‏ شد، متوكّل سردارى فرستاد و ميان مردم اعلام كردند كه ذمّه خليفه از كسى كه به زيارت رود بيزار است. بازهم آن منطقه را ويران كردند و آب بستند و شخم زدند و قبر را شكافتند. 📚تتمه المنتهی ص 241 👌آرى ... «زيارت اين خاك است كه توده مردم را يارى مى ‏دهد تا به انقلاب حسين علیه السلام و به جهاد و مبارزه او عليه ظلم بينديشند و به رسوا كردن دستگاه حاكم بنشينند. است كه اين خاك- خاك كربلا- سمبل و شعار مى‏ شود و طواف آرامگاه حسين، با صد طواف كعبه مقابل مى ‏شود و حتّى بر آن ترجيح مى‏ يابد.» 📚مجموعه آثار شریعتی ج 7 ص 20 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁