پرسمان اعتقادی
«صهیب بن سنان» که بود؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🎤«صهیب بن سنان» یکی از اطرافیان خلیفه دوم و از نزدیکان وی است. او اهل عراق و از قبیله «نمر بن قاسط» بود.(1) پدر و عمویش از فرمانداران کسری در سرزمین «ابله» بودند.
او در جنگ بین ایرانیان و رومیان اسیر شده و به عنوان اسیر به روم رفته و به همین دلیل به «صهیب رومی» معروف است(2) سپس توسط «عبدالله بن جدعان» خریداری شده و به مکه برده شد؛ وی او را آزاد کرد.(3)
«صهیب» پس از سی و چند نفر مسلمان شد.(4) او هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در خانه «ارقم» بود به همراهی «عمار بن یاسر» خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) مشرف شده و اسلام آورد.(5)
«صهیب» در جنگ های بدر و احد و خندق شرکت داشت.(6)
اما پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله) از اطرافیان خلیفه دوم به شمار می رفت. خلیفه دوم علاقه خاصی به «صهیب» داشت(7) تا جایی که «عمر بن خطاب» وصیت کرد تا او بر بدنش نماز بخواند.(8)
پس از قتل عثمان، «صهیب» از کسانی بود که با حضرت علی(علیه السلام) بیعت نکرد.(9)
سرانجام «صهیب» در مدینه در سال 38 یعنی در زمان خلافت حضرت علی(علیه السلام) در گذشت(10) و او را در «بقیع» دفن کردند.(11) او در هنگام مرگ 70 سال داشت.(12)
📚پی نوشت ها:
1. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ط الأولی،1412ق، ج2، ص726
2. ابن اثیر، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، دارالفکر، بیروت، 1409ق، ج2، ص418
3. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، دارالکتب العلمیة، ط الأولی، بیروت، 1415ق، ج3، ص364
4. ابن عبدالبر، پیشین، ج2، ص728
5. ابن اثیر، پیشین، ج2، ص419
6. همان، ج2، ص419
7. همان، ص421
8. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الإشراف، تصحیح عبد الله اسماعیل الصاوی، القاهرة، دارالصاوی، بیتا(افست قم: مؤسسة نشر المنابع الثقافة الاسلامیة)، ص252
9. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دارصادر، بیروت، 1385ق، ج3، ص191
10.ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، دارالفکر، بیروت، 1407ق، ج7، ص318
11. ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولی، 1410ق، ج3، ص173
12. همان
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(28).mp3
4.72M
❓پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 28 - اراده امام در به دست آوردن علم
🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 #شرح_حدیث
🔰 مهریه و برکت!
🔅 #امام_صادق_علیه_السلام فرمودند:
🔸 انَّ مِن بَرَکَهِ المَراَهً قِلَّهُ مَهرِها؛
از برکت و خجستگی زن، آن است که مهریّه اش کم باشد.
📚 من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۵۴
✍️ شرح حدیث:
ازدواج و تشکیل خانواده، از بهترین کارهاست و به تعبیر روایات، هیچ بنایی برپا نشده است که بهتر از «بنای خانواده» باشد.
آنچه اساس این کانون را تشکیل می دهد، مهرورزی، علاقه، صداقت و صمیمیّت است.
هر چند «مهریّه» نشانه اهتمام و علاقه ی مرد به همسرش است و پشتوانه ای برای زن به شمار می آید ولی معیار ارزش او نیست. در فکر جاهلانه بعضی افراد، ارزش و اعتبار زن به میزان مهریه ی او بستگی دارد که این خطاست.
اگر صمیمیّت، محبت، توافق اخلاقی و انس روحی نباشد، مهریه یسنگین، هرگز نه سعادت می آورد و نه تضمینی برای استحکام بنای خانواده و دوام زندگی مشترک می گردند.
🔻 در روایات، مهریّه زیاد، شوم و ناپسند معرفی شده است و بهترین مهریّه را کمترین و آسانترین آن دانسته اند. از #پیامبر_اکرم_(ص) روایت شده است:
🔅 «برترین زنان امّت من، آنانند که... کم مهریّه تر باشند».
▫️ بحارالانوار، ج۱۰۳،ص۲۳۷
در ازدواج، مهمترین معیار، باید «دین»، «نجات و اصالت خانوادگی»، عقل، شعور، صداقت و عفاف باشد و این عوامل است که سلامت زندگی و دوام آن را تضمین می کند. به قول سعدی:
❀ زن خوب فرمانبر پارسا
کند مرد درویش را پادشا
📗 حکمتهای صادقی، #جواد_محدثی
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 استفتاء از محضر مرجع بزرگ شیعه حضرت آیت الله العظمی #وحید_خراسانی درباره اقامه ی عزا در ایام شهادت حضرت صدقه ی کبری صلوات الله علیها با وجود بیماری #کرونا
📚 بنقل از کانال رسمی دفتر حضرت آیتاللهالعظمی #وحید_خراسانی دامت برکاته
🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا خدا فقط به آدم های خوب کمک می کند؟ یعنی خدا هیچ وقت دعای یک گناهکار و خطاکار را مستجاب نمی کند؟
کمک خدا به دو قسمت تقسیم می شود: کمک عمومی؛ کمک اختصاصی.
کمک عمومی این است که خدا به همه موجودات و مخلوقات، خوب و بد، گیاه و حیوان و انسان و ... آنچه که لایق حیاتشان است و ظرفیت وجودیشان طلب می کند را به همه آن ها داده و رزق معمولی که همه دارند را به آن ها عنایت می کند و هیچ کسی نیست مگر این که از این کمک خدا برخوردار است که از این کمک به رحمانیت خدا تعبیر می شود.
«وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ»؛ و هیچ جنبنده در زمین نیست جز آن که روزیش بر خداست و خدا قرارگاه (منزل دائمی) و آرامشگاه (جای موقت) او را میداند، و همه احوال خلق در دفتر علم ازلی خدا ثبت است.(1)
یک قسم کمک، کمک اختصاصی خداست به بنده هایی که آن را از خدا طلب می کنند و یک ظرفیت خاصی در خود ایجاد می کنند که مورد رحمت و کمک خاص خدا قرار می گیرند؛ مثلا کسی که به دیگران رحم می کند خدا به او نگاه رحمت می کند.
«إِنَّمَا یَرْحَمُ اللَّهُ مِنْ عِبَادِهِ الرُّحَمَاءَ»؛ خداوند از میان بندگانش فقط به رحماء و افراد مهربان، رحم می کند.(2)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
و یا کسی که اهل عبادت خداست خدا به او کمک می کند کسی که توبه می کند خدا به او کمک می کند که گذشته خود را را جبران کند و یا کسی که در خانه خدا دعا می کند و خدا دعای او را مستجاب می کند.
این نوع از کمک مخصوص بندگان خاص خداست.
از امیر المؤمنین (علیه السلام) روایت شده كه خداوند در شب معراج به رسول اكرم (صلوات الله علیه و آله) فرمود:
«یَا مُحَمَّدُ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَحَابِّینَ فِیَّ وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَعَاطِفِینَ فِیَّ وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَوَاصِلِینَ فِیَّ وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَوَكِّلِینَ عَلَیَّ وَ لَیْسَ لِمَحَبَّتِی عِلْمٌ وَ لَا غَایَةٌ وَ لَا نِهَایَةٌ...»؛ اى محمّد! محبّت من به كسى اختصاص دارد كه در راه من دوستى بورزد و به سایر افراد عاطفه داشته و شئون هم پیوندى را مراعات كند. آن شخصى محبوب من است كه در امور زندگى بر من توكّل كند.(3)
در مورد دعا هم باید بدانید:
یکی از آداب دعا با توجه به روایات، پرهیز از معصیت است، اما در حقیقت معنایی که از آداب دعا کردن و دوری از گناه روایت شده، امری فراتر از این است که گناهکار دعایش مستجاب نشود.
در واقع منظور از عدم استجابت فردی که گناه می کند آن است؛ که وقتی بنده ای به درگاه الهی اظهار نیاز می کند، در همان حین با گناه خود به جنگ با خدا برود به دلیل آن که گناه کردن همچون جنگ با خدا توصیف شده است. برای روشن شدن مطلب می توان گفت این امر همانند آن است که ما از فردی خواسته ای داشته باشیم اما همزمان با او به دشمنی و نزاع بپردازیم که در این صورت قطعا آن فرد دست رد به سینه ما خواهد زد.
در حقیقت فردی که دائم در حال ارتکاب گناه است و همزمان دعا نیز می کند، ممکن است دعای او مستجاب نشود و این بدان معنا نیست که گناهان گذشته فرد موجب عدم استجابت خواهد شد بلکه در گام اول باید با توبه به درگاه خدا و طلب بخشش، مقدمه رسیدن به دعای خود را فراهم کند.
در این میان آن چه مهم قلمداد می شود آن است که اولا بنده همیشه حالت درخواست و اظهار نیاز را به درگاه خدا داشته باشد؛ در گام بعد، از گناهان گذشته خود توبه کرده و سپس بنای بر ادامه آن را نداشته باشد تا دعای او مستجاب شود. و روال طبیعی آن است که دعای فردی که گناه می کند مستجاب نشود اما باید دانست هیچ انسانی از حکمت و رحمت خداوند آگاه نیست و ممکن است خداوند خلاف این قاعده نیز عمل کند یعنی حتی ممکن است دعای فرد گناهکار نیز مستجاب شود و نمی توان سخنی صد در صد و قطعی در خصوص این مساله ذکر کرد.
بنابراین، آن چه در این میان و در پروسه استجابت دعا مهم است، اصرار نکردن بر گناه است و البته نباید فرد گناهکار نیز ناامید شده و این طور بیندیشد به دلیل گناهانش، دعای او مستجاب نمی شود که این خود گناهی بزرگ است؛ همان طور که خدا در قرآن فرموده است ناامیدی و یأس از بزرگترین گناهان، بلکه کفر است. لذا گناه مانعیت در استجابت دعا پیش می آورد اما این که دعای فرد گناهکار مستجاب نشود، امری قطعی نیست.
اما گناهانی که در عدم استجابت دعا نقش دارند، اغلب به حق الناس باز می گردند که خداوند آن ها را نمی بخشد مگر آن که فرد مورد ظلم، ظالم را ببخشد، هم چنین بسته به شدت گناه، مانعیت در استجابت دعا نیز تاثیر خاص خود را خواهد داشت.
📚پی نوشت ها:
1. هود/ 6.
2. کوفی، الجعفریات، مكتبة نينوى الحديثة، چاپ: اول، باب الرخصة فی البكاء من غیر نیاحة، ص 208.
3. مجلسی، بحار الأنوار، وفاء، بیروت، ج 74، ص 21 .
🔰 @p_eteghadi 🔰
هدایت شده از ایتایار
🔴حراج نکردیم بلکه ارزون میفروشیم😉😉
برای #تپلا هم لباس شیک داریم👌😍
#مجلسی و ست #عشقولانه و مادر و دختر👩👧
شروع قیمتها از ۴۰ تومان😳😳
#مفتکده👅👇
http://eitaa.com/joinchat/376111110C19dfe6f2e3
ارسال راااااااایگان😱
#نماینده_برتر_صنف_پوشاک_درایتا👌
من جایی خواندم بعضی از دانشمندان مثل «تسلا» خدا را همان قوانین فیزیک می دانند. آیا این ایده هم می تواند درست باشد؟ چون بالاخره ما هیچ یک شناخت کاملی از خدا نداریم.
ببینید ما هرگز دنبال این نیستیم که نام «خدا» را بر روی یک موجود بگذاریم تا خیالمان راحت شود خدایی هست!! ما دغدغه «وجود خدا» را داریم، نه این که «نام خدا» در جهان زنده باشد، ولو این که روی هر چیزی مثل قوانین باشد!! خدایی که ادیان آسمانی و براهین عقلی از آن سخن می گویند موجودی کامل، زنده و دارای حیات، عالم و آگاه و با قدرت و اختیار است. چنین اعتقادی است که ما نام «خدا» روی آن می نهیم، اگر کسی روی موجود دیگری نام «خدا» بگذارد هرگز معتقد به خدا نشده است!↪️
پرسمان اعتقادی
من جایی خواندم بعضی از دانشمندان مثل «تسلا» خدا را همان قوانین فیزیک می دانند. آیا این ایده هم می تو
آن چه براهینی چون امکان و وجوب به ما می گویند این است که این موجودات امکانی و ممکن الوجود باید به یک واجب الوجود ختم شوند، و شاخصه واجب الوجود این است که هیچ نقصی در او راه ندارد و از هر جهت کامل است، چون هستی و وجود، عین ذاتش است و کسی برای ذاتیاتش نیازمند به غیر نیست. مثلا هر چیزی برای شور شدن نیازمند نمک هست اما شوری نمک از خودش است، به همین خاطر نمک در شوری بی نیاز است.
خب حالا وقتی «هستی» و «وجود» برای خدا ذاتی و جداناپذیر شد، یعنی هیچ نیستی و عدمی در او راه ندارد. نمی شود که تمام یک شیء، وجود و هستی باشد، در عین حال نیستی هم باشد! جهل و عجز و اینها، همه امور عدمی هستند، ما وقتی هستی را عین ذات یک موجود دانستیم نمی توانیم بخش هایی از هستی و وجود را از او جدا کنیم. ملاک بی نیازی خدا به گونه ای که بتواند در رأس سلسله موجودات قرار بگیرد همین است که وجود عین ذاتش بوده و واجب است؛ بنابراین اگر در هر عرصه ای که به جای وجود، عدم و نیستی باشد در آن حوزه خودش باید نیازمند به غیر باشد؛ بنابراین چنین موجودی خودش نیازمند بوده و نمی تواند خالق همه چیز باشد. هم چنین از آن جا که واجب الوجود از هر جهت کامل است هیچ تغییر و تبدّلی هم در او راه ندارد.
یا آن چه برهان نظم به ما می گوید این است که هدفمندی خلق اقتضا می کند خالقی که جهان را آفریده پیش از آفرینش آن به آنچه که انجامش را اراده کرده است علم و آگاهی داشته است.
هم چنین ادیان آسمانی او را خدای زنده ای معرفی می کنند که صدای بشر را می شنود، توبه ها را می پذیرد، و نسبت به بندگان محبت دارد:
«قُل يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم»؛ بگو: «اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.(1) در حالی که هیچ کدام از جهان مادی، انرژی، یا قوانین فیزیکی چنین شاخصه هایی ندارند.
بنابراین؛
این که خداوند انرژی باشد نه با براهین عقلی سازگار است، و نه با آیات و روایات دینی.
📚پی نوشت ها:
1. زمر: 53/39.
🔰 @p_eteghadi 🔰
در دین اسلام اگر یک مسلمان به هر دلیل یا حتی بی دلیل یک غیر مسلمان را عمدا به قتل برساند، قاتل قصاص نمی شود، و حتی اگر محکوم به پرداخت دیه هم بشود، رقم آن در مقایسه با دیه کامل یک مسلمان بسیار ناچیز است. علت این نابرابری چیست؟ اگر غیر مسلمانان چنین می کردند به آن ها اعتراض نمی کردید؟ آیا این حکم موجب بالا رفتن آمار کشته شدن غیر مسلمانان نمی شود؟
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:
نکته اول:
اعدام در برابر قتل دو صورت دارد یا به خاطر افساد فی الارض است، یعنی یک حق عمومی جامعه است که کسی که دارد با قتل در زمین فساد می کند باید کشته شود، در این نوع اعدام تفاوتی میان مسلمان و غیر مسلمان نیست، کسی که مسلمان باشد ولو با کشتن غیر مسلمان اگر مصداق فساد در زمین تشخیص داده شود اعدام می شود.
و یک وقت قصاص است که جرم جنبه عمومی و اجتماعی ندارد، بلکه جنبه خصوصی داشته و خداوند این حق را به اولیای دم داده است. در این جا هم برخی از فقهای اسلام که معتقد هستند مسلمان هم در برابر قتل غیر مسلمان قصاص می شود.(1)
اما مشهور فقها قائل هستند که مسلمان قصاص نمی شود و دیه اش هم متفاوت است. اما این ناعادلانه نیست، چرا که قصاص و دیه از احکام اسلام است که خداوند در شریعت اسلام آن را تعیین کرده است، طبیعتا خود او حق دارد که محدوده و قلمرو آن را نیز تعیین کند. بنابراین کسی که اصل اسلام را قبول ندارد نمی تواند ادعا کند که چرا اسلام چنین حقی برای من قائل نشده است؟↪️
پرسمان اعتقادی
در دین اسلام اگر یک مسلمان به هر دلیل یا حتی بی دلیل یک غیر مسلمان را عمدا به قتل برساند، قاتل قصاص
نکته چهارم:
برخلاف آن چه که شما تصور می کنید این حکم هیچ تاثیری، تأکید می کنم هیچ تاثیری در بالارفتن آمار قتل غیر مسلمانان ندارد. چون آن مسلمانانی که بخواهند با دغدغه های دینی یک غیر مسلمان را بکشند که این کار را نمی کنند، چون می دانند خود دین چنین رضایتی ندارد، پس انگیزه دینی برای چنین قتل هایی معنا ندارد.
و اما در درگیری های غیر دینی هم هرگز کسی به دین طرف نگاه نمی کند، مسئله را کاملا فرض کنید، امروز در جامعه ما کسی چه می فهمد دین شخص مقابلش چیست؟ دین مردم که توی پیشانی شان ثبت نشده!! بنابراین این مسئله قصاص در بازدارندگی نقش خود را ایفا می کند.
کارنامه اسلام هم نشان میدهد که این تفاوت در حکم هرگز موجب جنگ هایی که می فرمایید نشده، هم جنبه بازدارندگی داشته است، و هم اهل کتاب با این حکم احساس بی ارزشی نداشته اند؛ الان همین ایران، با اینکه حکم کشتن غیر مسلمانان قصاص نیست اما هرگز این حکم منتهی به کشتار غیر مسلمانان نشده است.
📚پی نوشت ها:
1. برای اطلاع بیشتر ر.ک: خوئی، ابوالقاسم، مباني تكملة المنهاج، مؤسسة إحياء آثار الإمام الخوئي، نجف، ج2، ص63.
2. نهج البلاغه(صبحی صالح)، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 53.
3. نساء:141/4.
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
در دین اسلام اگر یک مسلمان به هر دلیل یا حتی بی دلیل یک غیر مسلمان را عمدا به قتل برساند، قاتل قصاص
نکته دوم:
تمامی احکام اسلام طبق قاعده اهمّ و مهمّ است، یعنی همواره امر بااهمیت بیشتر بر امر با اهمیت کمتر مقدم شده است.
قصاص هم در همین چارچوب است، یعنی حیات قاتل هم در نگاه اسلام مهم است، اما آن چه که مهمتر است و اصالت دارد بازدارندگی از قتل در جامعه است، به همین خاطر به جواز قصاص فرمان داده است، اما از آن جا که جان قاتلی که فاسد نیست هم مهم است و گاهی ترس از حکم اعدام هم به لحاظ بازدارندگی کفایت می کند فراوان به بخشش توصیه کرده است.
در مقام مجازات هم طبیعتا هر مجازاتی گرفتن یک چیز از مجرم است خب باید دید چه چیزی در برابر چه چیزی به عنوان مجازات تعیین می شود و آیا امر مهمتری به خاطر امر مهمی فدا نمی شود؟ از نگاه اسلام اگرچه جان غیر مسلمانان اهمیت دارد، اما کشتن مسلمان در برابر آن از دو جهت فدا کردن امر مهم تر در برابر امر مهم است:
الف) یکی از این جهت که ایمان که فلسفه و هدف خلقت است در یکی هست و در یکی نیست.
یعنی اسلام اگرچه تفاوت های ژنتیکی و رنگ پوست و جنسیت و مانند آن را ملاک برتری نمی داند، اما آنچه که هدف از آفرینش انسان است، یعنی ایمان را ملاک برتری می داند، به همین خاطر معتقد است مسلمان در برابر غیر مسلمان کشته نمی شود. خواهش می کنم احساسی به این مسئله نگاه نکنید، با فرض پذیرش حقانیت اسلام به ضرورت این حکم دقت بفرمایید.
مثلا شما فرض کنید دو نفر دارند در دریا غرق می شوند، یکی یک استاد و انسان واقعی و با اخلاق، و یکی هم یک انسان معمولی؛ طبیعتا شما برای نجات جان او، جان استاد را به خطر نمی اندازید، و برای نجات اول سراغ آن انسان برتر می روید که حالا یا به لحاظ تحصیلات، یا به لحاظ دین، یا به لحاظ اخلاق و انسانیت و یا به هر لحاظ دیگری در نگاه شما ارزش بیشتری دارد. این به معنای بی ارزشی جان آن انسان دیگر نیست، بلکه به خاطر تعارض جان این دو انسان است.
شما این تعارض را نمی بینید و صرفا به خاطر حکم متفاوت، حکم می کنید که اسلام نسبت به جان غیر مسلمانان بی تفاوت است، در حالی که اگر فقط پای جان یک غیر مسلمان بود اسلام کوتاه نمی آمد؛ همانطور که امام علی(علیه السلام) در نامه به مالک اشتر چنین می نویسند:
«واشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم، و اللطف بهم، و لا تکونن علیهم سبعاً ضاریا تغتنم أکلهم، فانهم صنفان: اما اخ لک فی الدین، او نظیر لک فی الخلق؛ ای مالک، مهربان باش و رعیت را با چشمی پر عاطفه و سینه ای لبریز از محبت بنگر؛ و چون درنده ای به غارت جان و مال آنان نپرداز. ای مالک، فرمان برداران تو از دو صنف بیرون نیستند: یا مسلمان و برادر دینی تو هستند، و یا پیروان مذهب بیگانه اند، که در این صورت همانند تو انسان اند.»(2)
ب) جهت دیگر ناظر به ضعیف نشدن مسلمانان در برابر غیر مسلمانان است، اسلام در برابر غیر مسلمانان همواره از موضع قوت وارد شده است: «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً»؛ خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است(3) به همین خاطر هر چه که موجب ضعف مسلمانان در برابر غیر ایشان می شود را نفی کرده و از همین جهت است که حاکمیت را مختص مسلمان می داند و به جزیه دادن اهل کتاب حکم کرده است.
اما با این حال اسلام کشتن غیر مسلمانان را جرم تلقی کرده و بدان راضی نیست، و به همین خاطر در برابر چنین قتلی راه تعزیر را برای قاضی بازگذاشته است، راه تعزیر یعنی میزان بزرگ بودن این گناه در نگاه اسلام شناور و متغیر است، یعنی قاضی متناسب با شرایط جامعه و انگیزه قاتل و خطر گسترش چنین قتل هایی می تواند علاوه بر دیه، مجازات سنگینی برای قاتل تعیین کند.
نکته سوم:
تفاوت گذاشتن بین مومن و غیر مومن به لحاظ عقلی، عقل ستیز نیست بلکه در گرو اثبات حقانیت آن دینی است که چنین دستوری داده است، اگر آن دین حق باشد اشکالی وارد نیست، و اگر حق نباشد اصل آن دین مشکل دارد و نوبت به سخن گفتن در خصوص این حکمش نمی رسد.
بنابراین اگر کسی در دینی غیر از اسلام که آن را با دلیل بر حق نمی دانیم چنین رفتاری انجام دهد ما قطعا اعتراض می کنیم، اما این اعتراض ما به عمل طبق اعتقادشان نیست، بلکه به اصل آن دین است که به اشتباه به حق دانسته شده، وگرنه بر فرض حقانیت اعتقاد که مجالی برای اشکال به این حکم نمی ماند.
بنابراین این مسئله که آن چه برای خود نمی پسندید برای دیگران هم نپسندید اصلا دراین جا مطرح نیست! ما هم چنان آن چه برای خود نمی پسندیم برای دیگران هم نپسندیده ایم.
این یک قاعده عمومی است که تمامی ادیان و مکاتب دنیا احکامی دارند که اجرای آن را در حق خودشان نمی پسندند اما از سوی خودشان می پسندند و البته منطقی هم هست، بدین خاطر است که خود را بر حق و دیگران را بر باطل می شمارند، بنابراین حقانیت چنین رفتارهایی به حقانیت اعتقادات وابسته است.
جایگاه و منزلت انسان در بین موجودات دیگر چگونه است؟ آیا از همه موجودات برتر است یا از برخی؟ آیا حتی از فرشتگان نیز برتر است؟ اگر برتر هست این برتری ذاتی است یا اکتسابی؟
قرآن کریم در عین این که انسان را برترین مخلوق معرفی می کند: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلا»؛ ما آدميزادگان را گرامى داشتيم و آن ها را در خشكى و دريا، (بر مركبهاى راهوار) حمل كرديم و از انواع روزی هاى پاكيزه به آنان روزى داديم و آن ها را بر مخلوقات بسیاری كه خلق كرده ايم، برترى بخشيديم.(1)
اما در عین حال بدترین جنبندگان را نیز انسان ها دانسته است: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُون»؛ بدترين جنبندگان نزد خدا، افراد كر و لالى هستند كه انديشه نمى كنند.(2)↪️
پرسمان اعتقادی
جایگاه و منزلت انسان در بین موجودات دیگر چگونه است؟ آیا از همه موجودات برتر است یا از برخی؟ آیا حتی
این آیات نشان می دهد انسان به خودی خود هیچ مرتبه ثابتی ندارد، اما در عین حال می تواند به برترین و بدترین مخلوق تبدیل شود؛ و این که اشرف مخلوقات نامیده می شود به لحاظ این توانایی و استعدادی است که نوع انسان برای رشد تا بی نهایت دارد، نه این که تک تک انسان ها اشرف مخلوقات باشند. پس این رشد و تکامل، یا سقوط و نزول ذاتی انسان نیست، چرا که در این صورت باید همه انسان ها در یک مرتبه می بودند.
شرافت یا پستی تک تک انسان ها به مرتبه ی خود ایشان بستگی دارد که یا اعطایی است یا اکتسابی؛ انسان می تواند به برترین مخلوق تبدیل شود، و به مرتبه ای برسد که هیچ مخلوق دیگری و هیچ فرشته ای نمی تواند به آن برسد، و می تواند به مرتبه ای از پستی و رذالت سقوط کند که از حیوانات هم پست تر شود، تا جایی که به تعبیر قرآن کریم از چهارپایان هم گمراه تر باشد: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون»؛ آن ها هم چون چهارپايانند بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند.(3)
امام صادق(علیه السلام) حکمت این برتری بر ملائکه، و پست تری از حیوانات را این گونه بیان می فرمایند: «إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى رَكَّبَ اَلْعَقْلَ فِي اَلْمَلاَئِكَةِ بِدُونِ اَلشَّهْوَةِ وَ رَكَّبَ اَلشَّهْوَةَ فِي اَلْبَهَائِمِ بِدُونِ اَلْعَقْلِ وَ رَكَّبَهُمَا جَمِيعا فِي بَنِي آدَمَ فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ عَلَى شَهْوَتِهِ كَانَ خَيْرا مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَلَى عَقْلِهِ كَانَ شَرّا مِنَ اَلْبَهَائِمِ»(4)؛ خداوند متعال عقل بدون شهوت را در فرشتگان قرار داد، و شهوت بدون عقل را در حيوانات، و عقل و شهوت را در انسان، هر كس عقلش بر شهوتش غالب آيد از فرشتگان بهتر، و هر كه شهوتش بر عقلش غلبه نمود از حيوانات بدتر است.
توضیح این که؛ ملائکه عقل محض هستند که گرایش های شهوانی ندارند، و حیوانات هم موجوداتی هستند که فاقد عقل بوده و صرفا گرایش های غریزی و شهوت دارند، انسان است که مرکب از عقل و شهوت است، لذا اگر عقل را بر شهوت مقدم داشت از ملائکه نیز برتر خواهد بود، چرا که آن ها بدون شهوت، تابع عقل هستند، و اگر شهوتش بر عقلش غالب شد از حیوانات نیز پست تر خواهد بود، چرا که آن ها بدون عقل تابع شهوت هستند.
📚پی نوشت ها:
1. اسراء:70/17.
2. انفال:22/8.
3. اعراف:179/7.
4. طبرسى، على بن حسن، مشکاة الانوار، المكتبة الحيدرية، نجف، چاپ دوم، 1385ق، ص251
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(29).mp3
4.89M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 29 - توصیه به احترام گذاشتن به عقاید اهل سنت
🔰 @p_eteghadi 🔰
در قرآن کلمه «الساعة» در چندین سوره به کار رفته و مترجمین همه آن ها را به معنای قیامت ترجمه کرده اند، در حالی که برخی به معنای مرگ و یا حتی در ابتدای سوره قمر به معنای زمان بالا آمدن ماه است، لذا به نظر می رسد کلمه «الساعة» همواره به معنای قیامت نباشد، زیرا با ظاهر آیات همخوانی ندارد. نظر کارشناسی چیست؟
بررسی لغوی و تفسیری
«ساعة» از نظر لغوی، جزئى از اجزاء زمان است که به قیامت تعبیر شده است.(1)
«ساعة» آن گاه كه در قيامت و مرگ به كار رفته، پيوسته با الف و لام عهد آمده و در غير آن، نكره استعمال شده است.(2)
در عرف قرآن و هم چنين در لسان شرع، لفظ «ساعة» در معناى قيامت حقيقت شده است.(3)
اطلاق «ساعة» بر قیامت می تواند به جهت: ناگهانی واقع شدن آن، یا حسابرسی سریع آن و یا اين كه طول زمانى آن نزد خدا، به اندازه يک ساعت از ساعت هاى انسان هاست باشد.(4)
بنابر این:
می توان گفت «ساعة» در قرآن کریم معنای زمان، مرگ و یا قیامت است؛ البته غالبا به معناى قيام قيامت است. لذا هر موردی باید بطور خاص بررسی شود.
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
پرسمان اعتقادی
در قرآن کلمه «الساعة» در چندین سوره به کار رفته و مترجمین همه آن ها را به معنای قیامت ترجمه کرده اند
✅سوره قمر
اما در باره آیه شریفه: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»(5)
ندیدم کسی «ساعة» را زمان (مطلق زمان) معنا کرده باشد. این آیه نیز از مواردی است که «ساعة» در آن به معنای قیامت است؛ یعنی از نشانه های نزدیکی قیامت، انشقاق و شکافتن ماه است.
اما این که چه تناسبی وجود دارد که نزدیکی قیامت با شق القمر(معجزه پیامبر و شکافتن ماه)، در کنار هم آمده اند، مفسران چنین بیان می کنند:
ذكر اين دو حادثه (قیامت و شق القمر) با هم به خاطر آن است كه ظهور پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) كه آخرين پيامبران الهى است خود از نشانه هاى نزديكى قيامت است، لذا در حديثى از خود پيامبر(صلی الله علیه و آله) آمده: «بُعِثْتُ أَنَا وَ السَّاعَةُ كَهَاتَيْنِ»؛ مبعوث شدن من و قيامت، هم چون اين دو (اشاره به دو انگشت مبارکشان كه در كنار هم قرار گرفته) است.(6)
«اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ»؛ ساعت، قيامت است. هر چه از عمر دنيا می گذرد به قيامت نزديک مى شود و چون پيغمبر را پيغمبر آخر الزمان می گويند پس آخر زمان، دوره رسالت او است و اين دوره منتهى مى شود به اوّل قيامت، چنان چه در حديث ثقلين مى فرمايد: «لَن يَفتَرِقا حَتَى يَرِدا عَلَىَّ الحَوض».(7)
«اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ» نشان مى دهد كه ميان شكافته شدن ماه و نزديكى قيامت ارتباطى وجود دارد و شايد منظور قرب معنوى باشد، يعنى شكافتن ماه، نزديكى قيامت را در اذهان روشن نمود؛ به عبارت ديگر، شكافتن ماه آمدن قيامت را اثبات كرد و مردم دانستند چنين چيزها شدنى است.(8)
بنابر این:
در این آیه شریفه نیز «ساعة» گرچه به معجزه پیامبر(صلی الله علیه و آله) اشاره دارد ولی این جا هم به معنای قیامت است.
📚پی نوشت ها:
1. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، محقق: داوودی، انتشارات: دار الشامیه ـ بیروت، ص 434.
2. قرشی، قاموس قرآن، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 3، ص 353.
3. طباطبایی، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج 8، ص 482.
4. بيضاوى، أنوار التنزيل و أسرار التأويل(تفسير البيضاوى)، ناشر: دار إحياء التراث العربي ـ بيروت، 1418 ه.ق، چاپ اول، ج 3، ص 44؛ طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، حوزه علمیه قم، مرکز مدیریت ـ قم، ج 1، ص 487.
5. قمر: 54/ 1.
6. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: ناصر خسرو ـ تهران، ج 7، ص 62؛ فخررازی، التفسير الكبير(مفاتیح الغیب)، ناشر: دار احیاء التراث العربی، ج 29، ص 289.
7. طیب، محمد حسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: اسلام ـ تهران، ج 12، ص 346.
8. قرشی، تفسیر احسن الحدیث، انتشارات: بنیاد بعثت، مرکز چاپ و نشر ـ تهران، ج 10، ص 435.
🔰 @p_eteghadi 🔰
💠خلود:
🔹خدا عدّه اي را به جهت كفر، شرك ونفاق، در دوزخ ابدي و برخي ديگر را به جهت ايمان در بهشت، مخلّد ميداند. اين اصلي قرآني است و درباره اهل بهشت سؤال برانگيز نيست كه چگونه انسانِ موءمن در مدّت كوتاهي در دنيا با ايمان و عمل صالح به سر ميبرد و براي ابد در بهشت خُلد، جاودان است. چون بهشت، بر اساس فضل و لطف الهي است و اين مشكلي ندارد كه ذات اقدس اله تفضّل كند و در قبال عمل محدود، پاداش نامحدود عطا كند؛ چنانكه درباره انفاق يا مسائل خير ديگر در مرحله اول ميفرمايد: (مَنْ جاءَ بالحَسَنَة فَلَهُ خيرٌ منها)
و در مرحله دوم: (مَنْ جَاءَ بالحَسَنة فَلَهُ عَشرُ أمثالِها)
و در مرحله سوم: (مَثَلُ الَّذينَ يُنفِقونَ أموالَهُم في سبيل الله كمَثَلِ حَبَّةٍ أنْبتت سَبع سَنابِل في كُلِّ سُنبُلَةٍ مِائةُ حَبَّة): مَثَل كسي كه در راه خدا انفاق ميكند، مثل آن بذرافشاني است كه بذري را در زمين مستعدّ بپاشد تا به صورت هفت خوشه درآيد و هر خوشه، داراي صد حبّه باشد كه به اين ترتيب، بازدِه يك حبّه، هفتصد حبّه خواهد بود؛ آنگاه ميفرمايد: (وَالله يضاعِفُ لِمَن
يشاء) اگر (يُضاعِف) به معناي دو برابر باشد، يك حبّه هزار و چهارصد برابر ميشود و اگر به معناي چند برابر باشد قابل شمارش نيست.
آنگاه در ذيل آيه ميفرمايد: (وَالله واسعٌ عليم)
معلوم نيست وسعت الهي، چه اندازه پاداش، به دنبال دارد، چون گاهي پاداشي كه خدا ميدهد، بهشتي است به پهناي نظام كيهاني: (عرضُها السَّماواتُ وَالأرض)
ولي اينها بالاءخره محدود است، اگر به اندازه نظام كيهاني كنوني هم خدا به كسي عطا كند، از نظر امتداد زماني يا آنچه به منزله زمان است، محدود است.
🔹بنابراين، اگر خدا بخواهد در برابر ايمان و عمل صالح، بهشت جاودان مرحمت كند، سوءال برانگيز نيست؛ ولي مسئله كيفر، سؤال برانگيز است كه چگونه انسان كافر، مشرك يا منافقي كه در مدّت كوتاه عمرِ دنيايي به تبهكاري تن در دهد، در قيامت براي هميشه و ابَد كيفر ميبيند.
از امام صادق (عليه السلام) سوءال شد: چگونه مرداني كه در دنيا با عمر محدود گناه كردند در دوزخ به شكل نامحدودي كيفر ميبينند؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: چون نيّت تبهكاران و دوزخيان اين بود كه هر اندازه كه در دنيا بمانند، گناه كنند و از طرفي خداوند هم بر اساس نيّت، كيفر ميدهد، نه صرف عمل خارجي. درباره بهشتي ها نيز چنين است؛ يعني، درباره بهشتي ها فرمود: چون قصد آنان اين بود كه هر اندازه در دنيا بمانند، اطاعت كنند.
🔹اين سخن معصوم (عليه السلام) شايد در نظر اول براي حلّ مشكل، كافي به نظر برسد، ولي براي محقّق پژوهشگر، باز سوءال ديگر توليد ميشود كه در اين جواب، دو اشكال يا نقد ميتواند وجود داشته باشد: نخست آنكه: نوع فقيهان نامدار
اماميّه فتوا داده اند كه عزم بر گناه، گناه نيست و كسي را به علّت عزم بر گناه كيفر نمي كنند. ديگري اينكه: اگر عزم بر گناه، گناه باشد، اين اشكال بر خود عزم هم هست؛ يعني اشكال اوّل دوباره برمي گردد كه اين عزم محدود است و نمي شود گفت عزم محدود و موقّت، كيفر نامحدود دارد. زيرا با عقل و عدل و قسط الهي هماهنگ نيست.
📚مبادی اخلاق در قرآن حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی مدظله العالی _ ص ۱۷۵و ۱۷۶
🔰 @p_eteghadi 🔰
بیت المعمور کجاست و فلسفه خلق آن چیست؟
در پاسخ، نکاتی را تقدیم می کنیم:
الف- تعریف و مکان بیت المعمور:
بیت المعمور، به معنای «خانه آباد»، مکانی که خداوند در قرآن یک بار بدان قسم خورده است : «وَالبَیتِ المعمورِ»(1). از منابع موجود این گونه برمی آید که این ترکیب در ادبیات پیش از اسلام به کار نرفته و ظاهراً نخستین بار در قرآن کریم از آن یاد شده است. در اینکه مکان بیت المعمور کجاست، اظهار نظرهای مختلفی توسط مفسران شیعه و سنی و حتی نظرات عرفانی شده، که به مواردی اشاره می کنیم:
بر اساس قدیمی ترین روایات و تفاسیرِ صحابه و تابعان، در منابع مختلف، بیت المعمور خانه ای است در آسمان که درست برابرِ (محاذی) کعبه ـ بیت الحرام یا بیت العتیق ـ قرار گرفته است؛ چنان که از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: براى چه کعبه، کعبه نامیده شده است؟ آنحضرت فرمود: «زیرا چهارگوش می باشد». سؤال کننده پرسید: براى چه چهارگوش می باشد؟ امام(علیه السلام) فرمود: «زیرا محاذى و برابر بیت المعمور است و آن چهار گوش می باشد». سائل پرسید: براى چه بیت المعمور چهار گوش است؟ امام (علیه السلام): «زیرا محاذى عرش است و آن چهار گوش می باشد». محضر مبارکش عرض شد: چرا عرش مربّع است؟ آن حضرت فرمود: «زیرا کلماتى که اسلام بر آن بنا شده چهار تا است و آنها عبارتند از: «سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر»(2)↪️
پرسمان اعتقادی
بیت المعمور کجاست و فلسفه خلق آن چیست؟ در پاسخ، نکاتی را تقدیم می کنیم: الف- تعریف و مکان بیت المعم
بيشتر روايات بيان كننده آنند كه اين خانه در آسمان جاي دارد و محل زیارت و عبادت فرشتگان است؛(3) هم چنین در حديثي از «مالك بن صعصعه» از رسول گرامي (صلی الله علیه و آله) آمده است كه آن حضرت در سفر معراج هنگامي كه به همراه جبرئیل (علیه السلام) از آسمان هفتم گذشتند به بيت المعمور رسيدند، جايي كه هر روز 70 هزار فرشته در آن به نماز مي ايستند، فرشتگاني كه ديگر هرگز به آن جا باز نمي گردند. در ادامه حديث آمده است كه پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پس از آن به سدرة المنتهي رسيدند.(4)
در دسته اي از روايات معراج، بر اين موضوع تكيه شده است كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) و در پس ايشان ديگر انبياء و رسولان و نيز فرشتگان در بيت المعمور با اذان جبرئيل به نماز ايستادند. قابل توجه آن است كه در روايتي كه «مجلسي» در اين باره نقل مي كند، اين خانه در آسمان چهارم بوده و از ياقوت سرخ ساخته شده است. در روايات گوناگون، جايگاه بيت المعمور در طبقات مختلف آسمان دانسته شده است. آسمان هفتم، ششم، چهارم و آسمان فروردین (السماء الدنيا)؛ و در روايتي بيت المعمور متصل به عرش است و حتي در برخي روايات براي فراهم آوردن اشتراكي در بيان مطلب، به وجود «بيتي معمور» در هر كدام از طبقات آسمان و زمين اشاره شده است.(5)
ب- در علت بنای بیت المعمور:
روایاتی از امام چهارم و امام ششم (علیهماالسلام) در علت بنای بیت المعمور آمده است که مطابق آن ها، ملائکه پس از اعتراض به خلقت آدم (علیه السلام)، از نور الهی محجوب گشتند، تا آن که به عرش خداوند پناه بردند و مورد رحمت قرار گرفتند و خداوند بیت المعمور را برایشان در آسمان چهارم قرار داد.(6) اما واقعيت اين است كه وجه اشتراک غالب روايات، در اصل بيان همسنگي و تقابل بيت المعمور و خانه كعبه است. در این خصوص چنين آمده است كه همان گونه كه براي آدميان در زمين خانه اي براي پرستش پروردگار وجود دارد و آن بيت الحرام است، در آسمان نيز براي فرشتگان، خانه اي بنا شده است كه در آن به پرستش الهي بپردازند، خانه اي با همان حرمتي كه كعبه در زمين دارد. از این رو بعضی از مفسرین گفته اند بیت المعمور حقیقت مثالی کعبه است در عوالم غیبی آسمان چهارم یا هفتم.(7)
📚پی نوشت ها:
1. سوره طور، آیه 4.
2. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 398، کتاب فروشى داورى، قم، چاپ اول، 1385ش.
3. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 19، ص 6، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق؛ طبرسى، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 4، ص 187، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش.
4. علامه شعرانی، نثر طوبی، ج1، ص102، انتشارات اسلامیه، تهران، بی تا، بنقل از سایت دانشنامه اسلامی.
5. همان منبع؛ نیز ر.ک: دائرةالمعارف بزرگ اسلامی،زیرنظر: کاظم موسوی بجنوردی؛ تهران سازمان انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی،چاپ اول، 1384.
6. کلینی، کافی، جهان آرا، تهران 1387، ج 4، صص 187ـ 188؛ ابن بابویه(صدوق)، علل الشرایع، پیشین، صص 402ـ403، 406ـ407؛ دربارة دیگر روایات شیعی راجع به بیت المعمور رجوع کنید به علامه مجلسی، بحارالانوار، پیشین، ج 36، ص 155؛ شیخ کلینی، کافی، پیشین، ج 1، ص 451، ج 2، ص 629، ج 3، صص 302، 392، ج 4، صص 191، 196ـ197؛ شیخ طوسی، تهذیب، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ۱۳۶۴، ج 2، ص 60، ج 6، ص 110.
7. نثر طوبی، علامه شعرانی و محمد قریب، پیشین، ص 102؛ همچنین ر.ک: دائرةالمعارف بزرگ اسلامی،زیرنظر: کاظم موسوی بجنوردی، پیشین.
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
چرا من اینطوریاَم ❗️
تا مشکلی بوجود میاد، خودمو میبازم!
آروم و قرارم رو از دست میدم!
نه میتونم خوب فکر کنم .. نه حتی دعا کنم!
💥 چرا من اینجوریاَم ؟
🔰 @p_eteghadi 🔰
بر طبق آیه 77 سوره طه: «وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَى»
آیا قبل از این که حضرت موسی (ع) بنی اسرائیل را شبانه حرکت بدهند و به نیل برسند از قبل می دانستند که راهی در دریا باز خواهند کرد؟ ظاهرا این آیه حاکی از این است که ایشان از قبل این مساله را می دانستند.
استاد جوادی آملی در خصوص این حرکت، علت حرکت شبانه بنی اسرائیل به سمت نیل و نیز برنامه حرکت آنان مطالبی بیان نموده اند که گویای این است که ظاهرا جریان عبور از نیل از قبل به حضرت موسی (علیه السلام) وحی شده بود:
«به موساي كليم ... گفتيم حالا بايد بنياسرائيل را نجات داد، چون اين گروهي كه به موساي كليم ايمان ميآوردند يك عدّهٴ كمي بودند...
اين گروه كم را موساي كليم مي خواست نجات بدهد، از مصر بايد بيرون ببرد، چون وجود آن ها در مصر با عذاب و شكنجه همراه بود. چگونه اين ها را از مصر بيرون ببرد و با چه وضعي از دريا بگذرند؟ راهي براي فرار از مصر نيست ... تنها راهش هم راه درياست، آن هم كه وسيله براي عبور از دريا نيست. فرمود در اين فضا ما به موساي كليم گفتيم اولاً پيشنهاد بده كه شبانه اين ها جمع بشوند و شبانه حركت كنيد كه اين ها هم خوف كمتر داشته باشند، هم در ديدِ دشمنان نباشند (اسرا همان سيرِ در شب است)... شبانه اين ها را بيرون بياور. كجا ببر؟ از راه دريا عبور بكن... دريا آن جايي كه كشتي به زحمت عبور مي كند، اين ها چگونه عبور بكنند؟ فرمود وقتي به دريا رسيدي با همين عصا مي زني به دريا و اين يك جادهٴ خشكي براي شما پيدا مي شود.»(1)↪️