eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.3هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
4.4هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔دروغی به عنوان ساده زیستی ائمه ▫️و في الصحيح عن أبي الصباح قال سألت أبا عبد الله عن الذهب يحلى به الصبيان فقال:كان علي بن الحسين يحلي ولده ونساءه بالذهب والفضة. ▪️ودر حديث صحيح از ابوصباح وارد شده كه ميگوید: از امام صادق پرسیدم : زینت طلا برای کودکان نابالغ رواست؟ پاسخ داد: 👈🏿 امام سجاد فرزندان و بانوان خود را با زیور طلا و نقره می آراست👉🏿 ⚡️حال چگونه عمامه به سرهای خائن مدعی ساده زیستی کسانی میشوند که زنان و کودکانشان در طلا و نقره غوطه ور بودند ❗️❗️ 💠💠 👌 متاسفانه گروهى چنين مى‏ پندارند كه زهد اسلامى با بهره‏ گيرى از مواهب مادّى‏ مخالف است و اسلام سخت‏گيرى بر خويشتن و رياضت كشيدن و ترك لذائذ دنيا را كار خوبى مى‏ شمرد، در حالى كه چنين نيست. ❕زهد اسلامى به معناى عدم وابستگى و اسارت در چنگال مال و مقام و هوا و هوسهاست؛ نه به معناى تحريم حلال و ترك طيّبات. 👌 قرآن مجيد با صراحت در اين باره سخن گفته و مى ‏فرمايد: « بگو چه كسى زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده و همچنين روزي هاى پاكيزه را حرام كرده است؟ بگو اينها در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آورده ‏اند و در قيامت خالص براى مؤمنان خواهد بود». ( اعراف 32) ❕در جاى ديگر در شرح اهداف بعثت پيامبر و برنامه ‏هاى او مى‏ فرمايد: « آنها كه از فرستاده خدا پيامبر امّى پيروى مى‏ كنند، پيامبرى كه صفاتش را در تورات و انجيلى كه نزدشان است مى ‏يابند و آنها را به معروف دستور مى‏ دهد و از منكر باز مى‏ دارد و طيّبات و اشياى پاكيزه را براى آنها مى‏ شمرد و ناپاكي ها را تحريم مى‏ كند و بارهاى سنگين و زنجيرهايى را كه بر آنها بود (از دوش و گردنشان) برمى ‏دارد ... آنها رستگارانند». ( اعراف 157) 🔸امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « زهد در دنیا به معنای نابود کردن مال و تحریم حلال نیست » 📚الکافی ج 5 ص 70 👌علی علیه السلام فرمود ؛ « تمام زهد در دو جمله از قرآن مجيد آمده است. خداوند سبحان مى‏ فرمايد: «تا بر گذشته تأسف مخوريد و به آنچه در دست داريد دلبسته و شادمان نباشيد». بنابراين آن‏كس كه بر گذشته تأسف نمى‏ خورد و به آينده (و آنچه در دست دارد) دلبستگى ندارد هر دو طرف زهد (از آغاز تا پايان آن) را در اختيار گرفته است‏ » 📚نهج البلاغه حکمت 439 👌بنابراین زهد اسلامی به معنای ترک دلبستگی به دنیا است ، نه ترک دنیا و استفاده نکردن از لذات و زینت های آن . 📚پیام امام امیر المومنین ، ج 8 ص 136 ❕در مورد استفاده از انواع زينتها، اسلام مانند تمام موارد، حد اعتدال را انتخاب كرده است، نه مانند بعضى كه مى ‏پندارند استفاده از زينتها و تجملات هر چند به صورت معتدل بوده باشد، مخالف زهد و پارسايى است، و نه مانند تجمل‏ پرستانى كه غرق در زينت و تجمل مى‏ شوند، و تن به هر گونه عمل نادرستى براى رسيدن به اين هدف نامقدس مى‏ دهند. ❕ اگر ساختمان روح و جسم انسان را در نظر بگيريم مى ‏بينيم كه تعليمات اسلام در اين زمينه درست هماهنگ ويژگيهاى روح انسان و ساختمان جسم او است. به گواهى روانشناسان، حس زيبايى يكى از چهار بعد روح انسانى است، كه به ضميمه حس نيكى، و حس دانايى، و حس مذهبى، ابعاد اصلى روان آدمى را تشكيل مى‏ دهند، و معتقدند تمام زيبائيهاى ادبى، شعرى، صنايع ظريفه، و هنر به معنى واقعى همه مولود اين حس است، با وجود اين چگونه ممكن است، يك قانون صحيح، اين حس اصيل را در روح انسان خفه كند، و عواقب سوء عدم اشباع صحيح آن را ناديده بگيرد. 👌لذا در اسلام استفاده كردن از زيبائي هاى طبيعت، لباسهاى زيبا و متناسب، به كار بردن انواع عطرها، و امثال آن، نه تنها مجاز شمرده شده بلكه به آن توصيه و سفارش نيز شده است، و روايات زيادى در اين زمينه از پيشوايان مذهبى در كتب معتبر نقل شده است. 📚تفسیر نمونه ج 6 ص 151 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌اهل بیت علیهم السلام نیز از زینت های مادی ، به فراخور وضعیت اجتماعی جامعه استفاده می کردند . در تاريخ زندگى امام حسن مجتبى علیه السلام مى‏ خوانيم هنگامى كه به نماز برمى ‏خاست بهترين لباسهاى خود را مى‏ پوشيد سؤال كردند چرا بهترين لباس خود را مى‏ پوشيد؟ فرمود ؛ « خداوند زيبا است و زيبايى را دوست دارد و به همين جهت، من لباس زيبا براى راز و نياز با پروردگارم مى‏ پوشم و هم او دستور داده است كه زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد برگيريد » 📚وسائل الشیعه ج 4 ص 455 ❕البته آن بزرگواران چون امام بودند ، موظف بودند که حال اجتماعی جامعه را لحاظ کنند و متناسب با افراد ضعیف و متوسط جامعه ، خوراک و پوشش خود را قرار دهند . علی علیه السلام فرمود ؛ « خداوند پیشوایان حق را موظف ساخته است که خود را با مردم تهی دست سازند تا ناداری تهی دست او را به جوش نیاورد » 📚 ج1 ص411 _ خطبه 209 👌و ؛ « خداوند مرا پیشوای آفریدگان خود قرار داده است ؛ از این رو بر من واجب فرموده که درباره خودم و خورد و خوراک و پوشاکم ، همانند مردم تهی دست باشم تا فقیر به من جوید و توانگر را هم توانگری اش به سرکشی نکشاند » 📚الکافی ج1 ص410 👌زمانی که وضعیت اقتصادی جامعه مطلوب بود ، اهل بیت نیز از زینت هایی که تهیه کردن آن برای همگان ممکن بود ، استفاده می کردند ، اما وقتی غیر این وضعیت بود ، آن بزرگواران زندگی خود را بر اساس وضعیت ضعیف جامعه تنظیم می کردند . ❕در نقلی آمده است که « سفيان ثورى می گوید نزد جعفر بن محمّد عليه السلام رفتم و ديدم كه روجامه ‏اى از خز سياه و نيز جامه‏ اى از خز، بر تن دارد. با شگفتى به او نگريستم. به من فرمود: «اى ثورى! تو را چه شده كه به ما [چنين‏] مى‏ نگرى؟ شايد از آنچه مى‏ بينى، تعجّب مى ‏كنى!». گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! اين نه جامه توست و نه جامه پدرانت! فرمود: «اى ثورى! آن روزگار، زمانه فقر و تنگ‏دستى بود و آنان به فراخور آن تنگنا و فقر عمل، مى‏ كردند. و امروز، روزگارى است كه همه چيز به وفور يافت مى ‏شود». 📚بحار الانوار ج 47 ص 221 👌از آنچه گذشت روشن می شود که استفاده از زیور و زینت حلال دنیا بی اشکال است و زهد به معنای ترک دنیا و لذات دنیا نیست و اهل بیت علیهم السلام نیز به فراخور وضعیت اقتصادی جامعه ، از زینت های دنیوی استفاده می کرده اند ، اگر چه هیچ گونه دل بستگی به دنیا نداشتند و زهد را به معنای دقیق کلمه در زندگی پیاده می کردند ‌. ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا امام سجاد شهید شدن یا به مرگ از دنیا رفتند ❗️آیا حقیقت دارد که دلیلی بر شهادت ایشان نیست ❕❕ 💠💠 ❕بر پایه روایاتی که تصریح می کند تمام امامان با مرگ غیر طبیعی از دنیا رفته اند باید حکم کنیم که امام سجاد علیه السلام نیز شده اند . 🔸امام حسن علیه السلام فرمود: «هیچ یک از ما نمی باشد جز آنکه یا توسط از دنیا می رود و یا توسط سم از دنیا می رود» 📚بحار الانوار ج27 ص217 _ کفایه الاثر ص227 👌امام رضا علیه السلام فرمود: «همه ما مقتول و از دنیا می رویم» 📚الفقیه ج2 ص585 _ عیون الاخبار ج2 ص203 🔸شیخ می نویسد ؛ « اعتقاد ما آن است که امام سجاد علیه السلام با زهر ولید بن عبدالملک از دنیا رفت » 📚اعتقادات ص 109 ❕البته بعضى دیگر گفته اند هشام بن عبد الملك از دنیا رفته است . 📚بحار الانوار ج 46 ص 153 _ جلاء العیون ص 841 💠 ممكن است كه هشام بن عبد الملك به جهت آن عداوت و بغضى كه از آن حضرت در دل گرفت از آن روزى كه آن حضرت در طواف كعبه استلام حجر كرد و هشام نتوانست، و فرزدق شاعر آن جناب را به آن اشعار مدح كرد ، به اين سبب و سبب‏هاى ديگر برادر خود وليد بن عبد الملك را كه خليفه آن زمان بود وادار كرده باشد كه آن حضرت را زهر دهد. پس هر دو آن حضرت را زهر داده ‏اند و صحيح است نسبت آن حضرت به هر دو تن. 📚منتهی الامال ج 2 ص 1168 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔با توجه به شبهاتی که بهاییت در رابطه با خاتمیت پیامبر اسلام مطرح می کنند و ایشان را خاتم پیامبران نمی دانند این سوال را داشتم که اول لفظ به معنای انگشتر بوده یا پایان دادن به چیزی به معنای خاتم بوده ❗️❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيماً » « محمد پدر از مردان شما نبود، ولى رسول خدا و خاتم و آخرين پيامبران است و خداوند به هر چيز آگاه است.» ( احزاب 40) ❕معناى خاتم با اين‏كه روشن است ( زيرا ماده خَتْم در تمام كتب لغت عرب به معناى پايان دادن به چيزى است ) ولى پاره‏ اى از وسوسه‏ هاى منحرفان ايجاب مى‏ كند كه توضيح بيشترى درباره آن داده شود. ❕ابن فارس كه از علماى معروف لغت در قرن چهارم هجرى مى‏ باشد در مُعْجَم مَقائيس اللّغة ذیل ماده ختم مى ‏گويد: «ختم، يك معناى اصلى بيشتر ندارد و آن رسيدن به پايان چيزى است و اين‏كه مهر زدن بر چيزى را ختم مى‏ گويند نيز از همين باب است، زيرا هميشه بعد ازپايان دادن چيزى بر آن مهر مى‏ نهند». 👌خليل ابن احمد كه از قديمى‏ ترين مولفان و لغت عرب است و در قرن دوم هجرى در عصر ائمه معصومين عليهم السلام مى ‏زيسته است؛ در معناى خاتِم و خاتَم مى‏ گويد: «خاتِم هر چيزى، پايان و آخر آن است؛ و خاتَم به معناى مُهرى است كه بر گِل مى ‏زنند» 📚کتاب العین، ماده ختم 👌هنگامى كه نامه تمام مى ‏شد و آن را مى ‏بستند براى اين‏كه بيگانه ‏اى آن را نگشايد، قطعه گِل نرمى بر محلّى كه شده بود مى ‏زدند و روى آن را مهر مى‏ كردند، بطورى كه براى گشودن آن راهى جز شكستن مهر نبود. ❕ساير ارباب لغت نيز همين معنى را تعقيب كرده‏ اند، و خاتَم را به معناى چيزى كه سبب پايان است و يا كه در پايان مى‏ زنند تفسير كرده‏ اند. 🔸در كتاب التحقيق كه بررسى جامعى است روى منابع مهم لغت، بعد از نقل اقوال بزرگان لغت عربى مى‏ گويد: «تحقيق اين است كه اين ماده ريشه واحدى دارد و آن در مقابل آغاز است؛ يعنى شدن چيزى و به آخر و انتها رسيدن » 📚التحقیق ماده ختم ❕گاه گفته مى‏ شود خاتَم به معناى است؛ بنابراين مفهوم آيه چنين است كه پيامبر اسلام زينت تمام پيامبران بود، نه پايان دهنده آنها. 👌ولى بايد توجه داشت كه خاتَم هرگز به معناى زينت نيامده بلكه به معناى انگشتر است و اين تعبير بسيار نادرستى است كه گفته شود پيامبر اسلام انگشتر پيامبران است. تازه همان گونه كه گفتيم معنى اصلى خاتَم هرگز انگشتر نبوده بلكه به معناى مهرى بوده كه در پايان يا بر نامه ‏ها و كتاب‏هايى را كه لاك و مهر مى‏ كردند مى‏ زدند، و از آنجا كه مهر زدن در خاتَم و پايان قرار مى ‏گيرد، نام خاتم بر وسيله ‏اى كه به آن نامه را پايان مى‏ دادند، گذارده شده است (توجه داشته باشيد كه خاتَم، به فتح تاء، به معناى «ما يَخْتِمُ بِهِ» يعنى: چيزى كه به آن ختم مى‏ كنند مى ‏باشد.) ❕قابل توجه اين‏كه در عصر نزول قرآن و قرن‏ها بعد از آن، مهر اصلى اشخاص، روى انگشترهاى آنها بود، و به وسيله خود نامه‏ ها را مهر مى ‏كردند، به همين دليل در حالات پيامبر آمده «انَّ خاتَمَ رَسُولِ اللَّهِ كانَ مِنْ فِضَّةٍ نَقْشُهُ مَحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله»: «انگشتر پيامبر خدا از نقره بود و نقش آن محمد رسول اللَّه بود.» 📚سنن بیهقی ج 10 ص 128 👌در بعضى از تواريخ آمده كه از جمله حوادث سال ششم هجرى اين بود كه به پيامبر عرض كردند شما كه براى سران كشورها و پادشاهان نامه مى‏ نويسيد، آنها نامه ‏هاى بدون مهر را نمى ‏خوانند، به همين دليل پيامبر براى خود انتخاب كرد تا نامه‏ ها را با آن مهر كند. 📚سفینه البحار ج 1 ص 367 👌در كتاب طبقات كبرى نيز آمده است كه پيامبر اسلام هنگامى كه تصميم گرفت دعوت خود را گسترش دهد و به پادشاهان و جهان نامه بنويسد دستور داد انگشترى براى او ساختند كه روى آن مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه نوشته شده بود و نامه‏ هاى خود را با آن مهر مى‏ كرد. 📚طبقات الکبری ج 1 ص 258 👌با اين توضيح روشن مى ‏شود كه امروز گر چه خاتَم به انگشترهاى تزيينى نيز گفته مى‏ شود، ولى در زمان نزول قرآن و ‏ها بعد از آن به انگشترهايى مى‏ گفتند كه با آن نامه‏ ها را پايان مى ‏دادند، و يا نامه‏ ها را مى ‏بستند و بر محل بسته شده مهر مى‏ نهادند. 👌به هر حال کسی که كمترين آشنايى با معناى اين واژه در ادبيات عرب و ريشه اصلى اين لغت و مشتقات و موارد آن به وضوح اين معنا را اثبات مى‏ كند كه كلمه خاتَمَ النَّبِييّنَ هيچ معنايى جز پايان دهنده پيامبران نمى‏ تواند داشته باشد. 📚پیام قرآن ج 8 ص 442 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔امروزه شاهدیم که کسبه و حتی مردم اجناس مورد نیاز مردم را خریداری می کنند و در مغازه و خانه ها می کنند ❗️حکم این عمل چیست ❕جایز است یا خیر ❕❕ 💠💠 👌احتكار به معناى گردآورى احتياجات مردم و ذخيره كردن و به انتظار گرانى نشستن و منافع بردن است و در اصل از ريشه حَكْر (بر وزن مكر) به معناى ظلم و ستم و بد رفتارى گرفته شده و از آنجايى كه احتكار طعام از روشن‏ترين مصداق‏هاى ظلم و بدرفتارى است اين واژه بر آن اطلاق شده است. 📚پیام امام امیر المومنین ج 11 ص 54 🔸در فقه اسلام بحث مشروحى احتكار آمده و همه فقهاى اسلام آن را حرام شمرده ‏اند و روايات بسيارى در اين زمينه وارد شده از جمله در حديثى كه در كتب اهل سنّت و اماميه وارد شده از رسول خدا مى‏ خوانيم ؛ «محتكر رانده درگاه خداست». 📚بحار الانوار ج 59 ص 292 👌در حديث ديگرى از امام امير المؤمنين در غررالحكم آمده است ؛ «محتكر بخيل ثروتى جمع مى‏ کند براى كه هرگز از او راضى نخواهند شد و بر خدايى (در محشر) وارد مى ‏شود كه او را معذور نخواهد داشت». 📚غرر الحکم ح 8205 ❕در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم مى‏ خوانيم ؛ «شخص محتكر در روز قيامت در حالى محشور مى‏ شود كه در پيشانى او نوشته شده است: اى كافر خودت را در آتش دوزخ انتخاب كن». 📚کنزالعمال ح 43958 👌پیامبر گرامی فرمود ؛ « هر كس خوراك مسلمانان را احتكار كند، خداوند او را به و ورشكستگى تنبيه مى‏ فرمايد.» 📚بحار الانوار ج 62 ص 292 👌و فرمود ؛ «هر انبار كردنى كه به مردم زيان رسانَد و ‏ها را به ضرر ايشان گران كند، بى‏ خير است.» 📚دعائم الاسلام ج 2 ص 35 👌و فرمود ؛ « مايه بيزارى است كه خوراكى احتكار شود و مردم به حال خود رها گردند، در حالى كه چيزى از آن نداشته باشند.» 📚عوالی اللالی ج 2 ص 138 🔸و فرمود ؛ «هر كس يك شب گرانى را براى امّت من بخواهد، عملِ چهل سالش را تباه مى‏ سازد.» 📚تاریخ بغداد ج 4 ص 60 ❕و فرمود ؛ « احتكار كنندگان و قاتلان مردم در يك رتبه [به روز قيامت‏] برانگيخته مى‏ شوند. و هر كس در بخشى از [بازار و] قيمت [كالاهاى‏] مسلمانان راه يابد تا آن را بر ايشان گران كند، سزاوار است كه خداوند در روز ، او را در بخش بزرگ آتش درآورَد.» 📚الترغیب و الترهیب ج 2 ص 584 🔸علی علیه السلام در نامه ‏اش به رفاعه نوشت ؛ « احتكار را نهى كن؛ و هر كس از اين نهى سرپيچيد، مجازاتش كن و آن گاه او را وادار كه آن چه را احتكار كرده، سازد.» 📚دعائم الاسلام ج 2 ص 36 ❕و در نامه‏ اش به مالک اشتر نخعى نوشت ؛ « آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت: با اين همه، بدان كه بسيارى از ايشان [بازرگانان‏] مردمى تنگ نظر و سخت بخيل هستند و احتكار مى‏ كنند و به ميل خود براى كالاها قيمت مى‏ گذارند و با اين كار، به مردم زيان مى‏ رسانند و براى واليان هم مايه ننگ و عيب هستند. پس از باز دار؛ كه رسول خدا آن را منع فرمود. و بايد خريد و فروش آسان و بر موازين عدل باشد، با قميت‏هايى كه نه به فروشنده زيان رسانَد و نه به خريدار. پس از آن كه احتكار را ممنوع كردى، اگر كسى باز به احتكار روى آورْد، مجازاتش كن، ولى در مجازات وى زياده‏ روى مكن» 📚نهج البلاغه نامه 53 ❕مرحوم شيخ در مبسوط (بنا به نقل شهيد ثانى در كتاب مسالك) در كتاب الاطعمة مى‏ گويد: «هرگاه صاحب طعام (در موارد اضطرار مردم) از بذل طعام خوددارى كند مگر به زيادتر از قيمت اگر شخص مضطر قادر باشد با او مى‏ جنگد اگر مضطر كشته شود مظلوم است و او بايد پرداخت شود و اگر مالك طعام كشته شود خون او هدر است و اگر قادر به جنگيدن با او نباشد يا قادر باشد و نخواهد كار به خون‏ريزى برسد مى‏ تواند از طريق حيله با او وارد شود و طعام را به قيمتى كه او مى‏ گويد (هرچند بسيار زياد) بدون قصد جدى خريدارى كند ولى بعداً تنها قيمة المثل را بپردازد» 📚مسالک ج 12 ص 121 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔برخی می گویند اگر هدف امام حسین واقعا قیام در راه خدا بوده است چرا وقتی خبر شهادت به ایشان رسید می خواست برگردد و به کوفه نرود و یا چرا به حر گفت بگذار برگردم و وارد کوفه نمیشوم ❗️❗️ 💠💠 👌این که هدف امام علیه السلام از مخالفت با یزید و رفتن به سوی کوفه قیام در برابر حکومت ظالم و فاسد یزید و نجات دین از چنگال و انحراف بوده است قابل شک و تردید نیست چنان که خود امام حسین علیه السلام می فرمود ؛ « من تنها به انگيزه اصلاح در امّت جدّم بپا خاستم، مى ‏خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به جدّم و پدرم على بن ابى طالب عليه السلام رفتار نمايم!» 📚فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 33 و بحارالانوار، ج 44، ص 329 👌هنگامى كه امام عليه السلام با سپاهِ «حرّ» رو به رو گشت و بى‏ وفايى كوفيان آشكار شد و امام عليه السلام خود را با شهادت مواجه ديد در ميان اصحاب خويش برخواست و طىّ چنين فرمود ؛ « آيا نمى ‏بينيد به حق عمل نمى ‏شود و از باطل جلوگيرى نمى ‏گردد، در چنين شرايطى بر مؤمن لازم است (قيام كند و) شيفته ملاقات پروردگار (و شهادت) باشد». 📚بحارالانوار، ج 44، ص 381؛ تاريخ طبرى، ج 4، ص 305 و مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 237. 👌و در نامه ای به بزرگان نوشت ؛ « شما مى ‏دانيد پيامبر خدا در زمان حياتش فرمود هر كس سلطان ستمگرى را ببيند كه حرام خدا را حلال شمرده و پيمان خدا را شكسته، با سنّت پيامبر مخالفت مى ‏ورزد و در ميان بندگان خدا به ظلم و ستم رفتار مى ‏كند ولى با او به مبارزه‏ عملى و گفتارى برنخيزد، سزاوار است كه او را در جايگاه آن سلطان ستمگر (جهنّم) وارد كند » 📚فتوح ‏ابن ‏اعثم، ج 5، ص 143؛ مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 234 و بحارالانوار، ج 44، ص 381. ❕و در خطبه‏ اى با هدف از تلاش و تكاپوى خويش را چنين بيان مى‏ كند ؛ « خداوندا! تو مى ‏دانى كه آنچه از ما (در طريق تلاش براى بسيج مردم) صورت گرفت، به خاطر رقابت در امر زمامدارى و يا به چنگ آوردن ثروت و مال نبود، بلكه هدف ما آن است كه نشانه ‏هاى دين تو را آشكار سازيم و اصلاح و درستى را در همه بلاد بر ملا كنيم تا بندگان آسوده باشند و فرايض و سنّت‏ها و احكامت مورد عمل قرار گيرد» 📚تحف العقول، ص 170 و بحارالانوار، ج 97، ص 79. 👌حال ادعایی شده است که وقتی امام حسین علیه السلام خبر شهادت مسلم را شنید قصد باز گشت را داشت در حالی که تاریخ خلاف آن را نقل کرده است ‌. ❕هنگامى كه امام عليه السلام به منزلگاه «زباله» رسيد، خبر شهادت برادر رضاع ى‏اش- عبداللَّه بن يقطر (علاوه بر شهادت مسلم و هانى)- را شنيد، نوشته ‏ايى را بيرون آورد و براى مردم خواند: « به نام خداوند بخشنده مهربان، امّا بعد! خبر ناگوار شهادت مسلم بن عقيل و هانى بن عروه و عبداللَّه بن يقطر به ما رسید ... پس هر كس از بخواهد برگردد مى‏ تواند. هيچ بيعتى از ما بر عهده او نيست». 🔸به دنبال اين سخنان، مردم از چپ و راست از اطراف امام پراكنده شدند، تنها همان‏ عدّه از ياران آن حضرت كه از مدينه با او همراه بودند، باقى ماندند. اين سخن را بدان جهت فرمود كه عدّه‏ اى مى‏ كردند امام عليه السلام به شهرى وارد مى‏ شود كه مردم آن سامان همه مطيع فرمان او هستند و امام زمام حكومت را به دست خواهد گرفت و آنها بهره مادّى خواهند برد! ولى هنگامى كه ديدند مردم بى وفاى كوفه دست از يارى امام كشيدند و قاعدتاً راهى جز شهادت براى امام و يارانش نيست از گرد آن حضرت پراكنده شدند. 📚تاريخ طبرى، ج 4، ص 300- 301؛ ارشاد مفيد، ص 424 و بحارالانوار، ج 44، ص 374 (با مختصر تفاوت). 👌 اين سخنان به خوبى نشان مى‏ دهد كه امام عليه السلام رسالت و مأموريّت خاصّى در اين سفر خطرناك براى خويش مى‏ دید، و گرنه بعد از علم و اطّلاع از پيمان شكنى مردم كوفه و شهادت «مسلم» و «هانى» و «عبداللَّه بن يقطر» مى ‏بايست به مكّه، يا مدينه باز گردد و ترديدى به خود راه ندهد، نه اين كه به سوى كوفه كه ابن زياد بر آن تسلّط كامل كرده بود برود، به خصوص اين كه بيعت را از همه همراهان بر مى ‏دارد و با صراحت مى‏گويد ما به سوى خطر پيش مى ‏رويم آنها كه غير از اين گمان مى ‏كردند آزادند، بازگردند. 🔸دانشمند معروف اهل سنّت «قندوزى» نقل مى‏ كند كه امام عليه السلام در منزلگاه «زباله» پس از شنيدن خبر شهادت مسلم بن و بى ‏وفايى كوفيان، رو به همراهانش كرد و چنين فرمود ؛ « اى مردم! هر كس از شما در برابر تيزى شمشير و زخم نيزه‏ها بردبار است، با ما بماند و الّا از ما جدا شود» 📚ینابیع الموده ص 406 🔸 👇
🔸 👇 👌امام عليه السلام همچنان به سوى پيش مى‏ رفت تا فرزدق، شاعر معروف را ديد، فرزدق سلام كرد و گفت: «اى فرزند رسول خدا! چگونه به مردم كوفه اعتماد كردى با آن‏كه آنان پسر عمويت- مسلم بن عقيل- و پيروانش را كشتند؟» 🔸 اشك از ديدگان امام شد و فرمود ؛ «خداوند مسلم را رحمت كند، او به سوى رَوْح و ريحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدانيد او به تكليف خويش عمل كرد و هنوز تكليف ما باقى مانده است». 👌سپس اين اشعار را ايراد فرمود: «اگر (لذّات) دنيوى با ارزش به شمار آيد، سراى پاداشِ الهى (بهشت) از آن برتر و ارزشمندتر است و اگر بدن‏ها براى آفريده شده، شهادت در زير ضربات شمشير در راه خدا بهتر است و اگر روزى‏ ها به تقدير الهى تقسيم شده، حريص نبودن در طلب روزى زيباتر است و اگر اموال و دارايى براى واگذاشتن جمع‏آورى مى‏ شود، چرا آزادمردان (در بذل و بخشش آن) بخل بورزند؟ » 📚تاريخ ابن عساكر (شرح حال امام حسين عليه السلام)، ص 163 و بحارالانوار، ج 44، ص 374 _ الملهوف: ص 134، كشف الغمّة: ج 2 ص 239 ؛ مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي: ج 1 ص 223، مطالب السؤول: ص 73 وفيها من «فلقيه الفرزدق» وراجع: مثير الأحزان: ص 45. 🔸ابن شهر آشوب در كتاب مناقب اين را نيز در ذيل اين سخن نقل كرده است؛ « سلام خداوند بر شما اى آل احمد! من مى‏ بينم به زودى از ميان شما كوچ خواهم كرد.» 📚مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 103 👌اوج عظمت امام عليه السلام و اهداف او در اين اشعار كاملًا جلوه‏ گر است او مى‏ داند براى رهايى خود از ننگ تسليم در برابر خودكامگان فرومايه و براى نجات اسلام از چنگال مشركان مسلمان نما از بنى اميّه راهى جز پذيرش شهادت و آمادگى براى استقبال از شمشيرها وجود ندارد. امام عليه السلام از اين طريق ياران خود را نيز براى اين هدف بزرگ مى ‏سازد و آماده مى‏ كند. ❕اما این که امام علیه السلام هنگام مواجهه با حر قصد بازگشت داشت نیز ادعایی غیر قابل قبول است . 👌امام علیه السلام در برابر حر و سپاهیانش که ایشان را محاصره کرده بودند عرضه داشتند ؛ «اى مردم! اين اتمام حجتى است در پيشگاه خداوند و مسلمانان حاضر، من خود به سوى ديار شما نيامدم مگر آن‏كه نامه‏ هاى شما به دستم رسيد و فرستادگانتان به سويم آمدند و گفتند: به سوى ما بيا چرا كه ما پيشوايى نداريم بدان اميد كه خداوند به وسيله تو ما را در مسير هدايت گرد آورد. 🔸اگر همچنان بر دعوت خود باقى هستيد كه اكنون آمدم. بنابراين، اگر با من پيمان و ميثاق‏هاى محكم مى‏ بنديد به گونه‏ اى كه مايه اطمينان خاطرم گردد، با شما وارد شهرتان مى‏ شوم و اگر چنين نكنيد و از آمدنم به اين ديار ناخشنوديد به كه از آنجا آمده ‏ام باز مى‏ گردم». 🔹حر و سپاهيانش در برابر سخنان امام عليه السلام ساكت مانده و جوابى ندادند. 📚فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 134- 135 و ارشاد مفيد، ص 427 (با مختصر تفاوت). 👌با اين كه «حرّ بن يزيد رياحى» بيشترين احترام را در ظاهر به امام عليه السلام گذارد و خود و يارانش پشت سر امام نماز خواندند، ولى مأمور بود به هر قيمتى شده اجازه ندهد امام عليه السلام به كوفه نزديك شود، و اجازه بازگشت به مدينه را هم ندهد، بلكه امام عليه السلام را در يك دور از آبادى‏ ها فرود آورد تا لشكرها فرا رسند و امام عليه السلام را در محاصره كامل قرار دهند. ❕اگر مى‏ بينيم امام عليه السلام مى‏ فرمايد شما مرا دعوت كرديد، اگر حاضر به همكارى نيستيد به جايگاه اصلى ‏ام باز مى ‏گردم، در واقع براى اتمام حجّت بر آن گروه پيمان شكن است ، که شما مرا در قرار داده اید با این که خود مرا دعوت کردید ، و نمی گذارید تحرکی کنم و این نهایت ظلم شما به خاندان رسول خدا است و روز قیامت چه پاسخی به نزد خدا دارید ، اگر چه امام قصد بازگشت نداشت و نیز می دانست که آنها درخواست امام را مبنی بر بازگشت اجابت نمی کنند ، اما باز جهت اتمام حجت تعبیر مذکور را به کار بردند . ❕زيرا اگر امام عليه السلام مى‏ خواست بازگردد، بعد از خبرهاى كه از شهادت مسلم و هانى و پيمان شكنى اهل كوفه به او رسيده بود و هيچ مانعى در ظاهر وجود نداشت، باز مى‏ گشت. او به خوبى مى‏ داند مسير او به سوى كربلا، ميدان جانبازى و شهادت او است، و اين خبر از جدّش خدا به او رسيده بود. ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔اگر فرض بر این بگیریم که قرآن کلام خدا باشد حال یک سوال اساسی در ذهنمه که چرا خداوند با اینهمه برای مقابله با کفار بجای تهدید به آتش جهنم ، از منطق استفاده نمیکنه؟مگه قرآن برای تمام ادوار نیست؟ چرا خدا با این همه خداییش منطقش فقط بهشت وجهنمه؟ آیا شما باورتون میشه که خدا با اینهمه بخشندگی و رحمتش ،آدمی رو ببره جهنم وایسته نگاه کنه ❗️❗️ 💠💠 👌روش قرآن در طرح مسائل روشی کاملا استدلالی و برهانی و اقناعی بوده است چنان که می فرماید ؛ « کتابی است که آیات آن یافته سپس از جانب حکیمی آگاه به روشنی بیان شده است» (هود 1) 👌سخنان پست و بی ارزش و باطل در آن راه ندارد چنان که می فرماید ؛ « هیچ گونه نه از پیش روی و نه از پشت سر به سراغ قرآن نمی آید» (فصلت 42) ❗️در عین آن که دارای محتوای عالی است فهم آن برای همگان آسان است چنان که می فرماید: « قطعا قرآن را برای پند آموزی کردیم پس آیا پند گیرنده ای است» 🔶قمر 17 👌بر همین اساس همگان را دعوت به تدبر و در آن کرده و می فرماید ؛ « ( قرآن ) کتاب مبارک است که به سوی تو نازل کردیم تا درباره آیات آن بیندیشند و خردمندان پند گیرند» (ص 29 ) 👌ومی فرماید: « آیا به آیات قرآن نمی اندیشند ؟ یا ( مگر ) بر دلهایشان قفلهایی نهاده شده است» (محمد 24 ) ❔حال پرسش این است که وقتی قرآن در عین اتقان و استحکام معارف را مطرح می کند چه نیازی چه نيازى به وجود و آن كانون مجازات و قهر و غضب مى‏ باشد؟ 👌در برابر اين سؤال بايد به دو نكته توجه داشت ؛ 1⃣ بارها گفته ‏ايم كه بسيارى از ‏هاى الهى، چه در اين جهان و چه در جهان ديگر در حقيقت نتيجه اعمال خود انسان‏هاست كه به عنوان مسبب الأسباب بودن خداوند به او نسبت داده مى ‏شود بسيارى از مواهب بهشتى تجسّم اعمال نيك آدمى، و بسيارى از عذاب‏هاى دوزخى تجسّم اعمال سوء اوست و مى‏ دانيم نتيجه و آثار عمل چيزى نيست كه بتوان بر آن خرده گرفت. 🔸مثلًا به كسى كه سراغ موادّ مخدّر و مشروبات الكلى مى‏ رود تا به پندار خويش لحظاتى آسوده خاطر در پناه اين دو مادّه مخدر بگذراند و از لذّت بى ‏خبرى حاصل از اين عوامل تخدير بهره گيرد، داده مى‏ شود كه اين دو عامل فساد سرانجام وجود تو را به تباهى مى ‏كشد، الكل بيمارى‏هاى قلب و عروق و اعصاب و كبد را به دنبال دارد، و مواد مخدّر تمام اعصاب بلكه تمام هستى تو را در هم مى‏ كوبد. 🔹حال اگر كسى گوش به اين هشدار نداد و به دنبال اين امور رفت، به عذاب و كيفر و مجازاتش مبتلًا خواهد شد، اين چيزى نيست كه نياز به فلسفه و دليلى جز قانون عليّت داشته باشد، نتيجه عمل خود انسان است و از آن گريزى نيست. ❕گناهان غالباً چنين هستند و پى آمدهايى در اين زندگى، و زندگى جهان ديگر دارند كه به صورت عذاب‏هاى دوزخى نمايان مى‏ شوند. 👌لذا در بسيارى از آيات قرآن، اين تعبير ديده مى‏ شود كه مى ‏فرمايد: «جزاى شما همان اعمال شما است» در آيه 90 سوره نمل مى ‏خوانيم ؛ «آنها كه اعمال بد با خود بياورند به رو در افكنده مى‏ شوند، آيا جزايى جز آنچه عمل مى‏ كرديد خواهيد داشت»؟ يعنى اين همان اعمال شماست كه دامانتان را گرفته، نه غير آن. 🔸و در آيه 7 تحريم مى‏ خوانيم ؛ «اى كسانى كه كافر شده‏ ايد امروز عذر خواهى نكنيد چرا كه جزاى شما همان اعمالى است كه انجام مى‏ داديد!. ❕عذر خواهى جايى سود مى‏ بخشد كه علّت و معلول و نتيجه طبيعى اعمال مطرح نباشد. 👌آياتى كه سخن از تجسّم اعمال مى ‏گويد، و مثلًا خوردن مال يتيم را به عنوان خوردن آتش معرّفى مى ‏نمايد همه گواه بر اين معنا است و همچنين رواياتى كه مى ‏گويد خلق و خوى حيوانى انسان‏ها، در قيامت از دورن به برون كشيده مى ‏شود، و چهره ‏هاى اشخاص شبيه حيواناتى مى‏ گردد كه به اين خلق و خو معروفند. 📚بحار الانوار ج 8 ص 222 باب 24 🔸اين دنيا است و سراى آخرت هنگام درو كردن است، اگر انسان تخم گل بكارد محصولش شاخه‏ هاى با طراوت و زيبا و عطر آگين گل است، و اگر بذر خار بيفشاند چيزى جز خار درو نخواهد كرد. 👌در حديثى مى ‏خوانيم مردى خدمت پيامبر آمد و از حضرتش تقاضا كرد نصيحتى به او بفرمايد، فرمود: «زبانت را حفظ كن» او به اين مسأله زياد اهميّت نداد، باز تقاضاى خود را تكرار كرد، در مرتبه دوّم و سوّم نيز همين پاسخ را از پيامبر شنيد، سپس حضرت براى اينكه اهميت اين موضوع را به خوبى نشان دهد در مرتبه سوّم افزود ؛ «آيا جز اين است كه مردم را به صورت در آتش دوزخ مى‏ افكند آنچه محصول و درو شده زبان‏هاى آنهاست». 📚الکافی ج 2 ص 115 🔸ادامه 👇
🔸 👇 2⃣ شك نيست كه بشارت و انذار هر دو مهمّى براى پياده كردن برنامه ‏هاى تربيتى محسوب مى‏ شوند، همان گونه كه بشارت به آن پاداش‏هاى عظيم بهشتى تأثير نيرومندى در دعوت به اطاعت خدا و ترك گناه دارد، تهديد به مجازات‏هاى دردناك دوزخى نيز از عامل نيرومندى است، بلكه تجربه نشان داده كه مجازات‏ها تأثير قوى‏ ترى دارند. ❕به همين دليل تمام قوانين كه از سوى مراكز ‏گزارى دنيا وضع مى ‏شود در كنار خود، مجازات‏هايى براى متخلفان دارد كه در اصطلاح حقوق دانان از آن به ضمانت اجرايى تعبير مى ‏شود، مسأله ضمانت اجرا به قدرى مهم است كه يكى از عناصر اصلى تشكيل دهنده قانون است، به گونه ‏اى كه اگر قانونى وضع شود و براى متخلفان هيچگونه مجازاتى (نه زندان نه شلاق نه جريمه مالى نه پاره‏ اى از محروميت‏هاى اجتماعى) در بر نداشته باشد نام قانون نمى‏ توان بر آن نهاد. ❔با اين حال چگونه ممكن است قوانين الهى خالى از اجرا باشد؟ زيرا در اين صورت ارزش قانونى خود را از دست مى‏ دهد، و متخلّفان دليلى بر اطاعت نمى ‏بيند، و طبعاً هدف قانون عقيم مى ‏ماند. 🔸درست است كه آثار وضعى و طبيعى تخلّف از قوانين الهى مى ‏تواند عامل باز دارنده ‏اى در برابر تخلّف‏ها باشد، ولى مسلّماً به تنهايى كافى نيست، و لذا خداوند علاوه بر اين آثار، يك سلسله و مجازات‏ها براى متخلّفان قرار داده، و همان گونه كه اقوامى را تهديد به مجازات‏هاى دنيا مى‏ كند (و نمونه ‏هاى زيادى از آن نيز در خارج واقع شده كه در شرح حال اقوام پيشين در قرآن مجيد آمده است) كيفرهايى در جهان ديگر براى متخلّفان مقرّر فرموده است. 👌اين نكته نيز روشن است كه هر قدر تشويق و تهديدى قوى‏ تر و شديدتر باشد تأثير آن نيز بيشتر است. اين امر يكى از فلسفه‏ هاى وجود و دوزخ را روشن مى ‏سازد. ❔در اينجا ممكن است گفته شود تمام اين آثار كه گفته شد بر وعده كيفر و مجازات مترتّب مى‏ شود، بنابراين چه مانعى دارد كه اين تهديدها و انذارها از سوى خداوند مطرح شود ولى در قيامت نيابد، چون ضرورتى براى آن نيست، زيرا در آنجا نه عبرت ديگران مطرح است و نه عدم تكرار گناه از سوى گناهكاران. 👌ولى لازمه اين سخن اين است كه خداوند حكيم مرتكب قبيح گردد، و العياذ باللَّه سخن به دروغ بگويد، و تخلف از خويش بنمايد، سخن از كيفر بدكاران بگويد و حتى سوگند بر انجام آن ياد كند، ولى در عمل خبرى نباشد، مسلّماً اين كار زشتى است كه نه تنها لايق ذات پاك خداوند نيست بلكه هيچ فرد مهذّب و حكيمى نمى ‏تواند مرتكب آن گردد. 👌نتيجه اينكه از يكسو تهديد و انذار به كيفرها به عنوان ضمانت اجرايى لازم است، و از سوى ديگر عمل به اين وعده‏ ها براى دفع هرگونه از ذات خداوند ضرورى است. اين است فلسفه تحقّق دوزخ و كيفرهايش. ❕و لذا در آيه 47 سوره ابراهيم مى ‏خوانيم ؛ «گمان مبر كه خداوند وعده‏ اى را كه به پيامبرانش داده تخلّف كند، چرا كه خداوند و داراى مجازات است» (سپس به دنبال اين آيه بخشى از عذاب‏هاى روز قيامت را شرح مى ‏دهد). 📚پیام قرآن ج 6 ص 310 ❕يكسان نگرى به مجرم ومطيع نیز خود، يك نوع و ستم است، و اگر گنهكاران كه در اين دنيا مجازات نمى شوند در آخرت نيز كيفر نبينند نتيجه آن يكسان بودن عاصى و مطيع است. 🔶قرآن مجيد مى فرمايد: «آيا مؤمنان را همچون مجرمان قرار مى دهيم، شما را چه مى شود؟ چگونه داورى مى كنيد؟» (قلم 35-36 ) ❔ممكن است گفته شود در رفع اين محذور است كه تنها مطيعان زنده شوند و مجرمان برانگيخته نگردند ولى يك چنين پيشنهاد از يك انديشه خامى سرچشمه مى گيرد، زيرا مفاد آن اين است كه آفرينش مجرمان بى هدف باشد در حالى كه حيات اخروى غايت فعل خدا است و فعل پيراسته از غايت و هدف، جز لغو و عبث چيزى نيست و ساحت قدس الهى از آن مبرا مى باشد. چنانكه مى فرمايد: «آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريده ايم، و به سوى ما باز نمى گرديد؟». ( مؤمنون115 ) 📚منشور جاوید ، سبحانی، ج8 ص97 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔امام كاظم: آيه غير المغضوب عليهم در سوره حمد در مورد شيعيان ميباشد. كلينى در جلد اول اصول كافي ص ١٦٤(تصوير بالا) روايتى را مى آورد با اين مضمون: عن ابی الحسن موسی قال: ان الله عزوجل غضب علی الشیعة فخيرني نفسي اؤ هم؛ فوقيتهم والله بنفسي : امام کاظم می گوید: همانا خدا خشمگین شد بر شیعیان و مرا مغیر که یا خودم فدا شوم یا شیعیانم ؛ من جان خود را فدا کردم برای شما! بدين ترتيب: الله در سوره حمد می گوید غیر المغضوب علیهم، یعنی ما را به راه راست هدايت كن راه آنهائى كه نعمت دادى و نه راه غضب شدگان، و طبق ادعاى امام كاظم، شیعیان مورد غضب الله بوده اند و ايشان جان خود را داد برای حفظ شیعیانش ❗️❗️ 💠💠 👌در این شکی نیست که شیعه تا زمانی که عنوان شیعه بر او صدق کند ، ممدوح آیات و روایات هستند . ❕در تفسير «الدر المنثور» كه از منابع معروف اهل سنت است در ذيل آيه شريفه « اوْلئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَريَّة » ( بینه 7) از جابربن عبداللَّه انصارى چنين نقل شده است كه مى‏ گويد ؛ «ما نزد پيامبر بوديم كه على عليه السلام به سوى ما آمد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين و شيعيانش در روز قيامت رستگارانند، و در اين هنگام آيه شريفه إِنَّ الَّذينَ آَمَنُوا وَ عَمِلُو الصّالِحاتِ أولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند بهترين خلق خدا هستند ، نازل گرديد». 📚الدر المنثور ج 6 ص 379 👌حاكم حسکانی كه او نيز از دانشمندان معروف اهل سنت در قرن پنجم هجرى است اين مضمون را در كتاب معروفش «شواهد التنزيل» از طرق مختلف از پيغمبر اكرم نقل مى ‏كند و تعداد رواياتش از بيست روايت تجاوز مى‏ كند. 🔹از جمله از ابن عباس نقل مى‏ كند هنگامى كه آيه إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ نازل شد، پيامبر اكرم به على عليه السلام فرمود: «هُو انْتَ وَ شِيْعَتُكَ ...»: «منظور از اين آيه تو و شيعيانت هستيد» 📚شواهد التنزیل ج 2 ص 357 👌پيامبر گرامی خطاب به على عليه السلام فرمود ؛ « اى على!... اين دوستم جبرئيل، از جانب خداوند عز و جل به من خبر مى‏ دهد كه به دوستدار و شيعه تو، هفت خصلت داده است: رفتار نرم با او به هنگام مردن، همدم داشتن در تنهايى، نور در تاريكى، امنيّت به هنگام ترس، برابرى كفه ميزان اعمال، گذر از صراط و وارد شدن به بهشت، هشتاد سال پيش از ورود ديگر مردمان » 📚امالی صدوق ، ص 416 ❕ابن عبّاس از رسول خدا درباره اين آيه پرسيد ؛ «و پيشتازان پيشى گيرنده، آنان مقرّبانند» ( واقعه 10 _ 11)حضرت فرمود ؛ جبرئيل به من گفت: آنها على و شيعيان اويند. آنان پيشتازانِ به سوى بهشتند و به لطف و كرامت خداوند، به او نزديكند. » 📚امالی طوسی ص 72 ❕و فرمود ؛ « ا ى على! نخستين چهار نفرى كه وارد بهشت مى‏ شوند، من هستم و تو و حسن و حسين، و پشت سر ما ذريّه ما، وارد مى‏ شوند و پشت سر ذريه ما دوستداران ما و شيعيان ما از سمت راست و چپ ما » 📚الارشاد ، ج 1 ص 43 ❕بنابراین مطابق آیات و روایات فوق ، شیعه تا زمانی که عنوان شیعه اهلبیت ع بر آنان صدق کند ، والا مقام است و در نزد خداوند و پیامبرش جایگاه ویژه ای دارند . 👌از سوی دیگر از آیات و روایات متعددی استفاده می شود که خداوند بر منافقین و منحرفین غضب می کند چنان که در تفسیر نمونه می خوانیم ؛ « از موارد استعمال اين دو كلمه در قرآن مجيد چنين استفاده مى‏ شود كه « مغضوب عليهم » مرحله‏ اى سخت ‏تر و بدتر از « ضالين » است، و به تعبير ديگر « ضالين » گمراهان عادى هستند، و مغضوب عليهم، گمراهان لجوج و يا منافق، و به همين دليل در بسيارى از موارد، غضب و لعن خداوند در مورد آنها ذكر شده. در آيه 106 سوره نحل مى‏ خوانيم ؛ « آنهايى كه سينه خود را براى كفر گسترده ساختند غضب پروردگار بر آنها است. » « و در آيه 6 سوره فتح آمده است ؛ « خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك و آنها را كه درباره خدا گمان بد مى ‏برند مورد غضب خويش قرار مى ‏دهد، و آنها را لعن مى‏ كند، و از رحمت خويش دور مى‏ سازد، و جهنم را براى آنان آماده ساخته است » ❕« مغضوب عليهم » آنهایی هستند كه علاوه بر كفر، راه لجاجت و عناد و دشمنى با حق را مى‏ پيمايند و حتى از اذيت و آزار رهبران الهى و پيامبران در صورت امكان فروگذار نمى‏ كنند آيه 112 سوره آل عمران مى‏ گويد: « غضب خداوند شامل حال آنها (يهود) شد چرا كه به خدا كفر مى ‏ورزيدند و پيامبران الهى را به ناحق مى ‏كشتند » 📚تفسیر نمونه ج 1 ص 55 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕❕در روایات متعددی نیز می بینیم که « مغضوب علیهم » بر یهودیان و مسیحیان و نواصب یعنی دشمنان اهلبیت علیهم السلام و کفار معاند ، اطلاق شده است ؛ 📚تفسیر قمی ، ج 1 ص 29 _ البرهان فی تفسیر القرآن ج 1 ص 107 _ الفقیه ج 1 ص 203 ❕و در نقلهای نیز آمده است که مقصود از « انعمت علیهم » و کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است ، شیعیان علی ع هستند که هیچگاه مورد غضب الهی قرار نمی گیرند چنان که پیامبر گرامی در مورد آیه مذکور فرمود ؛ « شیعه علی ع کسانی هستند که خداوند به خاطر ولایت علی ع به آنان نعمت داده است و بر آنان غضب نکرده است و هیچگاه گمراه نمی شوند » 📚معانی الاخبار ص 36 _ شواهد التنزیل ج 1 ص 66 ❕بنابراین شیعه تا زمانی که عنوان شیعه را دارد ، مغضوب الهی نبوده است و در نزد خداوند مقام والایی دارد ، زمانی مغضوب الهی واقع می شود که مخالفت با دستورات الهی کرده و از طریقه اهلبیت علیهم السلام خارج شود و عنوان معاند منحرف و ناصبی بر او صدق کند ، که روشن است در این صورت عنوان شیعه بر چنین افرادی منحرفی صدق نمی کند ، لذا می بینیم که امام رضا علیه السلام فرمود ؛ « شیعیان ما کسانی هستند که در برابر امر ما تسلیم هستند و از سخنان ما پیروی می کنند و با دشمنان ما در مخالفت هستند و هر کس چنین نباشد شیعه نیست » 📚صفات الشیعه ص 162 ❕حال معاند مدعی است که خداوند بر شیعه غضب کرده است و امام کاظم فرموده است ؛ « خدای عز و جل بر شیعه غضب کرد ، پس مرا مخیر ساخت که یا من و یا آنها فدا شویم ، به خدا قسم من با دادن جان خودم ایشان را حفظ کردم » 📚الکافی ج 1 ص 260 👌در حالی که این نقل خلاف آیات و روایات فوق است که خداوند بر شیعه غضب نمی کند و اگر بخواهد بر افرادی غضب کند ، آنان در این صورت از دایره شیعه بودن خارج می گردند و عنوان کافر و منافق و ناصبی را به خود می گیرند ‌. ❕بنابراین نقل مذکور که غضب الهی را بر عنوان شیعه دانسته است ، خلاف آیات و روایات فوق الذکر می باشد و برای ما قابل قبول نیست ، خصوصا آنکه روایت مذکور از نظر سندی ، مرسل و ضعیف است و عبارت « عن_بعض_اصحابنا » که در سند روایت آمده است نشان دهنده این نکته است . ❕حال ملحد می گوید شما گفته اید که روایات کافی موثوق الصدور و مورد اطمینان است ، و شیخ کلینی تصریح به اعتبار روایاتش کرده است ، چگونه شما این روایت را ضعیف می دانید ❗️ 👌ما در گذشته پاسخش را دادیم که اگر چه معتقدیم روایاتی که در کتب معتبر آمده است موثوق الصدور است و قرینه بر صحت آن داریم چرا که موافق قرآن بوده و تعدد نقل دارد و بزرگان علماء تصریح به اعتبار روایاتی که نقل می کنند کرده اند و تصریحات آنان از اقوال علمای رجالی بالاتر نباشد ، پایین تر نیست ، اما با این وجود در مواردی ممکن است این علماء اشتباه کنند و یک روایت ضعیف را معتبر بپندارند ، در چنین مواردی ، ما روایتی را که بر خلاف روایات متعدد و متواتر ائمه است و همخوانی با قرآن نیز ندارد ، قبول نمی کنیم چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « روایتی که از ما نقل می شود را تصدیق نکنید مگر زمانی که موافق با کتاب خدا باشد » 📚وسائل الشیعه ج 27 ص 123 ❕« یا روی می گوید از امام باقر عليه السلام پرسيدم ؛دو خبر يا حديث متعارض از شما نقل مى‏ شود.كدام‏يك را بپذيريم؟ فرمود: آن را كه بين اصحاب تو مشهور است و شاذّ نادر را رها كن » 📚بحار الانوار ج 2 ص 246 ❕ما در چنین مواردی به سراغ بررسی سندی می رویم که روایتی با قرآن همخوانی نداشته باشد و خلاف روایات متعددی باشد که از ائمه علیهم السلام نقل شده است و روشن کردیم که روایت مذکور از کتاب کافی ، هم خلاف قرآن است و هم خلاف روایات متواتر ، لذا برای ما قابل پذیرش نیست . ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔ افراد خاندان على نيز از رشوه‌ها و هديه‌هاى معاويه برخوردار بودند آنچنانكه مثلا: عبدالله ابن جعفر (پسر عموى امام حسن و امام حسين) از معاويه پول‌هاى هنگفت گرفت و آنرا بين مطربان و آوازخوانان و شاعران، بذل و بخشش كرد. همين عبدالله بن جعفر نه تنها از مقررى ساليانه بهره مى‌برد، بلكه هر از گاه به نزد معاويه(به دمشق) مى‌رفت و از او پول‌ها مى‌گرفت. عبدالله پس از مرگ معاويه نزد يزيد رفت. يزيد از او پرسيد: مقررى تو چند است؟ عبدالله گفت: يك ميليون درهم. يزيد گفت: از امروز دو ميليون درهم به تو مى دهم. عبدالله گفت: پدر و مادرم فداى تو، به هيچ كس اين جمله را نگفته بودم. يزيد گفت: مجددا آن را دو برابر كردم ❗️❗️ 💠💠 👌عبد الله بن جعفر همسر زينب كبرى و داماد على علیه السلام و پسر جعفر طيّار. وى، نخستين نوزاد مسلمان در حبشه بود. در ايّامى كه پدرش جعفر بن ابى طالب به حبشه هجرت كرده بود، در آن كشور به دنيا آمد. مادرش «اسماء بنت عميس» بود. اسماء، پس از شهادت جعفر طيّار در جنگ موته، به همسرى أبو بكر، سپس على بن ابى طالب در آمد. عبد الله بن جعفر، مورد عنايت خاصّ پيامبر اكرم بود، بويژه كه پدرش سردار بزرگ شهيد جبهه اسلام به شمار مى ‏آمد. 🔸رجالی معروف صاحب مستدرکات رجال الحدیث او را چنین معرفی می کند ؛ « او جلیل القدر و عظیم الشان بود ، آیت و نشانه خداوند در حلم و جود و کرم و از اصحاب رسول خدا و امیر مومنان و حسن و حسین علیهم السلام بود که در جنگ صفین در رکاب علی علیه السلام بود » 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 4 ص 500 🔸شیخ عباس قمی نیز در کنار آنکه روایات متعددی در عظمت مقام او نقل می کند تصریح می کند که او مورد علاقه امير المؤمنين بود و ارادتى شايان به امام حسن و امام حسين داشت. مردى سخاوتمند و اهل جود و بخشش بود . 📚سفینه البحار ج 6 ص 47 🔸گرچه خود در كربلا حضور نداشت، امّا دو پسرش عون و محمّد را همراه مادرشان حضرت زينب به كربلا فرستاد و اين دو فرزند، در ركاب سالار شهيدان روز عاشورا به شهادت رسيدند. او از اينكه نتوانسته بود در واقعه كربلا شركت كند تأسف مى‏ خورد. پس از حادثه عاشورا و شهادت حسين بن على وى در مدينه به سوگ نشست و مردم براى تسليت گويى نزد او مى‏ آمدند. 📚معارف و معاریف ج 4 ص 1508 🔸وى در سن 90 سالگى، در سال 80 هجرى در مدينه در گذشت و در بقيع به خاك سپرده شد. 📚همان مدرک 🔸برخى هم در گذشت او را در شام و قبر وى را در «باب الصغير» دمشق، كنار قبر بلال مى ‏دانند. 📚تنقیح المقال ج 2 ص 173 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌در تاریخ اگر چه صراحتا علت عدم حضور او در میدان کربلا ذکر نشده است اما با توجه به سخن علامه حلی که می گوید ؛ « امثال محمد بن حنفیه و عبد الله بن جعفر ، دارای شان و مقام ارجمندی هستند به گونه ای که امکان انحراف آنان از حق و از ایمان نمی باشد » 📚بحار الانوار ج 42 ص 110 🔸روشن می شود که عدم حضور او در میدان کربلا عذر او مانند بیماری یا ماموریت او از جانب امام حسین برای محافظت از بنی هاشم بوده است ، چرا که خود او بارها آرزو می کرد که ای کاش فرصت حضور در رکاب امام حسین علیه السلام را می یافت . 👌مورخین می نویسند ؛ « هنگامى كه عبد اللّه بن جعفر بن ابى طالب، از كشته شدن دو پسرش همراه حسين عليه السلام خبر يافت و مردم براى تسليت به حضورش مى‏ آمدند، يكى از وابستگانش ‏كه فكر نمى‏ كنم كسى جز ابو لَسْلاس باشد، گفت: مصيبتى كه ديده ‏ايم، از جانب حسين به ما رسيده است . 🔸عبد اللّه بن جعفر، او را با كفشش زد و سپس گفت: اى پسر زنِ بدبو! آيا به حسين، چنين مى‏ گويى؟ به خدا سوگند، اگر در حاضر مى‏ بودم، دوست مى‏ داشتم كه از او جدا نشوم تا همراهش كشته شوم! 👌به خدا سوگند، آنچه دلم را به از فدا شدن دو پسرم راضى و مصيبت آن دو را بر من، سبُك مى ‏كند، اين است كه در راه از خود گذشتگى براى برادر و پسرعمويم [حسين عليه السلام‏] و در كنار او، كشته شده‏ اند! 🔸سپس به همنشينانش رو كرد و گفت: خدا را بر شهادت حسين عليه السلام مى‏ ستايم كه اگر نتوانستم با دستانم حسين عليه السلام را يارى كنم، دو پسرم، او را دادند. 📚تاريخ الطبري ج 5 ص 466، الكامل في التاريخ ج 2 ص 579 ، جواهر المطالب ج 2 ص 296؛ الإرشاد ج 2 ص 124؛ كشف الغمّة ج 2 ص 280، الحدائق الوردية ج 1 ص 121، بحار الأنوار ج 45 ص 122. ❕معاویه ام کلثوم ، دختر عبدالله جعفر را برای یزید خواستگاری کرد ، عبدالله با درخواست او موافقت نکرد و امر ام کلثوم را به امام حسین ع واگذار کرد ، امام ع نیز فرمود ما به دشمن خود دختر نمی دهیم ، و عقد ام کلثوم را با پسر عمویش انجام داد. ❕در نقلی آمده است که معاویه به عبدالله جعفر گفت چرا این قدر امام حسن و امام حسین را تعظیم می کنی ، آنان و پدرشان از تو و پدرت بالاتر نبوده اند ❗️عبدالله این سخن عصبانی شد و گفته او را رد کرد کرد و به نقل فضائل علی ع پرداخت ؛ 📚الاحتجاج ج 2 ص 285 _ کتاب سلیم بن قیس ، ج 2 ص 834 ❕در مجلسی عمروعاص ، امام علی ع را مورد سب قرار داد ، عبدالله بن جعفر بر آشفت و معاویه را مورد عتاب و مذمت قرار داد ؛ 📚بحار الانوار ج 42 ص 163 ❕از آنچه گذشت روشن می شود ؛ 1⃣عبدالله بن جعفر از بزرگان اصحاب ائمه بوده و در دین داری آیت و نشانه خداوند بوده است ، هر نقلی که سخن از علاقه عبدالله بن جعفر به بی دینی و ساز و آواز و غنا به میان می رود ، جعلی و ساخته دست دشمنان بوده تا چهره اصحاب ائمه ع را مخدوش جلوه دهند . 2⃣عبدالله بن جعفر در نبرد صفین بر علیه معاویه جنگیده است ، چگونه ممکن است که از دوستان معاویه باشد و با او رابطه حسنه داشته باشد ❗️ 3⃣او دو فرزند خود را به در رکاب امام حسین ع به جنگ با یزید می فرستد و خود نیز همواره آرزوی حضور در میدان کربلا را و جنگیدن با یزید را داشته است ، چگونه قابل قبول است که رابطه او با یزید خوب و مساعد باشد ❗️ 4⃣این که ایشان از معاویه و یزید ، هدیه و پول دریافت می کرده است مساله ای قطعی نیست ، و مورد نقل برخی از علمای اهلسنت قرار گرفته است و گفتیم رابطه ایشان با معاویه و یزید ، مناسب نبوده است ، به فرض که بپذیریم ایشان هدیه از آن دو دریافت می کرده است می گوییم ، مطابق روایات اهلبیت ع دریافت مال از حاکمان جور حلال است مگر زمانی که انسان به عینه بداند که مالی که حاکم جور می دهد ، از حرام تهیه شده باشد ؛ 📚وسائل الشیعه ج 17 ص 213 باب 51 ❕عبدالله جعفر نیز هر آنچه از معاویه و یزید دریافت می کرده است ، یک سال نشده ، انفاق می کرد به صورتی که برای تامین مخارجش ، قرض می کرد ، چنان که بلاذری می نویسد ؛ « معاویه به عبدالله بن جعفر سالیانه یک میلیون درهم می داد و وقتی یزید به حکومت رسید ، این مقرری را به دو میلیون درهم افزایش داد ، اما یک سال نمی گذشت که عبدالله آنچه از آنان گرفته بود را انفاق می کرد و برای خودش از دیگران قرض می کرد » 📚انساب الاشراف ، بلاذری ، ج 2 ص 45 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁 ,🌀 🌍 @Ajibehaa 🌍
🤔 ❔لطفا در مورد شخصیت کمیل بن زیاد توضیح دهید ❗️برخی در او تشکیک می کنند که او با امام علی مخالفت می کرده است و می گویند ما چگونه دعای کمیل چنین فردی را می خوانیم ❗️❗️ 💠💠 👌كميل بن زياد نخعى از ياران نزديك اميرمؤمنان على عليه السلام است و دعاى بسيار پر محتوايى كه اميرمؤمنان در اختيار او گذارد تا به ‏وسيله او به شيعيانيش برسد دلالت بر او دارد. ❕سخنانى نيز، امام عليه السلام در ضمن كلمات قصار (كلمه 147) خطاب به او فرمود كه مطالب بسيار بالا و دارد و حاكى از عنايت خاص امام به اوست، به ‏ويژه اينكه براى بيان اين‏گونه سخنان اسرارگونه او را با خود به بيرون شهر برد سپس آهى كشيد و خطاب به او فرمود: «يَا كُمَيْلُ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ» 👌 از سويى ديگر مطابق نقل بحار الانوار اميرمؤمنان على عليه السلام روزى به كاتب خود ابن ابى ‏رافع فرمود ؛ ده نفر از افراد مورد من را حاضر كن. ابن ابى رافع عرض كرد: اى اميرمؤمنان نام آنها را ببر. امام نام جمعى را برد كه يكى از آنها كميل بن زياد بود. 📚بحار الانوار ج 30 ص 7 ❕بنابراين وثاقت كميل چيزى نيست كه باشد . مرحوم ديلمى نيز در كتاب ارشاد داستانى نقل مى ‏كند كه آن نيز حاكى از جلالت مقام كميل است، مى‏ گويد: اميرمؤمنان شبى از مسجد كوفه خارج شده به‏ سوى خانه خود مى ‏رفت، كميل بن زياد از شيعيان خوب و دوستان آن حضرت با او بود ..... 📚بحار الانوار ج 33 ص 399 🔸شيخ مفيد در كتاب اختصاص مى‏ گويد او از پيشگامان نزد اميرمؤمنان على عليه السلام بود. 📚معجم رجال الحدیث ج 14 ص 128 👌كوتاه سخن اينكه قراين و شواهد فراوانى بر جلالت مقام كميل داريم كه كيفيت نيز يكى از آن شواهد مهم است. ❕مرحوم مفيد در ارشاد مى‏ گويد: هنگامى كه حجاج زمامدار (كوفه) شد به سراغ كميل بن زياد فرستاد و او فرار كرد. حجاج حقوق اقوام و بستگان او را از بيت‏ المال قطع كرد. هنگامى كه خبر به كميل رسيد گفت: من پيرمردى هستم كه عمرم رو به پايان است سزاوار نيست اقوام و من از حقشان محروم شوند. از مخفيگاه بيرون آمد و نزد حجاج حاضر شد. حجاج گفت: من دوست داشتم كه تو را پيدا كنم (چه بهتر كه خودت آمدى) ... مى‏ دانم كه تو جزو قاتلان عثمان بودى. دستور داد گردنش را زدند. در اين حديث آمده است كه اميرمؤمنان على عليه السلام پيش از اين به او خبر داده بود كه به دست حجاج شهيد مى‏ شود. 📚 بحار الانوار ج 42 ص 148 ❕البته کمیل جزء خلافت سلطنتی عثمان بوده است نه قاتلان او ، اما حجاج به بهانه اینکه قاتل عثمان بوده ، او را شهید کرد . ابن ابی الحدید معتزلی تصریح می کند که او به خاطر شیعه علی بودنش شد . 📚شرح نهج البلاغه ج 17 ص 149 🔸 👇👇
🔸 👇 👌آنچه تحت عنوان مخالفت کمیل بن زیاد با علی علیه السلام عنوان شده است اشاره است به جریانی که در نامه 61 نهج البلاغه به آن اشاره شده است ‌.اين نامه نامه آميزى است كه امام عليه السلام به كميل بن زياد كه فرماندار منطقه آبادى در اطراف بغداد و در نزديكى شهر انبار بود مرقوم داشت، زيرا او مرتكب يك خطاى نظامى شده بود و مناطق حساس‏ تحت نفوذ خود را رها كرده و به سراغ مناطق ديگرى رفته بود و همين امر سبب شد كه غارتگران لشكر شام و معاويه ضربه سنگينى بر مردم منطقه وارد سازند. 🔸ماجرا به گونه ‏اى كه «ابن اثير» مورخ در كتاب «كامل» نوشته است چنين بود ؛ «در سال 39 هجرت، معاويه، سفيان بن عوف را با شش هزار مرد جنگى به مرزهاى عراق فرستاد و دستور داد به سراغ منطقه «هيت» بيايد و آنجا را از مناطق ديگر جدا سازد سپس به سراغ شهر «انبار» و بعد «مدائن» برود و ضرباتى بر مردم آنجا وارد سازد (و گروهى از اهل آنجا را به قتل برساند و خون‏هاى بى ‏گناهان را بريزد) سفيان هنگامى كه به «هيت» آمد كسى را نديد كه از آنجا دفاع كند. به «انبار» آمد كه در آنجا يكى از پادگان‏هاى على عليه السلام براى حفظ مرزها مستقر بود و پانصد نفر از آن نگهدارى مى‏ كردند در حالى كه بيشتر آن جمعيت پراكنده شده بودند و سبب پراكندگى آنها اين بود كه به «كميل بن زياد» خبر رسيد گروهى از اهل «قرقيسا»؛ (يكى از شهرهاى شام نزديك مرزهاى عراق كه مركز تجارى مهمى ميان عراق و شام محسوب مى‏شد) مى ‏خواهند به «» حمله كنند او بدون كسب اجازه از اميرمؤمنان على عليه السلام به سوى «قرقيسا» رفت و «هيت» را خالى گذارد و همراهان سفيان آمدند و جنايات زيادى در آنجا مرتكب شدند؛ اموال زيادى را از انبار غارت كردند و به سوى معاويه برگشتند. به محض اينكه اين خبر به على عليه السلام رسيد، گروهى از سپاهيان خود را به تعقيب آنها فرستاد؛ ولى آنها منطقه را ترك كرده بودند. » 📚کامل ابن اثیر ج 3 ص 376 👌امام عليه السلام كميل را كرد و نامه مورد بحث را براى وى مرقوم داشت و فرمود ؛ « اما (بعد از حمد و ثناى الهى) تضييع انسان چيزى را كه بر عهده او واگذار شده و اصرار بر انجام آنچه وظيفه او نيست يك ناتوانى آشكار و فكر باطل و هلاك كننده است. مشغول شدن تو به حمله به اهل قرقيسيا و رها ساختن پادگان هايى كه حفظش را بر عهده تو واگذار كرده‏ايم- در حالى كه هيچ كس از آن دفاع نمى ‏كرد و لشكر دشمن را از آن دور نمى‏ ساخت- يك فكر نادرست و پراكنده و بيهوده است. (بدان) تو در حقيقت پلى شده‏ اى براى كه مى‏ خواستند بر دوستانت حمله كنند. تو نه بازوى توانايى نشان دادى و نه هيبت و ابّهتى در دل دشمن ايجاد كردى؛ نه مرزى را حفظ نمودى و نه شوكت دشمنى را در هم شكستى؛ نه اهل شهر و ديارت را حمايت كردى و نه امير و پيشوايت را (از دخالت مستقيم در منطقه) بى ‏نياز ساختى. » ❕بعيد به نظر نمى‏ رسد كه ماجراى كار «كميل بن زياد» در اين حادثه، از جانب عوامل نفوذى معاويه در تشكيلات او صورت گرفته باشد؛ بدين نحو كه او را تشويق كردند كه براى ايجاد وحشت در دل شاميان و حاميان معاويه به قرقيسيا حمله كند و در نتيجه منطقه تحت او خالى بماند و داستان را به معاويه خبر دهند تا به آنجا لشكركشى كند و بى‏ گناهان را كشته و اموالى را غارت نمايد، منطقه را ناامن و مردم را وحشت ‏زده سازد. 🔸امام عليه السلام در واقع با اين چند جمله مى‏ خواهد صفات لازم را براى يك حكمران و فرمانده خوب بيان كند و بگويد وى بايد در برابر دشمنان بازويى توانا داشته باشد و هيبتش در دل دشمن ايجاد كند؛ از مرزها به خوبى دفاع كرده، شوكت دشمن را در هم بشكند و منطقه تحت نظارت خود را كاملًا حفاظت كند و به گونه ‏اى عمل نمايد كه امير و زمامدار خود را مجبور به دخالت مستقيم در منطقه ننمايد و اضافه بر اينها از كارهايى كه به طور مستقيم و يا غير مستقيم به سود دشمن است و او را در شيطنت خود يارى مى‏كند جدّاً بپرهيزد. 👌البته كميل همواره چنين ضعفى از خود نشان نمى‏ داد و گرنه امام هرگز او را براى چنين منصبى انتخاب نمى‏ كرد، بلكه در اين واقعه يا بر اثر اشتباه در محاسبه و يا به ‏واسطه عوامل نفوذى، گرفتار چنين خطايى شد. ساير مقاطع زندگى اين مرد بزرگ مخصوصاً شجاعت و استوارى و كه در برابر حجاج خونخوار نشان داد شاهد این مدعاست . ❕بنابراین نامه عتاب‏ آميز فوق كه از اشتباه كميل در يك مقطع از مديريتش در سرزمين «هيت» حكايت مى ‏كند از مقام و او نمى‏ كاهد، زيرا افراد غير معصوم پيوسته در معرض پاره‏ اى از اشتباهات هستند. 📚پیام امام امیر المومنین ج 11 ص 226 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔در تاریخ نقل است که خزیمه بن ثابت به نفع پیامبر شهادت داد با این که جریان را مشاهده نکرده بود اما پیامبر شهادتش را قبول کرد و به او لقب ذو الشهادتین را داد ❗️آیا از لحاظ بر فعل پیامبر که شهادت الکی و نادیده به نفع او داده بود ،نقص در دین اسلام و پیامبر آن نیست ❕❕ 💠💠 👌نام او خزيمة بن ثابت انصارى و كنيه‏ اش ابو عمار و از كسانى است كه در به پيامبر اكرم پيوست. در مورد اين كه چرا به نام ذو الشهادتين لقب داده شده، ابن اثير در اسد الغابه مى‏ نويسد ؛ « پيامبر اكرم اسبى از سواء بن قيس محاربى خريدارى كرده بود. سواء معامله را انكار كرد. خزيمة بن ثابت به نفع پيامبر گواهى داد. پيامبر اکرم فرمود با اين كه در جريان معامله حضور نداشتى چگونه شهادت دادى؟ عرض كرد: ما در (مسائل بسيار مهم‏ترى مانند) وحى الهى تو را تصديق كرديم و مى‏ دانيم جز حق نمى‏ گويى (چگونه در موضوع كوچكى گواهى به صدق تو ندهيم؟) رسول خدا فرمود ؛ هركس خزيمه به نفع يا زيان او گواهى دهد همان يك او كافى است.» 📚اسد الغابه ج 2 ص 114 ❕مورد نقل مورخین آن است که پیامبر گرامی حکم کردند که از این پس شهادت خزیمه به عنوان دو شهادت شود و البتّه اين يك استثناست به دليل ايمان محكم خزيمه و شايد به اين دليل كه گواهى او سبب علم قاضى مى‏ شد . 🔸نقل مورخین تصریح ندارد که پیامبر گرامی به خاطر شهادت نادیده خزیمه ، اختلافی که بین ایشان و دیگری ایجاد شده بود را به نفع خود کردند . اشتباه از اینجا ناشی شده است که گمان شده پیامبر بر اساس شهادت خزیمه ، جریان مذکور را به نفع خود دادند ، در حالی که چنین چیزی در نقل های مذکور تصریح نشده است . ❕اگر هم بپذیریم که پیامبر گرامی بر اساس شهادت خزیمه جریان مذکور را به نفع خود خاتمه دادند باز هم اشکالی مطرح نمی شود زیرا این خاتمه دادن از این جهت بوده است که خزیمه به عنوان و بر اساس علم خودش حکم به حقدار بودن پیامبر گرامی کرده است و بر این مطلب شهادت داده است و روشن است که قاضی می تواند بر اساس علم خود بدون آنکه بینه ای ارائه شود ، نسبت به مطلبی حکم کند . 📚وسائل الشیعه ج 27 ص 274 باب 18 ❕او در بسيارى از جنگهاى اسلامى حضور داشت و ابن عبد البرّ در استيعاب مى ‏نويسد او در صفين در علی علیه السلام نبرد کرد ، هنگامى كه عمار شهيد شد سخت برآشفت، شمشير كشيد و آن قدر پيكار كرد تا به شهادت رسيد . 📚استیعاب ج 1 ص 268 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔در سوره انبيا، آيه 98، در مورد مشرکان آمده « شما و آنچه غير خدا مى‏ پرستيد، هيزم جهنّم خواهيد بود؛ و همگى در آن وارد مى‏ شويد!». ❗️بعضى معبودهاى باطل مانند حيواناتى كه اقوام نادان آنها را مى ‏پرستيدند از موجودات جاندار مى‏ باشند، گناه اين جاندار چيست كه در آتش بسوزند ❕یا مسیحیت عیسی را پرستش می کند آیا او هم در آتش خواهد سوخت ❕ 💠💠 👌خداوند خطاب به مشرکان می فرماید ؛ «انَّكُمْ وَ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ انْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ؛ شما و آنچه غير خدا مى‏پرستيد، هيزم جهنّم خواهيد بود؛ و در آن وارد مى ‏شويد» ( انبیاء 98) ❕چنان كه مفسّر عالى ‏قدر شيعه مرحوم «» در تفسير خود مجمع البيان مى‏ گويد ، خطاب در آيه متوجّه مشركان مكّه است و همه آيه ‏هاى سوره «انبيا» در مكّه نازل شده است و معبودهاى باطل مردم «مكّه» از چوب و فلزّ و سنگ بود و معبودهايى كه آتش گيرانه دوزخند همين بت‏ها و امثال آن است كه در هنگام نزول قرآن، مردم مكّه آنها را پرستش مى ‏نمودند و معبودهاى زنده كه مورد پرستش بعضى از مردم است، در اين آيه داخل نيست. جالب اين كه در آن زمان در شبه جزيره عربستان موجود زنده ‏اى مورد بت‏ پرستان نبوده است. 📚مجمع البیان ج 7 ص 102 👌بنا بر این « ما تَعْبُدُونَ » به معنى معبودهاى بى‏ جان و بتهاى سنگى و چوبى باشد همانگونه كه از كلمه" " استفاده مى‏ شود، زيرا" ما" غالبا براى موجود غير عاقل است‏ چنان که در روایتی به آن اشاره شده است . 🔸گروهى آمدند نزد رسول خدا و گفتند: آيا تو فرستاده از طرف خدا تعالى نيستى؟ به آنها فرمود: چرا. گفتند: اين قرآن كه آوردى كلام خدا تعالى است؟ فرمود: آرى. گفتند: بما توضيح بده از قول او كه (در آيه 98 سوره الأنبياء) فرموده:«إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ» راستش شما و هر آنچه ميپرستيد از جز خدا سنگريزه دوزخ باشيد، شما در آن وارد خواهيد بود. ❔ اگر معبود بت پرستان به مراه آنان در مسيح هم معبود ترسايانست تو گوئى در دوزخ است؟ رسول خدا فرمود: كه خدا قرآن را بر من فرو فرستاده به زبان عرب و در عرف و زبان عرب لفظ «ما» براى چيزهائى است كه عقل ندارند و لفظ «من» براى آنچه عقل دارد و لفظ «الذى» براى همه است و اگر شما عرب باشيد بايد اين را بدانيد خدا فرموده: «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ» مقصودش بتها است كه ميپرستيدند و آنان بى‏ عقل باشند و حضرت مسيح در آن درنيايد زيرا او عقل دارد و اگر «و من تعبدون» فرموده بود شامل بود آن قوم گفتند: يا رسول اللَّه درست گفتى. 📚کنزالفوائد ج 2 ص 187 ❔اگر سؤال شود كه انداختن بتها در جهنم چه فلسفه‏ اى دارد، در پاسخ بايد گفت اين خود يك نوع عذاب و مجازات است براى بت ‏پرستان كه ببينند در كه از بت هايشان زبانه مى‏ كشد مى‏ سوزند، از اين گذشته تحقيرى است براى افكار آنها كه به چنين موجودات بى‏ ارزشى پناه مى‏ بردند. 📚تفسیر نمونه ج 13 ص 506 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔این که در روایاتی آمده است که اگر کسی تا قبل ظهور ایمان نیاورد ایمان بعد از ظهور برایش ای ندارد چه معنایی دارد ❗️بیشتر مردم جهان ممکن است بعد ظهور به امام زمان ایمان آورد یعنی ایمان اینان بی فائده است و همه اهل دوزخند ❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « آن روز كه آيات و نشانه ‏ها(ی قیامت ) تحقق پذيرد ايمان آوردن افرادى كه قبلا ايمان نياورده‏ اند و يا عمل انجام نداده‏ اند سودى به حالشان نخواهد داشت‏ » ( انعام 158) ❕خداوند در این آیه از بی فائده بودن ایمانی سخن می گوید که نزدیک قیامت و با دیدن نشانه های قیامت چون زلزله های وحشتناک و بی فروغ شدن خورشید و ماه و ستارگان و ... می گیرد زیرا چنین ایمانی از روی ترس و جبر بوده و فائده و ارزش ایمان اختیاری را ندارد . 📚تفسیر نمونه ج 6 ص 46 🔸در تفسير عياشى از امام باقر و صادق علیهما السلام روايت شده كه در ذيل آیه " يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها" فرمودند ؛ « مقصود از اين آيات طلوع آفتاب از مغرب و خروج جنبنده زمين و پديد آمدن دود است كه انسان اگر به گناه ورزد و عمل ايمانى بجا نياورد و اين آيه ‏ها ظاهر شود ايمانش سودى نخواهد داشت‏ » 📚تفسیر عیاشی ج 1 ص 384 🔷البته در برخی روایات تفسیر معنوی و باطنی برای آیه مذکور صورت گرفته است و آیه فوق به زمان امام زمان علیه السلام تطبیق داده شده است . 🔹از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود ؛ « مراد از نشانه‏ ها امامان هستند و آن نشانه‏ اى كه انتظار كشيده مى ‏شود، قائم عليه السّلام است. در آن زمان ايمان كسى كه پيش از قيام آن حضرت با شمشير، ايمان نياورده براى او نخواهد داشت، اگرچه به پدران آن حضرت كه پيش از او بودند، ايمان آورده باشد.» 📚کمال الدین ج 1 ص 18 🔸 و در نقل دیگری در تفسیر آیه مذکور فرمود ؛ «[مراد از آن روز] زمان خروج قائم ماست كه انتظارش كشيده مى‏ شود، آنگاه فرمود: اى ابا بصير! خوشا به حال قائم ما كه در زمان غيبت او چشم به راه ظهور اويند و در زمان ظهورش او را پيروى مى ‏كنند. آنها دوستان خدا هستند كه نه بيمناك مى ‏شوند و نه اندوهگين مى‏ گردند. » 📚کمال الدین ج 2 ص 357 ❕این روایات اشاره به آن دارد که کسانی که قبل از ظهور امام عصر علیه السلام علی رغم وجود شواهد و ادله ، از روی عناد و لجاجت به آن حضرت ایمان نیاورده اند ، ایمان پس از ظهورش هم برایشان فائده ای ندارد ، زیرا قطعا این ایمان ، ایمانی حقیقی و خالص نیست بلکه ایمانی صوری و غیر حقیقی است . 🔰البته همین افراد یا از مردم اگر از روی خلوص و صداقت به حضرت حتی پس از ظهور و قبل از بروز نشانه های قیامت ایمان بیاورند ، بی شک ایمانشان خداوند واقع می شود چرا که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « همواره در روزى زمين از ناحيه پروردگار حجتى كه حلال و حرام خدا را بشناسد و به راه خدا دعوت كند بوده و خواهد بود، و اين رابطه بين خدا و خلق هيچگاه در زمين قطع نمى ‏شود مگر روز مانده به قيامت كه در آن چهل روز خداوند حجت خود را از زمين برمى ‏دارد، در آن روزها است كه در توبه به روى گنهكاران بسته مى‏ شود، و ايمان آوردن در آن ايام بى فايده است، گنهكاران و كفارى كه تا آن روز توبه نكرده و ايمان نياورده‏ اند از بدترين و كسانى هستند كه قيامت بر آنان قيام مى‏ كند » 📚البرهان فی تفسیر القرآن ج 2 ص 501_ المحاسن ص 236_ دلائل الامامه ص 229 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔درمورد انگشتردردست راست کردن روایات زیادی داریم وازامیرالمومنین نقل شده که این سنت نشانه شیعیان ماست ولی درروایتی ازامام حسن عسگری دیدم که فرمودند ازاین پس انگشتر دردست کنید واین ازنشانه های خاص شیعیان ماست.تعارض این روایات چگونه است ❗️❗️ 💠💠 👌چنان که در پرسش آمد ، در روایات انگشتر به دست راست کردن مورد تاکید و توصیه قرار گرفته است . 🔹امام عسکری علیه السلام فرمود ؛ « علامات مومن پنج چیز است که یکی از آنها انگشتر به دست کردن است » 📚التهذیب ج 6 ص 52 🔸پیامبر گرامی در خود به علی علیهما السلام فرمودند ؛ « انگشتر به دست راست کن چرا که این عمل فضیلتی از جانب خدا برای مقربین است » 📚الفقیه ج 4 ص 374 🔸در نقل دیگری آمده است ؛ « پیامبر و امیر المومنین و ائمه ، انگشتر به دست راست می کردند » 📚الکافی ج 6 ص 474 🔰با این وجود ، در روایتی از امام نقل شده است ؛ « ما شما را امر به انگشتر به دست راست کردن کردیم ، این برای زمانی بود که ما در بین شما حاضر بودیم ، اما الان شما را امر می کنیم به انگشتر به دست چپ کردن زیرا غیبت ما فرا رسیده است تا زمانی که خداوند امر ما ( را ) آشکار کند » 📚تحف العقول ص 367 ❕این روایت بدون سند در کتاب تحف العقول نقل شده است ، بنابراین از حیث سندی تلقی می شود . 🔸شیخ حر عاملی احتمال می دهد که این روایت ( بر فرض ثبوت و صحت ) از باب صادر شده باشد زیرا انگشتر به دست چپ کردن از سنت های معاویه و باقی مانده ذریه او از بنی امیه بوده است و همین امر سبب صدور روایت فوق از امام علیه السلام بر مبنای تقیه شده باشد ، بنابراین این نقل با نقل های دیگر تعارضی ندارد ‌. 📚وسائل الشیعه ج 5 ص 81 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤔 ❔یکی این شبهه را کرد که شیعه است جز امام بعدی کسی امام قبلی را غسل و کفن نمی کند در حالی که در روایات خودشون آمده که امام سجاد وصیت کرد که کنیزس ایشان را غسل و کفن کند ❗️❗️ 💠💠 👌در روایات ما آمده و این مساله از شیعه است که امام را جز امام غسل و کفن نمی کند و این امام بعدی است که متولی انجام امور مربوط به امام می باشد ؛ 📚بحار الانوار ج27 ص288 باب 2 🔸امام سجاد علیه السلام نیز در واپسین لحظات زندگی خود ، امام باقر علیه السلام را فرا خواند و امور بعد از خود را به ایشان و واگذار کرد ؛ 📚بحار الانوار ج 46 ص 230 ❔حال آنچه مورد قرار گرفته است این نقل است ؛ « علی بن الحسین علیه السلام وصیت کرد که ام ولد او و مادر فرزندش او را غسل دهد ، وقتی که امام از دنیا رفت ، آن ام ولد امام را غسل داد » 📚التهذیب ج 1 ص 444 🔰در سند روایت اگر چه به کلوب وجود دارد که برخی او را تضعیف کرده اند ؛ 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 6 ص 188 🔰 و علامه مجلسی این حدیث را می شمارد ؛ 📚ملاذ الاخیار ج 3 ص 254 ❕با این وجود این نقل ، با عقیده شیعه که جز امام ، امام دیگر را غسل و کفن می کند ندارد ، زیرا همسر امام سجاد با مشارکت امام باقر علیهما السلام این مهم را انجام دادند ، چنان که در نقل هایی آمده است که علی علیه السلام با مشارکت اسماء بنت عمیس ، فاطمه سلام الله علیها را غسل و کفن کردند ؛ 📚کشف الغمه ج 1 ص 503 🔰امام سجاد علیه السلام به همسرش برای غسل وصیت کرد ، زیرا می خواست با این عمل جان امام علیه السلام را حفظ کند تا مبادا بنی امیه متعرض جان ایشان به عنوان امام پس از پدر شوند ؛ 📚وسائل الشیعه ج 2 ص 535 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔این که می گویند خلافت به امام علی نرسید چون اهل مزاح و بود و آدم جدی نبود چقدر سندیت دارد ❗️❗️ 💠💠 👌یکی از تهمتهایی که غاصبین خلافت و پیروان آنها به علی علیه السلام می زدند تا به این بهانه عدم آن حضرت را برای امر خلافت ثابت کنند ، این بود که می گفتند امام علیه السلام شوخ طبع و مزاح و نعوذ بالله اهل هزل و باطل است . 🔹«عمر» به هنگام انتخاب شوراى شش نفرى به على عليه السّلام گفت: «تو از همه شايسته ‏ترى اگر طبع نبودى » 📚تاریخ طبری ج 3 ص 294_ شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ج 1 ص 186 🔰بلاذرى از ابن عباس نقل می کند که «عمر گفته است نمى ‏دانم با امت محمد چه كنم؟ (او اين جمله را پيش از ضربت خوردنش گفته بود) به او گفتم: چرا ناراحتى در صورتى كه ميان آنها افرادى كه شايستگى براى امر خلافت داشته باشند مى ‏يابى؟ او گفت منظور تو على بن ابيطالب است؟ گفتم: آرى او به خاطر نزديكيش با رسول خدا و اينكه اوست و سابقه ‏اش در اسلام و امتحانى كه در زندگى داده است شايستگى براى خلافت را دارد.عمر گفت: او آدم خوش نشين و مزاح است‏ ( و شایسته خلافت نیست )» 📚انساب الاشراف ج 5 ص 16 🔹عمرو بن عاص از على علیه السلام ياد می نمود و می گفت شخصى است شوخ و مزّاح‏ و شایستگی را ندارد . 📚الامتاع و الموانسه ج 3 ص 183 👌علی علیه السلام در پاسخ عمرو عاص فرمود ؛ « از ابن نابغه (پسر آن زن بد نام- اشاره به عمرو عاص است-) در شگفتم! او براى مردم شام چنين وانمود مى ‏كند كه من بسيار اهل مزاح و مردى شوخ طبعم، كه مردم را با شوخى و هزل، پيوسته سرگرم مى‏ كنم. او سخنى باطل و كلامى به گناه، گفته است- و سخنان گفتار دروغ است- او پيوسته دروغ مى ‏گويد. وعده مى‏ دهد و تخلّف مى‏ كند. اگر چيزى از او درخواست شود، بخل مى ‏ورزد و اگر خودش از ديگرى تقاضايى داشته باشد، اصرار مى‏ كند. در پيمانش خيانت مى ‏نمايد. (حتّى) پيوند خويشاوندى را قطع مى ‏كند. هنگام نبرد لشكريان را امر و نهى مى ‏كند (و سر و صداى زياد راه مى‏ اندازد كه مردم شجاعش پندارند) ولى اين تا زمانى است كه دست‏ها به قبضه شمشير نرفته است و هنگامى كه چنين شود، او براى رهايى جانش، بالاترين تدبيرش اين است كه جامه ‏اش را كنار زند و عورت خود را نمايان‏ سازد (تا كريمان از كشتنش چشم بپوشند.). ❕ آگاه باشيد! به خدا سوگند، ياد مرگ مرا از سرگرم شدن به بازى و باز مى ‏دارد، ولى فراموشى آخرت او را از سخن حق بازداشته است. او حاضر نشد با معاويه بيعت كند، مگر اينكه عطيّه و پاداشى از او بگيرد (و حكومت مصر را براى او تضمين نمايد) و در مقابل از دست دادن دينش، رشوه اندكى دريافت نمايد.» 📚نهج البلاغه خطبه 84 🔹دشمنان مولا امير مؤمنان عليه السّلام هنگامى كه نمى ‏توانستند كوچكترين نقطه ضعفى در مورد ‏ هاى او براى امر خلافت بيابند، يا مقام علمى و تقوا و زهد و پارسايى و شجاعت و تدبير او را انكار كنند، به مسائلى از قبيله آنچه در بالا آمده، متشبّث مى‏ شدند، كه چون آن حضرت بسيار مزاح مى‏ كند، پس شايسته خلافت نيست و اين خود مى‏ رساند كه شايستگى ‏هاى امام عليه السّلام به حدّى روشن بود كه هيچ كس نمى ‏توانست انگشت انكار بر آن بگذارد، به همين دليل، طبق مثل معروف «ألغريق يتشبّث بكلّ حشيش» به اين بهانه‏ هاى واهى متشبّث مى ‏شدند. ❕البته باید توجه کرد اگر آن حضرت گاه شوخى و مى ‏فرموده، روى حساب و برنامه بوده است و جزء فضايل آن حضرت محسوب مى ‏شود كه انسانى خوشرو و خوش مجلس و داراى جاذبه فوق‏ العاده اخلاقى بود، ولى دشمن كينه‏ توز و بى ‏منطق، از صفات خوب نيز تعبيرهاى زشتى مى‏ كند و از آن دستاويزى براى تبليغات سوء خود مى ‏سازد و نمونه آن، همان است كه در اين بالا آمده است. 👌امام عليه السّلام در واقع «» را از خود نفى مى ‏كند، نه مزاح خردمندانه و ممدوح را، كه مايه صفاى روح و نشاط قلب و ادخال سرور در قلوب مؤمنين است. 📚پیام امام امیر المومنین ج 3 ص 466 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔ببخشید من از یک روحانی شنیدم که آیه قرآن در شان امام علی نازل شده است ❗️با دوستان اهل سنتم وقتی این قضیه را مطرح می کنم ازم دلیل می خواهند ❕لطفا روشنگری کنید ❕❕ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ «يُؤتِى الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ اوتِىَ خَيْراً كثيراً » 🔰«خداوند دانش و را به هركس بخواند (و شايسته باشد) مى‏دهد؛ و به هر كس دانش داده شود، كه خير فراوانى داده شده است». (بقره 269) 🔸حاكم حسكانى از علمای برجسته اهل سنت در شواهد التنزيل از ربيع بن خيثم نقل مى ‏كند كه ؛ « نام على عليه السلام را نزد او بردند، گفت: «نديدم كسى از مردم بتواند ايرادى بر حكم و داورى آن حضرت بگيرد؛ و متعال مى‏ گويد كسى كه دانشى به او داده شده است خير فراوانى به او داده شده است». 📚شواهد التنزیل ج 1 ص 107 🔰در همان كتاب چند حديث ديگر به همين معنى يا نزديك به آن نقل شده است. در ضمن از ابن عباس نيز نقل مى‏ كند كه پيامبر اكرم فرمود: «كسى كه مى‏ خواهد به ابراهيم در حلمش، و به نوح در ، و به يوسف در مردم داريش بنگرد؛ نگاه به على بن ابى طالب عليه السلام كند». 📚همان مدرک ج 1 ص 106 🔹در صحيح نيز آمده است كه پيامبر اكرم فرمود: «انَا دارُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِىٌّ بابُها» «من خانه دانشم و على عليه السلام در آن خانه است». 📚صحیح ترمذی ج 5 ص 637 🔸مسلّم است كه هر كسى بخواهد وارد خانه‏ اى شود بايد از در وارد گردد، همان گونه كه قرآن مجيد نيز دستور داده است ؛ «و از در خانه ‏ها وارد شويد» ( بقره 189) بنابراين هر كس مى‏ خواهد به علم و دانش پيامبر اسلام راه يابد، بايد از على عليه السلام آغاز كند، و كليد اين گنجينه را از او بطلبد. ❕ابو نعيم در حلية الاولیاء به سند خود، از «عبد الله» نقل مى‏ كند كه در حضور رسول خدا شرفياب بودم، سخن از على عليه السّلام به ميان آمد؛ رسول خدا فرمود ؛ « حكمت به ده جزء تقسيم شده است، نه جزء از آن در اختيار على است و يك جزء آن در اختيار مردم ديگر است.» 📚حلیه الاولیاء ج 1 ص 64 🔸 متّقى هندی اين حديث را در كنز العمال نقل كرده است و در آخر آن آمده است ؛ : على عليه السّلام همان يك جزء را از بهتر مى‏ فهمد و به حقيقت آن بهتر مى‏ رسد. » 📚کنزالعمال ج 6 ص 154_ 401 🔹محب طبرى در الرياض النضرة از «جميل بن عبد الله بن يزيد مدنى» نقل مى‏ كند كه يكى از قضاوتها كه به داورى حضرت على عليه السّلام برگزار شده بود، به عرض رسول خدا رسيد. پيغمبر از حسن على عليه السّلام به شگفت آمد و فرمود ؛ « از خداى تعالى سپاسگزارم كه حكمت را در ميان ما اهل بيت قرار داد، و ما را از آن برخوردار ساخت.» 📚الریاض النضره ج 2 ص 200 🔸اين تعبيرات که همه برگرفته از روایات اهل سنت است به خوبى نشان مى‏ دهد كه در امت اسلامى بعد از پيامبر اكرم كسى در علم و دانش و حكمت، به پاى على عليه السلام نمى‏ رسد و از آنجا كه مهم‏ترين ركن امامت، علم و است؛ لايق‏ ترين فرد براى امامت و خلافت بعد از پيامبر گرامى او بوده است. ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔در مورد عدم درایت لازم امام على ميتوان به كتب خود علماى شيعه استناد كرد که امام على را بدون شناخت و فقط بخاطر نام پدرش او را والى شيراز كرد بعد طرف اختلاس كرده و ميگريزد ( نهج البلاغه ) 💠💠 👌آنچه مورد سوال و اشکال قرار گرفته است قضیه ای است که مربوط می شود به منذر بن جارود عبدی که از طرف امام علی عليه السلام به فرماندارى بعضى از مناطق ايران منصوب شده بود و دليل انتخاب او افزون بر حسن ظاهر، سابقه بسيار خوب پدرش «جارود عبدى» بود كه از افراد بسيار با استقامت و مدافع اسلام در عصر و اعصار بعد بود؛ ولى «منذر» مانند بسيارى از افراد كه وقتى به مقامى مى‏ رسند خود را گم مى‏ كنند، از مسير حق خارج شد و به هوا و هوس پرداخت و از موقعيت خود غافل شد و اموال بيت‏ المال را بى ‏حساب و كتاب خرج مى ‏كرد. هنگامى كه اين خبر به امام عليه السلام رسيد، نامه شديد اللحن مورد بحث را براى او فرستاد و او را به شدت توبيخ كرد و از مقامش عزل نمود. 🔸امام علیه السلام در نامه اش به منذر چنین نوشت ؛ « اما بعد (از حمد و ثناى الهى) شايستگى پدرت، مرا درباره تو گرفتارِ خوش‏بينى ساخت و گمان كردم تو هم هدايت و سيره او هستى و راه و رسم او را دنبال مى‏ كنى. ناگهان به من گزارش داده شد كه تو در پيروى از هواى نفست چيزى فروگذار نمى ‏كنى و براى سراى ديگرت ذخيره ‏اى باقى نمى‏ گذارى، با ويرانى آخرتت دنيايت را آباد مى‏ سازى و به بهاى رابطه با دينت با خويشاوندانت پيوند برقرار مى‏ سازى (و به گمان خود صله رحم مى‏ كنى) اگر آنچه از تو به من رسيده است درست باشد شتر (باركش) خانواده ‏ات و بند كفشت از تو بهتر است و كسى كه داراى صفات تو باشد نه شايستگى اين را دارد كه حفظ مرزى را به او بسپارند و نه كار مهمى به وسيله او اجرا شود، نه قدر او را بالا ببرند، نه در حفظ امانت شريكش سازند و نه در جمع ‏آورى حقوق بيت‏ المال به او اعتماد كنند. به محض رسيدن اين نامه به سوى من حركت كن » 📚نهج البلاغه نامه 71 ❕چنان که بارها توضیح داده ایم امامان وظیفه داشتند تا در زندگی اجتماعی خود همانند انسان های رفتار کنند وجز در موارد محدودی از علم باطنی خود استفاده نکنند و به زندگی عادی با مردم بپردازند تا نظام اجتماعی بر هم نخورد، چنان که پیامبر وامامان منافقان را به خوبی می شناختند ومی دانستند که ایمان واقعی ندارند ولی هرگز از علم غیب خود درباره آنان استفاده نکردند ودر معاشرت، ازدواج ودیگر احکام با آنان مانند سایر مسلمانان رفتار می کردند 🔶پیامبر فرمود: «من بین شما با بینات و قسم حکم می کنم ( و از طریق علم غیب حکم نمی کنم) .ممکن است برخی شما در بینه آوردن زیرک تر از دیگری باشد و من به نفعش در مال برادرش حکم کنم اما او بداند که آن مال ناحق برای او قطعه ای از جهنم خواهد بود» 📚الکافی ج7 ص414 _ معانی الاخبار ص279 👌در آمده است: « زمانی که امام علی ، ابوموسی اشعری را برای حکمیت در جنگ صفین می فرستاد به او گفت :به کتاب خدا حکم کن واز آن تجاوز نکن .پس از آن که او رفت امام فرمود:« دارم می بینم که چگونه به من خیانت می کند» ‌ ❗️یکی از اصحاب گفت چرا او را می فرستید درحالی که می دانید خیانت می کند❓ 👌امام پاسخ داد: «اگر خداوند به علم خودش با رفتار می کرد دیگر نیازی به ارسال رسل نبود» 📚مناقب ابن شهر آشوب ج2 ص261 🔶امام با این عمل نشان داد که او مامور است بر طبق علل و عوامل طبیعی عمل کند و مجاز به عمل کردن موافق علم نمی باشد 📚مفاهیم القرآن ،سبحانی ،ج3 ص455 👌امام فرمود: «خداوند به پیامبرش وحی کرد که تو موظفی بر طبق بینات حکم کنی» 📚وسائل الشیعه ج27 ص229 👌به يقين امام علی عليه السلام نیز در امور مربوط به زندگى مأمور به ظاهر است و بر طبق آن عمل مى‏ كند و به هنگام انتخاب «» براى اين مقام، قراين خلافى وجود نداشت؛ هم او ظاهرالصلاح بود و بدون سوء سابقه و هم جزو خانواده ‏اى معروف به صلاح و درستكارى و اين مقدار براى انتخاب او كافى بود؛ ولى همان‏گونه كه گفته شد افرادى هستند كه در حال عادى ظاهرا صالح و درستكارند؛ اما هنگامى كه به مال و برسند خود را گم مى ‏كنند و گاه مسير زندگيشان به طور كامل دگرگون مى‏شود و «منذر» از اين افراد بود. 📚پیام امام امیر المومنین ج11 ص 375 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔درادامه حديث غدیر آمده « وال من والاه وعاده من عاداه يعني هركس دوست او شود توهم دوستش باش ودشمن دشمنانش باش » خوب اگردراول حديث مقصود از مولاسرپرست است چطوردرادامه امده هرکس که دوست اوباشد بلکه باید می امد هرکس او باشد وهمین كلمه (وال من والاه )نشان میدهدکه ان کلمه مولا درابتدای حديث هم معنی دوست میدهد چون اگرغیراز این بود باید در ادامه میگفت وال من یطیعه (دوست هرکسی باش که مطیع اوباشد) ولی امده وال من والاه دوست هرکسی باش که دوست او باشد » 💠💠 👌طبق نقل و تصریح علمای اهل سنت پیامبر گرامی در ذیل حدیث غدیر فرمود ؛ « اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و الخذل من » 📚مسند احمد ج 1 ص 118_ سنن نسائی ج 5 ص 132_ مستدرک حاکم ج 3 ص 118 🔸اما باید توجه داشت که تعبیر فوق بر این نمی کند که کلمه « مولی » در حدیث غدیر به معنای دوستی به کار رفته است زیرا ؛ 1⃣ اين دعا، به قرينه صدر حديث غدیر «الست اولي بكم من انفسكم» حمل بر معناي می شود ، و اين چنين معنا مي‌شود ؛ «بار خدايا! هر كس كه ولايت حضرت علي عليه السلام را پذيرفت او را دوست بدار، و هر كس از ولايت او سرباز زد او را دار». 2⃣اين معنا هرگز با اهتمام شديد پيامبر در ذكر آن سازگاري ندارد؛ زيرا چگونه قابل توجيه است كه ما بگوييم پيامبر آن عظيم را در آن بيابان گرم به جهت اعلان يك مطلب جزئي و آن اين كه حضرت علي عليه السلام محبّ آن‌ها است، جمع كرده باشد. 3⃣در برخي از روايات جمله «وال من والاه» همراه با جمله «احبّ من احبّه» آمده است، و اين بر آن است كه جمله اول به معناي محبّت نيست، در غير اين صورت تكرار لازم مي‌آيد. 👌ابن كثير از طبراني قضيه رحبه را نقل كرده و در ذيل آن آمده است: آن گاه سيزده نفر از صحابه برخاسته و شهادت دادند كه رسول خدا فرمود: «من كنت مولاه فعلي مولاه، اللّهم وال من والاه وعاد من عاداه، واحبّ من احبّه وابغض من ابغضه، وانصر من نصره واخذل من خذله». 📚البداية والنهاية، ج ۷، ص ۳۴۷. 👌متقي هندي نيز اين را نقل كرده و در ذيل آن از هيثمي نقل مي‌كند كه گفته است رجال سند اين حديث همگي از افراد ثقه هستند. 📚کنزالعمال ج 13 ص 158 4⃣به فرض هم که بگوییم جمله فوق می گوید هر کس علی علیه السلام را دوست یا دشمن بدارد ، این دوستی و دشمنی ، دوستی و دشمنی خداوند را در پی دارد باز هم باید توجه داشت که این جمله دعايي است كه پيامبر گرامی بعد از فارغ شدن از ، كرده است، و لذا نمي تواند قرينه بر حمل كلمه «مولي» بر معناي محبّت باشد، بلكه جمله قبل از آن كه همان «الست اولي بكم من انفسكم» است بهترين قرينه و زمينه سازي براي حمل كلمه «» بر معناي امامت و اولي به تصرف و سرپرستي است. 🔸ادامه 👇