هویّت قرآنی.mp3
2.68M
💠 در محضر حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی مدظله العالی
🔹 هویّت قرآنی
🔰 @p_eteghadi 🔰
دوست عزیز تهیه یک دوره آموزش این مباحث خود چندین کتاب می شود که برای این مرکز مقدور نمی باشد ; امّا پاسخ کوتاهی که در زمینه سیروسلوک جهت آشنایی شما تهیه شده ارسال می شود و در پایان چند کتاب معرفی خواهد شد به امید این که از آن ها بهره کافی ببرید :
علمای اخلاق در برخورد با مسائل اخلاقی ، دارای سه دیدگاه متفاوت هستند : عده ای راه تهذیب نفس راپیشنهاد و عده ای مسأله طب روحانی را مطرح می کنند و عده ای معتقد به راه سیروسلوک هستند . در این دیدگاه ، انسانها به مسافرانی تشبیه شده اند که از نقطه ای به راه افتاده ، به سوی لقاءالله و مقام قرب الهی پیش می روند . آیاتی از قرآن نیز ناظر به این دیدگاه است . خداوند متعال می فرماید : «یأیّها الإنسـن إنّک کادح إلی ربک کدحاً فملقیه ; (انشقاق ، 6) ای انسان ! حقّاً که توبه سوی پروردگار خود بسختی در تلاشی ، و او را ملاقات خواهی کرد .
علمای اخلاق ، درباره مراحل سیروسلوک دیدگاه های متفاوتی دارند که برای نمونه به بخشی به صورت فهرست وار اشاره می کنیم و تفصیل آن را به کتبی که در این زمینه نوشته شده ، ارجاع می دهیم . 1 . یقظه (بیداری از خواب غفلت ) .(حدید ، 16) 2 . توبه به معنای تصمیم به بازگشت از گناهان و شستشو و طهارت روح .(نور ، 3) 3 . مشارطه و مراقبت و محاسبه (مشارطه ، یعنی با خود شرط کند که امروز تا هنگام خواب نباید گناهی از من سر بزند . مراقبت ، یعنی در تمام روز مراقب اعمال خود باشد ، و محاسبه ، یعنی هنگام خواب ، اعمال روز خود را محاسبه کند .) .
به اعتقاد علمای سیروسلوک ، وجود استاد برای این کار شرط لازم است و با مطالعه ، بدون نظارت استاد نمی توان کار را به جایی رساند ; بلکه چه بسا ممکن است فرد به بیراهه رفته ، گرفتار انحراف شود . وقتی حضرت موسی نیاز به رشد معنوی بیشتری پیدا کرد ، حضرت خضر را برای علم آموزی و استادی برایش فرستادند ; در حالی که حضرت موسی خود از اولیای خدا و پیامبران اولوالعزم بود .• حافظ گوید :
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن *** ظلمات است بترس از خطر گمراهی •
📚پی نوشت ها:
1 . برای آگاهی از داستان موسی و خضر ر .ک : تفسیر آیات 65 تا 82 ، کهف .
2 . برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر .ک : رساله لقاءالله ، و المراقبات حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
🔰 @p_eteghadi 🔰
﷽؛
🏷 تفریح اولیا!
🔅 #امام_علی_علیه_السلام :
🔸 «شبْبيداریِ دیدگان به یاد خدا، فرصتی برای نیکبختان است و تفریحی برای اولیا» .
🔹 «سَهَرُ العُيونِ بِذِكرِ اللهِ فُرصَةُ السُّعَداءِ ونُزهَةُ الأَولِياءِ» .
📚 غرر الحكم ح۵۶۴۲
🔰 @p_eteghadi 🔰
براي پاسخ به نكات زير توجه فرماييد:
الف- دعانویسی:
شكي نيست كه يكي از عوامل مؤثر در عالم اسباب و مسببات، دعا است همانطور كه صلهرحم باعث طول عمر، يا صدقه، سبب برطرف شدن بلاها میشود و اینها از سنّتهای الهي هستند، دعا هم يكي از اين سنّتها است. چنانکه در برخي روايات همچنین در كتاب مفاتیحالجنان مرحوم حاج شيخ عباس قمي آمده است كه براي دفع يا رفع برخي بلايا و گرفتاری و حل مشكلات آمده است فلان دعا را بخواند يا بنويسد و همراه خود داشته باشد. البته استجابت دعا – چه بهصورت نوشته باشد و يا خوانده شود - آداب و مقدمات و شرايطي دارد. برخي از شرايط مربوط به دعاكننده و برخي مربوط به دعا شونده و يا به اصل و محتواي دعا برمیگردد.
اگر دعانويس آدم خوبي بوده و داراي تقوا و نفس پاكي باشد و ساير آداب و شرايط دعا محقق باشد، دعايش مستجاب میشود، اما كساني هم پیدا میشوند كه دعانويسي را وسيله امرارمعاش خود قرار داده و مردم را از اين راه فريب میدهند، در اين صورت نمیتوان به آنان اعتماد كرد و مراجعه به آنان جايز نيست.
مراجعه به دعانويس، از طرف كساني صورت میگیرد كه معمولاً نتوانستهاند براي گرفتاري خود چارهجویی كنند و يا به دعاي خود اعتمادي ندارند و فكر میکنند اگر به آنها رجوع كنند، مشكلشان حل خواهد شد؛ و چهبسا به دليل اعتمادي كه به آنها دارند، حالت تلقين به نفس در افراد ايجاد میشود و با اين روحيه قدرت و تسلط بر بيماري يا مشكل خود پيدا نمايند و بهتدریج آن را حل كنند؛ اما در هيچ كتاب و به نظر هيچ مرجعي ديني، رجوع به دعانويس توصيه نشده است، بلكه همه افراد تشويق شدهاند خودشان دست به دعا بردارند و از خدا كمك بخواهند.
ب- نوشتهاید: مواردي را كه بايستي در نظر بگيرم را توضيح دهيد.
نکتهای كه هميشه بايد توجه داشته باشيم اين است كه: گاهي ما اصرار به اجابت شدن چيزي داريم كه يا اصلاً به خير و منفعت دنيايي يا معنوي و ديني ما نيست و يا خير ما در تأخير اجابت دعا هست، منتهي ما به دليل عدم اطلاع از مسائل غيبي خيال میکنیم كه خير ما اجابت فوري دعا است. چهبسا همين پاسخ نيافتن ما اجابت از سوي خدا باشد. يعني خداوند منّان دعا را اجابت میکند، ولي آثار اجابت را از ما مخفي میکند تا ما را بيشتر به حالت معنويت و انابه و تضرّع در درگاهش نگاه دارد و بدینوسیله زمينه رشد و كمال ما را فراهم سازد.
نكته ديگري كه بايد به آن توجه نمود اين است كه اجابت دعا در نظام تكوين و تشريع مشروط به شرايطي است؛ ازجمله:
1) شرايط مناسب روحي دعاکننده از قبيل تضرع و تواضع در مقابل پروردگار.
2) دعا به مصلحت دعاکننده باشد. چراکه در بسياري از موارد تحقق آن خواسته براي شخص سودمند نيست؛ مثلاً رسيدن به مقام يا امكاناتي خاص چهبسا نهتنها به نفع او نباشد. بلكه ممكن است مايه دوري او از ايمان و تقوا گردد.
3) صبر و بردباري جهت فرارسیدن زمان مناسب براي تحقق مطلوب.
4) اخلاص در نيت و انقطاع كامل به خداوند؛ چراکه عطايا بهاندازه نيت و اخلاص در آن سرازير ميشوند و در كلام حضرت امير (ع) آمده است: «إنّ العطيّه علي قدر النيّه».)1(
(5 معقول بودن خواسته انسان.
(6 تلاش و اقدام براي رسيدن به نتيجه و بهکارگیری ساير عوامل طبيعي كه در تحقق دعا و رسیدن به مقصود نقش دارند.
شخصي از امام صادق (ع) سؤال كرد: خدا در قرآن ميفرمايد: «ادعوني استجب لكم» ولي او را ميخوانيم و اجابت نميشود! حضرت فرمود: «آيا خدا خُلف وعده ميكند؟» عرض كرد: نه فرمود: «پس علت چيست؟» عرض كرد: نميدانم. حضرت فرمود: «هر كس دستورهاي الهي را اطاعت كند (واجبات را انجام دهد و از گناهان اجتناب ورزد) و او را با شرايط و آداب دعا كند، خداوند دعايش را مستجاب ميكند».)2(
آداب مهم دعا عبارتاند از:
1 ـ دعا را با وضو و بسمالله و حمد و ثناي الهي و صلوات شروع كند:
امام صادق (ع) ميفرمايد: كسي حاجتي داشته باشد، برود وضوي كامل بگيرد، دو ركعت نماز بخواند، ركوع و سجدهها را خوب انجام دهد، بعد از سلام ابتدا حمد و ثناي خدا سپس بر محمد و آلش صلوات بفرستد، آنگاه حاجت خود را از خدا بخواهد. (3)
3 - حضور قلب و يقين به اجابت دعا:
يكي از آداب دعا آن است كه دعاکننده به اجابت آن يقين داشته باشد و با شك و ترديد خدا را نخواند. امام صادق (ع) ميفرمايد: «إذا دعوت فظن أنّ حاجتك بالباب؛ (3) هرگاه دعا كردي، گمان كن كه حاجتت نزد تو حاضر است»؛ و آن حضرت فرمود: «دعايي كه از روي بيتوجهي باشد، مستجاب نميشود، پس از صميم دل به خدا توجه كن و بعد به استجابت دعا يقين داشته باش». (4)
4 -براي همه مؤمنان دعا كند.
امام باقر (ع) ميفرمايد: «زودترين دعايي كه به اجابت ميرسد، دعاي برادر ديني براي برادرش در نبود اوست. در اين صورت فرشتهاي كه گماشتة اوست ميگويد: آمين و براي توست دوچندان آن». (5) امام صادق (ع) فرمود:
هر كس براي برادران ديني خود، در نبودش دعا كند، از عرش به او ندا ميشود: صد هزار برابر آن براي تو باد! (6)
5 - دعا در وقتها و مكانهاي خاص: يكي از آداب دعا، استفاده از فرصتهاي مناسب است. رسول خدا (ص) ميفرمايد: «بهترين وقت براي دعا، سحر است». (7)
6 -دعا كردن در همه حال:
امام صادق (ع) ميفرمايد: «جدم ميفرمود: در دعا پیشدستی كنيد [پيش از آنکه گرفتار شويد، دعا كنيد.] زيرا چون بندهاي بسيار دعا كند و بلايي به او برسد و به دنبالش دعا كند، گفته شود: آوازي آشنا است اما چون بسيار دعا نكند و بلايي به او رسد و دنبالش دعا كند، به او گفته ميشود: تا امروز كجا بودي»؟(8)
ديگر از آداب دعا و اجابت آن پنهاني دعا كردن و متوسل شدن به چهارده معصوم علیهمالسلام است.
📚پينوشتها:
1. محدث نوري، مستدرك الوسايل، مؤسسه آل البيت، قم 1408 ش، ج 5، ص 192.
2. علامه مجلسي، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بيروت – لبنان، سال انتشار 1404 ق، ج 90، ص 320.
3. شيخ كليني، الكافي، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1365 ش، ج 3، ص 478.
4. همان، ج 2، ص 473.
5. همان، ص 507.
6. شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه 29 جلدي، چاپ مؤسسه آل البيت، قم، سال انتشار 1409 ق، ج 7، ص 112.
7. همان، ج 3، ص 447.
8. همان، ج 2، ص 472.
🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 #پرسش_پاسخ
🔻 مراد از «اتحاد افق» چیست و دیدن هلال ماه چه ارتباطی با اتحاد افق دارد؟
❓1. منظور از #اتحاد_افق چیست؟
❓2. دیدن هلال ماه چه ارتباطی با اتحاد افق دارد؟ آیا طبق این نظر، #عید_فطر ایران و عراق باید یکی باشد؟
❓3. تکلیف مقلدین مرجعی که یک روز رمضان را زودتر شروع کردند، نسبت به عید فطر چیست؟
🔹 منظور از «اتحاد افق» و شهرهای «هم افق»، شهرهایی است که در یک طول جغرافیایی و در خط واحدی واقع شده اند و یا فاصله آنها در عرض جغرافیایی کم باشد، به نحوی که اگر در شهر اول، ماه دیده شود، در شهر دوم - اگر مانعی مانند ابر نباشد- نیز دیده می شود؛ بنابراین اگر دو شهر در یک خط طولی باشند(مانند قم و تهران)، گفته می شود آنها در افق، متحد هستند.
🔹 موضوع اتحاد افق، در مسأله رؤیت هلال و اثبات اول ماه، مطرح می شود که در این باره نظراتی مطرح است:
1. اکثر مراجع می گویند: اگر در شهری، اول ماه ثابت شود، برای مردم شهر دیگر فایده ندارد؛ مگر اینکه آن دو شهر به هم نزدیک باشند، یا انسان بداند افق آنها یکی است.
2. عده ای از فقها - با پذیرش مسأله اتحاد افق- می گویند: دو شهری که نسبت به هم، یکی در شرق (مانند مشهد)، و دیگری در غرب (مانند تهران) است، اگر در شهر شرقی، ماه دیده شود، اول ماه برای شهر غربی نیز ثابت می شود.
3. برخی از فقها نیز می گویند: اگر شهرها و کشورهایی، در شب مشترک باشند - ولو اینکه اول شب یکی، آخر شب دیگری باشد- چنانچه در شهری، اول ماه ثابت شود، در شهرهای دیگر - چه دور و چه نزدیک، چه در افق متحد باشند یا نه - نیز ثابت می شود.
🔹 طبق نظریه نخست، ثابت شدن اول ماه با رؤیت هلال در یک شهر، مناطق کمتری را شامل شده و طبق نظریه سوم، تقریباً نیمی از کره زمین را شامل می شود؛ زیرا مبنای اول، نزدیکی شهرها و اتحاد افق را ملاک می داند؛ ولی در مبنای سوم، «شبِ مشترک داشتن»، ملاک است که حدود نیمی از کره زمین را شامل می شود. در هر حال، همه مراجع، اثبات هلال ماه در شهرهای هم افق را با رؤیت در یکی از آن شهرها می پذیرند.
🔹 شایان ذکر است، رؤیت هلال در ابتدای هر ماه، به صورت مستقل انجام می شود؛ یعنی ممکن است در دیدن هلال و شروع ماه رمضان اختلاف نظری باشد، ولی در رؤیت هلال و ابتدای ماه شوال (عید فطر)، این اختلاف از بین رود.
🔹پس هر مکلفی که بر مبنا و نظر مرجعش رؤیت هلال برای او ثابت شود - چه خود هلال ماه را ببیند یا به گفته عده ای اعتماد کند- و طبق آن عمل نماید، در پیشگاه خداوند معذور و مأجور خواهد بود.
🔰 @p_eteghadi 🔰
اگرچه به یاد مرگ بودن، عامل بسیار مهمی در جلوگیری از گناهان است؛ از اینرو، در روایات فراوان به آن سفارش شده است: «وَ أَکْثِرْ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ»؛فراوان از مرگ و بعد مرگ یاد کنید.
اما باید توجه داشت که فرصت زندگی در این جهان، از نعمتهای بزرگی است که خداوند به انسان ارزانی داشته، و آرزوی مرگ در حقیقت نادیده گرفتن و کفران این نعمت است.
البته به طور طبیعی و ذاتی، انسانها دوستدار زندگی و عمر طولانی در این دنیا بوده و زندگی عموم مردم نیز بیانگر همین معنا است؛ چرا که تلاش میکنند از خوردنیها و آشامیدنیهایی استفاده کنند که باعث طول عمر میشود. و در برابر کوچکترین بیماری مبارزه کرده و خواهان درمان آن برای ادامه زندگی هستند.
در روایات و دعاهای پیشوایان دین نیز به مواردی بر خورد میکنیم که خواستار عمر طولانی برای شناخت بیشتر و عبادت و بندگی خدای متعال بودند: «وَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَهً فِی طَاعَتِکَ»؛«أَنْ تُطِیلَ عُمُرِی»، «أَنْ تُطِیلَ عُمُرِی، وَ أَنْ تُقَوِّیَ ضَعْفِی».
لذا درخواست مرگ در حالت عادی پذیرفتنی نیست؛ زیرا نعمت عمر چیزی است که خدای متعال به انسان ارزانی داشته و انسان باید از آن نهایت استفاده و بهره برداری را در راه اهداف خلقت بکند.
در روایت آمده است؛ روزی پیامبر اکرم(ص) به عیادت بیماری رفت؛ از او احوالپرسی کرد؛ بیمار از درد و مشکلاتش نالید و آرزوی مرگ کرد. پیامبر به او فرمود: «لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ فَإِنَّکَ إِنْ تَکُ مُحْسِناً تَزْدَدْ إِحْسَاناً وَ إِنْ تَکُ مُسِیئاً فَتُؤَخَّرُ تُسْتَعْتَبُ فَلَا تَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»؛[5] آرزوی مرگ نداشته باش؛ زیرا اگر تو آدم خوب و نیکوکار باشی، با طولانیتر شدن عمرت بر کارهای نیک تو افزوده میشود، و اگر گناهکار باشی، فرصت پیدا میکنی و مورد رضایت خدا قرار مىگیرى، پس تمنای مرگ نکنید».
از اینرو در جایی دیگر فرمود: «لَا یَتَمَنَّیَنَّ أَحَدُکُمُ الْمَوْتَ بِضُرٍّ نَزَلَ بِه»؛ هیچیک از شما به دلیل مشکلاتی که برایتان پیش آمده، آرزوی مرگ نکنید.
از امام علی(ع) نیز نقل شده است: «آرزوی مرگ نکنید؛ زیرا ترس و اضطراب لحظههای جان دادن و سکرات مرگ، بسیار شدید و سخت است. یکی از خوشبختیهای انسان، این است که عمرش طولانی باشد و در نتیجه، با توبه و انابه به سوی قیامت و سرای ابدی برود».
علی(ع) در همین رابطه میفرماید:« بَقِیَّهُ عُمُرِ الْمُؤْمِنِ لَا قِیمَهَ لَهَا یُدْرِکُ بِهَا مَا قَدْ فَاتَ وَ یُحْیِی مَا مَات»؛[باقی مانده عمر مؤمن برایش قیمتی نیست؛ چرا که در بقیه عمر فرصتهایی را که از دست داده جبران میکند.
بنابر این و با توجّه به آنچه را که بیان شد، روشن میشود که نعمت عمری را که خداوند به انسان داده، باید هر چه بیشتر از این فرصت استفاده کرده و بهترین بهره برداری را از آن داشته باشد. بهرهای که همراه با کمال انسانی و تقرّب به خدا باشد و سبب رستگاری در آخرت شود.
البته از این قانون کلی مواردی را میتوان استثنا نمود؛ مانند:
1. شهادت در راه خدا: شهادت در راه خدا یکی از آرزوهای اولیای الهی بود که برای رسیدن به آن لحظه شماری میکردند. علی(ع) میفرماید: «به خدا قسم، عشق پسر ابوطالب به مرگ از علاقه کودک شیرخوار به پستان مادر بیشتر است».
امام صادق(ع) در دعاهای ماه مبارک رمضان چنین مرگی را از خداوند درخواست میکرد: «وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِی قَتْلًا فِی سَبِیلِک»؛
از آنجا که درخواست و آرزوی چنین مرگی عین سعادت است، با تقاضای مرگی که به جهت مشکلات مادی باشد، فرق میکند؛ لذا میبینیم که در دعاها به آن سفارش شده است. و به عبارت دیگر شهادت، مرگی عادی نیست؛ زیرا خدای متعال فرموده است که شما شهیدان را مرده مپندارید.
2. عمر همراه با گناه: اگر عمر انسان در مسیر گناه و در مخالفت با احکام و قوانین الهی سپری میشود، و به تعبیر معصوم(ع) تبدیل به چراگاه شیطان شده و نمیتواند خود را از معصیت خدا باز دارد، و برای ترک گناه راهی جز مرگ ندارد، اینجا آرزوی مرگ آخرین چاره کار است:
«… فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ، أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَی»؛ و هر گاه بنا شد زندگى من جولانگاه شیطان (و پیروى از او) گردد، تو خود پیش از آنکه نفرین تو بر من فرو بارد، یا خشم برگشتناپذیرت مرا فرا گیرد، جانم را بگیر و مرا نزد خویش بر.
بنابر این، درخواست مرگ از خداوند، اگر ناشی از مشکلات و گرفتاریهای دنیایی باشد، از نظر تعالیم دینی پذیرفته نیست، و با صبر و راضی بودن به قضای الهی سازگاری ندارد؛ زیرا که پیامبران(ع) و اولیای الهی و مؤمنان در برابر سختیها و مشکلات دنیا، از خداوند چنین تقاضایی را نمیکردند.
و اگر مشاهده میشود که حضرت زهرا(س) بر اساس آنچه را که پیامبر اسلام(ص) به اصحاب خویش خبر داده و فرمود: دخترم آنچنان در امواج بلاها و مصیبتها، غمناک و نگران میشود که دست به دعا برداشته، از خدا آرزوی مرگ میکند – فَتَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ یَا رَبِّ إِنِّی قَدْ سَئِمْتُ الْحَیَاهَ وَ تَبَرَّمْتُ بِأَهْلِ الدُّنْیَا فَأَلْحِقْنِی بِأَبِی-،[ این دعای حضرت زهرا(س) ناشی از همان دلتنگی و آرزوی وصال به قرب الهی است که علی(ع) فرمود:
«وَ لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلَّا بِشَرْطٍ وَثِیق»؛[ و مرگ را آرزو مکن، مگر به شرط محکم و استوار.
یعنی آرزوى مرگ هنگامى بجا است که بر اثر اطاعت و بندگى و دارا بودن توشه سفر آخرت یقین داشته باشى سرنوشت تو پس از مرگ از این زندگانى بهتر است، و گر نه این آرزوى مردمی است که پایههای ایمانشان سست، و از خرد بیبهرهاند که توشه آخرت مهیا نکرده آرزوی مرگ مینمایند.
در داستان حضرت مریم(س) نیز در قرآن کریم آمده است:
«فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَهِ قالَتْ یا لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا»؛ هنگامی که درد وضع حمل مریم را به کنار تنه درخت خرمایى کشاند، (آنقدر ناراحت شد که) گفت اى کاش پیش از این مرده بودم و به کلى فراموش مىشدم!
در رابطه با این سخن حضرت مریم نیز باید گفت:
1 . این آرزوی مرگ ناشی از حیا و عفت فراوان حضرت مریم بود، آن هم نه برای مسائل مادی و دنیوی، بلکه برای آن بود که در میان مردم خود آدم رشید و صاحب فراستی را نمییافت که او را از اتهام مبرا کند.
2 . این آرزوی او برای این بود که مردم به دلیل اتهامی که به وی میزنند دچار معصیت الهی نشوند.
3. این آرزوی مرگ برای آینده نیست که با موضوع گفتوگوی ما در ارتباط باشد؛ یعنی مریم از خدا نخواست که مرا بمیران و مرگم را برسان، بلکه تنها در دلش آرزو کرد که کاش قبلاً مرده بود، و چنین اتفاقی که پای آبرویش در میان بود، رخ نمیداد.
🔰 @p_eteghadi 🔰
«ذو الفَقار» واژهای به معنای «صاحب فقرات» است. گفته شده است چون بر پشت این شمشیر، خراشهای پست و هموار بوده، آن را بدین نام خواندهاند.
عموماً پنداشته میشود که ذو الفقار دارای دو تیغه یا دو زبانه بوده، اما به قول دهخدا «این گمان، بر اصلی نیست».
در برخی منابع، این شمشیر با گودیهای کوچک تزئینی و با تیغهای دارای شیاری بلند و باریک از کنار دسته تا نوک که شیارهایی باریک از آن به طرف سوی نوک شمشیر داشته، توصیف شده است. همچنین در حدیثی منتسب به امام ششم، دلیل نامگذاری آن شباهت شیارهایش به مهرههای کمر است. در حدیثی منتسب به امام پنجم، در باره دلیل نامگذاری این شمشیر آمده است: «زیرا علی – علیه السلام – با شمشیر ذو الفقار به هیچ کس ضربتی نزد، مگر این که او را در دنیا از خانواده و زن و فرزندانش جدا کرد و در آخرت او را از بهشت جدا ساخت».
«ذو الفَقار» نام شمشیر پیغمبر اسلام است که گویند از آنِ منبه بن حجّاج بود که در جنگ بدر کشته شد و حضرت، شمشیر او را براى خود برگزید.
از ابن عبّاس آمده که: «آن شمشیر را حجّاج بن علاط به حضرت هدیه کرد».
از امیر مؤمنان، علی (ع) رسیده که فرمود: «جبرئیل به پیغمبر (ص) نازل شد و گفت: “اى محمّد! در یمن بتى است از سنگ که آن را در (قاب) آهن نشانده اند. کسى بفرست آن آهن را بیاورد”. حضرت مرا فرستاد و آن آهن بیاوردم و آن را به عمر صیقل (آهنگر) دادم. دو شمشیر از آن بساخت: “ذو الفقار و مخذم”. حضرت، مخذم را انتخاب نمود و ذو الفقار را به من داد و پس از رحلت آن حضرت، مخذم نیز به من منتقل گشت.
از حضرت صادق (ع) نقل است که: «آن شمشیر را از آن جهت ذو الفقار مى گفتند که در طول آن گره هایى مانند فقرات کمر بود».
در تاریخ ابن ابى یعقوب آمده که: «درازى ذو الفقار، هفت وجب و پهناى آن، یک وجب بوده است». ( ۱)
بنابر منابع شیعه ذوالفقار از پیـامبر (ص ) به امام علی (ع) رسید و از آن حضرت به امام حسن و سپس به امام حسین (ع) تا آخر امامان و اکنون ذوالفقار نزد حضرت مهدی (عج) است . شیعیان امام را به چند نشانه می شناختند که از آن جمله ذوالفقار و زره بود . آن را نزد هر کس می یافتند که با نشانه های دیگر همراه بود او را به امامت می پذیرفتند . از امام صادق (ع) و امام رضا (ع) روایاتی نقل است و در زمان ایشان نزد آنان بوده است ( ۲)
📚پی نوشت:
(۱). سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج ۵، ص ۵۵۷، قم، چاپ دوم، ۱۳۷۶ ش.
(۲). من لا یحضره الفقیه ، ج ۴ ص ۴۱۸ ـ ۴۱۹ ؛ خصال صدوق ، جزء ۲ ، ص ۸ ـ ۵۲۷ ؛ مناقب ابن شهر آشوب ، ج ۱ ، ص ۳۱۲ ؛ الثاقب فی المناقب ، ص ۴۱۶ ـ ۴۲۰ ؛ احمد بن محمد بن حنبل ، کتاب العلل و معرفه الرجال ص ۷۳ ـ ۷۴ ، …
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(138).mp3
5.22M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 138 - راه مبارزه با نفس
🔰 @p_eteghadi 🔰
در مورد اینکه یاجوج و ماجوج کیانند بحثهای زیادی شده است، در این مختصر انشاءالله ما اشاره ای به برخی از این مباحث خواهیم کرد. البته این نکته را هم تذکر دهیم که نکند خدای نکرده پرداختن به این گونه مباحث که صرفا برای بالابردن سطح اطلاعات عمومی می باشند ما را از توجه به پیامهای تربیتی و سازنده این کتاب آسمانی باز دارد و به قول یکی از اساتید، سرگرم بازی کردن با کتابی شویم که خود برای نفی بازیگر بودن آدمی نازل شده است!در قرآن مجید در دو سوره از یاجوج و ماجوج سخن به میان آمده، یکى در آیه ۹۴ سوره مبارکه کهف و دیگری در سوره انبیاء آیه ۹۶.الکهف : ۹۴ : «قالُوا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا _ گفتند: اى ذو القرنین، یأجوج و مأجوج سخت در زمین فساد مى کنند، آیا [ممکن است ] مالى در اختیار تو قرار دهیم تا میان ما و آنان سدّى قرار دهى؟»الأنبیاء : ۹۶ : «حَتَّى إِذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ _ تا وقتى که یأجوج و مأجوج [راهشان ] گشوده شود و آنها از هر پشته اى بتازند.»دلائل فراوانى از تاریخ در دست است که در منطقه شمال شرقى زمین در نواحى مغولستان در زمانهاى گذشته گویى چشمه جوشانى از انسان وجود داشته، مردم این منطقه به سرعت زاد و ولد مى کردند، و پس از کثرت و فزونى به سمت شرق، یا جنوب سرازیر مى شدند، و همچون سیل روانى این سرزمینها را زیر پوشش خود قرار مى دادند، و تدریجا در آنجا ساکن مى گشتند.بعضى از مورخین گفته اند که یاجوج و ماجوج امتهایى بوده اند که در قسمت شمالى آسیا از تبت و چین گرفته تا اقیانوس منجمد شمالى و از ناحیه غرب تا بلاد ترکستان زندگى مى کردند این قول را از کتاب «فاکهه الخلفاء و تهذیب الاخلاق» ابن مسکویه، و رسائل اخوان الصفاء، نقل کرده اند.آیات قرآن نیز به خوبى گواهى مى دهد که این دو نام «یأجوج» و «مأجوج» متعلق به دو قبیله وحشى خونخوار بوده است که مزاحمت شدیدى براى ساکنان اطراف مرکز سکونت خود داشته اند. البته این رسم قرآن کریم در همه موارد است که در هیچ یک از قصص گذشتگان به جزئیات نمى پردازد.ذکر یاجوج و ماجوج در مواضعى از کتب عهد عتیق نیز آمده است. از آن جمله در اصحاح دهم از سفر تکوین تورات: «اینان فرزندان دودمان نوح اند: سام و حام و یافث که بعد از طوفان براى هر یک فرزندانى شد، فرزندان یافث عبارت بودند از جومر و ماجوج و ماداى و باوان و نوبال و ماشک و نبراس» (به نقل از ترجمه المیزان، ج ۱۳، ص۵۲۵) در تورات در کتاب «حزقیل» فصل سى و هشتم و فصل سى و نهم، و در کتاب رؤیاى «یوحنا» فصل بیستم از آنها به عنوان «گوگ» و «ماگوگ» یاد شده است که معرب آن یاجوج و ماجوج مى باشد.
به گفته مفسر بزرگ، علامه طباطبائى در «المیزان» از مجموع گفته هاى تورات استفاده مى شود که ماجوج یا یاجوج و ماجوج، گروه یا گروه هاى بزرگى بودند که در دوردست ترین نقطه شمال آسیا زندگى داشتند و مردمى جنگجو و غارتگر بودند.ایشان در تفسیر المیزان ذیل آیات سوره کهف و در بحثی روایتی درمورد «ذو القرنین» خلاصه اى از کلام ابو الکلام را می آورد و در نهایت می فرماید: «این بود خلاصه اى از کلام ابو الکلام، که هر چند بعضى از جوانبش خالى از اعتراضاتى نیست، لیکن از هر گفتار دیگرى انطباقش با آیات قرآنى روشن تر و قابل قبول تر است.» کلام جناب ابوالکلام در مورد یأجوج و مأجوج در نقل مرحوم علامه چنین است: «و اما یاجوج و ماجوج، بحث از تطورات حاکم بر لغات و سیرى که زبانها در طول تاریخ کرده ما را بدین معنا رهنمون مى شود که یاجوج و ماجوج همان مغولیان بوده اند، چون این دو کلمه به زبان چینى «منگوک» و یا «منچوک» است، و معلوم مى شود که دو کلمه مذکور به زبان عبرانى نقل شده و یاجوج و ماجوج خوانده شده است، و در ترجمه هایى که به زبان یونانى براى این دو کلمه کرده اند «گوک» و «ماگوک» مى شود، و شباهت تامى که ما بین «ماگوک» و «منگوک» هست حکم مى کند بر اینکه کلمه مزبور همان «منگوک» چینى است هم چنان که «منغول» و «مغول» نیز از آن مشتق و نظائر این تطورات در الفاظ آن قدر هست که نمى توان شمرد.پس یاجوج و ماجوج مغول هستند و مغول امتى است که در شمال شرقى آسیا زندگى مى کنند، و در اعصار قدیم امت بزرگى بودند که مدتى به طرف چین حمله ور مى شدند و مدتى از طریق داریال قفقاز به سرزمین ارمنستان و شمال ایران و دیگر نواحى سرازیر مى شدند، و مدتى دیگر یعنى بعد از آنکه سد ساخته شد به سمت شمال اروپا حمله مى بردند، و اروپائیان آنها را «سیت» مى گفتند. و از این نژاد گروهى به روم حمله ور شدند که در این حمله دولت روم سقوط کرد. در سابق گفتیم که از کتب عهد عتیق هم استفاده مى شود که این امت مفسد از سکنه اقصاى شمال بودند. (ترجمه المیزان، ج ۱۳، ص: ۵۴۱)صاحب المیزان سپس نظر مشهور را ذکر کرده و به دفاع از آن می پردازند. ایشان می نویسند: «مفسرین و مورخین در بحث پیرامون این داستان دقت و کنکاش زیادى کرده و سخن در اطراف آن به تمام گفته اند، و بیشترشان بر آنند که یاجوج و ماجوج امتى بسیار بزرگ بوده اند که در شمال آسیا زندگى مى کرده اند، و جمعى از ایشان اخبار وارد در قرآن کریم را که در آخر الزمان خروج مى کنند و در زمین افساد مى کنند، بر هجوم تاتار در نصف اول از قرن هفتم هجرى بر مغرب آسیا تطبیق کرده اند، زیرا همین امت در آن زمان خروج نموده در خون ریزى و ویرانگرى زرع و نسل و شهرها و نابود کردن نفوس و غارت اموال و فجایع افراطى نمودند که تاریخ بشریت نظیر آن را سراغ ندارد. مغولها اول سرزمین چین را در نور دیده آن گاه به ترکستان و ایران و عراق و شام و قفقاز تا آسیاى صغیر روى آورده آنچه آثار تمدن سر راه خود دیدند ویران کردند و آنچه شهر و قلعه در مقابلشان قرار مى گرفت نابود مى ساختند، از آن جمله سمرقند و بخارا و خوارزم و مرو و نیشابور و رى و غیره بود، در شهرهایى که صدها هزار نفوس داشت در عرض یک روز یک نفر نفس کش را باقى نگذاشتند و از ساختمانهایش اثرى نماند حتى سنگى روى سنگ باقى نماند.بعد از ویرانگرى این شهرها به بلاد خود برگشتند، و پس از چندى دوباره به راه افتاده اهل «بولونیا» و بلاد «مجر» را نابود کردند و به روم حمله ور شده و آنها را ناگزیر به دادن جزیه کردند. فجایعى که این قوم مرتکب شدند از حوصله شرح و تفصیل بیرون است.» (همان، ص ۵۴۳)
برخی از تفاسیر یکی از حملات و لشکرکشی های این قوم را در عصر زمامداری کورش میدانند، که در حدود سال پانصد قبل از میلاد بوده است، ولى در این تاریخ، حکومت متحد ماد و فارس به وجود آمد و اوضاع تغییر کرد و آسیاى غربى از حملات این قبائل آسوده شد. به این ترتیب نزدیک به نظر مى رسد که یاجوج و ماجوج از همین قبائل وحشى بوده اند که مردم قفقاز به هنگام سفر کورش به آن منطقه تقاضاى جلوگیرى از آنها را از وى نمودند، و او نیز اقدام به کشیدن سد معروف ذو القرنین نمود. (تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۵۵۳)در وصف یأجوج و مأجوج به اختلاف عجیبی در روایات برخورد می کنیم. البته بر اهل تحقیق پوشیده نیست که اکثر این روایات مروی از کتب روایی اهل سنت می باشند و لذا از نظر سند برای ما از درجه اعتبار ساقط اند و صرفا جهت اطلاع شما دوست عزیز به برخی از آنها اشاره می کنیم.در بعضى روایات آمده که از نژاد ترک از اولاد یافث بن نوح بودند، و در زمین فساد مى کردند. ذو القرنین سدى را که ساخت براى همین بود که راه رخنه آنان را ببندد. (الدر المنثور از ابن اسحاق از ابن منذر از على (ع) و از ابن ابى حاتم از قتاده و در (ج ۳، ص ۳۰۷، ح ۲۲۷) نور الثقلین از علل الشرائع از امام عسکرى علیه السلام) و در بعضى از آنها آمده که اصلا از جنس بشر نبودند. (نور الثقلین (ج ۳، ص ۳۰۷، ح ۲۲۸) از روضه کافى از ابن عباس) و در بعضى دیگر آمده که قوم «ولود» بوده اند، یعنى هیچ کس از زن و مرد آنها نمى مرده مگر آنکه داراى هزار فرزند شده باشد، و به همین جهت آمار آنها از عدد سایر بشر بیشتر بوده است. (الدر المنثور (ج ۴، ص ۲۵۰) از نسایى و ابن مردویه از اوس از رسول خدا (ص)) حتى در بعضى روایات آمار آنها را نه برابر همه بشر دانسته اند. (الدر المنثور (ج ۳، ص ۲۴۹) از عبد الرزاق و غیر او از عبد اللَّه بن عمر) و نیز روایت شده که این قوم از نظر نیروى جسمى و شجاعت به حدى بوده اند که به هیچ حیوان و یا درنده و یا انسانى نمى گذشتند مگر آنکه آن را پاره پاره کرده مى خوردند. و نیز به هیچ کشت و زرع و یا درختى نمى گذشتند مگر آنکه همه را مى چریدند، و به هیچ نهرى برنمى خورند مگر آنکه آب آن را مى خوردند و آن را خشک مى کردند. (الدر المنثور (ج ۴، ص ۲۴۲) از ابن اسحاق و غیر او از وهب) و نیز روایت شده که یاجوج یک قوم و ماجوج قومى دیگر و امتى دیگر بوده اند، و هر یک از آنها چهار صد هزار امت و فامیل بوده اند، و به همین جهت جز خدا کسى از عدد آنها خبر نداشته است. (در الدر المنثور (ج ۴، ص ۲۵۰) از ابن منذر و ابى الشیخ از حسان بن عطیه و از ابن ابى حاتم و غیر او از حذیفه از رسول خدا (ص) و نیز در مبالغه از جهت آمار این امت آمده که از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود یاجوج و ماجوج معادل هزار برابر مسلمانان هستند [البدایه و النهایه از صحیح بخارى و مسلم از ابى سعید از رسول خدا (ص)] در حالى که مى گویند مسلمانان پنج یک اهل زمینند و لازمه این حرف این مى شود که یاجوج و ماجوج دویست برابر جمعیت روى زمین باشند.)(تمام این روایات را با اندکی تصرف از ترجمه المیزان، ج ۱۳، صص ۵۱۵-۵۱۶ نقل کردیم.)
🔰 @p_eteghadi 🔰
.
💠 بخشی از دعاى #امام_صادق_علیه_السلام
در وداع با #ماه_مبارک_رمضان
🔅اللّهُمَّ إنَّكَ قُلتَ في كِتابِكَ المُنزَلِ : « شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ » وهذَا شَهرُ رَمَضانَ وقَد تَصَرَّمَ ، فَأَسأَلُكَ بِوَجهِكَ الكَريمِ وكَلَماتِكَ التّامَّةِ ، إن كانَ بَقِيَ عَلَيَّ ذَنبٌ لَم تَغفِرهُ لِي ، أو تُرِيدُ أن تُعَذِّبَني عَلَيهِ أو تُقايِسَني بِهِ ، أن يَطلُعَ فَجرُ هذِهِ اللَّيلَةِ أو يَتَصَرَّمَ هذا الشَّهرُ إلاّ وقَد غَفَرتَهُ لي ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ .
🔺خداوندا! تو در كتاب خويش كه بر زبان پيامبرِ فرستاده ات ـ كه درود تو بر او و خاندانش باد ـ جارى كردى، فرموده اى ـ و سخن تو، حق است ـ كه : « ماه رمضان ، ماهى است كه قرآن در آن نازل شده است» . و اين ، ماه رمضان است كه سپرى شد. از ذات بزرگوار و كلمات كامل تو مى خواهم ، اگر گناهى بر من مانده كه آن را برايم نيامرزيده اى و مى خواهى مرا بر آن عذاب كنى و يا به سبب آن نيكى هايم را محو كنى ، سپيده اين شب ندمد ، يا اين ماه به پايان نرسد ، مگر اين كه آن را براى من آمرزيده باشى ، اى مهربان ترينِ مهربانان!
🔅....اللّهُمَّ فَتَقَبَّلهُ مِنّا بِأَحسَنِ قَبولِكَ وتَجاوُزِكَ وعَفوِكَ ، وصَفحِكَ وغُفرانِكَ وحَقيقَةِ رِضوانِكَ،حَتّى تُظفِرَنا فيهِ بِكُلِّ خَيرٍ مَطلوبٍ، وجَزيلِ عَطاءٍ مَوهوبٍ ، وتوقِيَنا فيهِ مِن كُلِّ مَرهوبٍ أو بَلاءٍ مَجلوبٍ أو ذَنبٍ مَكسُوبٍ .
🔺خداوندا! با بهترين قبول و عفو و گذشت و آمرزشت و با حقيقت خرسندى ات ، از ما بپذير تا در اين ماه ، ما را بر هر خير طلب شده و بخشش عطا شده نايل گردانى و در اين ماه ، ما را از هر چيز بيمناك و گناه انجام شده ، ايمن دارى!
🔅..... اللّهُمَّ وأسأَلُكَ بِرَحمَتِكَ وطَولِكَ وعَفوِكَ ونَعمائِكَ ، وجَلالِكَ وقَديمِ إحسانِكَ وَامتِنانِكَ ، أن لا تَجعَلَهُ آخِرَ العَهدِ مِنّا لِشَهرِ رَمَضانَ حَتّى تُبَلِّغَناهُ مِن قابِلٍ عَلى أحسَنِ حالٍ ، وتُعَرِّفَني هِلالَهُ مَعَ النَّاظِرينَ إلَيهِ والمُتَعَرِّفينَ لَهُ في أعفى عافِيَتِكَ ، وأنعَمِ نِعمَتِكَ وأوسَعِ رَحمَتِكَ وأجزَلِ قَسمِكَ .
🔺خداوندا! تو را مى خوانم ، به رحمت و احسانت ، به گذشت و نعمت هايت ، به شُكوه و احسانِ ديرين و نعمت بخشى ات ، كه اين ماه را آخرين ماه رمضانِ ما قرار ندهى ، تا اين كه سال آينده ما را در بهترين حالت به آن برسانى و هلال آن را به ما بشناسانى ، همراه با آنان كه به آن مى نگرند و آن را مى شناسند ، همراه با بهترين عافيتت و برترين نعمتت و گسترده ترين رحمتت و سرشارترين قسمتت.
🔅.... اللّهُمَّ اسمَع دُعائي وَارحَم تَضَرُّعي وتَذَلُّلي لَكَ واستِكانَتي وتَوَكُّلي عَلَيكَ ، وأنَا لَكَ مُسلِمٌ لا أرجو نَجاحا ولا مُعافاةً ولا تَشريفا ولا تَبليغا إلاّ بِكَ ومِنكَ ، فَامنُن عَلَيَّ جَلَّ ثَناؤُكَ وتَقَدَّسَت أسماؤُكَ ، بِتَبليغي شَهرَ رَمَضانَ وأنا مُعافىً مِن كُلِّ مَكروهٍ ومَحذورٍ ومِن جَميعِ البَوائِقِ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي أعانَنا عَلى صِيامِ هذَا الشَّهرِ وقِيامِهِ حَتّى بَلَّغَني آخِرَ لَيلَةٍ مِنهُ .
🔺خداوندا! دعايم را بشنو ، بر ناليدن و خضوع و فروتنى و توكّلم بر تو ، رحمت آور. من تسليم تو ام. هيچ كاميابى اى ، تن درستى اى ، شرافت و نيز رسيدن به هدفى را جز با قدرت تو و از سوى تو اميد ندارم. پس بر من منّت بگذار ـ اى كه ثناى تو باشُكوه و نام هايت مقدّس است ـ و مرا به ماه رمضان برسان ، در حالى كه از هر ناپسند و مشكلى سالم ، و از همه بدى ها دور باشم! ستايش ، خدا را كه يارى مان كرد تا اين ماه را روزه بگيريم و عبادت كنيم تا آن كه ما را به آخرين شبِ آن رساند.
🔰 @p_eteghadi 🔰
#حدیث_روز
💠تماميت و کمال روزه با پرداخت زکات است
✍️امام صادق (عليه السلام ) :
▫️انَّ مِنْ تَمَامِ اَلصَّوْمِ إِعْطَاءُ اَلزَّكَاةِ يَعْنِي اَلْفِطْرَةَ كَمَا أَنَّ اَلصَّلاَةَ عَلَى اَلنَّبِيِّ(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مِنْ تَمَامِ اَلصَّلاَةِ لِأَنَّهُ مَنْ صَامَ وَ لَمْ يُؤَدِّ اَلزَّكَاةَ فَلاَ صَوْمَ لَهُ إِذَا تَرَكَهَا مُتَعَمِّداً وَ لاَ صَلاَةَ لَهُ إِذَا تَرَكَ اَلصَّلاَةَ عَلَى اَلنَّبِيِّ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ بَدَأَ بِهَا قَبْلَ اَلصَّلاَةِ قَالَ «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكّى وَ ذَكَرَ اِسْمَ رَبِّهِ فَصَلّى».
▫️تماميت و کمال روزه ، به دادن زكات (فطريه) است ، همچنان كه تماميت نماز به صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله مى باشد ؛ زيرا كسى كه روزه بگيرد و زكات نپردازد، در صورتى كه در اين كار متعمّد باشد، روزهاى در نامه عملش منظور نمىشود، و در صورتى كه صلوات بر پيامبر(صلّى اللّه عليه و آله) را ترك كند نمازى براى او محسوب نمىگردد. و خداى عزّ و جلّ زكات را بر نماز مقدّم داشته، و فرموده است:« قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكّى وَ ذَكَرَ اِسْمَ رَبِّهِ فَصَلّى » - يعنى كسى در حقيقت رستگار شد كه زكات بپرداخت و نام خداى را خود ياد كرد، و آنگاه نماز بجا آورد.
📚منبع: من لا يحضره الفقيه/ جلد۲/صفحه۱۸۳
🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا تاکنون به اندازه کافی یاد حضرت هستیم.mp3
1.3M
⁉️آیا درزندگی روزمره به اندازه کافی یاد حضرت هستیم ؟ وحضرت در زندگی ما چه جایگاهی دارد؟
⭕️پاسخ: ابراهیم #افشاری
🔰 @p_eteghadi 🔰
.
﷽؛
🔺 ندای فرشتگان
🔅 #پیامبر_اکرم_(ص) :
🔸 «فرشتگان، روز عيد، سركوچهها و گذرها مىايستند و مىگويند: «بشتابيد به سوى پروردگار كريم كه عطاى بسيار مىدهد و گناه بزرگ را مىآمرزد».
🔹 «إنَّ المَلائِكَةَ يَقومونَ يَومَ العيدِ عَلى أفواهِ السِّكَّةِ ، ويَقولونَ : «اغدوا إلى رَبٍّ كَريمٍ يُعطِي الجَزيلَ ويَغفِرُ العَظيمَ» .
📚 مستدرك الوسائل : ج٦ ص ١٥٤ ح ٦٦٧٨
🔰 @p_eteghadi 🔰
نفس مُلهمه.mp3
1.88M
💠 در محضر حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی مدظله العالی
🔸 نفس مُلهمه
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 علت گریههای اموات
🔴 #آیتالله_مجتهدی
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(139).mp3
5.15M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 139 - کیفیت حالت احتضار
🔰 @p_eteghadi 🔰
توبه از گناهان بخاطر حضرت.mp3
713.6K
⁉️توفیق توبه از گناهان بخاطر امام عصر (عج):
⭕️پاسخ: ابراهیم #افشاری
🔰 @p_eteghadi 🔰