💠ادامه 👇
❕بنابراین , این که گفته شود روح انسانی به مانند خداوند , هیچگاه گرفتار خواب یا عدم درک نمی شود , کلیت ندارد , و نمی توان به این راحتی , صفات خداوندی را بر روی بشر محدود گزارد , چنان که خداوند می فرماید :
"«و بهترين نام ها براى خداست؛ خدا را به آن (نامها) بخوانيد. و كسانى كه نام هاى او را تحريف مى كنند (و بر غير او مى نهند)، رها سازيد». "
" وَللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي اسْمَائِه " ( سوره اعراف، آيه 180. )
❕علی ع در نهج البلاغه فرمود :
«وَ اشْهَدُ انَّ مَنْ ساواكَ بِشَىءٍ مِنْ خَلْقِكَ فَقَدْ عَدَلَ بِكَ، وَ الْعادِلُ بِكَ كافِرٌ بِما تَنَزَّلَتْ بِهِ مُحْكَماتُ آياتِكَ، وَ نَطَقَتْ عَنْهُ شَواهِدُ حُجَجِ بَيِّناتِكَ، وَ انّكَ انْتَ اللَّهُ الَّذى لَمْ تَتَناهُ فى الْعُقُوْلِ فَتَكُوْنَ فى مَهَبِّ فِكْرِها مُكَيَّفاً، وَ لا فى رَوِيّاتِ خَواطِرِها فَتَكُوْنَ مَحْدُوداً مُصَرَّفا»"
❕ «گواهى مىدهم آنانكه تو را با پارهاى از مخلوقات مساوى بدانند تو را عديل و نظير آنها شمردهاند، و كسى كه عديل و نظيرى براى تو قائل شود به محكمات آياتى كه نازل گشته و شواهد دلايل روشنى كه آيات از آن سخن مىگويد كافر گشته است، تو همان خداوندى هستى كه نهايتى در عقول ندارى تا در مسير وزش افكار در كيفيت خاصى واقع شوى، و نه در خاطرهها جاى گرفتهاى كه محدود و قابل تغيير باشى»"
📚نهجالبلاغه، خطبه 91
❕در نقل دیگر آمد :
" خداوند برتر و متعالی است از آنچه که توصیف کنندگان انجام می دهند و خداوند را به خلقش شبیه می کنند و بر خداوند افتراء می بندند " " تَعَالَى عَمَّا يَصِفُهُ الْوَاصِفُونَ الْمُشَبِّهُونَ اللَّهَ بِخَلْقِهِ الْمُفْتَرُونَ عَلَى اللَّه "
📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 100
❕به هر حال این گونه نقدها با حفظ احترام , لازمه مباحث علمی است , که متاسفانه برخی از طرفداران پر ادعا چنین نقدهایی را حمل بر بیسوادی و جهالت می کنند که ناقدین حتی یک خط عرفان نخوانده اند ❗️❗️❗️
👌در ذیل توضیح داده ایم که عرفان باید مبتنی بر بیانات اهلبیت علیهم السلام باشد و الا سرابی بیش نیست که نتیجه ای جز انحراف به همراه ندارد :
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3494
🔰 @p_eteghadi 🔰
«عمار بن یاسر بن عامر» از اصحاب خاص پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) بود؛ نسب عمار به خاندان «عنس بن مالک» از قبایل قحطانی و ساکن یمن میرسد. یاسر پدر عمار در جوانی به مکه آمد و در آنجا اقامت نمود. وی پس از ازدواج با سمیه با ابو حذیفه از قبیله بنی مخزوم همپیمان شد.[1]
ایمان به خدا
عمار در سال پنجم بعثت درحالیکه حدود 48 سال داشت به همراه پدر و مادر و برادرش به حضور پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آمد و همگی به دین اسلام شرفیاب شدند. این گروه در شمار اولین مسلمانان قرار دارند و قبل از ایشان تنها سی و چند نفر اسلام را پذیرفته بودند. مشرکان قریش پس از اطلاع از اسلام آوردن عمار و خانوادهاش آنان مورد آزار و شکنجه قراردادند و پدر و مادر عمار اولین شهدای اسلام میباشند.[2]
پایبندی به بر عهد و پیمان
عمار بن یاسر پس از رحلت نبی گرامی (صلیاللهعلیهوآله) اسلام بر عهد و بیعتی که در روز غدیر با امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بسته بود، وفادار ماند و ترجیح داد تا به حمایت از حضرت بپردازد. در نتیجه موضعگیری عمار یاسر، بعد از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) همچون موضعگیری مولایش امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) بود. وی در مسأله رهبری، با خلفا مخالفت شدید نمود به همین جهت او در زمره افرادی بود که به اعتراض از جریان سقیفه با خلیفه اول بیعت نکرد.[3]
پس از سقوط عثمان و روی کار آمدن امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، عمار شاخصترین مدافع حضرت بود. او و قیس بن سعد بهعنوان دو کارشناس أمین، امور مربوط به بیت المال را به عهده داشتند. همچنین او، در جنگهای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نیز شرکت میکرد باآنکه حدود 90 سال سن داشت و از فرماندههان و دستیاران نیرومند آن حضرت بود.
از امام باقر (علیهالسلام) روایت شده است که وقتی علی (علیهالسلام) از «ذی قار» بهطرف بصره، برای جنگ جمل حرکت میکرد، دوازده هزار نفر او را همراهی میکردند که عمار یاسر با هزار مرد، فرمانده جناح چپ لشکر و مالک اشتر با هزار مرد، فرمانده جناح راست بود.[4]
بعدازآنکه ابوموسی اشعری، حاکم کوفه، برای جنگ جمل نیرویی برای یاری امام علی (علیهالسلام) نفرستاد، حضرت دستور عزل او را صادر کرد و فرزندش امام حسن (علیهالسلام) را همراه عمار به کوفه فرستاد که آنان با سخنان پرشور حدود ده هزار نفر از کوفیان را به سپاه امام علی (علیهالسلام) ملحق کردند. حضور عمار که زمانی حاکم این شهر بوده و به تقوی و پرهیزکاری شهره بوده و مردم بر اساس روایت «الحَقُ معَ عَمّار یَدُورُ مَعَهُ حَیْثَ دار»[5] او را معیار حق و باطل میشناختند نقش مهمی در بسیج مردم کوفه داشت.
عمار همچنین در جنگ صفین حضور فعال داشت و دریکی از روزها فرماندهی سپاه امیر المومنین (علیهالسلام) را بر عهده داشت.[6] سرانجام عمار در جنگ صفین در رکاب امام علی (علیهالسلام) به شهادت رسید. شهادت عمار در جنگ صفین بهدست سپاهیان معاویه، همواره از عوامل سرزنش معاویه و یکی از دلایل حقانیت علی (علیهالسلام) در این نبرد دانسته شده است. دلیل این مسئله، شهرت حدیثی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود که بیان میکرد کشندگان عمار، گروهی باغی (یعنی گروه خارج از اطاعت امام عادل) هستند.[7] هر چند جریان امویان به رهبری معاویه کوشیدند تا ننگ این گناه را از دامان خود پاک کنند ولکن بر مبنای حدیث نبوی این گروه خروج کنندهگان بر امام عادل جامعه به حساب میآیند.
🔰 @p_eteghadi 🔰
پاسخ: ظهور و بروز غریزهی شهوانی و هوس آلود و پهن شدن دام شیطان در انسان به صورت پلکانی و تدریجی است، و به تعبیر قرآن کریم شیطان از طریق سیاست گام به گام به هدف خود می رسد.(نور/21)
به همین دلیل در دین مبین اسلام هرگونه ارتباط میان نامحرمان که در آن احتمال به گناه افتادن باشد ممنوع شده است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «از خلوت كردن با زنان بپرهیزید، قسم به آن خدایی كه جانم در دست اوست مردی با زنی خلوت نمی كند؛ مگر اینكه شیطان (برای وسوسه و به گناه انداختن آن دو) وارد می شود.» (مستدرک الوسائل، ج14، ص265)
مناسب است در این مورد به این استفتا نیز توجه داشت که در آن پرسیده شده: «چت کردن با جنس مخالف و رد و بدل کردن صحبت های معمولی چه حکمی دارد؟»
پاسخ تمام مراجع: «در صورتی که خوف فتنه و کشیده شدن به گناه وجود داشته باشد جایز نیست.» (رسالهی دانشجویی، ص191و192)
شاید در ابتدای امر بعضی به این توجیه بپردازند که این نوع ارتباطات، برای نشان دادن راه یا راهنمایی کردن باشد؛ و حال آنکه غفلت کردهاند، این خود می تواند مقدمهای برای علقه و ارتباط بیشتر و خطر به گناه افتادن در دام شیطان باشد!
🔰 @p_eteghadi 🔰
خداوند متعال در قرآن کریم اهمیت ویژه ای برای نقش ولایت پذیری در هدایت جامعه درنظر گرفته است. این کتاب آسمانی که تمامی فرق اسلامی بر حقانیت و حجیت آن اتفاق نظر دارند؛ تبیین هدایت خود را بر عهده پیامبر عشق و رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم) گذاشته است، تا نقش تاثیرگذار ولایت در جامعه اسلامی بر همگان ثابت شود.
«بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ[نحل/44] و این قرآن را به سوی تو فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی»
در سال 1359 یک روز قبل از شروع مدارس یعنی 31 شهریور، استکبار جهانی با تصمیم و طرح قبلی با هدف براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران با حمایت از رژیم بعث عراق به فرماندهی صدام، آغازگر جنگی شد که در داخل کشور هم، جناح های وابسته به غرب و شرق، با ایجاد هیاهوی تبلیغاتی و ایجاد درگیریهای نظامی درصدد تضعیف نظام نوپای انقلاب مردمی بودند.
ارتش تا دندان مسلح رژیم بعثی عراق بر اساس محاسبات خود فتح یک هفتهای تهران را در سر میپرورانید و در روزهای نخست تجاوز، تا دروازههای اهواز و خرمشهر پیش روی کرد، اما این نقش ولایتپذیری مردم غیور ایران اسلامی بود که همچون سدی مستحکم، مانع ادامه پیشروی های رژیم بعث عراق شد و در ادامه جنگ نیز پیروزی های بدست آمده، همگی در سایه ولایتپذیری و تبعیت از فرمانده کل قوا بود.
نقش ولایت در جنگ تحمیلی
در شرایطی که محاسبات استکبار جهانی در تصرف ایران اسلامی به صورت دقیق پیش میرفت، امام عشق و عرفان (ره) به خروش آمد و با ندای ملکوتی و ولایی خود دلهای شیفتگان انقلاب و نظام را متوجه دفاع از اسلام ناب محمدی کرد تا جهان در نقش تاثیر گذار ولایت فقیه مات و مبهوت بماند. تاریخ هشت سال دفاع مقدس ثابت کرد که یکی از اهرمهای موثر در مواقع حساس بحث ولایت است زیرا هر زمان که دشمنان اسلام خواست دست درازی کند ولایت با نقش اثرگذار خود اجازه نداد یک وجب از خاک این مرز و بوم جدا شود همانطور که وقتی دشمن جزیرهی مجنون را شیمیایی کرد. همه گفتند باید مجنون خالی شود؛ اما به دلیل موقعیت استراتژیکی که مجنون داشت، امام فرموند: «مجنون باید حفظ شود» بعد از حکم ولایی امام، جزیرهی که در هر متر مربع ۵ گلولهی توپ میزدند. بیسیمچی حاج همت پیام امام را اعلام کرد. به محض دریافت این حکم، حتی زخمیها هم حاضر نشدند به عقب برگردند و مجنون را حفظ کردند و با رشادت شهید حاج احمد کاظمی، مجنون حفظ شد و این فقط گوشهای از نقش تاثیرگذار ولایت در هشت سال دفاع مقدس است.
نفس ولایی امام خمینی (ره) در عمق وجود پیر و جوان اثر کرد، به گونهای که نیروهای مردمی بدون امکانات و تجهیزات و حتی آموزشهای نظامی به مقاومت پرداختند و نیروهای جوان و شهادت طلب به جبههها شتافتند تا حماسهای مقدس شکل بگرید و آیندگان از آن به عنوان برگ زرین تاریخ اسلام یاد کنند. بدون شک حماسه دفاع مقدس، برکات و دستاوردهای بینهایتی برای انقلاب مردمی ایران به ارمغان آورد و خون شهدا ستونهای اسلام ناب محمدی را تا مدتها مستحکم کرد.
نگاه ولایت به جنگ تحمیلی
حضرت آیت الله خامنهای با شروع جنگ تحمیلی در اولین روزهای دفاع مقدس با وجود اوضاع نابسامان و وخیم منطقه شخصا در مناطق جنگی حضور پیدا کرد تا رزمندگان اسلام از این حرکت ارزشی درس عبرت بگیرند و شور و اشتیاق آنها به جهاد و شهادت دو چندان شود. ایشان با نگاه ولایی خود درباره دفاع مقدس میفرمایند: «جنگ، کار پیچیدهای است. مدیریت جنگ و فرماندهی جنگ، کار بسیار سنگین و پیچیدهای است. این کار را جوانهای نورس ما در بسیاری از بخشها انجام میدادند. این تدبیر، این حکمت، چیز بسیار شگفتآوری است؛ مظهر شکوفائی استعدادها و ظرفیت هاست. چقدر جوانهای کمسال رفتند در جبهه و توانستند در آن جا کارهای بزرگ از خودشان نشان بدهند»[1] ایشان در جای دیگر به برکات جنگ تحمیلی و نقش تربیتی دفاع مقدس اشاره میکنند و میفرمایند «جنگ تحمیلی را دشمن برای خاموش کردن انقلاب به راه انداخت، اما همین جنگ تحمیلی باعث شعلهورتر شدن نیروی انقلاب و روحیهی انقلاب شد».[2]
👇👇👇
ولایت پذیری شهدا
یکی از موضوعات جدی و مورد تاکید شهدای هشت سال دفاع مقدس بحث ولایت است که در اینجا به نمونههای از آن اشاره خواهیم کرد:
1-شهید محمد ابراهیم همت «پیام من فقط این است: در زمان غیبت اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید»[3]
2-شهید حمید باکری «یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبری و امامت باشد»[4]
3- سردار شهید حاج حسین خرازی «شخصی هستم معتقد به انقلاب اسلامی ایران و رهبری و ولایت حضرت امام خمینی روحیلهالفداه، در عصر غیبت امام زمان (عج) . از مردم میخواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند»[5]
اهمیت زنده نگه داشتن دفاع مقدس از نگاه ولایت
دیدگاه ولایی حضرت آیت الله خامنهای به جنگ تحمیلی از زوایای مختلف به نحوی است که ایشان بارها تاکید بر زنده نگه داشتن دفاع مقدس کردهاند که به نمونهای از آن اشاره خواهیم کرد «من مشتاقم که جوانهای ما قصهی جنگ تحمیلی هشت ساله را بدانند که چه بود. این را بارها گفتهایم؛ افراد هم گفتهاند و تشریح کردهاند؛ اما یک نگاه کلان به این هشت سال، با اطلاع از جزئیاتی که وجود داشته است، خیلی برای برنامهریزی آیندهی جوان در روزگار ما مهم است»[6] تأکید معظم له بر این موضوع آشنایی جوانان و نسلهای بعدی با برگ زرین تاریخ اسلام میباشد. ایشان در این باره میفرمایند «همه باید بدانند که در دوران دفاع مقدس چه معجزات عظیمی از حضور مؤمنانه و پر تلاش نیروهای بسیجی در صحنههای جنگ اتفاق افتاد؛ این را باید همه بدانند»[7]
کلام آخر
نقش ولایت در هشت سال دفاع مقدس و شکل گیری نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بر هیچکس پوشیده نیست. پیروزهای رزمندگان اسلام در مقابل استکبار جهانی، قدرت و نفوذ ولایی حضرت امام خمینی(ره) به خوبی به نمایش گذاشته شد و بر همگان ثابت شد نقش ولایت در عصر غیبت همان نقش امامت و تداوم خط انبیاست.
🔰 @p_eteghadi 🔰
پاسخ پرسش شما با توجه به دو مطلب روشن می گردد :
1)- اجمالاً در برخى از روايات نحس بودن برخى از ايام براى انجام كارهايى از قبيل ازدواج و سفر آمده است. همچنين آيه 19 سوره قمر و 16 سوره فصلت روزهايى كه عذاب بر قوم عاد نازل شده به عنوان روزهاى نحس آمده است. ولى در اين كه مراد از نحس بودن روزها در اين آيات و روايات چيست بحثها و نظريات مختلفى وجود دارد. برخى معتقدند بعضى روزها واقعا نحسند ولى نحس بودن آن با توكل بر خداوند، صدقه و توسل به خداوند و مقربان درگاه او برطرف مىشود و وظيفه ما انجام اين اعمال است نه رعايت سعد و نحس بودن ساعات. در برابر اين نظريه برخى معتقدند سعد و نحس بودن برخى ايام واقعى نيست بلكه به جهت حوادثى است كه در اين روزها اتفاق افتاده و يا به جهت فال بد زدن مردم به اين روزها و نحس دانستن آن از سوى مردم مىباشد كه ممكن است همين نحس دانستن در نفسهاى ضعيف مؤثر واقع شود و همين اثر نفسانى و دل چركين شدن موجب بروز حوادثى براى انسان شود به همين جهت در روايات به جهت برطرف شدن اين حالت نفسانى به ما دستور داده شده صدقه بدهيم و يا دعا بخوانيم. برخى روايات هم مىتواند مؤيد اين نظريه باشد. در هر صورت توكل بر خداوند، دادن صدقه، خواندن دعاهاى وارده، اثر نحس بودن را برطرف مىكند. قابل ذكر اين كه مطالبى كه در تقويمهاى نجومى در ارتباط با سعد و نحس بودن روزها به جهت قرآن و يا مقابله و يا حالات ديگر سيارات آمده است به جز قمر در عقرب كه در روايات آمده است دليلى بر آن نداريم.
2)- اما در مورد ماه صفر ، بنا بر آن چه معروف گشته، ماه صفر را «نحوستى» است؛ به خصوص روز چهارشنبه آخرين آن ماه را كه به نحس بودن بيشتر معروف شده است و در اين باره روايت مخصوصى از ائمه دين(ع) نرسيده و فلسفه آن دقيقاً براى ما روشن نيست. يك احتمال آن است كه اين نحس دانستن ماه صفر و مخصوصاً آخرين چهارشنبه آن، از اين جهت باشد كه وفات رسول خدا(ص) در آن روز واقع گشته است و از آن حضرت روايت شده است كه مىفرمايد: «هر كس مرا به خروج ماه صفر مژده دهد، او را مژده بهشت مىدهم و از اين جهت عقول مردم حكم به نحس بودن آن ماه نموده است».[1]
3)- در هر صورت نحوست این ماه به معنای متوقف کردن اموری مانند خرید و فروش و سایر فعالیت ها نمی باشد بلکه باید با خواند دعاهایی که برای دفع نحوست این ماه وارد شده مانند دعائی که در مفاتیح در اول اعمال ماه صفر وارد شده این نحوست را بر طرف نمائيم و نیز براى دفع نحوست اين ماه، هيچ چيز بهتر از صدقه دادن و دعاها و استعاذه وارده نيست».[2]
پینوشتها:
این مطلب برگرفته از سایت پرسمان دانشجویی میباشد.
[1] ميرزا جواد ملكى تبريزى، مراقبات(اعمال السنه) ، ترجمه عليرضا ميرزا حكيم خسروانى، انتشارات نور فاطمه، ج 1، ص 49
[2] شيخ عباس قمى، مفاتيحالجنان، اعمال ماه صفر
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 رَحمَة لِلعالَمین
🔸چرا رسول خدا هرروز پرونده اعمال ما را نگاه میکند؟
🎤حجتالاسلاموالمسلمین پناهیان
#من_محمد_را_دوست_دارم
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️#حدیث
🔸رسول خدا (ص):
🔹هرکس نزدش کودکى باشد، باید با او کودکانه رفتار کند.
(من لایحضره الفقیه: ج۳، ص)
🔰 @p_eteghadi 🔰
.
| 📖 #برگی_از_کتاب |
📗 رضایت از زندگی
💢 اندوه هر روز، مخصوص همان روز است!
▫️ هنگام ورود سختى و بلا، برخى افراد، ناخوشايندى حال را به گذشته و آينده خود نيز تعميم مىدهند . ...
اينْ در حالى است كه اندوه هر روز ، مخصوص همان روز است . اندوه گذشته ، زمان آن به سر آمده و شايسته نيست كه دوباره آن را زنده كنيم . نبايد ذهن واپس گرايانه داشت و به گذشته ناخوشايند بازگشت و اندوه آن را دوباره بر زمان حال ، وارد ساخت . ذهنهايى كه به صورت ارتجاعى، اندوه گذشته را دوباره زنده مىكنند، در حقيقت، ممكن است گاهى رنج و غم يك حادثه ناخوشايند را بارها و بارها تجربه كنند!
🔸 دقّت كنيد ! رنج و عذاب هر حادثه ناخوشايند نبايد بيش از يك بار تجربه شود!
براى هر حادثه، يك دوره فشار روانى طبيعى است؛ اما اگر اين دوره، بارها و بارها تكرار شود، غير طبيعى و غير قابل تحمّل است.
🔸 نسبت به آينده نيز همين گونه است :
اولاً نبايد همه آينده را با عينك حال، تاريك و تلخ دانست. درست است كه بخشى از سختىهاى وارد شده، در زمان آينده نيز ادامه مىيابند، اما در همه آينده، تداوم نمىيابند. حوادث ، پايان پذيرند و همه آينده را اشغال نمىكنند.
ثانيا چه دليلى دارد كه تلخى تداوم حادثه در آينده را هم اكنون تجربه كنيم؟ ...
اندوه هر زمان را در زمان خودش تجربه خواهيم كرد ، نه در زمان حال!
🚩 اگر رنج يك حادثه ناخوشايند و حتّى يك مصيبت بزرگ را بر گذر زمان توزيع كنيم، تحمّل پذير خواهد بود! ...
🔻 هواپيمايى را تصوّر كنيد كه در طول حيات خود مىتواند ميليونها مسافر را جابه جا كند. اگر بنا باشد اين حجم عظيم مسافر را يك جا حمل كند، بدون شك از عهده آن برنمىآيد؛ اما اگر اين حجم را بر گذر زمان توزيع كند و هر روز، تعدادى از آنها را جابه جا كند، به راحتى انجام خواهد شد .
❀ هنگام بروز سختىها، دنيا را جز لحظه حال نبينيد و فقط اندوه لحظه حال را داشته باشيد. اين كار از تمركز تمام تنيدگى يك حادثه، در زمان حال جلوگيرى كرده، آن را تحمّل پذير مىسازد . واقعيّت ، اين است كه زندگى جز لحظه حال نيست . زندگى، نه گذشته است و نه آينده ؛ بلكه لحظه حال است .
#امام_علی_علیه_السلام در اين باره مىفرمايد:
🔅 آيا نمىبينى كه دنيا ساعتى بين دو ساعت است؛ ساعتى كه گذشت و ساعتى كه نيامده و ساعتى كه تو اكنون در آن هستى .
بحار الأنوار، ج۷۳، ص۱۱۲.
#امام_صادق_علیه_السلام نیز مىفرمايد:
🔅 بر اين دنيا بردبار باشيد كه ساعتى بيش نيست. آنچه را كه گذشته، نه رنج آن را درمىيابى و نه سرور آن را ، و آنچه را نيامده ، نمىدانى كه چيست؟ همانا دنيا همين ساعتى است كه اكنون در آن هستى .
الكافى، ج۲ ، ص۴۵۴ ، ح۴ .
📚 عباس پسندیده، رضایت از زندگی، ص ۳۵۷
🔰 @p_eteghadi 🔰
شهید حجت الاسلام محمد حسن شریف قنوتی، نخستین شهید روحانی دفاع مقدس است که سالروز شهادت ایشان، به عنوان روز بسیج طلاب و روحانیان نامگذاری شده است.
وی در سال 1332 وارد حوزه علمیه آبادان می شود و پس از دو سال تحصیل، برای بهره بردن از محضر حضرت آیت الله بروجردی به حوزه علمیه بروجرد می رود. سپس به قم عزیمت می کند و با شرکت در درس حضرت امام خمینی و حضرت آیت الله گلپایگانی از محضر آنان استفاده می برد.
شهید شریف از هر فرصتی استفاده می کند برای ادای تکلیف. در جریان مبارزه با رژیم پهلوی، با گروه فداییان اسلام و شهید نواب صفوی نیز همکاری داشت، و بعد از دستگیری نواب صفوی، در خیابانها و بازار قم، درباره قیام نواب سخنرانی می کند. پس از شهادت نواب، همواره مورد تعقیب رژیم بود و بهطور مرتب در شهرهای گوناگون تردد میکرد. الگوگیری از شیوه مبارزه گروه فداییان اسلام در مبارزه با رژیم، او را به «نواب ثانی» معروف کرده بود. همین شیوه را در دوران انقلاب امام خمینی (ره) و در مبارزه با ارتش عراق حفظ می کند.
شهید شریف قنوتی همزمان با تحصیل، مبارزه با ستم رژیم پهلوی را آغاز کرد و از سوی امام خمینی (ره) برای تبلیغ به اردکان اعزام شد. او همزمان با مبارزات سیاسی، به فعالیتهای اجتماعی نیز پرداخت. بازسازی مساجد جامع و ساختن حمام و مسجد در روستاهای اطراف منطقه اردکان، سبب شد تا خیلی زود مورد احترام و اعتماد مردم قرار گیرد؛ آنگونه که وقتی به دلیل فعالیتهای سیاسی، ساواک وی را دستگیر کرد و به زندان انداخت، طوایف اطراف شیراز و اردکان خواستار آزادی وی شدند و رژیم نیز برای آرام ساختن ایلهای منطقه، او را آزاد کرد.
شریف قنوتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، به عنوان دادستان انقلاب بروجرد به خدمت مشغول می شود. با شروع جنگ، محمد محسن پسر ارشدش که هیجده سال داشت را بلافاصله از روز اول جنگ روانه خوزستان می کند. دو سه روز بعد از آن که بسیاری از جنگ زده ها به بروجرد آمده بودند، آنها را اسکان می دهد و برایشان لباس و غذا و رختخواب تهیه می کند. خودش کیسه به دست می گیرد و برای آنها کمک مالی جمع آوری می کند.
شهید محمد حسن شریف قنوتی با شروع جنگ تحمیلی، نخستین ستاد کمک رسانی و پشتیبانی جنگ را در بروجرد دایر کرد و برای کمک به جبهههای نبرد، در سوم مهر 1359 همراه کاروانی متشکل از 21 کامیون آذوقه، به خرمشهر رفت. او پس از بازگشت از خرمشهر، گروههایی از جوانان بروجرد(از جمله فرزند دومش که شانزده ساله بود) را آماده کرد و دوباره به خرمشهر بازگشت.او اولین کسی است که رزمنده و کمک های مردمی روانه جبهه می کند.
همسر شهید شریف قنوتی در خاطراتش می گوید: وقتی که برای خداحافظی به منزل آمد، گفتم: «آقا خودتان می روید، بچه ها را کجا می برید؟» به شوخی گفت: من آنها را می برم که مواظبشان باشم! اینگونه مرا آرام کرد، بعد هم قضایای حضرت زینب (س) را به من متذکر شد. بعد گفت: «ما اولاد بزرگ کرده ایم برای کی؟ الان اسلام خون لازم دارد. اسلام جوان می خواهد. مگر می شود ما بنشینیم و خرمشهر از دست برود؟ بیست سال است که منتظر چنین روزی هستیم و الان موقعی است که باید حرکت کنیم.» گفتم: «آقا بروید، انشاءا... موفق باشید».
بعد از رسیدن به خرمشهر، گروه چریکی «ا... اکبر» را پایه گذاری می کند. کارهای آموزشی نظامی توسط سروان امان اللهی صورت می گرفت و شیخ شریف، هم به کار تبلیغ می پرداخت و هم به کار رزم. شیخ نیروها را اعزام می کند و خودش مهمات ، سلاح و تجهیزات برایشان فراهم می کرد.
همرزمان ایشان نقل می کنند که: شیخ شریف یک عنصر پرشتابی بود، با یک جدیت عجیبی که هیچ وقت از حرکت باز نمی ایستاد. در تمام ساعات شب و روز آرامش نداشت. در محورهای عملیاتی با آن لباس روحانی می آمد و به بچه ها روحیه می داد. وقایع را دنبال و کمبودها را برطرف می کرد. اگر اسلحه کم داشتند می رفت مسجد جامع و مهمات می آورد. نیرو کم داشتند، نیرو می آورد. علت اینکه بچه های خرمشهر همه از شیخ خاطره ای دارند، این است که شیخ در همه محورها حضور داشت. به هر مقری سرکشی می کرد و می گفت: «بچه ها شما کم و کسری ندارید؟»
وقتی فرزند شیخ مجروح می شود، گفته بودند شهید شده است. با یک حالی اشک می ریخت، گریه می کرد و می گفت: «ببین این پسر چه مقامی نزد خدا داشت، چه قدر خدا او را دوست داشت که به این زودی او را طلبید و من پیرمرد را لایق ندانست».
یکی دیگر از همرزمان شهید شریف می گوید: شیخ در میدان جنگ می گفت: «مولا امیرالمؤمنین علی (ع) می فرماید: هنگام نبرد داندانها را به هم بفشارید و خیلی محکم و استوار حمله کنید و بدانید که اگر سست باشید، دشمن بر شما تسلط پیدا می کند». شیخ خودش به این گفته ها عمل می کرد. به گونه ای استوار بود که گویا زمین زیرپایش به لرزه می آید.
👇👇👇
همراه دیگر شهید شریف در خصوص بصیرت و تیزبینی او می گوید:«در پلیس راه خرمشهر جلسه ای با حضور بنی صدر ریاست جمهوری، شیخ شریف، شهید جهان آرا، شهید کلاهدوز و ... برگزار شد. شیخ به بنی صدر گفت: «چرا نیرو نفرستادید؟»
بنی صدر گفت: «شما از آمدن نیرو چه می دانی؟ چرا ما یک نیرو را فدا کنیم؟ در صورتی که شهروندان می توانند از آن دفاع کنند.»
شیخ شریف عصبانی شد و گفت: یکباره بگویید ما می خواهیم شهر را تحویل بدهیم با مردمش.
بنی صدر گفت: «شما که تکنیک رزمی ندارید. چرا احساساتی عمل می کنید؟ شما از جبهه و جنگ چه می دانید؟»
شیخ گفت: «شما چه باشید و چه نباشید، تا وقتی ما هستیم خرمشهر سقوط نمی کند.»
پس از آنکه جر و بحث اوج گرفت. شیخ جلسه را ترک کرد. در بین راه به شیخ گفتم: «الان بنی صدر رئیس جمهور است. شما نباید با او این طور حرف می زدی.» شیخ پس از مدتی در جواب من گفت: «تو هنوز بنی صدر را نمی شناسی، ولی من او را می شناسم. وقتی بنی صدر عبور می کند، من از یک فرسخی بوی خیانت او را حس می کنم. به تو هم این مسأله ثابت می شود. اگر ثابت نشد من را لعنت کن.»
با نگاهی به وضعیت خرمشهر و شرایط حساس زمان جنگ، به جرات میتوان گفت شهید شریف قنوتی، یکی از عوامل اصلی و اساسی توقف ارابه جنگی عراق در منطقه بود. عراق با توان نظامی خود باید در همان یکی دو روز اول، خرمشهر را اشغال میکرد، چنانکه با همین تصور وارد خرمشهر شده بود، ولی مقاومت سرسختانه نیروهای دفاعی شهر و مردم، مانعی بر سر تحقق این هدف بود. مقاومتی که برخاسته از حضور نیروهای نظامی و امکانات نظامی نبود، بلکه از شجاعتها، رشادتها و ایثارگریهای نیروهای مردمی سرچشمه میگرفت.
شهید شریف قنوتی به عنوان نقطه ثقل وحدت میان نیروها و عامل اصلی و قوی شکلدهی این مقاومت مردمی در خرمشهر، نقشی انکارناپذیر داشت. درگیری در کوچههای خرمشهر، درگیری چریکی در خیابانها و حتی در مناطق مسکونی، سبب زمینگیر شدن دشمن شده بود. این حرکتهای مردمی و انسجام و اتحاد در برابر دشمن که بر محور شهید شریف قنوتی میچرخید، سبب اصلی کند حرکت کردن عراق شمرده میشد.
در کتاب "سه مزار برای یک شهید" آمده است که یک افسر عراقی را که اسیر کرده بودند، میگفت: «ما قصد داشتیم در طول سه چهار روز خرمشهر را تصرف کنیم و حتی خوزستان را بگیریم. به ما اطلاع دادند که ارتش در خرمشهر نیرو ندارد. نیروی مقاومت زیادی هم از سپاه و مردم در شهر نیست.» به آن افسر عراقی گفتیم: «پس این مقاومت چیست؟» افسر عراقی گفت:« در خرمشهر یک شیخ لجوجی هست به نام شریف که تعدادی از جوانهای شهر را جمع کرده و مانع آمدن لشکر عراق به داخل شهر و مانع سقوط خرمشهر شده است. اگر عراقی ها به شیخ شریف دست پیدا کنند، او را قطعه، قطعه می کنند».آن ها فکر می کردند با کشتن و شهادت شریف قنوتی می توانند خرمشهر را تصرف کنند. حقیقت هم همین بود؛ لذا پس از شهادت شیخ شریف دشمن توانست شهر را تصرف کند.
🔰 @p_eteghadi 🔰
#سبک_زندگی
✍️شهید مطهری: اگر انسان خیال را در اختیار خودش نگیرد یکی از چیزهایی است که انسان را فاسد میکند؛ یعنی انسان نیاز به تمرکز قوّه خیال دارد. اگر قوّه خیال آزاد باشد، منشأ فساد اخلاق انسان میشود.
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند: النَّفْسُ انْ لَمْ تَشْغَلْهُ شَغَلَک؛ یعنی اگر تو نفس را به کاری مشغول نکنی، او تو را به خودش مشغول میکند. یک چیزهایی است که اگر انسان آنها را به کاری نگمارد طوری نمیشود، مثل یک جماد است. این انگشتر را که من به انگشتم میکنم، اگر روی طاقچهای یا در جعبهای بگذارم طوری نمیشود.
ولی نفس انسان جور دیگری است، همیشه باید او را مشغول داشت؛ یعنی همیشه باید یک کاری داشته باشد که او را متمرکز کند و وادار به آن کار نماید و الّا اگر شما به او کار نداشته باشید، او شما را به آنچه که دلش میخواهد وادار میکند و آن وقت است که دریچه خیال به روی انسان باز میشود؛ در رختخواب فکر میکند، در بازار فکر میکند، همین طور خیال خیال خیال، و همین خیالات است که انسان را به هزاران نوع گناه میکشاند. اما برعکس، وقتی که انسان یک کار و یک شغل دارد، آن کار و شغل، او را به سوی خود میکشد و جذب میکند.
📚تعلیم و تربیت در اسلام، صفحه ۲۷۸
🔰 @p_eteghadi 🔰
رمز و راز پیروزی ایران در دفاع مقدس
بدون شک وقتی صدام حسین و هم پیمانانش در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ برابر ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ جنگ تمام عیار نظامی را علیه ایران اسلامی آغاز کردند، باور نمی کردند، هشت سال پشت قلعه محکم و حصارهای فولادین ایران اسلامی زمینگیر و بیشترین خسارت های مالی، تسلیحاتی و سیاسی را متحمل شوند، در واقع گمان قریب به یقین آنها این بود که میتوانند کمتر از چند روز خود را به پایتخت ایران اسلامی برسانند، سؤال بسیار مهمی که نظر محققان و کارشناسان علوم سیاسی و اجتماعی را در این خصوص به خود جلب کرده این پرسش است که راز زمینگیر شدن هشت ساله مزدوران بعثی چه بود؟ چه عاملی زمینه ساز شکست رژیم بعثی شد؟ چه فاکتورهایی موجب پیروزی پر افتخار مردان آهنین ایران اسلامی شد؟ این سؤالات موضوعی است که در این نوشتار تلاش داریم به گوشهای از آنها اشارهای داشته باشیم.
👇👇👇
رمز و راز پیروزی ایران در دفاع مقدس
1-ایمان راسخ به وعدههای الهی
اولین و مهمترین فاکتور پیروزی مردان شجاع و غیرتمند ایران اسلامی در دفاع مقدس، ایمان و باور به وعده و نصرت الهی بود، هر چند مردم ایران اسلامی تازه انقلابی را آغاز کرده بودند و از یک طرف با منافقان داخلی و خرابکاریهای آنها مواجه و از طرفی شاهد یک جنگ تمام عیار نظامی و ناجوانمردانه از خاج کشور بودند، ولی با این وجود ایمان آهنین و عزم استوار به آرمانهای انقلاب اسلامی زمینه ساز نصرت و یاری الهی برای غلبه بر اهریمنان زمان را فراهم کرده بود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم؛[1]ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد».
3-ولایتمداری و اطاعت پذیری از ولیّ فقیه
دومین فاکتور در پیروزی دفاع مقدس ولایتمداری و اطاعتپذیری از ولیّ فقیه زمان بود. با آغاز جنگ تحمیلی و فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر دفاع از کشور و مردم مظلوم ایران اسلامی فرزندان روح الله خمینی(ره) با ایمان راسخ به جایگاه و منزلت ولیّ فقیه در نظام اسلامی، به پا خواستند و دست اهریمنان زمان را از کیان اسلامی کوتاه کردند. نقش و جایگاه رهبری توانا، دانشمند، عالم، عابد، بصیر و هوشیار در پیروزی اسلامی به هیچ وجه قابل انکار نیست، با اندکی دقت و تأمل در آیات الهی نیز به خوبی میتوان به نقش بیبدیل رهبری و ولیّ توانا در غلبه و پیروزی بر دشمنان آگاه شد، برای نمونه خدای متعال در قرآن کریم سخن از گروهی به میان آورده که وقتی مورد هجمه دشمن قرار میگیرند از خدای متعال تقاضای خاصی را ابراز میدارند: «... يَقولونَ رَبَّنا أَخرِجنا مِن هٰذِهِ القَريَةِ الظّالِمِ أَهلُها وَاجعَل لَنا مِن لَدُنكَ وَلِيًّا وَاجعَل لَنا مِن لَدُنكَ نَصيرًا»[2] «... همان افراد (ستمدیدهای) که میگویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده! و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما!». این در حالی بود که اگر مردم ایران اسلامی به نقش بیبدیل رهبری بیتوجه بودند و فرامین ایشان را تمکین نمیکردند سرنوشتی بسیار هولناک در انتظار آنها بود که در منابع روایی نیز این خطر بزرگ این چنین مورد تذکر قرار گرفته است: «مَنْ نَامَ عَنْ نُصْرَةِ وَلِيِّهِ اِنْتَبَهَ بِوَطْأَةِ عَدُوِّه؛[3] هر که از یارى دوست خود چشم فرو پوشد،با پایمال شدن به دست دشمنش بیدار شود».
3-بصیرت و هوشیاری
سومین عامل مهم و اثر بخش در پیروزی علیه رژیم بعثی، بصیرت و هوشیاری آحاد جامعه اسلامی بود، این بصیرت و تحلیل جامع سیاسی و اجتماعی حتّی در 13 سالههای جنگ تحمیلی نیز هویدا بود، کما اینکه حضور کثیری از 13 سالههای دفاع مقدس و پدیدههای عبرت آموزی همچون شهید حسین فهمیده و بهنام محمدیها گواه بر این مطلب است، سخنان غرور آفرین رجز خوانیهای حماسی و اعجاب انگیز دانش آموزان مکتب امام خمینی(ره) ژنرالهای نظامی جهان را حیرت زده کرده بودند، این مطلب چیزی جز این نیست که برداشتن سلاح آنها برای دفاع از کیان آنها همراه با بصیرت ژرف بود: «حَمَلُوا بَصَائِرَهُمْ عَلَى أَسْيَافِهِم؛[4] آن ها بصیرتها و اندیشههای روشن و حساب شده خود را بر شمشیرهای خود حمل میکنند».
4-صبر و بردباری و استقامت
باید به این موضوع توجه داشت که امکانات و تجهیزات نظامی رژیم منحوس بعثی به هیچ وجه قابل مقایسه با نیرو و توان ایران اسلامی نبود، از حمایتهای ماهوارهای ابرقدرتهای نظامی گرفته تا پیشرفتهترین تجهیزات جاسوسی و نظامی همه و همه در اختیار رژیم بعثی بود، ولی با این وجود وقتی اراده و قدرت الهی پشت مردم مظلوم و ستم دیده ایران اسلامی باشد، و مردم عزیز و ولایتمدار ایران اسلامی نیز صبر، استقامت و پایداری را چاشنی زندگی خود نمایند، پیروزی قطعی خواهد بود و نتیجهای جز این آیه شریف نخواهد داشت که می فرماید: «كَم مِن فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَت فِئَةً كَثيرَةً بِإِذنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصّابِرينَ؛[5] گفتند: چه بسیار گروههای کوچکی که به فرمان خدا، بر گروههای عظیمی پیروز شدند!» و خداوند، با صابران و استقامتکنندگان است».
👇👇👇
5-تکیه و اعتماد به خداوند متعال
بدون شک صدام حسین، با تکیه و اعتماد به ابرقدرتهای نظامی پا در میدان بسیار خطرناک و کارزار علیه ایران اسلامی نهاد، این در حالی بود که مردم مظلوم ایران تنها در مقام دفاع از خود به پا خواسته بودند و در این زمینه ایفای نقش کردند، در این بین تکیه، اعتماد و توکل مردم ایران اسلامی برچیزی جز خدای متعال نبود، از اینرو با توکل به امدادهای غیبی ذرهای تردید به خود راه ندادند که در این جنگ نابرابر پیروز خواهند شد، چرا که این وعده قطعی خدای متعال در قرآن کریم مژده داده بود: «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ؛[6] و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است».
🔰 @p_eteghadi 🔰
در میان چهرههای مذهبی- سیاسی انقلاب اسلامی، شهید آیتالله حاج سید اسدالله مدنی، دومین شهید محراب بسیار درخشان و برجسته است. وی به عنوان یکی از یاران امام (ره) چه قبل و چه پس از انقلاب اسلامی و حتی در میادین جنگ تحمیلی، عظمت و رشادتی ستودنی از خود نشان داد.
ایشان در سال ۱۲۹۳ شمسی در دهخوارقان (آذر شهر) استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد. در ۴ سالگی، مادر و در ۱۶ سالگی، پدر خود را از دست داد و دوران کودکی را با رنج و زحمت و سختی به پایان رساند. او در عنفوان جوانی، به قصد کسب علم و کمال، به شهر مقدس قم عزیمت کرده، به رغم مشکلات فراوان شخصی ناشی از درگذشت پدر و استبداد عصر رضاخانی، با پشتکار وافر به تحصیل علوم دینی مشغول شد. در حوزه علمیه قم، پس از گذراندن مراحل مقدماتی، از محضر اساتید بزرگ فقه و اصول و فلسفه بهرهمند گردید. مدتی پای درس مرحوم آیتالله حجتکوهکمری (ره) و آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری (ره) حاضر شد و مدت چهار سال نیز در محضر امام خمینی قدس سره حضور یافت و از دروس فلسفه و عرفان و اخلاق ایشان بهرهمند شد. سپس سیداسدالله مدنی، پس از مدتی به نجفاشرف هجرت کرده، در حوزه علمیه نجف اشرف، در کنار تکمیل تحصیلات عالی خویش، تدریس در سطوح مختلف را شروع کرده و به دستور مرحوم آیتالله حکیم (ره)، کرسی تدریس لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه را به عهده گرفت و در اندک زمان، جزو اساتید معروف حوزة علمیة نجفاشرف به شمار آمد.
شهید محراب، در نجفاشرف، در درس خارج مرحوم آیتالله سید عبدالهادی شیرازی و مرحوم آیتالله حکیم و مرحوم آیتالله خوئی رحمهمالله شرکت کرده، و از مراجع بزرگی از جمله آیتالله حکیم در نجف و آیتالله حجتکوهکمری در قم، و آیتالله خوانساری اجازۀ اجتهاد دریافت کرد.[۱]
پس از رفتن امام خمینی از ترکیه به عراق و اقامت در نجف، آیتالله شهید مدنی از جمله کسانی بود که به موجب عشق و ارادت بسیار به امام در سختترین روزها در کنار ایشان بود.
این یار دیرین حضرت امام خمینی در سال ۱۳۵۰ به فرمان امام (ره) برای تدریس علوم دینی به خرمآباد رفت و در آنجا حوزه علمیه تأسیس نمود و در آنجا با آشکار نمودن چهره منحوس پهلوی و حمایت از حضرت امام خمینی به فعالیتهای انقلابی خویش میپردازند.[۲]
این بود که در سالهای ۵۱-۵۰ از جانب ساواک تحت مراقبت قرار گرفت و به جرم اختلال در امنیت تبعید گردید. مدتی در نورآباد ممسنی (۲۲ ماه)، زمانی در گنبد کاووس (۱۱ ماه) و سرانجام به بنادر گرم جنوب و کردستان تبعید شد. این سید بزرگوار زندگیاش در تبعیدگاهها سپری گشت.[۳]
👇👇👇
پس از به ثمر رسیدن قیام خونین ملّت ایران به رهبری امام خمینی، شهید محراب آیت اللّه مدنی ــ این یار دیرینه امام که پرچم مبارزه را آنی بر زمین نگذاشته و از سنگری به سنگر دیگر، در صف مقدّم مبارزه حرکت کرده بود ــ فصل دیگری از مبارزات خود را برای پاسداری از انقلاب شکوهمند اسلامی آغاز نمود. وی با تصدّی نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی از طرف مردم همدان خدمت به نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران را آغاز کرد و با حکم امام خمینی ره در سنگر نماز جمعه خطبهها خواند وبا افشای ماهیّت پلید عناصر فرصت طلب، ملی گرا و لیبرال و نیز منافقین کوردل، توطئه های استعمار و عناصر داخلی آنان را نقش بر آب نمود و از حریم انقلاب اسلامی پاسداری نمود. سرانجام آیت الله مدنی در ۲۰ شهریورماه ۱۳۶۰، پس از اتمام خطبههای نماز جمعه، با انفجار نارنجک منافقی کوردل به شهادت رسید.
به مناسبت سالروز رحلت آیت الله مدنی (۲۰ شهریور)، در این گزارش با استفاده از خاطرات افراد مختلف و شخصیتهای سیاسی، مروری بر زندگی و مبارزات شهید اسدالله مدنی و همراهیاش با امام در نهضت ذاشتهایم.
ارادت شهید مدنی به امام خمینی ره
حجت الاسلام بروجردی (داماد شهید محراب) درباره ارادت شهید مدنی به امام خمینی چنین میگوید: «شهید مدنی با این جلالت علمی و کفایت و لیاقت شخصی، در مقابل امام راحل، کاملا مطیع و دربست در اختیار ایشان بود. میتوان گفت فانی در امام عزیز بود و بی نهایت به او عشق میورزید، یکی از اقوام نقل میکرد، یک روز نشسته بودیم، شهید مدنی تلویزیون را روشن کردند؛ به محض اینکه تصویر حضرت امام(ره) در صفحه تلویزیون ظاهر شد، بی اختیار خم شدند و تصویر مبارک امام را بوسیدند.[۴]
در نقل قولی از شهید مدنی درباره جریانات نهضت امام خمینی(ره) در سال ۴۲ و دستگیری امام و واکنش مدنی چنین میخوانیم: «من علما را در مسجد هندی جمع کردم. صحبت کردم که به داد اسلام برسید. از آقایان علما تقاضا کردم، من در آنجا گریه کردم و علما هم گریه کردند. همچنین گفتم: شنیدیم امام را گرفتهاند، سپس با یک عدّه از طلاب برای دیدن مرحوم آیت اللّه حکیم رضوان اللّه علیه رفتم، ایشان، در نجف نبودند، رفتم کربلا خدمت ایشان دستشان را بوسیدم و گفتم آقا، امروز آقای خمینی، مظهر اسلام است. گفتند: باشد هرچه بگویی میکنم. گفتم: اقدام کنید. ایشان بلافاصله تلگراف زدند به شاه.[۵]
آیتالله مدنی و توجه به جوانان
در بخشی از خاطرات بهاءالدینی (داماد مدنی) نوشته شده است: «آیت اللّه مدنی به جوانان عشق میورزیدند و توجه خاصی به این قشر پرجنب و جوش جامعه داشت. وقت معینی از روز را به جوانان اختصاص میداد و ساعتها سوالات گوناگون آنها را پاسخ میگفت. در پاسخ به سؤال یکی از نزدیکانش که پرسیده بود، حاج آقا! چرا این قدر وقت خود را به این بچهها اختصاص میدهید، در حالی که از وضعیت جسمانی خوبی برخوردار نیستند؟ گفته بودند «اگر من آغوشم را برای بچهها و جوانان باز نکنم، آغوشهای باز شده نگرانکنندهای هست که اینها را در مییابد.»[۶]
شهید مدنی و عبادتهایش
آیت اللّه راستی کاشانی درباره عبادتهای شهید آیتاللّه مدنی میگوید: «ایشان در عبادتهایشان یک حالت خاصی داشتند، کسانی که حالت عبادت ایشان را میدیدند، لذت میبردند. در خصوص تشویق دیگران به نماز اول وقت آمده: به شهید مدنی اطلاع دادند، طلبهای صبحها دیر از خواب برمیخیزد! او چهل روز، صبحها به دیدار او میرود! او را از خواب بیدار میکند، با او نماز میخواند، قرآن میخواند، صبحانه میل میفرماید، تا آن عادت ناپسند را، از او بگیرد و موفق هم میشود.[۷]
دختر آن شهید بزرگوار در مورد دعاهای نیمه شب پدرش چنین میگوید: «معمولا انسان هر وقت بخواهد فردی را بیازماید که از نظر معرفتی و سیر و سلوک چگونه است، بهتر است او را از روی انجام فرایض دینی و عبادی بشناسد. اینکه چه دعاهایی را بعد از نماز یا در نیمه شب انتخاب میکند یا به آنها عمل میکند یا خیر؟ پدرم در انتخاب دعا بسیار دقیق بود. دعاهایی را انتخاب میکرد که در آن ذکر دنیا کمتر بود، ذکر بهشت کمتر بود. دعایی را میخواند که در آنها قرب به حق و رضایت حق بود و بدانها سخت پایبند بود و عمل میکرد. همینها او را به جایی رسانده بودند که دیگر نه بخل، نه کینه و نه حسد در او وجود نداشت.[۸]
🔰 @p_eteghadi 🔰