🔸ادامه 👇
❕شكّى نيست كه نوع مردم در استعمالات روزمره خود كلمه «قلب» را در همان معناى عقل و روح به كار مى برند و در مكالمات عرفى خود ابداً توجّهى به غير اين ندارند. ما هر روز مى گوييم «در دل آرزوهايى دارم»، «قلبم از ديدن اين جريان سياه شده» و «قلبم از شنيدن اين سرگذشت بى تاب گرديد»؛ همين دانشمند فيزيولوژيست در مكالمات معمولى خود چنين مى گويد: «دلم از دورى فرزندم تنگ شده است.»
❕ناگفته پيداست كه منظور از اين كلمه «قلب» و يا «دل» آن عضو بخصوص صنوبرى شكل نيست كه وظيفه مخصوصى در بدن دارد، بلكه در كتاب لغت و فرهنگنامه ها مىبينيم كه يكى از معانى «قلب» همان روح و نفس انسانى است كه مركز ادراك و شعور به شمار مى رود وبه اصطلاح دانشمندان، لفظ «قلب» به معناى عقل و روح است.
📚معجم الوسیط ماده قلب
❕ علّت اينكه در ميان اين همه الفاظ، لفظ «قلب» براى كنايه آوردن از روح انتخاب شده، اين است كه قلب صنوبرى در انظار مردم مظهر حيات و زندگى محسوب مى شود، زيرا آنان با كار كردن قلب و توقّف آن زنده و مرده را از هم تميز مىدهند. تعادل ضربان قلب و تندى آن در بيشتر اوقات نشانه صحّت و بيمارى است و اثرات روحى هر حادثه در نخستين مرحله در قلب ظاهر مى شود؛ از اين لحاظ كلمه اى را كه براى عضوى تعيين شده كه آثار ظاهرى حيات در آن بيشتر محسوس است درباره روح و نفس و عقل به كار مى برند.
❕قرآن مجيد نيز كه مفردات و تركيبات و جمله بندى آن بر طبق اصطلاح مردم است معمولًا هر موقع كلمه «قلب» را به كار مى برد، منظور همان عقل و روح و نيروهاى ادراكى است. علاوه بر اين، قراين زيادى از آيات قرآن گواهى مى دهند كه مراد از قلب همين معناست؛ اينك پاره اى از اين قراين ؛
1️⃣قرآن مجيد پس از آن كه اوضاع روز رستاخيز را بيان مى كند چنين مى فرمايد:
«انَّ فى ذِلكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْب ...؛ در اين تذكّرى است براى آن كه عقل دارد ...» ( ق 37)ناگفته پيداست كه قرآن مجيد جريان روز قيامت را براى اشخاصّى وسيله تذكّر دانسته است كه داراى قلب باشند. اگر مقصود از قلب همان عضو خاص باشد اين عبارت صحيح نخواهد بود، زيرا همه مردم داراى اين عضو خاص هستند، ناچار بايد گفت منظور همان عقل و قدرت تفكّر است.
2️⃣قرآن شريف قلب را مركز يك رشته صفات و روحيات خاص مىداند كه بطور مسلّم مربوط به اين قلب مادّى نيست، بلكه از اوصاف همان روح انسانى است؛ مثلًا، بعضى از قلبها را «قسى» و بعضى ديگر را «بيمار» و گاهى «نابينا»، «مهر خورده» و «بسته شده» معرّفى مى نمايد. قرآن قلب را مركز طهارت، ايمان، تاريكى، كفر و وسيله كسب سعادت و شقاوت قلمداد مى كند و نجات و سعادت را به قلب سالم اختصاص مى دهد.
🔸سوره بقره آيات 7، 10، 74، 225؛ شعراء آيه 89؛ حج- آيه 46؛ احزاب- آيه 53 حجرات-/ آيه 14
❕ بديهى است اين اوصاف و حالات از صفات روح انسان است، زيرا قساوت، سنگدلى، بيمارى و نابينايى در اين قلب مادّى تصوّر ندارد، اينها نشانه خوبى است كه مراد از قلب همان روح است كه در عرف مردم نيز در اين معنا به كار برده مىشود.
👌از بيان گذشته، معناى آيه اى كه در اشکال تذكّر داده شده است روشن گرديد؛ زيرا اگر چه قرآن تعقّل را به قلب نسبت داده و جايگاه آن را در سينه معيّن كرده است، ولى چنانكه روشن گرديد قلبى كه در سينه قرار گرفته، در اصطلاح قرآن و تعبيرات معمولى كنايه از روح و عقل است ( يكى از معانى" قلب"، عقل است و يكى از معانى" صدر"، ذات و سرشت انسان ) و علّت اين تعبير همان ارتباط زياد قلب صنوبرى با روح و ظهور و انعكاس حالات روحى و حيات و مرگ در قلب مى باشد.
👌قرآن نه تنها «قلب» را كنايه از عقل و روح مى گيرد بلكه گاهى لفظ «صدر» (سنيه) را نيز در اين مورد به كار مى برد آنجا كه مى فرمايد: «آيا سينه تو را وسيع نساختيم» ( انشراح 1)يا «كسى را كه خدا بخواهد هدايت كند سينه اش را براى قبول اسلام وسيع مى سازد» ( انعام 125)بديهى است سينه معمولى انسان هرگز با قبول و عدم قبول اسلام گشاد و تنگ نمى شود، بلكه كنايه از همان توسعه و بزرگى روح است ولى از آنجا كه محيط سينه مركز ظهور انعكاسهاى حياتى است، از اين نظر با جمله ياد شده تعبير مى آورند.
📚پاسخ به پرسش های مذهبی ، شیخ جعفر سبحانی و شیخ ناصر مکارم شیرازی ، ص 637
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
☀️ #تنفس_صبح
📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم
📃 صفحه 210
🎙 قاری: #منشاوی
🔊 بشنویم🔻
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#ترس_از_خدا_یا_شیطان
🤔#پرسش
❔استدلال منطقى از آيه ١٧٥ آل عمران
#برداشت اول: الله ميگويد: فقط شیطان شما را میترساند
#برداشت دوم: الله دوباره ميگويد بايد و فقط از من بترسید
#نتیجه منطقى: الله همان شیطان است
آيا غیر از این ميتوان برداشتى ازين آيه داشت؟
اگر اين برداشت را غير منطقى و درست نميدانيد، مطمئنا بايد معتقد باشيد كه در خود اين آيه يك تناقض گفتارى كودكانه نهفته است!
قضاوت با عاقلان ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌در پايان جنگ احد، لشگر فاتح ابو سفيان، پس از پيروزى به سرعت راه مكه را پيش گرفتند، هنگامى كه به سرزمين" روحاء" رسيدند از كار خود سخت پشيمان شدند و تصميم به مراجعت به مدينه و نابود كردن باقيمانده مسلمانان گرفتند، اين خبر به پيامبر رسيد فورا دستور داد كه لشكر احد خود را براى شركت در جنگ ديگرى آماده كنند، مخصوصا فرمان داد كه مجروحان جنگ احد به صفوف لشگر بپيوندند .
❕پيامبر ارتش اسلام در محلى بنام" حمراء الاسد" كه از آنجا به مدينه هشت ميل فاصله بود رسيدند و اردو زدند. ين خبر به لشكر قريش رسيد و مخصوصا از اين مقاومت عجيب و شركت مجروحان در ميدان نبرد وحشت كردند و شايد فكر ميكردند ارتش تازه نفسى نيز از مدينه به آنها پيوسته.
🔸در اين موقع جريانى پيش آمد كه روحيه آنها را ضعيفتر ساخت و مقاومت آنها را درهم كوبيد، و آن اين كه يكى از مشركان بنام" معبد الخزاعى" از مدينه بسوى مكه ميرفت و مشاهده وضع پيامبر و يارانش او را بسختى تكان داد، عواطف انسانى او تحريك شد و به پيامبر گفت: مشاهده وضع شما براى ما بسيار ناگوار است، اگر استراحت ميكرديد براى ما بهتر بود. اين سخن را گفت و از آنجا گذشت و در سرزمين" روحاء" به لشكر ابو سفيان رسيد، ابو سفيان از او در باره پيامبر اسلام سؤال كرد، او در جواب گفت: محمد را ديدم با لشكرى انبوه كه تا كنون همانند آن را نديده بودم، در تعقيب شما هستند و بسرعت پيش مى آيند.
🔸ابو سفيان با نگرانى و اضطراب گفت: چه مى گويى؟ ما آنها را كشتيم و مجروح ساختيم و پراكنده نموديم، معبد الخزاعى گفت: من نمى دانم شما چه
کرديد؟ همين ميدانم كه لشكرى عظيم و انبوه، هم اكنون در تعقيب شما است!.
ابو سفيان و ياران او تصميم قطعى گرفتند كه بسرعت، عقب نشينى كرده و به مكه بازگردند و براى اينكه مسلمانان آنها را تعقيب نكنند، و آنها فرصت كافى براى عقب نشينى داشته باشند از جمعى از قبيله عبد القيس ( یا نعیم بن مسعود ) كه از آنجا ميگذشتند و قصد رفتن به مدينه براى خريد گندم داشتند خواهش كردند كه به پيامبر اسلام و مسلمانان اين خبر را برسانند كه ابو سفيان و بت پرستان قريش با لشكر انبوهى بسرعت بسوى مدينه ميايند تا بقيه ياران پيامبر ص را از پاى در آورند.
❕هنگامى كه اين خبر، به پيامبر و مسلمانان رسيد، گفتند: حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ:" خدا ما را كافى است و او بهترين مدافع ما است" اما هر چه انتظار كشيدند خبرى از لشكر دشمن نشد، لذا پس از سه روز توقف، به مدينه بازگشتند .
📚الطبقات الکبری ، ابن سعد ج 2 ص 49 _ تاریخ طبری ج 2 ص 534
🔸#ادامه 👇
🔸ادامه 👇
👌خداوند در همین رابطه می فرماید ؛
«إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ »
« اين فقط شيطان است كه پيروان خود را (با سخنان و شايعات بى اساس) مى ترساند، از آنها نترسيد و تنها از من بترسيد اگر ايمان داريد.»
👌اين آيه که مورد استناد معاند قرار گرفته است ، دنباله آياتى است كه در باره غزوه" حمراء الاسد" نازل گرديد و" ذلكم" اشاره به كسانى است كه مسلمانان را از قدرت لشكر قريش مى ترسانيدند تا روحيه آنها را تضعيف كنند بنا بر اين معنى آيه چنين است ؛ عمل نعيم بن مسعود و يا كاروان عبد القيس فقط يك عمل شيطانى است كه براى ترساندن دوستان شيطان صورت گرفته، يعنى اين گونه وسوسه ها تنها در كسانى اثر ميگذارد كه از اولياء و دوستان شيطان باشند و اما افراد با ايمان و ثابت قدم هيچگاه تحت تاثير اين وسوسه ها واقع نمى شوند، بنا بر اين شما كه از پيروان شيطان نيستيد، نبايد از اين وسوسه ها متزلزل شويد.
👌تعبير از نعيم بن مسعود و يا كاروان عبد القيس به شيطان، يا بخاطر اين
است كه عمل آنها براستى عمل شيطانى بود و با الهام او صورت گرفت، زيرا در قرآن و اخبار، معمولا هر عمل زشت و خلافى، عمل شيطانى ناميده شده، چون با وسوسه هاى شيطان انجام مى گيرد.
❕و يا منظور از شيطان، خود اين اشخاص مى باشند و اين از مواردى است كه شيطان بر مصداق انسانى آن، گفته شده، زيرا شيطان معنى وسيعى دارد و همه اغواگران را اعم از انسان و غير انسان شامل مى شود، چنان كه در سوره انعام آيه 112 مى خوانيم: « وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ »
«اين چنين براى هر پيامبرى دشمنانى از شياطين انسانى و جن قرار داديم»
👌در پايان آيه مى فرمايد: اگر ايمان داريد، از من و مخالفت فرمان من بترسيد، يعنى ايمان با ترس از غير خدا سازگار نيست.
❕همانطور در جاى ديگر مى خوانيم ؛ « كسى كه به پروردگار خود ايمان بياورد از هيچ نقصان و طغيانى ترس نخواهد داشت » (سوره جن آيه 14).
👌بنا بر اين اگر در قلبى ترس از غير خدا پيدا شود، نشانه عدم تكامل ايمان و نفوذ وسوسه هاى شيطانى است، زيرا ميدانيم در عالم بيكران هستى تنها پناهگاه خدا است و مؤثر بالذات فقط او است و ديگران در برابر قدرت او قدرتى ندارند.
❕اصولا مؤمنان اگر ولى خود را كه خدا است با ولى مشركان و منافقان كه شيطان است مقايسه كنند، ميدانند كه آنها در برابر خداوند هيچگونه قدرتى ندارند و به همين دليل نبايد از آنها، كمترين وحشتى داشته باشند، نتيجه اين سخن آن است كه هر كجا ايمان نفوذ كرد شهامت و شجاعت نيز به مراه آن نفوذ خواهد كرد.
📚تفسیر نمونه ج 3 ص 178
👌روشن می شود که در آیه مذکور هیچ گونه تضاد و تناقضی وجود ندارد
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
518_5-960329_a2.mp3
1.05M
#پرسمان_تربیتی
پسر پنجسالهام چند مشکل دارد: اوّل اینکه شبها در خواب دندان قروچه دارد. دوّم اینکه برای دستشویی رفتن خیلی دیر اقدام میکند و گاهی لباسش را کثیف میکند. ما مدّتی به توصیهی استاد به او برای دستشویی رفتن تذکّر ندادیم، امّا بیفایده بود. گاهی در خواب نیز جایش را خیس میکند.
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
519_6-960329_a2.mp3
1.12M
#پرسمان_تربیتی
در مهدکودکِ ما یک بچّهی فوقالعاده برونگرا هست که فرزند آخر هم است و دو برادر بزرگتر دارد. وقتی به تنهایی بازی میکند بسیار آرام است ولی وقتی وارد جمع دوستانش میشود به هر نحوی که بتواند آنها را اذیّت میکند. وقتی که از او میپرسیم «چرا این کار را کردی؟» سریع ابراز پشیمانی میکند امّا باز هم این کار را تکرار میکند. ما باید چگونه با این بچّه برخورد کنیم، درحالیکه رفتار محبّتآمیز نیز با او داریم؟
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
پرسمان اعتقادی
🔷 لا اله الا الله الملک الحق المبین 🔷 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
☀️ #تنفس_صبح
📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم
📃 صفحه 211
🎙 قاری: #منشاوی
🔊 بشنویم🔻
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
520_1-960419_a2.mp3
3.74M
#پرسمان_تربیتی
زیاد در جامعه دیده میشود که مادرهایی هستند بسیار مقیّد و معتقد به حجاب و عفاف و معتقد به اینکه حضورشان در جامعه حضور واقعاً سالمی باشد، بخصوص بانوانی که در جامعه شاغل هستند، امّا میبینیم آنها دختر خانمهایی در کنارشان دارند که به این موضوع کمتر اهمّیّت میدهند!! چه میشود که بین این مادر و دختر اینگونه فاصله میافتد ، مادری با آن گونه اعتقادات و دختر خانمی که کمتر به این موضوعات اهمّیّت میدهد؟؟
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁