زمان:
حجم:
569.4K
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ🇮🇷
یادتونه در خصوص یک دقیقه سکوت حرف زدم؟! اینبار دو دقیقه و ده ثانیه جداتون میکنم از حروف ((: *اهنگا
زمان:
حجم:
398.3K
تصور کن شهری وجود دارد که آدمهایش مثل فیلمهای موزیکال صبح تا شب با وزن و آهنگ باهم حرف میزنند و تنها فرقش با آن فیلمها این است که موزیکی روی شهر پخش نمیشود.
#بهترین_شکل_ممکن
#مصطفی_مستور
#Vincenzo
#Kdrama
اثر اینکار اینقدری هست که ناکامیهای متوالی تو رو به این نقطه برسونه.
#Weak_hero_class
#True_beauty
#Extracurricular
#Kdrama
#University
Seo Ji won11 - Gather my tears - Seo Ji won (128).mp3
زمان:
حجم:
4.04M
آن دسته از افراد که این سریال را دیده باشند، بیشتر در جریان این آواز هستند. در طول سریال افراد با گوش دادن به این آواز در زمان سفر میکردند و به شادترین لحظهای که داشتند برمیگشتند؛ گاها نیز بهطور تصادفی به برههای خاص از زمانی که سپری میکردند. بارها و بارها بعد از تمام این سریال فکر کردم. حتی چندین بار با رفقا همبحث شدیم که آیا اصولا لفظ "شادترین لحظه" لفظی مناسب است یا که خیر.
هنوز در جست و جوی آن هستم. البته شاید اندکی عجیب به نظر رسد ولی به هنگام استدلال، این دوگانگی درست یا غلط بودن لفظ، برایام ایجاد شد و هنوز به آن فکر میکنم. هنوز برسر موجودیت این لفظ و ایضا درست یا غلط بودن این لفظ به اندیشه هستم.
#Song
#A_time_called_you
#Kdrama
12.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با این اتفاقات یاد این ویدئو افتادم. اصل ویدئو مربوط به چهارشنبه سوری پارسال در شهر ری هست. اون موقع ملکهی اشکها درحال پخش بود و داشتم این آهنگ رو گوش میدادم و همزمان این ویدئو رو میدیدم، بعد فهمیدم چقدر مچه اتفاقا؛ انگار مثلا یه صحنه از فیلم جنگی باشه🤡😂.
*نیازی به پدافند نیست، ما چهارشنبه سوری داریم💪🏻😂.
1403/08/05
#Kdrama
#عبور_از_روز
1_1 - Flower - Yoonmirae (128).mp3
زمان:
حجم:
4.19M
من؟ یه آدم مریض که روی ادیتها، قفلی سگی میزنه. دیدن کیدراما و داستانهای جذاب، شاد و غمگیناش رو به خیلی چیزهای حیاتی ترجیح میده؛ و خوشحاله و هیچ حس بدی نداره؛ چون میدونه احساسات آدمها واقعا براشون خیلی اهمیت داره و هرچقدر هم ازش فرار کنن، تهش به احساساتشون پناه میارن و اونها رو ناجی میدونن. داره از احساسش رنج میبره، انواع و اقسام حسهای مزخرف و گس وات؟ باید با منطقش پیش بره، پس تسلیم میشه... ولی عزیزم، تسلیم چه شدنی؟ تسلیم شدنی که هنوز احساست درگیرش باشه؟ توی قلبت حکش میکنی و هر لحظه، عزیزم هر لحظه ازش رنج میبری و یادشی ولی مجبوری قایمش کنی. لعنت به تموم مرزهای این مرز. به تموم بردرها و لیمیتهای این زمین. برای زیست کوتاه این موجود، این همه قانون، زیادی سختگیرانه نیست؟ مرد گریه نمیکنه؟ این سینه زیادی سنگین شده عزیزم... این حرفها رو معنی کن که من از جنگهای طولانی با تو، توی قلبم خستهام، ولی نه تسلیم. چون معتقدم:
Goodbyes are bitter sweet. But it's not the end, i'll see ur face again. U will find me, in places that we've never been, for reason why don't we understand, walking in the wind.
1403/09/06
#روشنترینرنگلحظهها
#ریوجی
#عبور_از_روز
#Song
#Kdrama
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ🇮🇷
.//.
پارسال.../
یکم سخته باورش که یکسال از پخش این سریال گذشت... چجور بگم، حس میکنم ذره به ذرهی این سریال توی وجودمه و واقعا به حقیقیترین معنی ممکن، باهاش نفس کشیدم و زندگی کردم.
امروز، توی ایستگاه اتوبوس جلوی دانشگاه نشسته بودم و اواستیای رو پلی کردم که پارسال بعد از اتمام ملکه اشکها، منتشر شد. اون غروب، من گریستم. امروز، بعد از این همه روزی که گذشت، بعد از این همه باری که بهش گوش دادم، دوباره امروز وقتی اونجا نشسته بودم و پلیش کردم، گریستم. این دفعه آرنجهام رو روی زانوهام گذاشته بودم و میگریستم. چون اون حس، اون فقط یه حس زودگذر نبود. اون حس، حس زندگی بود.
برای من این سریال، بیش از چیزی که بخوام بگم، خاص و دوستداشتنی بود. یک نوع از عواطفی رو برای من، درون من به جا گذاشت؛ یک نوعی که تا به حال تجربه نکرده بودم؛ بی اندازه، بی حد و حصر، به این سریال محبت میورزم.
با هر نتی که نواخته میشد این حس در من شکل میگرفت که تنم هم داره به یاد میآره. که انگار ما همه باهم داریم در این سیر سفر میکنیم و به اون احساساتی که توی وجود ریوجی شکل میگرفته، نگاه میاندازیم.
من حسش میکنم، اون حسی که روی دوچرخه، برای ساعتهای متوالی، به این نوا-آواز گوش میدادم و شهر رو طی میکردم. من توی همون لحظه، میتونم برای بارهای متوالی زندگی کنم، بس که شیرینه. من میتونم اون حس رو هنوز لمسش کنم.
میتونم حس اشتیاق موقع دیدنش، موقع دنبال کردنش، موقع شنیدنش و موقعی که به اتمام رسیده بود رو، واضحا به یاد بیارم.
نمیدونم چطور، چرا، و چجوری ولی من حس میکنم حتی حافظهی سلولهای تنم هم، به این خاطرات عشق میورزن.
ما همه با هم، این بخش از زندگیمون رو فراموش نمیکنیم.
حالا اگه تو فکر کردی که من فقط دربارهی ملکه اشکها حرف زدم، is up to u:)))).
2025/03/09
#ازاونروزهایدوستداشتنیسال
#عبور_از_روز
#روشنترینرنگلحظهها
#ریوجی
#Song
#Kdrama