◾️خبر چه سنگینه، خبر پر از درده...
◾️خبر پر از داغه، خبر پر از سوزه...
◾️خبر میگه بازم، یه لاله میسوزه...
◾️صبح دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ماه!
◾️حال و هوای دبستان شهید میثمی بعد شنیدن خبر رسمی شهادت...😭🖤
▪️آمدیم مدرسه پر از داغ پر از غم پر از اشک، در دفتر گریستیم، گریستن که نه کار از گریه گذشته بود! بعد از خبر رسمی ساعت۸ مجدد صدای گریه هامان اوج گرفت! اشک ها را که زدودیم سعی کردیم خودمان را جلوی بچه ها کنترل کنیم، از دفتر بیرون آمدیم. تعداد بچه های به مدرسه آمده زیاد نبود اما! یکی یکی میپرسیدند چه شد؟! وقتی یکی از آنها مقابل من ایستادید و دوبار پرسید خانم تمام؟! تمام؟! دیگر... مراسم کوچکی گرفتیم خرما گذاشتیم شمع گذاشتیم گل گذاشتیم قرآن گذاشتیم گفتیم ختم قرآنی بگیریم. بچه ها را نمی شد دیگر آرام کرد. روی پله ها در راهرو نشسته بودند و های های می گریستند یکدیگر را در آغوش می گرفتند، قرآن می خواندند، سینه زنی راه انداختند... حالا دیگر این بچه های ابتدایی کوچک خود صاحب عزا بودند! دهه ی نودی های فراخوانده شده چه خوب بصیرتی دارند!
☑️ در دبستان شهید میثمی همه مربیان امور تربیتی فرزندانمان هستیم و اینبار بچه ها مربیان ما شدند!🏴
#دبستان_شهید_میثمی
#شهید_جمهور
#رییسی_عزیز
#شهید_خدمت