eitaa logo
پژواک
686 دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
15.4هزار ویدیو
894 فایل
انعکاس بخشی از رویدادهای تربیتی آموزش و پرورش ناحیه 4 قم ارتباط با ادمین : @Payametollab
مشاهده در ایتا
دانلود
« يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي »؛ تو اي روح آرام يافته، به سوي پروردگار بازگرد در حالي كه هم تو از او خوشنودي و هم او از تو خشنود است، پس در سلك بندگانم در‌آي، و در بهشتم وارد شو.»🖤 🥀شهادت رییس جمهور خدمتگزار آیت الله رئیسی و هیئت همراه در سانحه هوایی را خدمت مقام معظم رهبری و مردم شهید پرور ایران اسلامی تسلیت عرض می نماییم و از خداوند متعال برای ایشان علو درجات و برای خانواده محترمشان وملت ایران صبر آرزومندیم.🥀🥀🥀
36.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔸 قرارگاه جهادی دانش آموزان وفرهنگیان باهمکاری بسیج دانش آموزی ناحیه چهار آموزش و پرورش استان قم ▫️این موکب بمناسبت شهادت وتشییع ،شهید جمهور و همراهان ایشان در بلوار پیامبراعظم ص برگزار گردید 🗓۱۴۰۳/۰۳/۰۱ 🔺قم شهر قیام و اقامه ┈••✾•🌿🌹🌿•✾••┈ 🆔 @ShahidFahmedeh4
◾️خبر چه سنگینه، خبر پر از درده... ◾️خبر پر از داغه، خبر پر از سوزه... ◾️خبر میگه بازم، یه لاله میسوزه... ◾️صبح دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ماه! ◾️حال و هوای دبستان شهید میثمی بعد شنیدن خبر رسمی شهادت...😭🖤 ▪️آمدیم مدرسه پر از داغ پر از غم پر از اشک، در دفتر گریستیم، گریستن که نه کار از گریه گذشته بود! بعد از خبر رسمی ساعت۸ مجدد صدای گریه هامان اوج گرفت! اشک ها را که زدودیم سعی کردیم خودمان را جلوی بچه ها کنترل کنیم، از دفتر بیرون آمدیم. تعداد بچه های به مدرسه آمده زیاد نبود اما! یکی یکی می‌پرسیدند چه شد؟! وقتی یکی از آنها مقابل من ایستادید و دوبار پرسید خانم تمام؟! تمام؟! دیگر... مراسم کوچکی گرفتیم خرما گذاشتیم شمع گذاشتیم گل گذاشتیم قرآن گذاشتیم گفتیم ختم قرآنی بگیریم. بچه ها را نمی شد دیگر آرام کرد. روی پله ها در راهرو نشسته بودند و های های می گریستند یکدیگر را در آغوش می گرفتند، قرآن می خواندند، سینه زنی راه انداختند... حالا دیگر این بچه های ابتدایی کوچک خود صاحب عزا بودند! دهه ی نودی های فراخوانده شده چه خوب بصیرتی دارند! ☑️ در دبستان شهید میثمی همه مربیان امور تربیتی فرزندانمان هستیم و اینبار بچه ها مربیان ما شدند!🏴
آسمان مثل غم مکدر بود بارش ابرها مکرر بود کوه پر می شد از مهی سنگین دره، خمیازه‌ی عمیق زمین بالگردی به دست باد افتاد پاره شد در هوا تن فولاد بالگردی که مرد را می برد مرهم رنج و درد را می برد در اتاقک نشسته ابراهیم خویشتن‌دار و خسته ابراهیم مطمئن بود آخرین لحظه ست یا رضا گفت و چشم ها را بست زندگی روی دور تند افتاد خاطراتش مرور شد در یاد کودکی در محله‌ی نوغان مرگ بابا و گریه‌ای پنهان یادش آمد بساط کردن ها کار در کوچه‌ها تک و تنها دستمزدش که دست مادر داد خانه ای که همیشه بود آباد خاطرات زیارت خورشید معجزاتی که از رضا جان دید حجره اش، درس خارج حوزه گریه هایش از اول روضه یاد تهدید دائم ساواک کاست و نامه های مخفی ساک پخش اعلامیه به هر ترفند اینکه یک جا نمی‌شد اصلا بند لمس نور خلوص در جبهه لطف شمس الشموس در جبهه بحث های قضایی و مالی مجرمان بزرگ جنجالی لذت و درک گفت‌وگوی امام محو سید علی شدن آرام حکم تنفیذ و بوسه ی رهبر خدمت از جان به‌خاطر کشور مرد لبخند زد،نمی ترسید او پشیمان نبود بی تردید عاشقانه گذشت زندگی اش گرچه پایان نداشت خستگی‌اش ذهن او پر شد از زنی محروم کودکی پابرهنه و معصوم شرم آن پیرمرد سمنانی بغض ناجور مرد گرگانی مرد سید دلش شکست انگار گفت با خود که کار دارم کار آتش آمد...اتاق و کابین سوخت بال و پرهای مرغ آمین سوخت ضامن آمد مواظبش باشد مرد سید از افتتاح سد یعنی از سمت آب برمی‌گشت مثل سقای کربلا از دشت خادم آن‌دم به سوی آقا رفت با اشارات دست سقا رفت بر لبش خنده از رضایت بود آخرین خدمتش شهادت بود فاطمه اسلامی هنرستان مهر پارسیان
پارسال همین موقع ها بود، چقدر افتخار کردیم با دیدن این تصویر... @khabarekotahh