در راه برگشت به کرمان برادرم زنگ زد و من رو دعوت کرد تا عصر مهمان منزلشون باشم.
عصر برادرزادهها منتظر عمه جانشون بودن😊
من هم برایشان #روایت_منطقه_ما رو سوغات بردم.
براشون تعریف کردم که این ۳ روز کجا بودم و چی شد که به این جمع دعوت شدم. از مدرسه فلسطین گفتم و بعد به روایتگری قصه فلسطین پرداختم.
در نتیجه این روایتگری، برادرزادههایم که یک پسر ۱۶ ساله و دختر ۱۳ ساله هستند و خانم برادرم تصمیم به روایتگری گرفتند.
راوی: خانم آشنا
#روایت_در_مسیر
🇵🇸به مدرسه فلسطین بپیوندید:
🌐|| @palestinestory