فنجانی چای با خدا ....
*⚘﷽⚘ #بهوقترمان📚 #طَږیقِـعِۺْقْ♥️ #پارتسوم⏳ ...از قضا روز رفتن من و اعزام سربازی مرصاد هم ی
*⚘﷽⚘
.
#بهوقترمان📚
#طَږیقِـعِۺْقْ♥️
#پارتچہارم📝
_باید ازم دل بکنی آبجی...باید دل بکنم تا به آسمون برسم...نباید بِهَم وابسته بمونیم...
_مرصاد چرا اینطوری میگی؟!.چرا باید ازت دل بکنم؟!.چرا باید ازم دل بکنی؟!.چرا باید به آسمون برسی؟!.چرا باید با دل کندن به آسمون برسی؟!.چرا؟!.اصلا اینا که میگی یعنی چی؟!...
حرف دل کندن عصبانیم میکرد. دست خودم نبود. باباهم وقتی میگفت من دلم پیشت مامانت و معراج بود واسه همین شهید نشدم هم همینطوری میشدم. اعصابم خورد میشد. من حتی یک روز هم بدون مرصاد زنده نمیموندم.
_سها...آخه من نمیخوام بمیرم...
_عه !!! داداااااااااش !!! زبونتو گاز بگیر !!!
_سها من نمیخوام بمیرم. من...من باید......من قشنگ ترین مرگ رو میخوام...
با حرفاش داشت اشکامو در میاورد. دیگه طاقت نیاوردم. خودمو انداختم تو بغلش و گریه کردم.
_داداش مرصاد توروخدا! جون سها حرف رفتن نزن. آخه کجا میخوای بری که اینطوری که میگی؟!...داداش من به یه لحظه نبودنت فک نمیکنما.
_باشه. باشه آبجی توروخدا گریه نکن. باشه چشمگریه نکن...
گریم که بند اومد ازش جدا شدم. با بغض و چشمای خیسم به چشمای خیسش خیره شدم. چه مرگی اینقدر قشنگه که مرصاد نمیخواد معمولی بمیره؟! چقدر قشنگه که باید از منی که یک شب بی خبر ازم نمیمونه دل بکنه تا بهش برسه؟! خدایا...من داداش مرصادمو دوست دارما... عاشقشم... ازم نگیرش...
ماشین سر کوچه قدیمی و باریک وایساد. کوله پشتیمو انداختم رو شونه مو و چمدونمو از صندوق عقب ماشین برداشتم. پول رو حساب کردم و توی کوچه ی قدیمی و پر از خاطره به طرف در قدیمی سفید رنگی که انتهای کوچه بود و منتظر من، راه افتادم. بچه که بودم با بابا و مرصاد به بیبی سر میزدیم. اما چیزای زیادی بود که توی این ۱۸ سال نفهمیده بودم.
زنگ در رو فشار دادم.
_اومدم. اومدم.!!
بعد از چند دقیقه انتظار در قدیمی زنگ زده باز شد و بیبی با قد خمیده و یه لبخند شیرین رو لب هاش تو چارچوب در نمایان شد. چهره ی با محبت و آشناش که روزای بچگیمو یادآوری میکرد گل لبخند رو روی لب هام کاشت.
اونقدر دلتنگش بودم که دلم میخواست فقط نگاهش کنم. انگار نه انگار ماه پیش بهش سرزده بودم تا خبر بدم چند ماهی مهمونش هستم.
_سلام بیبی گلنساء جون.
_سلام دخترم. تویی؟؟
(چه سوال عجیبی!!!)
_منتظر کس دیگه ای بودین؟؟...
#فاطِمہسٰادٰاتْـ_میمـ
🍃کپی بدون ذکر نام نویسنده مجاز نیست🌸
#طریق_عشق
#قسمت4