اعتماد به نفس ؛
همون چیزی که در اکثر مواقع زندگیم باید
باشه و صد البته که نیست !
خیلی خوشم میاد وقتی آدمها میگن :
"من اصلا پشت سر کسی حرف نمیزنم"
یا
" به من اعتماد کن . قول میدم حرفت بین خودمون میمونه"
چون درسته که همون لحظه لبخند میزنم و تاییدشون میکنم، ولی میدونم همه رو انجام میدن !!
یه وقتهایی میشه که از قصد میگم "ببین این حرف بین خودمون باشه ها" تا تاییدش را بگیرم.
شاید حتی برام مهم نباشه چیزی که گفتم کجا بیان بشه و یا بقیه بفهمند ، ولی منتظرم تا یه تایید خیلی سفت و سخت از جانب اون شخص بگیرم در مورد اینکه
"چی؟!! از من راز نگهدارتر نیست."
" به من اعتماد کن"
و هیچ چیزی قابل پیشبینیتر از این جمله وجود نداره :) !
دنیا پره از ماهایی که همیشه
به خودمون مطمئنیم،
معنقدیم هیچوقت اشتباه نمیکنیم، هیچوقت آزار نمیرسونیم،
هیچوقت اعتماد کسی رو خدشهدار نمیکنیم،
هیچوقت زیادی به کسی اهمیت نمیدیم و...
کلی هیچوقتهای متعدد که فقط اگر چشم باز کنیم و صادق باشیم متوجه میشیم که چه اجبار ها و شاید دروغهای الکی ایی توی اونها خوابیده...
هیچ وقت این را در نظر نمیگیریم که ما قطعا قراره اشتباه کنیم !
که قطعا اون آدم ایدهآلی که توی ذهنمون از خودمون ساختیم نیستیم !
که خیلی وقت ها ممکنه پیش بیاد پشت سر نزدیک ترین هامون حرف بزنیم !
که خیلی وقت ها سر قولی که دادیم نمیمونیم !!!
که ما هم میتونیم اعتماد یکی را خدشه دار کنیم !
که ما هم میتونیم باعث آزار و ناراحتی دیگران باشیم...
مُتَناقِضنَما 🇵🇸
خیلی خوشم میاد وقتی آدمها میگن : "من اصلا پشت سر کسی حرف نمیزنم" یا " به من اعتماد کن . قول میدم
پیش خودم فکر میکردم این همه مدت ، بعد گفتن این جمله چرا هیچکس جواب متفاوتتری نداد و البته نداشت که بده ؟!
چرا هیچکس نگفت :
"ببین ، من ممکنه پشت سرت حرف بزنم، ممکنه تو توی مکالمات من با بقیه یا حتی شخصی که خوشت نمیاد باشی و هیچ چیز ۱۰۰ درصدی وجود نداره ، ولی من اونقدری برات احترام قائلم و اونقدری دوستت دارم که حواسم رو خیلی بیشتر از قبل جمع کنم !!
که وقتی تو میخوای چیزی بین خودمون بمونه ، من بین خودمون نگهش دارم .
که حواسم باشه و یادم بیاد تو به من اعتماد کردی ، که قول دادم بهت و باید سر قولم و حرفم بمونم !!
و این را بدونم که اگه اعتمادت به من خراب شد ، نه تنها دیگه نسبت به من که شاید این اعتماد دیگه نسبت به هیچ کس درست نشه...
ولی با همه اینها این رو از من بپذیر که ممکنه جایی ناراحت بشم، عصبانی بشم و این اتفاق بیفته ولی من بازم تمام تلاشمو میکنم، و حتی اگر نشد بهت میگم و ازت بابتش معذرت میخوام."
چرا هیچ کسی نبود که خودش را ایدهآل نبینه ؟!
که بپذیره ممکنه اون هم اشتباه کنه ؟!
میدونید فرق زیادی هست بین این دوتا جمله...
فرقش توی در پذیرش این هست که همهی ما عمدی یا حتی غیر عمدی در جریان صحبت کردن در مورد افراد مختلف قرار میگیریم.
همون افرادی که قول دادیم پشت سرشون حرف نزنیم و رازدارشون باشیم...
و همهی ما ممکنه رفتارهایی داشته باشیم که به افراد احساس عدم اطمینان رو بده و حتی ممکنه باعث اشتباه یا بروز سوتفاهم بشه...
مُتَناقِضنَما 🇵🇸
پیش خودم فکر میکردم این همه مدت ، بعد گفتن این جمله چرا هیچکس جواب متفاوتتری نداد و البته نداشت که
شاید بهتر باشه یکم روی میزان اعتمادی که به حرفهای خودمون داریم فکر کنیم ،
یکم تعلل کنیم...
چون وقتی بپذیریم ماها چقدر ممکنه برخلاف حرفهامون عمل کنیم .
چقدر ممکنه گاهی
کلافه
خسته
ناراحت و عصبانی باشیم...
و از همه مهمتر اینکه بپذیریم ما هم اشتباه میکنیم !!!
اون موقع قطعا میتونم گفتگوهای سازندهتری داشته باشیم ، با صداقت و البته اعتماد بیشتر :)
اونوقته که میتونیم اعتماد رو دوباره معنی کنیم. میتونیم از دید آدمهای دیگه به اون مسئله و موضوع نگاه کنیم
میتونیم لج نکنیم و این احساس بهمون دست نده که اون یه دشمنه و من باید شکستش بدم...
#متناقض_نوشت
اگه کسی را تو زندگی دارین که تو مواقع حال بدی
و ناراحتی میتونید بدون هیچ چشم داشتی بهش پناه
ببرید ، لطفا خیلی خیلی قدرش را بدونید...
مُتَناقِضنَما 🇵🇸
_ :) _
هندزفری تو گوشم بود و داشتم آروم برای خودم راه میرفتم که احساس کردم دوتا جنبنده کوچولو دارن دور و اطافم میچرخند...
اولش فقط یکم بهشون نگاه کردم و خندیدم .
بعد هم دوباره راهم را کشیدم و رفتم اما دیدم بازم دارن دنبالم میان !
هندزفری را از گوشم در آوردم و گفتم : جانم ؟! کاری داری ؟! چیزی میخوای ؟!
اونی که یکم بزرگ تر بود اول با ذوق خندید و اومد جلو تر و بعدش گفت :
شما چون محجبه و خوشگلی ما میخواهیم بهتون کاج بدیم 🥺😍
و بعد رو کرد به اون یکی دوست یا خواهرش که کوچیکتر بود و البته دستانش پر از کاج با این منظور که یکی بهش بده...
و ایشونی را که تو تصویر میبینید دادن به منی که در اون لحظه چشمام تبدیل به دوتا قلب شده بود :))
آقای اما جواد جان !
ما هیچ وقت قرار نیست اون صبح دوست داشتنی حرمتون را فراموش کنیم :))
اون نماز صبح و اون طلوع آفتاب رو...
#متناقض_شات
مُتَناقِضنَما 🇵🇸
میگن دریا بی نهایته...
اما من میگم حتی دریا هم حدود داره. دریا هم بالاخره یه جایی به خشکی و ساحل میرسه.
دریا فقط بی نهایت به "چشم" میاد. اونقدری که وقتی نگاهش میکنی حتی تصور محدود بودن و انتها داشتنش هم برات بی معنیه. دریا یه امتداد بی انتها و گستردست که محدودیتش هیچوقت قابل درک نیست !
وقتی آرومه کنارش ارامش میگیری و تسکین پیدا میکنی. همهی حرفهاتو گوش میده و در اعماقش نگه میداره و درست اون لحظه ای که اصلا انتظارشو نداری موجش خیلی یواشکی میاد و روی پاهات دست میکشه و قلقلکت میده .
هرکس که شنا بلد نیست از دریا میترسه ، این یه ترس ثابت شدست و هرکسی هم که شنا بلده با خیال راحت میره سمتش و هرجوری هم که باشه، اروم یا طوفانی، ژرفا یا کم عمق ، هیچی باعث نمیشه هیچ ترسی تو دل طرف جا خوش کنه. چون اون دریا رو میفهمه . چون راه کنار اومدن باهاش را بلده...
ولی حالا اگه همین دریای دوست داشتنی اگه توی شب طوفانی بشه همه میترسن از نزدیک شدن بهش ، همه میترسن که غرق بشن . حتی خودش هم میترسه بزنه خونه های ساحلی مردم را خراب کنه و از همه مهمتر این مدل طوفانی و ناآروم بودنش برای خودشم خوشایند نیست !
ولی اون دریای طوفانی، بیشتر از اینکه مهیب و خطرناک باشه، زیبا و بی نظیره !
اون دریا، مثل یه تابلوی نقاشی میمونه با طیف های مختلف رنگ آبی.
کسی که دریارو بفهمه، حس کنه، بشنوه و دوست داشته باشه، چه وقتایی که رنگهای آبی تیرش غالب باشه و تو چشم بزنه و چه موقعی که رنگهای روشن و سبکش بیشترین سطح تابلو رو پر کرده باشه، حسش تغییر نمیکنه.
چون هر جوری هم که باشه آخرش ته تهش ماهیتش آبیه...
ماهیتش، یه دریای آبیه!
یه آبی دوست داشتنی و آرامش بخش
و تو برام همون تابلوی بی نهایتِ گسترده شده تو قالب دریا هستی. فرقی نداره هر روزی کدوم طیف رنگ بهت غالب باشه و مدلت چجوری باشه. طوفانی یا آروم. تو هنوز همونی. همون تابلویی که هیچکدوم از رنگهاش به تنهایی معنا نمیدن و زیبا بنظر نمیان. بلکه با تیره ترین آبی و روشن ترینش زیبایی و این ترکیب ضروریه!
پس تاریکی و تیرگی و روشنایی و درخششت اهمیتی نداره وقتی تو هنوز خودتی و ماهیتت همونه...
فقط لطفاً دریای آبی بمون :)
همیشه !