eitaa logo
مُتَناقِض‌نَما 🇵🇸
528 دنبال‌کننده
748 عکس
106 ویدیو
3 فایل
•وَيَقولونَ اِنَهُ لَمَجنون• میان هرج و مرج شهر دنبال کسی هستم ! کسی آیا ندیده در حوالی من ، خودم را ؟! اندک عکاسِ گاه نویسنده !!
مشاهده در ایتا
دانلود
وضعیت روزانه فصل زمستونِ امسال: تابستون بهار تابستون تابستون ، تابستون تابستون ، تابستون ، تابستون تابستون ، بهار ، پاییز ، تابستون ، تابستون زمس.. نه نه! ، پاییز ، بهار ، بهار ، بهار ، تابستون ، یهو پاییز تابستون ، خیلی تابستون ، یکم بهار خب دیگه بریم وارد فصل بهار بشیم و کمتر از یک ماه مونده به بهار هوای خوب بهاری رو داریم : نه! زمستون ، زمستون ، زمستون ، زمستون زمستون ، زمممسسسسستوووونننن ، سیبری قطب جنوب ، زمستون ، زمستون و مناطق کشف نشده از سرما حوثاینم
این واگعیه یا کیک ؟؟☺️
وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ الِاخْتِيَارِ ، وَ اجْعَلْ ذَلِكَ ذَرِيعَةً إِلَى الرِّضَا بِمَا قَضَيْتَ لَنَا وَ التَّسْلِيمِ لِمَا حَكَمْتَ فَأَزِحْ عَنَّا رَيْبَ الِارْتِيَابِ ، وَ أَيِّدْنَا بِيَقِينِ الُْمخْلِصِينَ . و شناخت انتخاب کردن و برگزیدن را به ما الهام کن و آن الهام را برای ما وسیلۀ خشنودی به آنچه که برای ما مقرر کردی و تسلیم به آنچه در حقّ ما حکم فرمودی، قرار ده؛ پس آلودگی شک و دودلی در تقدیرت را از دل ما پاک کن و ما را به یقین مخلصان تقویت فرما.
نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست! مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست تو از کی عاشقی؟ این پرسش آیینه بود از من خودش از گریه ام فهمید مدت هاست،مدت هاست به جای دیدن روی تو در خود خیره ایم ای عشق اگر آه تو در آیینه پیدا نیست، عیب از ماست جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار اگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست من این تکرار را چون سیلی امواج بر ساحل تحمل می کنم هر چند جانکاه است و جان‌فرساست در این فکرم که در پایان این تکرار پی در پی اگر جایی برای مرگ باشد! زندگی زیباست
گویند که نور است پس از ظلمت بسیار دل روشن و سبزیم که شب دیر نپاید...
چند روزی هست که یک نفر از صبح تا حدودٱ حوالی غروب، دارد لباس کثیف های توی دلم را با تمام توان و قدرتش چنگ میزند و میشوید ! و زمانی که حدودا نزدیکی‌های عصر کارش تمام می‌شود. همه‌ی لباس‌ها را برمیدارد و با این تصور که احتمال چروک شدن‌شان کمتر می‌شود ، محکم در هوا تمامشان می‌دهد. و بعد هم لباس‌ها را پهن میکنه به روی بند رخت تا دانه دانه قطره‌های آب باقی مانده رویشان بیفتد روی صفحه‌ی دل من ! شب هم که می‌شود و خورشید می‌رود برای استراحت و ماه مب‌آید برای خودنمایی ، باد تندی می‌وزد که قرار است باعثِ زودتر خشک شدن لباس‌ها بشود . اما متاسفانه تا کنون که چندتایی‌ از لباس‌ها را به روی زمین انداخته گِلی کرده ! واقعا نمیدونم سرانجام این لباس شستن‌ و این چرخه‌ی تکراری چند روزه قرار است به کجا ختم بشود ؟! به لباس‌هایی تمیز و مرتب یا دوباره کثیف شده ؟!
به قول مطهره من بنده ام! بنده این دیدار های غیر منتظره تو حرم بغل‌های تو حرم اشک‌های از سرِ ذوقِ تو حرم دست تکون دادن‌های از راهِ دورِ حرم لبخند های گاه و بی گاه و خداقوت گفتن‌های تو حرم. بنده این دائم دوست و رفیق دیدن تو هر نقطه از حرم..:)
به پایان آمد این دفتر اما حکایت ما و فانوسمان همچنان باقیست :)!