#پرتو1045
#خلوص_نیت
#مرحوم_شيخ_حسين_زاهد تعريف ميكرد: اوايل #طلبگي در #ماه_محرم ، براي اقامه #عزاي_سيد_الشهدا به #مجلس عزايي رفتم، اما هر چه #صبر كرديم #واعظ نيامد، #صاحب_خانه رو كرد به من و گفت: آشيخ تا واعظ ميآيد شما #روضه بخوان، روضه خواندن همان و #دعوتهاي پشت سر هم، همان.
كار به جايي رسيد كه بعضي از شبها تا #نيمه_شب جلسه داشتم، خلاصه كارم گرفته بود.
يك شب با خودم #خلوت كردم، با خودم گفتم: #حسين تو براي #تجارت آمدي يا #آدم شدن، بعد از آن ديگر دعوتي را قبول نكردم، #دنيا طرفم آمد، اما از آن #فرار كردم.
#منبع : #شيخ #حسين #زاهد
@partosokhan_ir
#پرتو1047
#اخلاص در #عمل
يكي از #شاگردان #مرحوم #شيخ_محمدحسين_زاهد نقل ميكند: اواخر #جنگ_جهانی_دوم بود كه با عدهاي در #محضر #آقا #ادبيات #عرب ميخواندم. #شهريهاي كه ميداديم ماهي 4 تومان بود، بعد از مدتي #جنگ تمام شد و ما هنوز خدمت آقا مشغول #درس خواندن بوديم. وقتي كه زمان #پرداخت شهريه رسيد، نفري 4 تومان به ايشان داديم ولي آقا دو تومان از آن را به خودمان برگرداند.
#تعجب كرديم! به آقا عرض كرديم: مگر نبايد ما 4 تومان ميداديم.
ايشان در #جواب ما فرمود: درست است ولي الان جنگ تمام شده و #قيمتها هم پايين آمده به خاطر همين ماهي دو تومان كفاف #زندگي مرا ميكند ولي شما #جوان هستيد، بقيه #پول را براي #آينده تان پس انداز كنيد.
#منبع : #كتاب #شيخ #حسين #زاهد
@partosokhan_ir