eitaa logo
پرتو اشراق
848 دنبال‌کننده
26.9هزار عکس
15.5هزار ویدیو
63 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء 📖 همیشه توی جیبش یه زیارت عاشورا داشت. 🌅 کار هر روزش بود بعد هر نماز باید زیارت میخوند، حتی اگه خسته بود، حتی اگه حال نداشت و یا خوابش میومد، شده بود تند میخوند، ولی میخوند! 👌همیشه بهش حسودیم میشد، تازه فهمیدم داستان سلام هاش به آقا امام حسین (علیه السلام) چی بود! 🌷شهید مدافع حرم علی عابدینی 🌐 @partoweshraq
👁 سپس برق شادی در چشمانش دوید و با ذوقی کودکانه مژدگانی داد: ☝🏼ولی دیگه تموم شد! از این به بعد همه چی رو به راه میشه! زندگی بهت رو کرده! 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت صد و نود و هفتم 🧕🏻و من دیگر حوصله ناز و کرشمه‌های عاشقانه را نداشتم که بی‌توجه به آنچه می‌گفت، شمشیرم را از رو کشیدم: 📱مجید! من دیگه خسته شدم! به خدا دیگه بُریدم! دیگه نمی‌تونم تحمل کنم! 🧕🏻نمی‌فهمید چه اتفاقی افتاده که الهه مهر و مهربانی زندگی‌اش، اینهمه بد خلق و تنگ حوصله شده که باز هم با دلشوره‌ای که به جانش افتاده بود، پرسید: 📱چی شده الهه جان؟ 🧕🏻و من منتظر همین جمله بودم تا هجوم همه جانبه‌ام را آغاز کنم: 📱مجید! زنگ زدم تا برای آخرین بار ازت بپرسم که می‌خوای چی کار کنی؟ من خونواده‌ام رو ترک نمی‌کنم، تو چی کار می‌کنی؟ مذهب اهل سنت رو قبول می‌کنی یا نه؟ 👌و خدا می‌داند که این تنها راه مانده پیش پایم بود که تا مرز جدایی دل عاشقش را بلرزانم، بلکه پای اعتقادش هم به لرزه افتاده و برای یکبار هم که شده به مذهب اهل سنت فکر کند، ولی او نمی‌فهمید من چه می‌گویم که مات و مبهوتِ حال خرابم، با لحنی گرفته پرسید: 📱یه دفعه چی شده الهه جان؟ تو که اینجوری نبودی... 💓 و نمی‌دانست بر دل من چه گذشته که اینهمه سخت و سنگ شده که گریه امانم را بُرید و با بی‌قراری ضجه زدم: ⁉ تو اصلاً می‌دونی چی به سرِ من اومده؟!!! اصلاً از حال من خبر داری؟!!! می‌دونی من دارم تو این خونه چی می کشم؟!!! خبر داری اون شبی که از این خونه رفتی، بابا چقدر من رو کتک زد؟!!! خبر داری که تو این مدت من تو این خونه زندانی شدم؟!!! می‌دونی که بابا همه درها رو قفل کرده؟!!! اصلاً خبر داری که بابا هر روز چقدر با من دعوا می‌کنه و تهدیدم می‌کنه که باید از تو طلاق بگیرم؟!!! 🧕🏻و دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتم که در برابر سکوت مظلومانه‌اش که از داغ غصه آتش گرفته و زیر تازیانه زخم زبان‌هایم به خون نشسته بود، تیر خلاصم را زدم: ⁉ می‌دونی بابا منو مجبور کرد که برم تقاضای طلاق بدم؟!!! می‌دونی دیروز احضاریه دادگاه اومد درِ خونه؟!!! خبر داری هفته بعد باید بیای دادگاه برای طلاق؟!!! 🧕🏻گوشم به قدری از هجوم گریه‌هایم پُر شده بود که دیگر نمی‌فهمیدم با رعشه‌ای که به صدای مردانه‌اش افتاده، چه می‌گوید که نه تنها قلبش که همه وجودش از دنیایی که بر سرش خراب کرده بودم، به لرزه افتاده و من فقط می‌خواستم زندگی‌ام را از این منجلاب بیرون بکشم و راهی جز تسنن مجید به ذهنم نمی‌رسید که میان هق هق گریه، با همه ناامیدی و ناتوانی، با عزیز دلم اتمامِ حجت کردم: 🧕🏻مجید! یا سُنی میشی و برمی‌گردی یا ازت طلاق می‌گیرم... 📱و گوشی را قطع کردم که از شدت گریه نفسم بند آمده و حالم به قدری بَد شده بود که همانجا روی تخت افتادم. 📲 حالا مجید لحظه‌ای دست بردار نبود و از تماس‌های پی‌در‌پی‌اش، گوشی بین انگشتانم مدام می‌لرزید و من دیگر توانی برای حرف زدن نداشتم که گوشی را خاموش کردم تا دیگر اسم مجید را هم روی صفحه موبایل نبینم که حتی از نام زیبایش خجالت می‌کشیدم. 🛌 روی تخت از سر درد و کمر درد به خودم می‌پیچدم و با صدای بلند ناله می‌زدم. 🧕🏻بعد از یک روز که حتی یک قطره آب از گلویم پایین نرفته بود، آنچنان حالت تهوعی گرفته بودم که احساس می‌کردم فاصله‌ای با مرگ ندارم. بند به بند بدنم می‌لرزید، تا سر انگشتانم از درد ضعف می‌رفت و خدا می‌داند که اگر بخاطر حوریه معصوم و نازنینم نبود، دلم می‌خواست چشمانم را ببندم و دیگر باز نکنم و باز به خاطر گل روی دختر عزیزم، به زندگی دل بسته بودم. 🧕🏻می‌توانستم با تمام وجود مادری‌ام احساس کنم که با این همه غم و غصه چه ظلمی به کودکم می‌کنم و دست خودم نبود که همه زندگی‌ام به مویی وصل بود. 🏭 نمی‌دانستم تهدید عاشقانه‌ام با دل مجید چه کرده که کارش را در پالایشگاه رها کرده و راهی بندر شده، یا برای همیشه از خیر عشق الهه‌اش می‌گذرد که صدای پدر بند دلم را پاره کرد. 🚪قفل در را باز کرده و صدایش را از اتاق پذیرایی می‌شنیدم که به نام صدایم می‌کرد: 👴🏼 الهه؟ کجایی الهه؟ 📱وحشتزده گوشی را زیر بالشت پنهان کردم و تا خواستم با بدن سنگینم از جا بلند شوم، به اتاق خواب رسیده بود. 🥫در دستش یک پاکت کمپوت آناناس بود و با مهربانی پُر زرق و برقی که صورت پیرش را پوشانده بود، حالم را پرسید. 🧕🏻با دستپاچگی اشک‌هایم را پاک کردم و همانطور که روی تخت می‌نشستم، با صدایی بُریده پاسخ احوالپرسی‌اش را دادم که روی صندلی کنار اتاق نشست و با خوشرویی بی‌سابقه‌ای شروع کرد: 👴🏼اومدم بهت یه سری بزنم، حالت رو بپرسم! 🧕🏻 باورم نمی‌شد از زبان تلخ و تند پدرم چه می‌شنوم که به چشمانم دقیق شد و پرسید: ⁉چرا گریه می‌کنی؟ 🧕🏻کمی خودم را جمع و جور کردم و خواستم پاسخی سرِ هم کنم که سری تکان داد و گفت: 👴🏼 می‌دونم، این مدت خیلی اذیت شدی!
📸 ‌‌| | به مناسبت کودتای آمریکایی ٢٨ مرداد 🌐 @partoweshraq
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 💚 زندگی عبادی امام باقر (علیه السلام) 🎙حجت الاسلام دکتر 🌐 @partoweshraq
1_22691697.mp3
3.09M
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 💚 زندگی عبادی امام باقر (علیه السلام) 🎙حجت الاسلام دکتر 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜ امام على (عليه السلام): 🔅هر كه تو را به عيبت بينا گردانَد و در نبودنت حافظ [آبرو و راز ] تو باشد، او همان دوست [حقيقى ]است، پس او را نگه دار. 📗غررالحكم، حدیث ٨٧۴۶. 🌐 @partoweshraq #حدیث
🌹 💖 تا زمانى كه خودتان را دوست نداشته باشيد، ديگران نيز شما را دوست نخواهند داشت. 💪🏻 تا زمانى كه خودتان را باور نداشته باشيد، ديگران نيز شما را باور نخواهند داشت. 🏆 يک انسان موفق مى داند براى اينكه رشد كند، بايد هر روز روى خودش كار كند و سرمايه گذارى كند. 🌀 انسانهاى موفق مى دانند كه موفقيت امريست كه از درون شروع مى‌شود و نتايج آن در بيرون مشاهده مى‌شود. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 🗳 ، برنامه ریزی شده یا اتفاقی رئیس جمهور آمریکا شد؟ 🎙استاد 🌐 @partoweshraq
🎊 😁 📞 مکالمات خیام با همسرش 📞 زن: کجایی عزیزم؟ 📱خیام: 🔅ماییم و می و مطرب و این کُنجِ خراب 🔅جان و دل و جام و جامه در رهن شراب 📞 زن: مشروب؟!! مگه تو نگفتی من نماز می خونم؟ 📱خیام: 🔅می خوردن و شاد بودن آیین من است 🔅فارغ بودن ز کفر و دین، دین من است 📞 زن: با کیا هستی حالا خبرِ مرگت؟ 📱خیام: 🔅فصل گل و طرف جویبار و لب کِشت 🔅با یک دو سه یار و دلبر حور سرشت 📞 زن: آدرس بده بیام بزنم تو دهن این حوری ها! 📱خیام: 🔅راه پنهانی میخانه نداند همه کس 🔅جز من و زاهد و شیخ و دو سه رُسوای دگر 📞 زن: اونقدر مشروب بخور تا بترکی! 📱خیام: 🔅گر می نخوری طعنه مزن مستان را 🔅بنیاد مکن تو حیله و دستان را 📞 زن: برووو بمیررررر! 📱خیام: 🔅چون مُرده شوم خاكِ مرا گم سازید 🔅احوال مرا عبرتِ مردم سازید... 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
☀ مى زند رنگ طلا صبح به عالم خورشيد 🌹 در دل تنگ فلك صبح بكارد امّيد 🌹بوى گل تازه كند روح غم آلوده شب ☀ صبحدم باز گشايد به جهان چتر سپيد 🌻سلام، صبحتون شاد و پر امید 🌐 @partoweshraq #شعر