پرتو اشراق
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
💥آشوبگران تیر به گلوی علیاصغرم زدند!
🦋 قبل از اینکه پسرم به دنیا بیاید، در خواب دیدم دو فرشته پیش من آمدند و یک پسری با لباس سفید به من دادند و گفتند این پسر شماست و اسمش علی اصغر است.
⛈ پسرم در ششم اسفند ۱۳۸۱ در روز بارانی در بیمارستان البرز به دنیا آمد. او بسیار باهوش بود. طوری که از اول ابتدایی تا دانشگاه، اصلاً به یاد ندارم در منزل درس بخواند، هر چه سر کلاس یاد میگرفت، در ذهنش میماند. وقتی هم به مدرسه میرفتم معلمان از درس و اخلاق پسرم راضی بودند.
🍛 مادر شهید قورت بیگلو از بسیجیان فعال استان البرز است که خیلی وقتها با پسرش میرفتند تا برای نیازمندان منطقه بستههای ارزاق و غذای گرم و گوشت قربانی ببرند. حتی آنها به فکر کارتنخوابها هم بودند و علیاصغر با مادرش میرفتند و برای کارتنخوابها غذا می بردند.
🌹 مادرش میگوید:
🩸«بعد از شهادت پسرم دیدم، خون پسرم دقیقاً جایی ریخته شد که یکبار با او رفته بودیم برای محرومان ارزاق ببریم. پسرم در همان محل ماشینش را پارک کرده بود».
🗓 چهارشنبه ۳۰ شهریور۱۴۰۱ که مصادف با ۲۴ صفر بود، عصر من راهی مسجد شدم. قرار بود علیاصغر به باشگاه برود؛ از هم خداحافظی کردیم.
📱ساعت ۸ و نیم تلفن منزل زنگ خورد. دوست علیاصغر بود، گفت: علی جلوی باشگاه ایستاده بود که تیر خورده. من و پدرش خودمان را به موقعیت رساندیم.
🚘 پدرش ماشین را رها کرد و به سمت جمعیت رفت. چشمان پسرم باز بود اما هر چقدر پسرم را صدا کردم، جوابی نشنیدم. با ماشین خودمان او را بردیم بیمارستان تخت جمشید. من فکر میکردم با ساچمه تیر خورده و امید داشتم زنده بماند اما او را با سلاح جنگی زده بودند.
👨🏻⚕بعد از مدتی، وقتی دیدم دکتر با حالت تأسف از اتاق بیرون آمدند، فهمیدم علیاصغر به شهادت رسیده است.
🚪داخل اتاق شدم و دوباره پسرم را صدا کردم. دیدم تیر به لب و گلو و قلب مهربانش و پاهایش اصابت کرده است.
🩸 وقتی پیکرش را دیدم، گفتم مادر برایت بمیرد، تو هم مثل علیاصغر امام حسین(ع) شدی و تیر به گلویت زدند.
🌷 #شهید_علی_اصغر_قورت_بیگلو
🇮🇷 #شهید_مدافع_امنیت
🕯 #سالروز_شهادت
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq