🌹 #میهمانی_دوشنبه_ها
⏳فرصت
🎪 توی هیئت بود که دیدمش.
🕶 دلم برایش سوخت... پسرک نابینا را میگویم که چتر به دست جلوی نگاههای بی تفاوت عابران، توی این سرما زیر باران میلرزید کنار خیابان و فال میفروخت.
🏴 میخواستم بی تفاوت بگذرم که چشمم به یک پرچم سیاه افتاد، که رویش با خط سرخ نوشته بود: « #کیست_مرا_یاری_کند؟»
💓 چیزی توی دلم لرزید. دستم را توی جیبم بردم و همهی فالهایش را خریدم. پسرک خوشحال شد.
⛈ امشب هم گرسنه میخوابم... بی خیال... باران شدید میبارد.
✍ #حمزه_ولی_پور
🆔 @partoweshraq
#داستان_کوتاه
#پندها