eitaa logo
پرتو اشراق
814 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
17.4هزار ویدیو
74 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
3.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔺سوال از خانم‌ها ❓حاضری با یک ازدواج کنی؟ 😁 جواب جالب خانمها! 🆔 @partoweshraq
🏰 یک شب که ضیافتی در کاخ برپا بود مردی آمد و خود را در برابر امیر به خاک انداخت و همه مهمانان او را نگریستند و دیدند که یکی از چشمانش بیرون آمده و از چشمخانه خالیش خون می‌ریزد!! 👑 امیر از او پرسید «چه بر سرت آمده؟» 👨🏻 مرد در پاسخ گفت: «ای امیر، پیشه‌ی من دزدیست، امشب برای دزدی به دکان صراف رفتم، وقتی که از پنجره بالا می‌رفتم اشتباه کردم و داخل دکان بافنده شدم. 👀 در تاریکی روی دستگاه بافندگی افتادم و چشمم از کاسه درآمد. اکنون ای امیر، می‌خواهم داد مرا از مرد بافنده بگیری!!» 👑 آنگاه امیر کس در پی بافنده فرستاد و او آمد، و امیر فرمود تا چشم او را از کاسه درآورند!! 👴 بافنده گفت: «ای امیر، فرمانت رواست. سزاست که یکی از چشمان مرا در آورند. 👀 اما افسوس! من به هر دو چشمم نیاز دارم تا هر دو سوی پارچه‌ای را که می‌بافم ببینم. 👌ولی من همسایه‌ای دارم که پینه‌ دوز است و او هم دو چشم دارد، و در کار و کسب او هر دو چشم لازم نیست!!» 🏇 امیر کس در پی پینه‌دوز فرستاد. 👀 پینه‌دوز آمد و یکی از چشمانش را در آوردند. ⚖ و عدالت اجرا شد...!!! ✍ 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🎊 😁 ☂ تور پیرزن ها 🚌 تعدادى پيرزن با اتوبوس عازم تورى تفريحى بودند. 👵🏻 پس از مدتى يکى از پيرزنان به راننده گفت: ✊🏻 بفرمایید و يک مشت بادام به او تعارف کرد راننده تشکر کرد و بادام‌ها را گرفت و خورد! ⏳در حدود ٤٥ دقيقه بعد دوباره پيرزن با يک مشت بادام نزد راننده آمد و بادام‌ها را به او تعارف کرد راننده باز هم تشکر کرد و بادام‌ها را گرفت و خورد! 🚌 اين کار دوبار ديگر هم تکرار شد تا آن که بار پنجم که پيرزن باز با يک مشت بادام سراغ راننده آمد، راننده از او پرسيد: 👨🏻چرا خودتان بادام‌ها را نمى‌خوريد؟ 👵🏻 پيرزن گفت: چون ما دندان نداريم! 👨🏻 راننده که خيلى کنجکاو شده بود پرسيد پس چرا آن‌ها را خريده‌ايد؟!! 👵🏻 پيرزن گفت: ما شکلات دور بادام‌ها را خيلى دوست داريم!! 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🇷🇺 جواب به سفیر روس 👨‍🏫 يكی از معلمان به نام نظر آقا يمين السلطنه گويد وقتی من بسيار جوان بودم و در وزارت امور خارجه مترجم بودم، ميرزا تقی خان اميركبير هر وقت سفرای خارجه را می پذيرفت، مرا برای مترجمی احضار می كرد. 🏛 در يكی از ملاقات های بين اميركبير و ، حادثه جالبی اتفاق افتاد. 👨🏻وزير مختار روس در يک موضوع سر مرزی، تقاضای بی موردی داشت. 👳🏻امير كه معمولا به اين تقاضاها گوش نمی داد، وقتی مطلب وزير مختار روس را ترجمه كردم، در جواب گفت: ❓از وزير مختار بپرس كه هيچ خورده‌ ای؟ 👨🏻وزير از اين سؤال تعجب كرد و گفت: بگوييد خير!! 👳🏻 امير گفت: پس به وزير مختار بگو ما در خانه‌ مان يک فاطمه خانم جانی داريم كه كشک و بادمجان خوبی درست می كند و امروز هم كشک و بادمجان درست كرده است. 🍲 مقداری هم برای شما خواهم فرستاد تا بخوريد و ببينيد چقدر خوب است. 👌آی كشک و بادمجان، آی فاطمه خانم جان! 👨🏻 وزير مختار گفت: بگوييد ممنونم، اما در موضوع سر مرزی چه می فرماييد؟ 👨‍🏫 من سخنان او را برای امير ترجمه كردم. 👳🏻 امير گفت: به وزير مختار بگو آی كشک و بادمجان، آی فاطمه خانم جان! 🏛 و همين طور ادامه داد تا بالاخره چون وزير مختار ديد كه غير از آی كشک و بادمجان، آی فاطمه خانم جان جواب ديگری دريافت نمی كند، با كمال يأس از جا برخاست، اجازه گرفت، تعظيم نمود و رفت. 📚 منبع: داستان هایی از زندگانی امیر کبیر، محمود حکیمی، صفحه ۱۳۹. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
👳 مردی پارسا در بیابان می‌گشت و بوته از خاک می‌کَند تا بسوزاند. 💰دست در بوته‌ای کرد، تا خواست آن را از خاک بیرون بیاورد، کیسه‌ای زر از خاک بیرون افتاد! 👳 رو به سوی آسمان کرد و گفت: ✋ خدایا من چیزی می‌ خواهم که آن را بسوزانم، تو چیزی می‌دهی که مرا بسوزاند. 📔 برگرفته الهی‌نامه | عطار نیشابوری. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🔺 آخرین قیمت در چهارشنبه ۱۳۹۸/۲/۴ ملخ مهاجر: ٥٩،۶۵۰ ملخ وطنی: ٤٠،۴۵۰ ملخ دولتی: ٣٠،۴۶۰ خرید ملخ سنا: ١٥،۷۰۰ ‌ملخ نیمایی: ٢٢،۷۰۰ ملخ تهران: ٧٧،٤۵۰ ملخ مشهد: ٦٣،۳۹۰ ملخ پرورشی: ٧٥،۳۴۹ ‌ملخ آنتی بیوتیک: ٤٦،۳۱۲ بال ملخ: ٢٤،٧٦٠ سینه ملخ: ١٨،٤٥٢ ملخ عربستان: ١١٢،۳۴۹ 😁 ملخ جهانگیری: ١١،۲۰۰...! 🆔 @partoweshraq
🎊 😁 👴 👨‍✈ دو پيرمرد ٩٠ ساله، به نامهاى بهمن و خسرو، دوستان بسيار قديمى بودند. 👴 هنگامى که بهمن در بستر مرگ بود، خسرو هر روز به ديدار او می رفت. 👨‍✈ يک روز خسرو گفت: «بهمن جان، ما هر دو عاشق فوتبال بوديم و سالهاى سال با هم فوتبال بازى می کرديم. 🌳 لطفاً وقتى به بهشت رفتى، يک جورى به من خبر بوده که در آن جا هم می شود فوتبال بازى کرد يا نه؟» 👴 بهمن گفت: «خسرو جان، تو بهترين دوست زندگى من هستى. مطمئن باش اگر امکانش بود حتماً بهت خبر می دهم!» ⚰ چند روز بعد بهمن از دنيا رفت. 👨‍✈ يک شب، نيمه هاى شب، خسرو با صدايى از خواب پريد. ✨يک شیء نورانى چشمک زن را ديد که نام او را صدا می زد: خسرو، خسرو... 👨‍✈ خسرو گفت: کيه؟ 👴 منم، بهمن!! 👨‍✈ تو بهمن نيستى، بهمن مرده! 👴 باور کن من خود بهمنم!! 👨‍✈ تو الان کجايی؟ 👴 بهمن گفت: در بهشت! و چند خبر خوب و يک خبر بد برات دارم! 👨‍✈ خسرو گفت: اول خبرهاى خوب را بگو. 👴 بهمن گفت: اول اين که در بهشت هم فوتبال برقرار است. و از آن بهتر اين که تمام دوستان و هم تيمی هايمان که مرده اند نيز اينجا هستند. حتى مربى سابقمان هم اينجاست. و باز هم از آن بهتر اين که همه ما دوباره جوان هستيم و هوا هم هميشه بهار است و از برف و باران خبرى نيست. ⚽ و از همه بهتر اين که می توانيم هر چقدر دلمان می خواهد فوتبال بازى کنيم و هرگز خسته نمی شويم. در حين بازى هم هيچ کس آسيب نمی بيند. 👨‍✈ خسرو گفت: عاليه! حتى خوابش را هم نمی ديدم! راستى آن خبر بدى که گفتى چيه؟ 👴 بهمن گفت: مربیمون براى بازى جمعه اسم تو را هم توى تيم گذاشته!! 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
640.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 🔺 اینا نیروهای ویژه هوابرد اماراتی‌اند!! 😂 همونایی که می‌خواستن جنوب کشور و خلیج فارس رو برامون نا امن کنن! 😂😂 اینا به ما حمله کنن، احتمالا از زور خنده شکست بخوریم! 😂فقط اونی که موقع پریدن میخوره لبه طیاره! 🆔 @partoweshraq
✒زندگی این روزهای ما در قالب 🔅«نابرده رنج گنج میسر نمی شود» 🔅«مزد آن گرفت‌ جان برادر که کار کرد 🔅مثل برادرم که پس از اخذ دکترا 🔅پیکان نو خرید و مسافر سوار کرد 🔅شاعر پس از گرفتن لیسانس خویش رفت 🔅در مجتمع مغازه ی بوتیک اجارکرد 🔅قصاب شهرمان که بسی رنج برده تا 🔅خرهای نر، و ماده ی ده را شکار کرد 🔅گشتم نگرد آخر هر رنج، گنج نیست 🔅باید به جای رنج کشیدن قمار کرد 🔅باید که پول را به تومان در بیاوری 🔅خرجش به نرخ درهم و پوند و دلار کرد 🔅از دست پادشاه شکایت کجا کنیم؟ 🔅پروردگار را به خدا واگذار کرد؟ 🔅«هی فکر می کنم... و به جایی نمی رسم» 🔅هی فکر پشت فکر که باید چه کار کرد 🔅سرما دلیل هجرت مرغ مهاجر است 🔅باید در این کرانه نماند و فرار کرد 🔅شاعر دلش گرفته!! بیا تا سفر کنیم 🔅برزین دلش دوباره هوای قطار کرد 🖋 شاعر: ناشناس 🆔 @partoweshraq
1.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 😁بزرگترین هدیه کائنات انقراض ها 🐸 سلبریتیها موجودات دوزیست! 🆔 @partoweshraq
6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔺گلایه یک دهه نودی با لهجه شیرین اصفهانی 😁 دهه شصتی‌ها نگن ما نسل سوخته‌ایم؛ ما دهه نودیا جزغاله‌ایم جزغاله!! 🆔 @partoweshraq