eitaa logo
پرتو اشراق
844 دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
15.4هزار ویدیو
63 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🕓 💠🚻💠 مشاوره خانواده 💞 آداب برخورد با همسر در جمع و مهمانی‌ها 💖 از او تشکر و قدردانی کنید! 💖 به او احترام بگذارید! 💖 از او انتقاد نکنید! 💖 به او تذکر ندهید! 💖 گاهی زیرکانه به او محبت کنید! 💖 سراغش را بگیرید! 💖‌از او تعریف و تمجید کنید! 🌐 @partoweshraq
🌹پیامبر رحمت(ص): ❤ اگر اسرافیل‌ و جبرائیل‌ و میکائیل و فرشتگان حامل عرش و من همگی باهم برای تو دعا کنیم؛ جز با زنی که برایت نوشته و مقّدرشده است؛ ازدواج نخواهی کرد. 📚 کنزالعمال؛ ص ۵۰۱. 🌐 @partoweshraq
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت صد و نود و چهارم 💞 و چه عاشقانه بحث را عوض کرد که بلاخره علم تبلیغ مذهب اهل سنت را پایین آوردم که خودم هم هوای هم صحبتی‌اش را کرده بودم: 🏻 چی بگم مجید؟ من خوبم، حوریه هم خوبه! فقط دل هر دومون برات تنگ شده! 📱با صدای بلند خندید و هر چند خنده‌اش بوی غم می‌داد، ولی می‌خواست به روی خودش نیاورد که دل او هم چقدر تنگ همسر و دخترش شده که باز بحث را به جایی جز هوای دلتنگی بُرد: - الهه جان! چیزی کم و کسر نداری؟ هر چی می‌خوای بگو برات بگیرم، بلاخره یه جوری به دستت می‌رسونم. 👌و پیش از آنکه پاسخ مهربانی‌هایش را بدهم، با شوری که به دلش افتاده بود، پرسید: 📱راستی این چند روزه با این همه حرص و جوشی که خوردی، حالت چطوره؟ هنوز کمرت درد می‌کنه؟ 🏻نمی‌خواستم از راه دور جام نگرانی‌اش را سرریز کنم که به روی خودم نیاوردم روزهایم را با چه حالی به شب می‌رسانم و شب‌هایم با چه عذابی سحر می‌شود که زیر خرواری از غم و غصه و اضطراب و نگرانی، هر روز حالم بدتر می‌شد و باز با مهربانی پاسخ دادم: - خدا رو شکر، حالم خوبه! در عوض، دل او هم آنقدر عاشق الهه‌اش بود که به این سادگی فریب خوش‌زبانی‌هایم را نخورَد و به جبران رنجهایی که می‌کشم، بهایی عاشقانه بپردازد: 📱می‌دونم خیلی اذیت میشی الهه جان! ای کاش مُرده بودم و این روزها رو نمی‌دیدم! 🏻از نفس‌های خیسش فهمیدم که آسمان احساسش بارانی شده و با همان هوای بهاری لحنش، حرفی زد که دلم آتش گرفت: 📱الهه! این مدت چند بار به خدا شکایت کردم که چرا تو رو گذاشت سرِ راه من که بخوای این همه عذاب بکشی... و بعد با همان صدایی که میان آسمان بغض پَر پَر می‌زد، خندید و گفت: 📱ولی بعد پشیمون میشم، چون اصلاً نمی‌تونم فکرش هم بکنم که الهه تو زندگی‌ام نباشه! 💓 و باز با صدای بلند خندید که انگار حجم اندوه مانده بر دلش با گریه سبک نمی‌شد و از سرِ ناچاری اینهمه تلخ و غمزده می‌خندید. 📱سپس صدایش را آهسته کرد و با شیطنتی شیرین پرسید: ❓بابا خونه‌اس؟ 🏻با سرانگشتم قطرات اشک را از روی صورتم پاک کردم و پاسخ دادم: - نه. از سرِ شب که رفته خونه نوریه، هنوز برنگشته... سپس آهی کشیدم و از روی دلسوزی برای پدر پیرم، گفتم: 🌃 هر شب میره خونه نوریه تا آخر شب، التماس می‌کنه که نوریه برگرده! اونا هم قبول نمی‌کنن! 👌ولی مثل اینکه دلش جای دیگری باشد، بی‌توجه به حرفی که زدم، پیشنهاد داد: 📱حالا یه سَر برو تو بالکن تا حال و هوات عوض شه! ⏳ساعتی می‌شد که با هم صحبت می‌کردیم و احساس کردم خسته شده و به این بهانه می‌خواهد خداحافظی کند که خودم پیش دستی کردم: 🏻باشه! شب بخیر... که دستپاچه به میان حرفم داد: 📱من که خداحافظی نکردم! فقط گفتم برو تو بالکن، هوای تازه تنفس کن! 🚪🛋 از این همه نشستن روی مبل، کمرم خشک شده و بدم نمی‌آمد چند قدمی راه بروم که سنگین از جا بلند شدم، چادرم را برداشتم و همانطور که به آرامی به سمت بالکن می‌رفتم، گفتم: 🏻خُب گفتم خسته‌ای. زودتر بخوابی. 📱در جوابم نفس بلندی کشید و با لحنی غرق محبت جواب داد: - خوابم نمیاد! یعنی وقت برای خواب زیاده! فعلاً کارهای مهمتری دارم! 👣 قدم به بالکن گذاشتم و خواستم بپرسم چه کار مهمی دارد که صدای خنده‌اش گوشم را پُر کرد: 📱آهان! خوبه! همینجا وایسا! 🏻نمی‌فهمیدم چه می‌گوید و شاید نمی‌خواستم باور کنم که میان خنده ادامه داد: 📱اینجا الهه جان! من اینجام! 🌴 همانطور که با یک دست چادرم را به سرم گرفته بودم، سرم را چرخاندم و در اوج ناباوری دیدم آن طرف کوچه زیر شاخه‌های تنومند نخلی ایستاده و مثل همیشه به رویم می‌خندد. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
🌸 🌺✨زمین دلتنگ و مهدی بی قرار است 💔 فلک شیدا پریشان روزگار است 💔 دلا آدینه شد دلبر نیامد 🌺✨ غروب انتظارم سر نیامد 🌐 @partoweshraq
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 👁 نگاه به نامحرم 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
نگاه به نامحرم.دارستانی.mp3
2.52M
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 👁 نگاه به نامحرم 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜ امام باقر (عليه السلام): 🔅چيزى عطا مكن براى اينكه در قبال آن مقدار بيشترى طلب كنى. 🔅«لا تُعطي العَطيَّةَ تَلتَمِسُ أكثَرَ مِنها». 📚 ميزان الحكمه، جلد ١٢، صفحه ٣٧١. 🌐 @partoweshraq #حدیث
🌹 👌همه ما دو زندگی داریم: 👧🏻 زندگی واقعی‌مان همان است كه در كودكی رویایش را بافته‌ایم. ⛈ رویایی كه در جوانی و میانسالی، توی ابرها، همچنان به پرداختنش ادامه می‌دهیم. 👥 زندگی جعلی‌مان هم، همین است كه در روابطمان با دیگران از سر گرفته‌ایم، رفتاری كاربردی كه به نفع مان است. ⚰ زندگی‌ای كه با خوابیدن توی تابوت تمام می‌شود...! 📗دلواپسی | فرناندو پسوآ 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
14.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🤔😳 ! ⁉ بچه ات نیاز جنسی داره چیکار کنه؟ 🎤 پاسخ ها و واکنش جالب پدر و مادرها به این سؤال! 🌐 @partoweshraq
👨🏻 مردی می خواست کاملاً خدا را بشناسد! 📚📖 ابتدا به سراغ افراد و کتابهای مذهبی رفت، اما هر چه جلوتر رفت گیج تر شد!! 👥 افراد و کتاب های نوع دیگر را نیز امتحان کرد اما به جایی نرسید! 🏖خسته و ناامید راه دریا را در پیش گرفت، کنار ساحل کودکی را دید که مشغول پر کردن سطل آب کوچکی از آب دریا بود. سطل پر و سر ریز می شد اما کودک همچنان آب می ریخت!! 👨🏻 مرد پرسید: چه می کنی؟ 👦🏻 کودک جواب داد: به دوستم قول دادم همه آب دریا را در این سطل بریزم و برایش ببرم!! 👨🏻 مرد تصمیم گرفت پسر را نصیحت کند و اشتباهش را به او بگوید، اما ناگهان به اشتباه خود هم پی برد که می خواست با ذهن کوچکش خدا را بشناسد و کل جهان را در آن جا دهد! 💓 فهمید که با دلش باید به سراغ خدا برود! 👨🏻 مرد به کودک گفت: من و تو یک اشتباه را مرتکب شده ایم: ⚜ مولوی می گوید: 🔅هر چه اندیشی پذیرای فناست 🔅آنچه در اندیشه ناید آن خداست 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
☀ صبح، سرشار حس بودن است ☀ جاده‌های عشق را پیمودن است ☀ صبح آید، باز کن دروازه را ☀ عاشقی کن این حضور تازه را... 🌹🍃سلام، صبح زیباتون بخیر و نیکی 🌻 هفته بابرکتی داشته باشید 🌐 @partoweshraq