eitaa logo
پرتو اشراق
784 دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
14.3هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 #عاشورا_در_منابع_اهل_سنت {١} ❣ دیوارهای دارالاماره ابن زیاد ، در رثای سید شهیدان خون گریستند. 🔳 حَدَّثَني بواب عُبيد بن زِيادٍ أنَّهُ لَمّا جيء بِرَاسِ الحُسَينِ بَينَ يَديهِ رَأيتُ حيطانَ دارُ الإمارَةِ تسايل دَماً. 🔳 هنگامی که سر مبارک امام حسین (علیه السلام) را برابر ابن زیاد نهادند دیدم که از دیوارهای دارالاماره خون جاری گشت. 📘 ذخائرالعقبي، ص ١٤٥. 🌐 @partoweshraq
4_5976586797864453032.mp3
1.02M
🕥 💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | ❓سهم چهارده معصوم رو تو بدبختی خودت مشخص کن؟ 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
🕑 💠🌹💠 🎙گزیده‌ای از خاطرات حجت‌ الاسلام‌ والمسلمین علی بهجت 📿 ادعیه و اذکار ایشان در قنوت نماز مختلف بود. مطابق برخی موارد متفاوت می‌شد؛ مثلاً گاهی خشکسالی بود، قنوتش را تغییر می‌داد. ⛈ یادم هست یک‌بار به ایشان گفتند که اهالی شمال خیلی به آب نیاز دارند؛ اصلاً بارندگی نشده است. اگر این هفته باران نبارد محصول امسال می‌سوزد. ایشان در قنوت نمازش در این‌باره دعا می‌کرد؛ طلب رحمت می‌کرد. ⚜ در سال‌های گذشته دعای «لااِلهَ اِلاَّ اللّه الْحَلِیمُ الْکریم... » را مرتب در نماز می‌خواند: 🔅«لااِلهَ اِلاَّ اللّه الْحَلِیمُ الْکریم، لااِلهُ الاّ اللّه الْعَلِی الْعَظِیم، سُبْحانَ اللّه رَبِّ السَّمواتِ السَّبْع وَ رَبِّ الْأَرَضِینَ السَّبْع وَ ما فیهِنَّ وَ ما بَینَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیم وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِین». 📚 بحارالأنوار، ج ۸۲، ص ۲۰۶ ـ ۲۰۸. 🔅«معبودی جز خداوند نیست، که صاحب حلم و کرم است، معبودی جز خداوند نیست که بلندمرتبه و بزرگ است، منزّه است خداوند، پروردگار آسمان‌های هفت‌گانه و زمین‌های هفت‌گانه و آنچه در آن‌ها و میان آن‌ها است، [خدایی که] پروردگار عرش بزرگ است و ستایش خدایی را که پروردگار عالمیان است». 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🕓 💠🚻💠 مشاوره خانواده ❌ توقع نابجا! 🚻 زن و شوهر نباید توقع داشته باشند طرف مقابل بعد از اینکه با او ازدواج کرد تمام روابط، تفریح‌ها، دوستان و دل مشغولی‌هایش را فراموش کند و همه وقتش را به او اختصاص دهد. 💔 این توقع و محصور کردن طرف مقابل، مانع از ایجاد ارتباط صمیمی و موثر است. 💘 و یقینا روز به روز از محبوبیت شما بخاطر محدود کردن همسرتان کاسته می‌شود. 🌐 @partoweshraq
🔺 دینار کویت به ۵۸ هزار تومان رسید... 😐😁 ینی به عبارتی شما بری کویت گدایی کنی روزی ۱۰ دینار پرت کنن جلوت میشه روزی ۵۸۰,۰۰۰ تومن یا ماهی ۱۷ میلیون و ۴۰۰ هزار تومن!! 🌐 @partoweshraq
🔺 اولین حکم زندان برای متلک گویی درفرانسه. 🚌 مردی که در اتوبوس به یک زن متلک گفت، به ۳ ماه زندان و جریمه نقدی محکوم شد ⚖ در قانون جدید، برخوردهای جدیدی با خشونت و آزار جنسی اضافه شده 🌐 @partoweshraq
🔺احمد توکلی: 📊 نرخ ارز قرار است تا کجا برسد تا دولت بفهمد راه را اشتباه رفته است!!! 🌐 @partoweshraq
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و چهل و هشتم 🛌 دستش را از کنار سرم عقب کشید و روی زخم پهلویش گرفت که به گمانم از لرزش بدنش، زخمش آتش گرفته بود. 🏻رنگ از صورتش پریده و پیشانی‌اش از دانه‌های عرق پُر شده بود. ⚡از شدت درد پایش را به سرعت تکان می‌داد و به حال خودش نبود که همچنان بی‌صدا گریه می‌کرد. 🏻از خطوط صورتش که زیر فشار درد در هم رفته بود، جگرم آتش گرفت و عاشقانه صدایش کردم: 🛌 مجید... و نمی‌خواست با این حالم، غمخوار دردهایش شوم که پیش دستی کرد: 🏻الهه! ای کاش مرده بودم و تو رو اینجوری نمی‌دیدم... بغضی غریبانه راه گلویش را بسته و صدایش از تازیانه درد و غم به لرزه افتاده بود: - بلایی نبود که به خاطر من سرت نیاد... و نتوانست حرفش را تمام کند که لب‌هایش سفید شد و صورت زردش نه فقط پوشیده از اشک که غرق عرق شده بود. 💓 هر چند دلم نمی‌خواست بیش از این زجرش بدهم، ولی باز صدایم به گریه بلند شد که من هم محرمی جز همسرم نداشتم تا برایش دردِ دل کنم و دوباره سر به ناله نهادم: 🏻مجید دلم برای حوریه خیلی تنگ شده، دخترم تا دیروز زنده بود... و داغ حوریه به این سادگی‌ها سرد نمی‌شد که مقابل چشمان غرق اشکش به بدنم دست می‌کشیدم و با بی‌قراری شکوه می‌کردم: - ببین! ببین دیگه تکون نمی‌خوره! ببین دیگه لگد نمی‌زنه! ببین دیگه حوریه نیس... 🔥 و از آتش حسرت حوریه طوری سوختم که باز ضجه‌های مادرانه‌ام در گلو شکست و دل مجیدم را آتش زد. 💺به سختی خودش را از روی صندلی بلند کرد، می‌دیدم نفسش از درد بند آمده و نمی‌خواست به روی خودش بیاورد که با دست چپش سر و صورتم را نوازش می‌کرد و شاید دل دریایی خودش آنچنان در خون موج می‌زد که دیگر نمی‌توانست به غمخواری غم‌هایم حرفی بزند. 👁 با چشمانی که دیگر حالی برایشان نمانده بود، فقط نگاهم می‌کرد و به پای حال زارم مردانه گریه می کرد. 🏻 سپس سرش را بالا گرفت و نفس بلندی کشید تا تمام توانش را جمع کرده و باز دلداری‌ام بدهد: - قربونت بشم الهه! می‌فهمم چه حالی داری، به خدا می‌فهمم چی می‌کِشی! منم دلم برای حوریه تنگ شده، منم این مدت خیلی انتظار کشیدم تا پدر بشم! منم حسرت یه بار دیدنش به دلم موند... 💓 و حالا نغمه نفس‌هایش همان ناله‌های دل من بود که گوشم به صدای مهربانش بود و با چشمی که دیگر اشکی برایش نمانده بود، خون گریه می‌کردم و او با شکیبایی عاشقانه‌اش همچنان می‌گفت: 🏻 ولی حالا از این حال تو دارم دِق می‌کنم! به خدا با این گریه‌هات داری منو می‌کُشی الهه! تو رو خدا آروم باش! به خاطر من آروم باش... 👌🏻و نه تنها زبانش که دیگر قدم‌هایش هم توان سرِ پا ایستادن نداشت که دوباره روی صندلی افتاد و اینبار درد جراحت پهلویش طوری فریاد کشید که ناله‌اش در گلو خفه شد و می‌شنیدم زیر لب نام امام حسین (علیه‌السلام) را صدا می‌زد. 👁 از ترس حال خرابش، اشکم خشک شد و ناله‌ام بند آمد که رنگ زندگی به کلی از صورتش پریده و همه بدنش می‌لرزید. 🏻سرش را پایین انداخته و چشمانش را در هم کشیده بود و هر دو پایش را به شدت تکان می‌داد که انگار سوزش زخم‌هایش در همه بدنش رعشه می‌کشید. 🛌 سرم را روی بالشت خم کردم و دیدم همانطورکه با دست روی پهلویش را گرفته، انگشتانش از خون پُر شده و ردّ گرم خون تا روی شلوار و کفشش جاری بود که وحشتزده صدایش زدم: - مجید! داره از زخمت خون میاد! 🏻و به گمانم خودش زودتر از من فهمیده و به روی خودش نیاورده بود که آهسته چشمانش را به رویم باز کرد، سرش را بالا آورد و با لبخندی شیرین پاسخ دلشوره‌ام را داد: - فدای سرت الهه جان! چیزی نیس... 🛌 روی تخت نیم خیز شدم و سعی کردم با صدای ضعیف و بی‌رمقم فریاد بکشم: 🛌 عبدالله! عبدالله اینجایی؟ 🏻از اینهمه بی‌قراری‌ام حیرت کرد و با ناراحتی پرسید: ❓چی کار می‌کنی الهه؟ 🚪و ظاهراً عبدالله پشت درِ اتاق نبود که پرستاری در را باز کرد و پیش از آنکه حرفی بزند، سراسیمه خبر دادم: 👤 زخمش خونریزی کرده! 🏻و مجید که دیگر نمی‌توانست حال خرابش را پنهان کند، ساکت سر به زیر انداخته بود که پرستار وارد شد و با نگاه متعجبش خط خون را از پهلوی مجید تا روی زمین دنبال کرد که خودم با دلواپسی توضیح دادم: 🛌 تازه دیشب عمل کرده، حالا زخمش خونریزی کرده. 👁 مجید مستقیم نگاهم کرد و با صدای لرزانش زیر لب زمزمه کرد: 🏻چیزی نیس الهه جان... 👤 که پرستار اخم کرد و رو به مجید تشر زد: ⁉ کدوم بیمارستان بی‌مسئولیتی با این وضعیت مرخصت کرده؟ 🏻و مجید دردش، حالِ من بود که به جای جواب، با نگرانی سؤال کرد: ⁉ چرا انقدر رنگش پریده؟ 🚨🔰 لینک برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند: 🔗 eitaa.com/partoweshraq/8 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... 🌐 @partoweshraq
🌹 گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است 🌹 می چیند آن گلی که به عالم نمونه است 💐 روحتان شاد و یادتان گرامی 🌷 شهدای دهه هفتادی مدافع حرم 🌹 اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 🌐 @partoweshraq
🏴 یا (علیه السلام)! ما در عزاي شما سياه مي‌پوشيم، بر سر و سينه مي‌زنيم، اشك مي‌ريزيم، اين بدن‌های ما به گناه آلوده است. 🌹از شما می‌خواهیم كه هنگام مرگ در كنار ما باشيد و ما را از هراس شب اول قبر، عالم برزخ و روز قيامت برهانيد. 📙 برگرفته از کتاب آیین اشک و عزا در سوگ سیدالشهدا(ع) 🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
💚 {پاے درس بزرگان} ✋🏻 کاش من هم با شما بودم! 🌷 نقل کرده است یکی از دوستان، این حکایت را تعریف کرد: 🎙مکرر بر زبان جاری می کردم: ✋🏻 «یا لیتنی کنت معکم» 🔅ای (علیه السلام) و یاران آن امام، کاش من هم با شما بودم، و تصور می کردم، ثواب شهدای کربلا را خواهم داشت. 🌌 شبی در عالم رؤیا وقایع کربلا را آن طور که اهل منبر می گفتند، ملاحظه کردم، لشکر امام و سپاه «ابن سعد» در مقابل هم قرار گرفتند و من رو به خیمه های سالار شهیدان رفتم و جزء اصحابش قرار گرفتم. 🗡 آن وقت بنی هاشم یکی یکی به عرصه رزم رفتند. 💭 پیش خود می گفتم: الآن نوبت من فرا می رسد و موقع فداکاری نزدیک است، مواظب بودم که آقا امام حسین (علیه السلام) مرا نبیند. 👣 بعد به سرعت پا به فرار گذاشتم و به قدری در متواری شدن التهاب و هیجان داشتم که از سرعت و دویدن از خواب بیدار شدم!! ❌ آری با زبان و لفظ کار درست نمی شود و گاهی انسان طی رؤیایی صادق مورد امتحان قرار می گیرد. 📘 شهید آیت الله دستغیب، عدل، ص ٢۵٠. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌹 (علیه السلام): 👣 به شیعیان ما امر کنید که به زیارت (علیه السلام) بروند زیرا رزق را زیاد و عمر را طولانی و بدی ها را دفع می کند. 📗 ، ص۱۵۱ 🌐 @partoweshraq
🌷 🏴 هیئتی ماندن من در طلب لطف شماست 🌹 بخدا مشق دلم کرب وبلاست 🌹 فکر شش گوشه تو خواب مرا کرده حرام 🏴 شب جمعه زغمت سینه زدن اصل دعاست 🌐 @partoweshraq
🕥 💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 🌹 توبه جوان گنهکار با زیارت (علیه السلام) 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
4_5854724874731259226.mp3
2.16M
🕥 💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 🌹 توبه جوان گنهکار با زیارت (علیه السلام) 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜ امام صادق (علیه السلام): 🔅تواضع چيزى است كه براى خدا و در راه خدا باشد، و اگر نه، آن تكبر (مکر) است (اگرچه به صورت تواضع باشد). 🔅«التواضع ما يكون للَّه و في اللَّه، و ما سواه فكبر (مكر)». 🌐 @partoweshraq #حدیث
🌹 🚪لطفا به در نگویید تا دیوار بشنود! 👤🗣 بیان مقصود از طریق غیر مستقیم یا با رفتارهای خاص به نوعی شکاکیت و بدبینی می‌انجامد. 🔍 بدین معنا که در حرف‌ها و رفتارها به‌ دنبال معانی خاص گشته، آن‌ها را تفسیر کرده و به خود می‌گیریم. 🔰این امر از سه طریق به جامعه آسیب می‌زند: 🔅۱. ذهن افراد را درگیر این امر می‌کند که حرفی نزنند یا کاری نکنند که به کسی بر بخورد. 🔅۲. مقدار زیادی از وقت افراد صرف دریافت و کشف پیام و تفسیر آن‌ها می‌شود. 🔅۳. گاهی با تفسیرهای نادرست باعث تنش‌ها، رنجش‌ها و سوء‌تفاهم‌های جبران‌ناپذیری می‌شود. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ⚠ ایران؛ سه سال پس از پیوستن به 🎥 روایتی شنیده نشده از رابطه FATF و پاکستان ❓حماقت پاکستان را ایران تکرار می کند؟ 🌐 @partoweshraq