eitaa logo
پرتو اشراق
784 دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
14.3هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
پرتو اشراق
🌹 آگاهی (علیه السلام) از وضع شیعیانش ⚜️ مرحوم (متوفی ۱۴۰۵ ه ق) به یک واسطه از مرحوم آیت الله العظمی (ره) نقل می کند که یکی از سادات معاصر - ساکن نجف - در منزل استیجاری به سر می برد و مدتی اجاره منزلش به تأخیر افتاده بود، صاحب منزل مدام بر وی فشار می آورد که اگر اجاره اش را پرداخت نکند، لوازمش را به کوچه خواهد ریخت. 🕌 این وضع وی را به شدت ناراحت کرد. در یکی از روزها وقتی با تهدید موجر مواجه شد، با اندوه و تألم خاطر به حرم (علیه السلام) مشرف گشت و از آن یاور محرومان استمداد طلبید، در همان حال که مشغول راز و نیاز و توسل بود، به خواب رفت و در عالم رؤیا خود را در محضر علی (علیه السلام) دید. 🌹 امام از وی پرسید: چرا این قدر ناراحتی؟ ✋🏻 آن مرد محترم ماجرای به تأخیر افتادن کرایه منزل را به عرض حضرت می رساند، امام می فرمایند: 🌹 ما وضع شما را می دانیم و مطلب تان را حواله دادیم. 👌🏻به محض اختتام این کلام، آن مرد از خواب بیدار می شود و با نهایت شگفتی از خود می پرسد: این چه حواله ای بود و حضرت مرا به چه کسی حواله دادند؟ بهت و حیرت سراپای وجودش را فرا می گیرد و به منزل مراجعت می نماید. 🌌 سحرگاه متوجه می شود در خانه اش را می کوبند، وقتی در را باز می کند آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی را مقابل خویش مشاهده می کند، با هیجان خاصی می گوید: 🤝 آقا بفرمایید! ✉️ مرحوم اصفهانی می گوید: مأموریت ما تا همین جا بود، آن گاه پاکتی به دست وی می دهد و از آن جا دور می شود، وقتی پاکت را می گشاید، با کمال تعجب می بیند مبلغی معادل پولی که باید اجاره به موجر بدهد، در آن قرار دارد. (۱) و (۲) 📚 پی نوشت ها: ۱. سید ابوالحسن اصفهانی شکوه مرجعیت، محمد اصغری نژاد، ص ۶۶ و ۶۷، با اندکی تغییر در عبارات و مضامین. ۲. خوشایند زندگی، خویشاوند مرگ، ص ۲۵۴ و ۲۵۵. 📗 سیصد و بیست داستان از معجزات و کرامات امیرالمؤمنین امام علی (علیه السّلام)، عباس عزیزی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🦋 عنایت امام زمان(عج) به بانویی که هفت سال از منزل بیرون نیامد!! 🗓️ به مناسبت هفته عفاف و ⚜️ مرحوم (ره) پدر آیت الله العظمی سید علی سیستانی تصمیم می گیرد برای تشرّف به محضر امام زمان (علیه السلام) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زیارت عاشورا بخواند. 🌃 در یکی از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزدیک به مسجد مشاهده می کند. 🚪به سوی خانه می رود می بیند حضرت ولی عصر (علیه السلام) در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در میان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفید روی آن کشیده شده است. 👣 ایشان می گوید هنگامی که وارد شدم اشک می ریختم سلام کردم، حضرت به من فرمود: ⁉️ «چرا اینگونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید- اشاره به آن جنازه کردند- تا من به دنبال شما بیایم». 🌹بعد فرمودند: «این بانویی است که در دوره کشف حجاب - در زمان رضا خان پهلوی - هفت سال از خانه بیرون نیامد تا چشم نامحرم به او نیفتد!!» 📚 منبع: شیفتگان حضرت مهدی (عج)، ج ۳، ص ۱۵۸. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕌 حرمی که تجلیگاه مادر است! 📿 پدر ، ختمي‌ را براي‌ پيدا كردن‌ قبر فاطمة‌ زهراء گرفته‌ بود. 🌌 امام‌ باقر را در رؤيا ديد، امام‌ به‌ ايشان‌ فرمود: ▪️«عَلَيْك‌ِ بِكَريمَة‌ِاَهْل‌ البَيْت‌!» 💭 وي‌ تصور كرد كه‌ مراد امام‌، حضرت‌ فاطمة‌ زهراء است، گفت‌: ✋🏻 من‌ هم‌ بدنبال‌ آرامگاه‌ شريفش‌ هستم‌. 🌹 امام‌ فرمود: «مرادم‌ مرقد شريف‌ در قم‌ است‌. خداوند اراده‌ كرده‌ بنا به‌ مصالحي‌ قبر شريف‌ زهراء پنهان‌ باشد ولي‌ مرقد حضرت‌ معصومه را تجلّيگاه‌ آرامگاه‌ شريف‌ حضرت‌ زهراء قرار داده‌ است‌». 🦋 اين‌ بانو در سال‌ ۲۰۱ جهت‌ ملاقات‌ بابرادرش‌ ثامن‌ الحجج‌ علي‌ّ بن‌ موسي الرّضا از مدينه‌ بطرف‌ خراسان‌ حركت‌ كرد ولي‌ در قم‌ بيمار شده‌ و درآنجا رحلت‌ فرمود. 📜 حضرت‌ امام‌ رضا زيارتنامه‌اي‌ براي‌ زيارت‌ اين‌ بانو تجويز فرمودند كه‌ از جملة‌ عباراتش‌ اين‌ است‌: ▪️«يا فاطِمَة‌ اشْفَعي‌ لي‌ فِي‌ الْجَنَّة‌ِ فَاِن‌َّ لَك‌ِ عِنْدَ اللّه‌ِ شَأناً مِن‌َ الشَأن‌». ▪️اي فاطمه‌! برايم‌ در رسيدن به‌ بهشت‌ شفاعت‌ فرما كه‌ تو نزد خدا گرانمايه‌ وصاحب‌ مقامي‌». 📿 همچنين‌ در تسبيح‌ قبل‌ از زيارت‌ حضرت‌ معصومه‌(س‌)، امام‌رضا(ع‌) فرمودند: ابتدا ۳۴ بار الله اكبر، سپس‌ ۳۳ بار سبحان‌ الله، سپس‌ ۳۳ بار الحمدُلله بگويند. 📗 دانستنی های ولایت، محمد تقی صرفی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🤲🏻 سه حاجت آيت اللّه مرعشى نجفی(ره) و عنایت امام حسین (علیه السلام) 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 💚 سيد جليل القدر و عالم بزرگوار حضرت آيت اللّه حاج سيد اسماعيل هاشمى طالخنچه اى اصفهان كه از علماى فعلى اصفهان مى باشند نقل فرمود: 🎙از عالم نبيل حضرت آيت اللّه العظمى حاج سيد شهاب الدين مرعشى نجفى (رضوان اللّه تعالى عليه) كه فرموده بودند: 📚 من در دوران جوانى و اوائل طلبگى بسيار كم هوش و كند ذهن بودم و دير درس را ياد مى گرفتم و زود فراموش مى كردم 🤲🏻 و دوم هم وسواس داشتم پشت سر هر كسى نماز نمى خواندم 👤و سوم هم شخصى بود كه هر وقت مرا مي ديد كه كم هوش و كند ذهن هستم مى گفت: تو كه نمى توانى درس بخوانى برو كار كن!! و با حرفهايش مرا آزار مى داد و گوشه و طعنه زياد مى زد. 💔 اين سه مسئله عجيب مرا ناراحت مى كرد اين سه چيز باعث رنجش خاطرم بود. 🕌 يك روز تصميم گرفتم كه بيايم كربلا و حلّ اين مشكلات را از آقا ابى عبداللّه الحسين (ع) بخواهم، آمدم كربلا، و يك راست رفتم خدمت كليددار وقت و آن زمان حرم آقا سيدالشهداء (ع)، و گفتم شما پدر و جدم را مى شناسى از علماء بوده اند يك حاجتى از تو دارم و آن اينكه امشب باحضرت خلوت كنم و حوائجم را از آقا حضرت سيّدالشّهداء اباعبداللّه الحسين (ع) بگيرم. 🗝 كليددار قبول كرد و من شب در حرم رفتم و خدام حرم درهاى حرم و صحن را بستند. 🕌 وقتى كه به حرم وارد شدم و خود را با حضرت خلوت ديدم با خود فكر كردم كه حضرت به چه كسى بيشتر علاقه دارد؟ 📚 در كتابها ديده بودم كه حضرت سيدالشهداء (ع) به آقا حضرت على اكبر خيلى علاقمند بوده لهذا آمدم مابين قبر حضرت سيدالشهداء (ع) و حضرت على اكبر (ع) نشستم و مشغول توسل و دعا و تضرع و نماز شدم. 📖 ناگهان ديدم مرحوم پدرم در حرم نشسته و قرآن مي خواند!! 👣 رفتم خدمت مرحوم ابوى سلام كردم و احوال پرسى نمودم و حاجت خود را بيان كردم. 👈🏻 مرحوم ابوى فرمود: هر چه مى خواهى از آقا بگير و اشاره به قبر حضرت سيد الشهداء (ع) نمود. 👁 نگاه كردم ديدم حضرت سيدالشهداء (ع) روى ضريح مقدس نشسته... 🍎 آمدم نزد ضريح و به آقا عرض حاجت نمودم و توسل و گريه زيادى كردم، حضرت ميوه اى - اسم آن ميوه را مؤلف فراموش كرده - را از بالاى ضريح براى من انداخت من آن را خوردم، يك وقت ديدم كسى نيست و صبح شده و صداى اذان از گلدسته هاى حرم بلند است... 👥👥 درب حرم باز شد مردم جهت نماز جماعت به حرم جمع شدند يكى از علماء امام جماعت ايستاد مردم هم ايستادند و من هم ايستادم و اقتداء نمودم، بعد از نماز از حرم بيرون آمدم آن شخص كه هميشه به من زخم زبان مى زد و مى گفت برو كار كن را ديدم تا به من رسيد بعد از سلام و مصافحه گفت؛ 👌🏻 ديشب در فكر بودم كه اگر شما درس بخوانى بهتر است، بعد آمدم حجره كتاب را برداشتم ديدم هر چه مى خوانم در ذهنم ضبط مى شود متوجه شدم كه آقا حضرت سيد الشهداء ابا عبداللّه الحسين (ع) تمام حوائجم را عنايت فرموده است. 📗 کرامات الحسینیه، جلد ۲، على مير خلف زاده 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🕌 امام زمان (عج) در کنار قبر عمه اش زینب کبری (سلام الله علیها) ⚜ مرحوم حاج محمد رضا سقازاده که یکی از وعاظ توانمند بود، نقل می کند: 🎙️روزی به محضر یکی از علمای بزرگ و مجتهد مقدس و مهذب، حاج ملاعلی همدانی مشرف گشتم و از او درباره مرقد (س) جویا شدم، او در جوابم فرمود: 🌤️ «روزی مرحوم آیت الله العظمی آقا ضیاء عراقی (که از محققین و مراجع تقلید بود) فرمودند: 🚌 شخصی شیعه مذهب از شیعیان قطیف عربستان به قصد زیارت امام رضا (ع) عازم ایران می گردد او در راه پول خود را گم می کند. 🤲🏻 حیران و سرگردان می ماند و برای رفع مشکل متوسل به حضرت بقیه الله (عج) می گردد. در همان حال سید نورانی را می بیند که به او‌ مبلغی مرحمت کرده و می گوید: این مبلغ تو را به سامره می رساند. ☝🏻 چون به آن شهر رسیدی، پیش وکیل ما حاج میرزا حسن شیرازی می روی و به او می گویی: سید مهدی می گوید آن قدر پول از طرف من به تو بدهد که تو را به مشهد برساند و مشکل مالی ات را برطرف سازد اگر او نشانه خواست، به او بگو: 🕌 امسال در فصل تابستان، شما با حاج ملا علی کنی طهرانی، در شام در حرم عمه ام مشرف بودید، ازدحام جمعیت باعث شده بود که حرم عمه ام کثیف گردد و آشغال ریخته شود شما عبا از دوش گرفته و با آن حرم را جاروب کردی و حاج ملا علی کنی نیز آن اشغال ها را بیرون می ریخت و من در کنار شما بودم!! 🚌 شیعه قطیفی می گوید: چون به سامرا رسیدم و به خدمت مرحوم شیرازی شرفیاب شدم جریان را به عرض او رساندم. 🫂 بی اختیار در حالی که اشک شوق می ریخت، دست در گردنم افکند و چشمهایم را بوسید و تبریک گفت و مبالغی را برایم مرحمت کرد. چون به تهران آمدم خدمت حاج آقا کنی رسیدم و آن جریان را برای او نیز تعریف نمودم. او تصدیق کرد، ولی بسیار متاثر گشت که ای کاش این نمایندگی و افتخار نصیب او می شد. 📗 منبع: عباس عزیزی، ۲۰۰ داستان از فضایل، مصایب و کرامات حضرت زینب( س)، صفحه ۱۷۴ و ۱۷۵. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
سى سال عمر 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن ⚜ مرحوم (رضوان اللّه تعالى عليه) فرمود: 🔳 مرحوم آقا كه از فضلاء و تلاميذ و شاگردان مرحوم بود و بنام از «گور گريخته» مشهور بود و سبب اين شهرت چنانچه از خود آن مرحوم شنيدم آن بود كه: 🍇 ايشان در سن هيجده سالگى در قمشه مبتلا به مرض حصبه مى شود روز به روز مرضش سخت تر مى گردد و اتفاقاً فصل انگور بوده و انگور زيادى در همان اطاقى كه مريض بوده است مى گذارند، ايشان بدون اطلاع كسى پنهانى مقدار قابل توجهى از آن انگورها را تناول مى كند پس ‍ مرضش شديدتر مى شود تا اينكه مى ميرد!! 👥👥 وقتى حاضرين صحنه را مى بينند در آن حال گريان مى شوند. 🧕🏻 در اين لحظه مادرش وارد مى شود و مشاهده مى كند فرزندش مرده مى گويد: كسى حق ندارد دست به جنازه فرزندم بزند تا من برگردم!! 📙 مادر فورا قرآن مجيد را برداشته و به پشت بام مى رود و در آنجا شروع به تضرّع به حضرت پروردگار و قرآن و على الخصوص حضرت اباعبداللّه الحسين (ع) مى كند و وجود مقدس ‍ حضرت را شفيع قرار مى دهد مى گويد: ✋🏻 «اى حسين جان تا فرزندم را به من برنگردانى دست از تو بر نمى دارم!» 👦🏻 چند دقيقه از اين تضرع ها و دعاها نگذشته بود كه جان به كالبد آقا شيخ محمد حسين بر مى گردد و با طراف خود نظر مى كند، چون مادرش را نمى بيند مي گويد به والده بگوئيد بيايد كه خداوند مرا به حضرت اباعبداللّه (ع) بخشيد. 👥👥 حاضرين مادر شيخ محمد حسين را باخبر كردند و آنگاه شيخ محمد حسين نحوه بازگشت خويش را مجددا به اين دنيا چنين نقل مى كند؛ ✨✨چون مرگ من رسيد دو نفر نورانى سفيد پوش نزدم حاضر شدند و گفتند چه باكى دارى! 👦🏻 گفتم تمام اعضايم درد مى كند! 🛌 در اين هنگام يكى از آنها دست بر پايم كشيد پايم راحت شد و هر چه دست را به سمت بالا مى آورد درد بدنم راحت مى شد، يكدفعه ديدم تمام اهل خانه گريانند هر چه خواستم به آنها بفهمانم كه من راحت شدم نتوانستم تا بالاخره آن دو نفر مرا به بالا حركت دادند و از اين حركت بسيار خوشحال بودم و در بين راه بزرگى نورانى جلوى من حاضر شد و به آن دو نفر فرمود: ⏳«ما سى سال عمر به اين شخص عطاء كرديم و اين عطاء عمر در اثر توسل مادرش به ما بود، شما او را برگردانيد و اين دو نفر به سرعت مرا برگرداندند و ناگهان چشم خود را باز كردم و اطرافيان را گريان ديدم و آنگاه به مادر خود گفتم اى مادر توسل شما به ابى عبداللّه الحسين (ع) پذيرفته شد و مرا سى سال عمر دادند». 🌷 در پايان اضافه فرموده كه اغلب آقايان نجف كه اين داستان را از خود آقا شيخ محمد حسين شنيده بودند منتظر مرگ او در راءس سى سال بودند و اين حادثه در همان راءس سى سال در نجف اشرف اتفاق افتاد و ايشان مرحوم گرديد. 🔅من كه مستم از مى جام ولايت يا حسين 🔅عاشقم عاشق به طوف كربلايت يا حسين 🔅من كه هستم سائل و هستى تو ارباب كرم 🔅يك نظر كن از عنايت بر گدايت يا حسين 🔅روز و شب چشم انتظارم تا رسد وقت سفر 🔅همچو مرغى پر كشم اندر هوايت يا حسين 🔅ريزه خوار خوان احسان تو بودم همه عمر 🔅گر به لب دارم كنون مدح و ثنايت يا حسين 📚کرامات الحسینیه جلد ٢، على ميرخلف زاده. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
👥👤از آن‌ها اصرار و از او انکار. دعوتش کرده بودند به ضیافت شام. شرط گذاشت که بحثی نباشد. 👤 آخر مهمانی، یک نفر بحث را آغاز کرد. ☝️🏻علامه گفت: شرطمان؟! 👥👤 گفتند: فقط نفری یک حدیث! آن هم به نیّت تبرّک. همه، عالمان سنّی بودند و حافظان حدیث. 👤👤یکی یکی حدیث خواندند. 📚 نوبت صاحب اَلغدیر بود. ☝️🏻علامه امینی فرمود: «شرطی دارم: اقرار همه، بر درستی یا نادرستی حدیث». 👥👤 قبول کردند. ☝️🏻گفت: 🌹رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرموده: ▪️«مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»؛ ▪️به مرگ جاهلی مرده، هر که بمیرد و امام عصرش را نشناسد». 👥👤 همه درستی حدیث را اقرار کردند. ☝️🏻گفت: ⁉️ «حالا شما و یک سوال! می‌شناخت؟ یا نمی‌شناخت؟! فاطمه‌ی زهرا، امام زمانش را؟! فاطمه که بود؟!» 👥👤 سرها پایین، سایه‌ی سکوت، سنگین! نه جوابی داشتند و نه گریزگاهی! بگوییم امام زمانش را نمی‌شناخت؟! حاشا که سرور زنان عالم به مرگ جاهلی از دنیا برود! بگوییم امام زمانش ابوبکر بود؟! همه جا نوشته‌اند فاطمه سلام الله علیها غضبناک بر او از دنیا رفت! علمای نامی اهل سنت، عرق‌ریزان و خجالت‌زده، یکی یکی مجلس را ترک کردند. 📙 دوازده گفتار درباره دوازدهمین حجت خدا، ص ۳۱. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
❤️ نعمت خدمت به مادر 🌹 شیخ مرتضی انصاری(ره)، که از مجتهدان و مراجع به نام زمان خودش بود؛ مادرش را تا نزدیک حمام به دوش می‌گرفت و به زن حمامی می‌سپرد و منتظر می‌ماند تا پایان استحمام مادر، بعد او را به خانه برمی‌گرداند. 🌌 هر شب به دست بوسی مادر می‌رفت و صبح با اجازه او از خانه خارج می‌شد. ⚰ پس از مرگ به شدت می گریست و می فرمود: «گریه‌ام برای این است که از نعمت بسیار بزرگی چون خدمت به مادر، محروم شدم. 📗 کتاب آن مرد آسمانی، نظری 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌟 کرامت حضرت علی‌ اصغر (علیه السلام) به شیخ جعفر شوشتری (ره) ⚜ جناب آقای جلالی نقل كردند: روزی درخدمت آقای مجتهدی ( ) بودم ایشان در حالی كه بسیار منقلب بودند، تعریف كردند: 🛌 چند سال پیش كه در قم بسر می‌بردم روز به شدت مریض بودم و به طوری درد سراسر وجودم را فرا گرفته بود كه نمی‌توانستم از رختخواب برخیزم. 🏴 طبق معمول همه ساله در آن روز هم مراسم عزاداری و قمه زنی در منزل برپا بود. در همان هنگام با حال سختی كه داشتم متوسل به حضرت علی اصغر (علیه‌السلام) شدم و حالتی به خصوص برایم پیدا شد و صحنه‌هایی را مشاهده كردم. 🌠 از جمله دیدم سقف اتاق شكافته شد و نور عجیبی از آسمان به طرفم آمد به حدی آن نور شدید بود كه از شدت آن چشمانم را بستم و بعد از چند لحظه كه چشمانم را باز نمودم و سرم را بالا آوردم دیدم بانویی در حالیكه طفلی را در آغوش دارند در مقابلم نشسته‌اند. 🌷 در همان حال به من فهماندند كه آن دو بزرگوار حضرت رباب و حضرت علی اصغر (علیهما‌السلام) می‌باشند. ✋🏻 سپس ایشان فرمودند: آقای جلالی هر چه كه دارم و به هر كجا كه رسیده‌ام از ناحیه حضرت علی‌اصغر (علیه‌ السلام) و توسل به ایشان بوده است. 💧اینجا بود كه كلام ایشان با گریه‌های پی در پی قطع و مجلس به یك جلسه توسل مبدل گشت... 🖥 منبع: بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌧 باران مهر و کرامت 📓 یکی از استادان و نویسندگان اهل تسنن، کتابی علیه مذهب تشیع نوشته بود و مطالب آن را در مجالس و سخنرانی های خود برای دیگران می‌خواند؛ اما از بیم آنکه دانشمندان شیعه بر آن کتاب، نقد و ردّ بنویسند کتاب را به دست کسی نمی‌داد! 📚 از این مسأله آگاه شد و برای دسترسی به آن کتاب، تدبیری اندیشید. وی مدتی در مباحث درسی آن استاد و نویسنده شرکت کرد. آنگاه با واسطه قرار دادن و استناد به رابطه‌ی استاد و شاگردی، از نویسنده درخواست کرد کتابش را به عنوان امانت در اختیار بگیرد. 👳🏼‍♂ آن مرد که نمی‌خواست دست رد به سینه علامه بزند، گفت: ☝️🏻می‌دانی، من سوگند خورده‌ام که این کتاب را بیش از یک شب به کسی ندهم! 🌌 علامه‌ی حلی همین را نیز غنیمت شمرد و کتاب را یک شبه امانت گرفت. او قصد داشت به رونویسی مطالب کتاب بپردازد تا در فرصتی مناسب، بتواند ردیه‌ای برای آن بنگارد. البته روشن بود که در یک شب نمی‌توانست همه‌ی نوشته‌های آن کتاب را دوباره نویسی کند. با این همه، فکر کرد بهتر است تا جایی که می‌تواند این کار را انجام دهد. 📜 با این اندیشه، علامه به خانه رفت و مشغول نسخه برداری و نوشتن از روی کتاب شد. شب داشت به نیمه می‌رسید که علامه احساس خستگی شدیدی کرد و خواب اندک اندک به سراغش آمد. 👣 در همین هنگام درِ خانه‌اش به صدا در‌آمد و مردی به عنوان مهمان نزد او آمد. اندکی بعد هم وقتی علامه را به شدت مشغول نوشتن دید رو به وی کرد و گفت: - یا شیخ! نوشتن ادامه‌ی کتاب را به من واگذار و خودت به استراحت بپرداز! 📓 علامه، کتاب را به وی سپرد و به سبب خستگی به زودی خوابش برد. 🛌 هنگامی که برای ادای نماز، دیده از خواب گشود، به یاد آن کتاب افتاد و بسیار نگران شد! 📖 هم‌‌ از این روی با شتاب به سراغ کتاب رفت و به بررسی آن پرداخت و با نهایت شگفتی دید که همه‌ی مطالب کتاب، رونویسی شده است! 🦋 بدین گونه، مولای ما به یاور خویش مدد رساندند و عنایت خود را به علامه‌ی حلی نشان دادند. 📕 برگی از کتاب امام زمان (عج)، صفحه ۱۰۵ ،۱۰۶ ،۱۰۷. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💠🦚💠 🛌 مرا بیدار می‌کنند! ⚜ مرحوم فرموده بود: 🌌 شبها برای عبادت سحر فرشته ها مرا صدا می زنند! 🌃 یک شب می گویند: مرتضی برخیز، یک شب می گویند: شیخ مرتضی! 🌕 و بالاخره یک شب هم صدا می زنند: آقا شیخ مرتضی! ☀️ وقتی دقت می‌کنم، می‌بینم نوع صدا زدن، به روز من بستگی دارد. هر روز که در اعمال و رفتارم دقت بیشتری می کنم و زیادتر مواظبم، در بیدار شدن با احترام بیشتری روبرو هستم. 📗 سیره و خاطرات علما، استاد محمد جاودان، ص ۶۹. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💚 {پاے درس بزرگان} 🔺 🌹 توصیه شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی به امام خمینی(ره) ☝️🏻من بهتر از كیمیا را به شما یاد می‌دهم و آن این كه: 🔅بعد از نمازهای واجب یك بار «آیة الكرسی» را تا «وهو العلی العظیم» می‌خوانی. 🔅 و بعد تسبیحات فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را می‌گویی. 🔅و بعد سه بار سوره توحید را می‌خوانی. 🔅و بعد سه بار صلوات می‌گویی. 🔅و بعد سه بار این آیه مباركه را می‌خوانی که از كیمیا برایت بهتر است: 📖 «...وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یجْعَل لَّهُ مخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یحْتَسِب - وَ مَن یَتَوَكلْ عَلى اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللهَ باَلِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِكلِّ شىْءٍ قَدْراً»؛‌(طلاق، ۲ - ۳) 🔅(هر كس تقواى الهى پیشه كند خداوند راه نجاتى براى او فراهم می‌كند. و او را از جائى كه گمان ندارد روزى مى‌دهد، و هر كس بر خداوند توكل كند كفایت امرش را مى‌كند، خداوند فرمان خود را به انجام مى‌رساند، و خدا براى هر چیزى اندازه‌اى قرار داده است). 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌹 شفاعت امام حسين (علیه السلام) 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 🌟 يكى از عجائبى كه در مورد مرحوم آيت الله العظمى حاج ، موثقين نقل مى كنند اين است: ⚜ معظم له در موقعى كه سرپرستى حوزه علميه اراك را به عهده داشتند براى حضرت آيت الله حاج آقا مصطفى اراكى نقل كردند: 🌌 هنگامى كه من در كربلا بودم، شبى كه سه شنبه بود در خواب ديدم، شخصى به من گفت: ⏳«شيخ عبدالكريم كارهايت را انجام بده، سه روز ديگر خواهى مُرد!!» 🛌 من از خواب بيدار شدم و متحير بودم گفتم البته خواب است، و ممكن است تعبير نداشته باشد! 🌴🌳 روز سه شنبه و چهارشنبه مشغول درس و بحث بودم تا خواب از خاطرم رفت، روز پنجشنبه كه تعطيل بود با بعضى از رفقا به طرف باغ مرحوم سيد جواد رفتيم در آنجا قدرى گردش و مباحثه علمى نموديم تا ظهر شد، نهار را همانجا صرف كرديم پس از نهار ساعتى خوابيدم. ⚡️در همين موقع لرزه شديدى مرا گرفت، رفقا آنچه عبا و روانداز داشتم روى من انداختند ولى همچنان بدنم لرز داشت و در ميان آتش تب افتاده بودم، حس كردم كه حالم بسار وخيم است به رفقا گفتم زودتر مرا به منزلم برسانيد، آنها وسيله اى فراهم كرده و مرا به شهر كربلا آورده و به منزلم رساندند. 🛌 در منزل بيحال و حس در بستر افتاده بودم، بسيار حالم دگرگون شد، و در اين ميان به ياد خواب سه شب پيش افتادم؛ علائم مرگ را مشاهده كردم با در نظر گرفتن خواب احساس آخر عمر كردم! 👥 ناگهان ديدم دو نفر ظاهر شدند و در طرف راست و چپ من نشستند، و به همديگر نگاه مى كردند و گفتند، اجل اين مرد رسيده، مشغول قبض روحش ‍ شويم! ❤️ در همين حال با توجه عميق قلبى به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسين (ع) متوسل شده و عرض كردم؛ 🤲🏻 اى حسين عزيز! دستم خالى است، كارى نكرده ام و زادى تهيه ننموده ام. شما را به حق مادرتان زهرا (ع) از من شفاعت كنيد كه خدا مرگ مرا تاخير اندازد تا فكرى به حال خود نمايم! 👤 بلافاصله پس از اين توسل، ديدم شخصى نزد آن دو نفر كه مى خواستند روحم را قبض كنند آمد و گفت: حضرت سيدالشهداء (ع) فرمودند شيخ عبدالكريم به ما توسل كرد و ما هم در پيشگاه خدا از او شفاعت كرديم كه عمرش را تاخير اندازد، خداوند اجابت فرمود بنابراين شما روح او را قبض ‍ نكنيد. 👥 در اين موقع آن دو نفر به هم نگاه كردند و به آن شخص گفتند: (سمعا و طاعة)... 👥👤 سپس ديدم آن دو نفر و فرستاده (ع) (سه نفرى) صعود كردند و رفتند! 👁 در اين وقت، احساس سلامتى كردم، صداى گريه و زارى شنيدم كه بستگانم به سر و صورت مى زدند، آهسته دستم را حركت دادم و چشمم را گشودم و ديدم چشمم را بسته اند و به رويم چيزى كشيده اند، خواستم پايم را جمع كنم، ملتفت شدم كه شستم (انگشت بزرگ پايم) را بسته اند! ✋🏻 دستم را براى برداشتن چيزى بلند كردم، شنيدم مى گويند ساكت شويد، گريه نكنيد كه بدن حركت دارد، آرام شدند، رواندازى كه بر روى من انداخته بودند برداشتند و چشمم را گشودند و پايم را فورى باز كردند، با دست اشاره به دهانم كردند كه به من آب بدهيد، آب به دهانم ريختند كم كم از جا برخاسته و نشستم، تا پانزده روز ضعف و كسالت داشتم، و بحمدالله از آن حالت به كلّى خوب شدم، اين موهبت به بركت مولايم امام حسين (ع) بود، آرى بخدا قسم. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. گنجينه دانشمندان، ج ۱، ص ۳۰۴. 📗 داستانها و پندها جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🩸واقعه از زبان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در خواب يكى از عالمان 🕌 حضرت آيت الله سيد مرتضى فيروز آبادى، يكى از استوانه هاى علم در حوزه علميه نجف بود و قبل از انقلاب به دست عوامل بيگانه از حوزه علميه نجف اخراج شد و در حوزه علميه قم درس خارج مى فرمود. 📓 در كشكول زاهدى مى گويد: 🎙من بارها از خود آيت الله فيروزآبادى شنيدم كه مى فرمود: 🌌 زمانى كه در نجف اشرف بودم، يك شب در عالم رؤيا ديدم در منزل شخصى خود، مجلسى اقامه شده و در آن مجلس (سلام الله عليها) با چادر نشسته است. 👥👥 افرادى از مؤمنين به صف ايستاده، يكى يكى آمده عرض ادب مى كنند و مى روند. 🌹چون همه رفتند، حضرت چادر را كنار زد. از اين عمل بى بى متوجه شدم كه چون من به آن حضرت محرمم، لذا اين عمل را انجام داد. ✋🏻 چه جمالى! در عالم خواب گفتم: صورتش شبيه به صورت پيامبر (صلى الله عليه و آله) است! 👣 سپس جلوتر رفته و عرض كردم: ❓مادر! آيا اين كه قريب به هزار و چهار صد سال است خطبا مى گويند، شوهرت على (عليه السلام) را با سر بى عمامه و دوش بى ردا و ريسمان به گردن به مسجد بردند، صحت دارد؟ 🌹بى بى فرمود: «استحقروا ابا الحسن بعد رسول الله»؛ على را بعد از رسول خدا تحقير كردند! ✋🏻 من به فارسى مى گفتم و حضرت عربى جواب مى داد. ❓عرض كردم: مادر! قريب هزار و چهارصد سال است مورخين نوشته اند و خطبا گفته اند كه آن نانجيب به بازوى شما تازيانه زد و سياه شد، «و فى عضدها كمثل الدملج؟» 🌹فرمود: بلى. 🩸آن گاه دست راست را از آستين بيرون آورد، ديدم هنوز بازوى مادرم سياه و كبود است. (۱) 📚 پی نوشت: ۱- آتش در حرم، ص ۱۰۵ و ۱۰۶. 📗۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (س)، عباس عزيزى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💚 ارادت امام رضا علیه السلام به مادرشان فاطمه سلام الله علیها 🕌 يكى از فضلاى حوزه كه مشكل بزرگى برايش پيش آمده بود، براى زيارت و توسل به حضرت (عليه السلام) عازم حرم مى شود. از قضا به علامه طباطبايى بر مى خورد كه ايشان هم عازم حرم است. ✋🏻 به طرفش رفته و با چشمى پراشك و دلى پرسوز از ايشان مى خواهد تا دعايى به او بياموزد كه حاجتش روا شود. 🌹علامه نگاهى مهربان به چهره و حالت او مى كند، آن گاه مى گويد: فرزندم! وقتى وارد حرم مطهر مى شوى، يكى از مؤثرترين و بهترين دعاها اين است كه حضرت را به مادرش زهرا (سلام الله عليها) قسم بدهى كه حجت تو را از خدا بخواهد. چون حضرت به مادرش (سلام الله عليها) علاقه فراوان و ارادت خاصى دارد و سوگند دادن به مادر محبوبش، سخت مؤثر خواهد افتاد. ⚡️مى گويد: با شنيدن اين سخن سخت متأثر شدم، و رعشه و لرزه اى تمامى وجودم را در بر گرفت. 🤲🏻 اين توسل و قسم دادن همان و به مقصود رسيدن همان... . (۱) 📚 پی نوشت: ۱. چشمه در بستر، ص ۳۵۵ و ۳۵۶. 📔۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (س)، عباس عزيزی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🦋 داستان خواندنی تشرف مقدس اردبيلى به محضر امام زمان (عج) ⚜ عالم فاضل و پرهيزگار مير علام - كه از شاگردان مقدس اردبيلى بوده است مى گويد: 🕌 در يكى از شبها در صحن مقدس اميرالمؤمنين عليه السلام بودم مقدار زيادى از شب گذاشته بود كه ناگاه ديدم شخصى به طرف حرم اميرالمؤمنين مى رود. 👣 وقتى نزديك او رفتم، ديدم استاد بزرگ و پرهيزگارم مولانا (قدس سره) است. 👤 من خود را از او پنهان كردم، مقدس به درب حرم رسيد. در بسته بود، ولى به محض رسيدن او، در باز شد و وارد حرم گرديد!! 👂🏻در كنار قبر مطهر امام قرار گرفت. صداى مقدس را شنيدم مثل اين كه آهسته با كسى حرف مى زند!! 🕌 سپس از حرم بيرون آمد در بسته شد. من به دنبال او رفتم، از شهر نجف خارج شد و به جناب كوفه رهسپار گشت. 🌌 من هم پشت سر او بودم به طورى كه او مرا نمى ديد. تا اين كه داخل مسجد كوفه شد و به سمت محرابى كه اميرالمؤمنين عليه السلام آنجا شهيد شد، رفت و مدتى آنجا توقف كرد، آنگاه برگشت از مسجد بيرون آمد و به سوى نجف حركت كرد. 🗣 من همچنان دنبال او بودم تا به دروازه نجف رسيديم، در آنجا سرفه ام گرفت، نتوانستم خوددارى كنم، چون صداى سرفه مرا شنيد برگشت و نگاهى به من كرد و مرا شناخت، گفت: تو مير علام هستى؟ 👤گفتم: آرى! 🌹 گفت: اينجا چه مى كنى؟ 👤 گفتم: از لحظه اى كه شما وارد صحن مطهر شديد تاكنون همه جا با شما بوده ام. شما را به صاحب اين قبر سوگند مى دهم! آنچه در اين شب بر تو گذشت از اول تا به آخر برايم بيان فرماييد. ☝️🏻گفت: مى گويم، به شرط اين كه تا زنده ام به كسى نگويى! وقتى اطمينان پيدا كرد به كسى نخواهم گفت، فرمود: 🔅«فرزندم! بعضى اوقات مسائل علمى بر من مشكل مى شود، به حضور آقا اميرالمؤمنين رسيده و حل مشكل را از او مى خواهم و پاسخ پرسش ها را از مقام آن حضرت مى شنوم، امشب نيز براى حل مشكلى به حضورش رفتم و از خداوند خواستم كه مولا على عليه السلام جواب پرسش هايم را بدهد. ناگاه صدايى از قبر شريف شنيدم كه فرمود: 🔅برو به مسجد كوفه و از فرزندم قائم سؤال كن! زيرا او امام زمان تو است. من هم به مسجد كوفه آمدم و به خدمت حضرت رسيدم و مساءله را پرسيدم و حضرت پاسخ داد و اينك برگشته به منزل خود مى روم». (۱) 📚 پی نوشت: ۱- بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۷۴. 📗 داستانهاى بحارالانوار، جلد چهارم، محمود ناصرى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌹 ساده زيستى سيد حسن مدرس 🌹 آية الله شهيد سيد حسن مدرس در سال ۱۲۸۷ ه‍ ق در (سرابه كچو) از توابع اردستان به دنيا آمد، پس از رشد و نمو، به تحصيل علوم دينى در قمشه و اصفهان و نجف اشرف پرداخت تا سرانجام در سال ۱۲۸۹ شمسى از طرف علماى نجف اشرف به عنوان مجتهد طراز اول (بر اساس متمم قانون اساسى ) براى نظارت به تصويبنامه هاى مجلس و تطبيق آن با اسلام، وارد دوره دوم مجلس شورا شد. 👌🏻او از اين پس با اينكه در متن سياست بود، و شخصيتها و رجال با او در رفت و آمد بودند، هرگز ساده زيستى و خوى طلبگى خود را از دست نداد. ✍🏻 در اين باره (ملك الشعراء) مى نويسد: 🟩 روزى وكلاى مجلس براى شركت در دوره دوم مجلس، به طرف مجلس حركت مى كردند، ديده شد كه سيدى بظاهر ضعيف اثاثيه مختصر خود را بر گارى تك اسبه اى نهاده و خود هم بر آن مركب سوار است، و به سوى طهران براى شركت در مجلس حركت كرد، اين مرد عجيب سيد حسن مدرس بود!! ✍🏻 يحيى دولت آبادى مى نويسد: ⬜️ مدرس روى گليمى مى نشست و منتقل آتشى با چند كتاب در كنارش بود، و هر كس وارد مى شد و داراى هر مقامى بود، مى بايست روى همان گليم بنشيند. ✍🏻 حسين مكى مى نويسد: 🟥 براى عزت نفس (مدرس) همين بس كه در زندان مثل ساير زندانيان نبود كه از بستر زندان استفاده كند، بلكه در تمام مدت حبس ، هنگام خواب ، عمامه خود را به زير سر مى نهاد و در زير عباى خود مى خفت. ✊🏻 او در عين اينكه پارسائى اين چنين بود، در سياست، آنچنان در صحنه حضور داشت كه به عنوان ركن اصلى مجلس شورا به شمار مى رفت. 🏔 نوكران اجنبى همچون رضاخان، خيلى درصدد بودند او را از صحنه خارج كنند، ولى او مثل كوه ايستادگى مى كرد و از صحنه خارج نمى شد. ✉️ گويند: وى در زندان خواف براى دوستانش چنين پيام فرستاد: ✍🏻 «بزودى دوران حبس تمام و پس از آزادى، مبارزات خود را با انگليس و رضاخان از سر مى گيريم و اين بار چنان پيش مى روم كه يا كار رضاخان را يكسره كنم، يا جان خود را در اين راه از دست بدهم». 🔥 همين پيام به گوش رضاخان رسيد و دستور قتل آن قهرمان مبارز را صادر كرد. 📗 داستانها و پندها (جلد سوم)، مصطفى زمانى وجدانى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
‼️ آدم که از امام زمانش این چیزها را طلب نمی کند!! 👳🏻 طلبه ای نوجوان بودم و همراه برادر کوچک ترم از روستای خود، برای تحصیل به قم آمده بودیم. و در فیضیه ساکن بودیم. من از کودکی روضه خوانی را از پدرم یاد گرفته بودم. این روضه خوانی ها در قم نیز ادامه پیدا کرد. من هم با توجه به درآمدهای روضه خوانی و همچنین با توجه به کمکهایی که پدرمان برای ما می فرستاد، تصمیم گرفته بودم از پول و شهریه حوزه استفاده نکنم. 📢 مدتی گذشت و من از اینکه تا آن زمان برای روضه خواندن پول گرفته ام، بسیار پشیمان و ناراحت شده بودم. احساس می کردم دیگر نباید برای روضه خواندن، پولی قبول کنم و فقط و فقط باید برای امام حسین علیه السلام روضه بخوانم. ⏳مدتها بعد، برای پدرمان مشکلاتی به وجود آمد و کمکهای پدرمان نیز رفته رفته کمتر و کمتر شد. 🤲🏻 اوضاع و احوال ما روز به روز سخت تر و سخت تر می شد. عاقبت این مشکلات و سختی ها ما را مجبور کرد تا با دعایی خاص به علیه السلام متوسل شویم. 💭 ما با آن سادگی روستایی و حال و هوای خاصی که داشتیم فقط مقداری معین آرد، گوشت، روغن، نمک، قند و این طور چیزها را از ساحت مقدس امام زمان علیه السلام خواسته بودیم! 🪟من به برادرم که از من کم سن و سال تر بود تاکید کرده بودم هیچکس نباید از این وضعیت و از این توسل با خبر شود ما هر روز در و پنجره های حجره را می بستیم و به دعا و توسل مشغول می شدیم! 🚪روزهای زیادی گذشت و ما به امام زمان حضرت بقیه الله الاعظم علیه السلام متوسل می شدیم تا اینکه یک روز در حال توسل دیدیم در می زنند! 👤 رفتیم در را باز کردیم. آقایی غریبه و ناآشنا در جلوی حجره ما ایستاده بود. هیچ یک از ما تا آن روز آن آقا را ندیده بودیم. محاسنی جوگندمی مایل به سفیدی و قیافه ای بسیار مهربان و دلنشین داشت؛ عرق چینی بر سر و عبایی نیز بر دوشش بود. 🍖 بعد از سلام و علیک، به یکباره عبای او کنار رفت و ما را به شدت متحیر کرد. آن پیرمرد در زیر عبایش کیسه ای در دست داشت. در آن، همان خوراکی هایی بود که ما از امام زمان علیه السلام طلب کرده بودیم!! 💚 آن پیرمرد، آن بنده صالح و با تقوای خدا آن کیسه را به سوی من گرفت و با یک صفا و لبخندی بسیار معنادار و نافذ گفت: ☝️🏻«آدم که از امام زمانش علیه السلام این چیزها را که طلب نمی کند، آدم باید از امام زمانش علیه السلام فقط خود آن حضرت را بخواهد...». 🌹 آن پیرمرد، همان حاج آقا فخر تهرانی بود. 📗 فخر پارسایان، زندگانی عالم زاهد حاج آقا فخر تهرانی، نويسنده مرتضی ابراهیمی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 بنیانگذار مراسم ایام مسلمیه در حرم شاه عبدالعظیم 🔺حاج مرزوق و بنیان گذاری شب های مسلمیه ❤️‍🔥 ، یکی از شیفتگان و دلسوختگان مکتب حضرت سیدالشهدا (ع) بود که تمامی عمر شریف خود را در راه ارادت به ساحت اباعبدالله و خاندان اهل بیت سپری نموده بود. او که کیمیای حسینی را در وجود خود نهادینه کرده بود در این وادی به عنایت و کرامتی از جانب خاندان اهلبیت و خصوصاً حضرت امام حسین(ع) واصل شده بود. ▪️در سال (۱۲۷۰)، اصناف بازار تهران اقدام به دعوت از حاج مرزوق (که از طلاب اهل کربلا بود) نمودند تا به ایران بیاید؛ بعد از در خواست های مکرر و اصرار آن ها به ایران آمد که بعدها خود او می گوید: 🌌 در خواب امام حسین(ع) را می‌بیند که به او می‌فرماید: ✨«هر جا که باشی با ما در ارتباط هستی اما ما یک سری شیعیانی در ایران داریم که بهتر است به آنجا بروی»؛ در نتیجه حاج مرزوق به ایران عزیمت می کند. 🎼 تأثیر نوحه ها و مرثیه ها و روضه های او در تهران و در میان مردم ارادتمند به سیدالشهداء (ع) به قدری بود که او را پدر نوحه خوانی معاصر می نامند؛ و بسیاری از آداب و سبک های عزاداری و نوحه خوانی در هیئات تهران منسوب به وی می باشد. همچنین اوج اثر گذاری ایشان در برپایی و بنیان گذاری سنت؛چهار پایه خوانی؛ در شب های مسلمیه در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) بوده است. ✋🏻 اکثریت مداحان قدیمی شاگردان حاج مرزوق بودند:حاج اکبر ناظم، مرحوم شاه حسین، حاج محمد علامه و حاج محمد علی اسلامی نمونه هایی از دست پرورده های سبک و سلوک حاج مرزوق عرب (حائری) می باشند.
پرتو اشراق
📣 داستانی که کاندیداها و مسئولان و طرفداران آنها باید بخوانند 🔺مرحوم آیت الله سید حسین کوه کمره‌ای (شاگرد صاحب‌ جواهر)از مجتهدین‌ و اساتید مشهور نجف بود. 🕌 هر روز به یکی از مساجد نجف می‌رفت و درس خارج فقه و اصول (که زمینه مرجعیت است) را تدریس می‌کرد. 📚 روزی‌ مرحوم‌ کوه‌ کمری زودتر به‌ محل تدریس رسید و منتظر شاگردانش بود که دید در گوشه‌ای از مسجد شیخی‌ ژولیده با چند شاگرد نشسته و تدریس میکند! 👂🏻مرحوم کوه کمری به سخنان او گوش کرده با کمال تعجب احساس کرد آن شیخ بسیار محققانه بحث می‌کند، برای اطمینان بیشتر از جایگاه علمی او چند روز دیگر زودتر آمد و به سخنان او گوش کرد تا برایش یقین حاصل شد که این شیخ از خودش عالم‌تر است و میتواند از درس این شیخ استفاده کند و اگر شاگردانش به جای درس او به درس این شیخ حاضر شوند بهره بیشتری خواهند برد. ↔️ او خود را میان تسلیم و عناد، ایمان و کفر، آخرت و دنیا و منیًت‌ و تواضع‌ دید و توانست بر هوای‌نفس‌ و وساوس‌ شیطان پیروز شود. 👥👥 روز دیگر وقتی شاگردانش آمدند به آن‌ها گفت: امروز می‌خواهم مطلب تازه ای به شما بگویم: 👈🏻 این شیخ که در آن گوشه با چند شاگرد نشسته برای تدریس از من شایسته‌تر است و خود من هم از او استفاده می‌کنم همه‌ با هم می‌رویم و از درس او بهره می‌بریم... 🔺 این شیخ ژولیده بعدها به‌ نام شیخ الفقها و المجتهدین آیةالله‌العظمی شیخ مرتضی انصاری معروف شد. ⚜ پیامبر اکرم (ص): 🔅«آن‌ كس‌ كه خود را مسئول جمهور و مردم قرار دهد، در صورتی‌ كه می داند در ميان آنان كسى برتر از او وجود دارد، به‌ خدا و رسول خدا و مسلمانان خيانت كرده است». 🔅«من تقدّم على المسلمين و هو يرى أنّ فيهم من هو افضل منه، فقد خان اللَّه و رسوله و المسلمين». 📚الحياة، ج‏ ۲، ص ۵۸۶. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
تا آخر عمر، سفارش «علامه امینی» را زمین نگذاشت 🌴 ایام عید سعید و ماه ذی الحجه همیشه یادآور مجاهدت خستگی ناپذیر مرحوم علامه «امینی» در نگارش کتاب عظیم «الغدیر» و یک عمر تحقیق و تلاش ایشان برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین‌(ع) با استفاده از منابع اهل سنت است. 👌🏻اما دغدغه علامه امینی برای بیان فضائل امیرالمؤمنین‌(ع) حتی بعد از ترک این دنیا هم تمام نشد. خوب است بدانید ایشان، علامه محمد تقی جعفری را برای این مأموریت انتخاب کردند. 👤 شاگرد خاص در این باره می‌گوید: «این ماجرا را‌، هم از خود علامه و هم از آقازاده شان شنیدم. 🌌 ماجرا این بود که داماد علامه جعفری یک شب علامه امینی را در خواب می‌بیند. ✋🏻 می‌گویند: «سلام مرا به جعفری برسانید و بگویید دست ما از این دنیا کوتاه است اما شما تا می‌توانید روی نهج البلاغه کار کنید». 📚 سال ۵۹ که شروع شاگردی من در محضر علامه جعفری بود، ۴ جلد از تفسیر ایشان چاپ شده ‌بود. نگاه استاد به آن خواب، نگاه تکلیف‌مدارانه بود. احساس می‌کردند این ماموریتی است که با آن پیام علامه امینی بر عهده ایشان گذاشته شده است. به طور طبیعی، ایشان قبل از آن هم در زمینه نهج البلاغه مطالعه و پژوهش داشتند اما بعد از آن خواب، با این نگاه که این کار به ایشان تکلیف شده، با مداومت بیشتری آن را پی گرفتند و این مأموریت تا روزهای آخر عمرشان همچنان ادامه داشت». ❤️‍🔥 ای تنهای تنهایان! 🗓 بشر ۱۴۰۰ سال است در فقدان تو سرگردان است، یک عمر انس داشتن با نهج‌البلاغه، علامه را به باور عمیقی رسانده ‌بود که با همه وجود درک می‌کرد بشریت به خاطر از دست دادن امیرالمؤمنین‌ (ع) چه صدمات جبران ناپذیری متحمل شده و می‌شود. 📃 این رنج‌نامه را در آخرین جلد تفسیر نهج البلاغه شان هم با عباراتی با این مضمون نوشتند: ✍🏻 «امیرالمؤمنین‌ (ع) در سخنان مبارکش بارها و بارها صلاح و فساد مردم را بیان می‌فرمودند. با اینکه هیچکس در خلوص او تردید نداشت و دوست و دشمن روح الهی او را درک می‌کرد و نه موافقان و نه مخالفان هیچ وقت نتوانستند اشکالی به زمامداری ایشان بگیرند اما حکومت او را تاب نیاوردند و کافران از یک‌سو و جاهلان به اسم دین از سوی دیگر کاری کردند که عاقبت دست جامعه اسلامی را از دامن آن انسان بزرگ کوتاه کردند. 🔅اگر قوم بنی‌اسرائیل برای کفران نعمت هدایت، ۴۰ سال در بیابان گمراهی سرگردان بودند، نه فقط ما مسلمانان بلکه تمام بشریت ۱۴۰۰ سال است در گمراهی از دست دادن (ع) سرگردان هستیم و سوگند به جانم این سرگردانی، چندین برابر خواهد شد...». ✍🏻 دکتر زهره محمد علی، شاگرد علامه جعفری‌ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🏴 بی‌قراری در روز عاشورا ⚜ امام رضا علیه السلام فرمود: ▪️«روز عاشورا، روز مصیبت و حزن و گریه است». 📓 الامالی، صدوق، ص ۱۲۸. 🕌 آیت الله سید عبدالکریم کشمیری در روز بسیار بی‌قرار بود؛ از خانه با پای برهنه و گل بر سر مالیده بیرون می‌آمد، با روضه‌ها اشک می‌ریخت و آرام و قرار نداشت. او به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها می‌رفت، و تا آخر شب کنار دسته‌های عزاداری می‌ماند و به گنبد نگاه می‌کرد و اشک می‌ریخت. او می‌گفت برای امام حسین علیه السلام هر کاری کنی، کم است. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🕌 حرم حضرت معصومه (علیها السلام) تجليگاه مرقد حضرت زهرا (سلام الله علیها) ⚜ مرجع عظيم الشأن مرحوم (ره) فرمود: 🎙پدرم مرحوم آيت الله علامه سيد محمود مرعشي (ره) كه در نجف اشرف مي زيست، بسيار علاقمند بود كه به طريقي، محل قبر شريف جده اش حضرت زهرا‌ (س) را بيابد، براي اين مقصود، ختم مجربي (يعني يكي از دعاهايي كه استجابت آن به تجربه رسيده كه با تكرار آن با حضور قلب و خلوص و شرايط ديگر، موجب رسيدن به مقصود است) انتخاب نمود، چهل شب به آن مداومت كرد، تا شايد از طريقي به محل مرقد شريف (س) آگاه گردد. 🌌 شب چهلم بعد از انجام ختم و توسل فراوان، به بستر خواب رفت، در عالم خواب به محضر امام باقر(ع) (يا امام صادق) رسيد، امام به او فرمود: ▪️«عَلَيْكَ بِكَريمَهِ اَهْلِ الْبَيْتِ»؛ به دامن كريمه اهل بيت(س) چنگ بزن. 💭 ايشان تصور كرد منظور امام (ع) از اين جمله، حضرت زهرا(س) است، عرض كرد: ✋🏻 آري قربانت گردم، من نيز ختم را براي همين گرفتم كه محل شريف قبر آن حضرت را دقيق تر بدانم و زيارتش كنم. 🌹 امام (ع) فرمود: منظور من قبر شريف (س) در قم است... سپس افزود: ▪️به خاطر مصالحي، خداوند اراده نموده كه قبر حضرت زهرا(س) براي هميشه براي همگان مخفي باشد، از اين رو قبر حضرت معصومه(س) را تجليگاه قبر شريف حضرت زهرا(س) قرار داده است، اگر قرار بود قبر حضرت آشكار باشد همان شكوه و عظمت مرقد حضرت زهرا(س) را خداوند براي قبر حضرت معصومه(س) قرار داده است. 🕌 مرحوم آيه الله سيد محمود مرعشي، وقتي كه از خواب برخاست، تصمصم گرفت كه به قصد زيارت حضرت معصومه(س) به قم مهاجرات كند. او بي درنگ با همه اعضاي خانواده اش از نجف اشرف، عازم قم شد و به زيارت مرقد مطهر حضرت معصومه(ع) پرداخت. (۱) 🕯آن مرحوم، سرانجام به نجف بازگشت و در سال ۱۳۳۸ هـ . ق در آنجا در گذشت، ولي فرزند برومندش آيه الله العظمي سيد شهاب الدين نجفي مرعشي به قم آمد و در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه(س) مي زيست تا اينكه پس از ۶۶ سال درس و بحث و خدمات فقهي، فرهنگي، سياسي و اجتماعي بسيار، در هشتم صفر سال ۱۴۱۱ هـ . ق (مطابق با ۱۷ شهريور ۱۳۶۹ شمسي) در سن ۹۶ سالگي در قم به ملكوت اعلي پيوست، مرقد شريفش در جنب كتابخانه عظيم و بي نظيرش، در قم در خيابان آيه الله مرعشي (اِرُم سابق) قرار گرفته است. 📖 اين فراز عجيب و استثنايي نيز بيانگر ورق ديگري از مقام با عظمت حضرت معصومه(س) است كه گويي آينه تمام نماي وجود مبارك جده اش حضرت زهرا(س) است، كه مرقدش در اين رؤياي صادقانه همچون مرقد حضرت زهرا(س) داراي همان شكوه و جلال معنوي شده است. ✍🏻 با توجه به اينكه مرجع تقليد اين رؤيا را از پدر مجتهدش نقل مي كند، و خواب ديدن امام معصوم(ع)، دليل بر صدق آن خواب است. 📚 پی نوشت: ۱. اقتباس از كتاب ارزشمند كريمة اهل بيت(س)، ص ۴۳ تا ۴۵ ـ ماجراي فوق را مرحوم آيت الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي به طور مكرر براي افراد مختلف نقل كرده است. يكي از شاگردان آيه الله نجفي مي گفت: ايشان در درس خود مي فرمود: علت آمدن من به قم، همين مطلب بود، پدرم، چهل شب در حرم حضرت علي(ع) بيتوته نمود، شبي علي(ع) (در حال مكاشفه) به پدرم فرمود: سيد محمود چه مي خواهي؟ پدرم عرض مي كند: قبر حضرت فاطمه زهرا(س) كجا است تا زيارت كنم، حضرت علي(ع) مي فرمايد: من كه نمي توانم برخلاف وصيت آن حضرت، قبر او را معلوم كنم. پدرم عرض كرد: پس من در هنگام زيارت او چه كنم؟ حضرت علي(ع) فرمود: خداوند مقام و شكوه حضرت فاطمه(س) را (دراين مورد) به حضرت معصومه (س) داده است. هر كس مي خواهد زيارت حضرت فاطمه(س) را درك كند، به زيارت حضرت فاطمه معصومه(س) برود. 📗 حضرت معصومه (س) فاطمه (س) دوم، محمد محمدى اشتهاردى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
📚 پی نوشت ها: ۱. وى به عنوان سيد محمد باقر محمد اكمل اصفهانى، معروف به وحيد بهبهانى، در سال ۱۲۰۵، در كربلا رحلت كرد، و قبرش در پائين پاى شهداء در رواق امام حسين (ع) است. ۲ - اقتباس از دارالسلام عراقى‏ 📗 عالم برزخ در چند قدمى ما، محمد محمدى اشتهاردى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🤲🏻 نتيجه توسل به حضرت زينب (سلام الله علیها) 📚 مرحوم حجّت الاسلام سيد علي نقى فيض الاسلام كه ترجمه او بر نهج البلاغه، و صحيفه سجاديه و قرآن، او را در محافل علمى و در همه جاى كشور، معروف و مشهور نموده است، به سال ۱۳۲۴ هجرى قمرى در سده (خمينى شهر) اصفهان متولد شد، و بسال ۱۴۰۵ هجرى قمرى ۲۴ ارديبهشت ۱۳۶۴ شمسى) در سن ۸۱ سالگى دار دنيا را وداع گفت، و در قطعه ۱۸ بهشت زهراء رديف ۱۰۳ قبر شماره ۵ به خاك سپرده شد. 📚 وى داراى عمر بابركت بود و كتابهاى بسيار و ارزنده اى از خود به يارگار گذاشت. 📗 از جمله كتابهاى او، كتابى است به نام «خاتون دو سرا» كه ترجمه كتاب سيدتناالمعصومة زينب الكبرى (سلام الله علیها) مى باشد. 📖 وى در مقدمه اين كتاب، مطلبى را درباره انگيزه نگارش اين كتاب نوشت كه خلاصه اش اين است: 🛌 به مرضى گرفتار شدم، كه طول كشيد و مداواى پزشكان مؤثر نشد، براى طلب شفا، همراه خانواده به كربلا رفتم، و بيماريم بيشتر شد به نجف اشرف رفتم، همچنان بيمارى مرا سخت در فشار قرار داده است، تا اينكه روزى در نجف اشرف يكى از دوستان كه از زائران بود مرا با عده اى از علماء به خانه خود دعوت كرد، به خانه او رفتيم، در آن مجلس، يكى از علما فرمود: ✋🏻 پدرم مى گفت هرگاه حاجت و خواسته اى دارى، خداوند متعال را سه بار به نام كبرى (س) بخوان كه بدون شك، خداوند خواسته ات را روا مى سازد. 🤲🏻 من هم سه بار خداوند را به مقام زينب كبرى (س) خواندم و شفايم را از خداوند خواستم، به علاوه نذر كردم كه اگر سلامتى خود را باز يابم، كتابى در شرح زندگى حضرت زينب (ع) بنويسم، سپاس خداى را كه پس از مدت كوتاهى شفا يافتم و سپس با يادآورى يكى از دخترانم به نذر خود وفا كرده و اين كتاب (خاتون دو سرا) را نوشتم. ✍🏻 مرحوم فيض السلام اين كتاب را شب يكشنبه ۲۵ صفر ۱۳۹۵ هجرى قمرى شروع كرده و غروب روز جمعه ۱۵ جمادى الاولى همان سال به پايان رساند. 🌹 به اين ترتيب با توسل به پيشگاه شيرزن كربلا حضرت زينب (س) نتيجه گرفت و به نذر خود وفا كرد. 📗 داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq