eitaa logo
پرتو اشراق
786 دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
14.5هزار ویدیو
60 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظاتی پیش 🌷 حرم مطهر جناب حر بن یزید ریاحی علیه السلام 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
📸 تعدادی از عکسهای منتخب با دوربین مدیر کانال در مسیر پیاده روی اربعین 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
📸 تعدادی از عکسهای منتخب با دوربین مدیر کانال در مسیر پیاده روی اربعین 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🏴 زائر امام حسين عليه السلام ✋🏻 احمد پسر داود مى گويد: همسايه اى داشتم، به نام على پسر محمد، نقل كرد: 🌕 ماهى يك مرتبه از كوفه به زيارت قبر عليه السلام مى رفتم، چون پير شدم و جسمم ناتوان شد، نتوانستم به زيارت امام بروم. 👣 يك بار پاى پياده به راه افتادم، پس از چند روز به زيارت قبر مطهر امام مشرف شدم و سلام كردم و دو ركعت نماز زيارت خواندم و خوابيدم. 🌷 در عالم رؤيا ديدم امام حسين عليه السلام از قبر بيرون آمد و فرمود: ❓اى على! چرا در حق من جفا كردى؟ در صورتى كه تو به من مهربان بودى؟ 👳🏼‍♂✋🏻 عرض كردم: سرورم! جسمم ضعيف شده و پاهايم توان راه رفتن ندارد و احساس مى كنم عمرم به پايان رسيده است و اكنون كه آمده ام چند روز در راه بودم و با سختى بسيار به زيارتت مشرف شدم، دوست دارم روايتى را كه نقل كرده اند از خود شما بشنوم! 🌷 حضرت فرمود: بگو كدام است؟ ✋🏻 عرض كردم: روايت كرده اند؛ كه فرموده ايد: هر كس در حال حياتش مرا زيارت كند، من او را پس از وفاتش زيارت خواهم كرد؟ 🌷 امام عليه السلام فرمود: «بلى من گفته ام، (افزون بر اين) هرگاه ببينم زوار من گرفتار آتش جهنم است، او را از آتش جهنم بيرون مى آورم». (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۱۶. 📔 داستانهاى بحارالانوار، جلد چهارم، محمود ناصرى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚜ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف): ▪️«هر یک از شما باید کاری کند که به محبت ما نزدیک شود». 📚 بحارالانوار، جلد ۵۳، صفحه ۱۷۶. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌹 احترام شگفت انگیز امام زمان به زوار علیه السلام ⚜ مرحوم آيت اللّه حاج ميرزا محمّد على گلستانه اصفهانى در آن وقتى كه ساكن مشهد بودند براى يكى از علماء بزرگ مشهد نقل فرموده بودند كه، عموى من مرحوم آقاى سيد محمّد على كه از مردان صالح و بزرگوار بود نقل مي كرد، در اصفهان شخصى بود به نام جعفر نعلبند كه او حرفهاى غير متعارف، از قبيل آن كه من خدمت (عج) رسيده ام و طى الارض ‍ كرده ام مي زد و طبعاً با مردم هم كمتر تماس مي گرفت و گاهى مردم هم پشت سر او به خاطر آن كه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند، حرف مى زدند. 🌳 روزى به تخت فولاد اصفهان براى زيارت اهل قبور مي رفتم، در راه ديدم، آقا جعفر به آن طرف مي رود، من نزديك او رفتم و به او گفتم دوست دارى با هم راه برويم؟ 👳🏻‍♂ گفت: مانعى ندارد! 🧔🏻‍♂ در ضمن راه از او پرسيدم مردم درباره شما حرفهائى مى زنند آيا راست مى گويند كه تو خدمت امام زمان (ع) رسيده اى؟! 👌🏻 اول نمى خواست جواب مرا بدهد، لذا گفت آقا از اين حرفها بگذريم و با هم مسائل ديگرى را مطرح كنيم، من اصرار كردم و گفتم: من انشاءاللّه اهلم. 🐪🐫🐪 گفت: بيست و پنج سفر مشرف شده بودم تا آنكه در همين سفر بيست و پنجم شخصى كه اهل يزد بود در راه با من رفيق شد چند منزل كه با هم رفتيم، مريض شد و كم كم مرضش شدت كرد تا رسيديم به منزلى كه قافله به خاطر ناامن بودن راه دو روز در آن منزل ماند تا قافله ديگرى رسيد و با هم جمع شدند و حركت كردند و حال مريض هم رو به سختى گذاشته بود، وقتى قافله مى خواست حركت كند من ديدم به هيچ وجه نمى توان او را حركت داد لذا نزد او رفتم و به او گفتم: من مى روم و براى تو دعاء مي كنم كه خوب شوى و وقتى خواستم با او خدا حافظى كنم، ديدم گريه مى كند، من متحير شدم از طرفى روز نزديك بود و بيست و پنج سال همه ساله روز عرفه در كربلا بوده ام و از طرفى چگونه اين رفيق را در اين حال تنها بگذارم و بروم؟! 👳🏻‍♂ به هر حال نمى دانستم چه كنم او همينطور كه اشك مى ريخت به من گفت: ✋🏻 فلانى من تا يك ساعت ديگر مى ميرم اين يك ساعت را هم صبر كن، وقتى من مُردم هر چه دارم از خورجين و الاغ و ساير اشياء مال تو باشد، فقط جنازه مرا به كربلا برسان و مرا در آنجا دفن كن! ❤️‍🔥 من دلم سوخت و هر طور بود كنار او ماندم، تا او از دنيا رفت قافله هم براى من صبر نكرد و حركت نمود. 🏜 من جنازه او را به الاغش بستم و به طرف مقصد حركت كردم، از قافله اثرى جز گرد و غبارى نبود و من به آنها نرسيدم حدود يك فرسخ كه راه رفتم، هم خوف مرا گرفته بود و هم هر طور كه آن جنازه را به الاغ مى بستم، پس از آنكه يك مقدار راه مى رفت باز مى افتاد و به هيچ وجه روى الاغ آن جنازه قرار نمى گرفت. 👳🏻‍♂ بالاخره ديدم نمى توانم او را ببرم خيلى پريشان شدم ايستادم و به حضرت سيدالشهداء (ع) سلامى عرض كردم و با چشم گريان گفتم: ✋🏻 آقا من با اين زائر شما چه كنم؟ اگر او را در اين بيابان بگذارم مسئولم و اگر بخواهم بياورم مى بينيد كه نمى توانم درمانده ام و بى چاره شده ام!! 👥👥 ناگهان ديدم، چهار سوار كه يكى از آنها شخصيت بيشترى داشت پيدا شدند و آن بزرگوار به من گفت: جعفر با زائر ما چه مي كنى؟ ✋🏻 عرض كردم: آقا چه كنم؟ درمانده شده ام نمى دانم چه بكنم؟ 👥👤 در اين بين آن سه نفر پياده شدند، يكى از آنها نيزه اى در دست داشت با آن نيزه زد چشمه آبى ظاهر شد آن ميّت را غسل دادند و آن آقا جلو ايستاد، و بقيّه كنار او ايستادند و بر او نماز خواندند و بعد او را سه نفرى برداشتند و محكم به الاغ بستند و ناپديد شدند!! 🐫🐪 من حركت كردم با آنكه معمولى راه مى رفتم ديدم به قافله اى رسيدم كه آنها قبل از قافله ما حركت كرده بودند، از آنها عبور كردم پس از چند لحظه باز قافله اى را ديدم، كه آنها قبل از اين قافله حركت كرده بودند از آنها هم عبور كردم بعد از چند لحظه ديگر به پل سفيد كه نزديك كربلا است رسيدم و سپس وارد كربلا شدم و خودم از اين سرعت سير تعجب مى كردم. {۱}
⚜ حضرت امام صادق علیه السلام: ▪️«کسی‌که به زیارت قبر أباعبدالله الحسین عليه‌السلام برود، همانا به رسول خدا و ما اهل بیت علیهم‌السلام احسان نموده و غیبت‌اش جایز نیست و گوشت‌اش بر آتش حرام است و در برابر هر درهمی‌ که خرج کرده، خداوند متعال اجر انفاق اهالی ده‌هزار شهری که در کتاب‌اش معلوم است را به او عطا می‌فرماید و به دنبال آن، حوائج و نیازمندی او را روا می‌کند و آن‌چه را که (به خاطر سفر) ترک کرده، محافظت می‌نماید وتمام خواسته‌های او را فوری یا با تأخیر ومهلت، برآورده می‌فرماید». ▪️«مَنْ أَتَى قَبْرَ أَبِي عَبْدِاللهِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللهِ وَ وَصَلَنَا، وَحَرُمَتْ غِيبَتُهُ، وَحَرُمَ لَحْمُهُ عَلَى النَّارِ، وَأَعْطَاهُ اللهُ بِكُلِّ دِرْهَمٍ أَنْفَقَهُ عَشَرَةَ آلافِ مَدِينَةٍ لَهُ فِي كِتَابٍ مَحْفُوظٍ، وَكَانَ اللهُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ حَوَائِجِهِ، وَحُفِظَ فِي كُلِّ مَا خَلَفَ، وَلَمْ يَسْأَلِ اللهَ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ، وَأَجَابَهُ فِيهِ إِمَّا أَنْ يُعَجِّلَهُ وَ إمَّا أَنْ يُؤخِّرَهُ لَهُ». 📔 کامل الزيارات، صفنه ۲۴۵. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ❤️ محـجـبـه شدن دختـر بـه دسـتِ زائـر کربلـا ✋🏻 یادتون نره که هدف قیام احیای امر به معروف و نهی از منکر بوده... پس بی تفاوت از کنار کشف حجاب ها رد نشید و‌ با شیوه های امر به معروف کنید. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
📖 «در زیارت اربعین راجع به ابی عبدالله(ع) آمده است: 🩸 همه دار و ندارش را در ذات خدا بذل کرد؛ نه اینکه انفاق کند و صدقه بدهد؛ یعنی خدایا! هر چه فدای تو کردم، مطلقاً توقع پاداش از تو ندارم». 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🏴 عزادارى امام حسين در مهد حكومت اموى! 🌴 چگونگی حضور اسیران آل الله در کربلا 🩸پـس از آنكه يزيد دريافـت برنامه قتل حسين برخلاف تصورات قبليش نتوانست محبت اهل بيت را از دلها خـارج كند و نه تـنها حكومت اموى را مستحكم نساخت بلكه با واكنش قـتـل حسين عـليه السلام مـواجه گـرديده و حكومـتـش را مـتزلزل مى بيند در مقام راضی کردن خاطر اهل بيت حسين علیه السلام بر آمد و آنان را در مجلسى خصوصى احضار كرد و گفت: ❓شما دوست داريد در بمانيد و معزز و محترم زندگى كنيد و همواره مـشمول الطاف و جوائز حكومتى باشيد يا به مدينه برگرديد و سه حاجت شما برآورده گردد؟ 🌹اهل بيت گفتند: ما براى عليه السلام عزادارى نكرديم فعلا مى خواهيم عزادارى كنيم! 🏛 يزيد اجازه داد و خانه مجللى در اختيارشان قرار داد و هفت روز در دمشق پايتخت حكومت بنى امـيه به عـزادارى پرداختند، تمام زنان قريشى و هاشمى كه در شام زندگى مى كردند حتـى زنان بنى اميه و خانواده يزيد لباس سياه پوشيدند و در عزا خانه حسينى شركت كردند. (۱) ☑️ نكته: آرى حقيقت آشكار مى شود و از طريق ظلم و گناه هيچكس به هدف نمى رسد. 🐪 مراجعت اهل بيت به مدينه: 🏰 پـس از آنكه مـردم شام خـاندان رسول خـدا را شناخـتـند و مخصوصا سخنرانى امام زين العابدين در مسجد دمشق يزيد و حكومت بنى اميه را به افتضاح كشانيد و انقلاب فكرى در مـردم شام به وجود آورد، يزيد را طلبيد و اظهار داشت: 🔥خدا لعنت كند پسر مـرجانه را بخـدا قـسم اگـر مـن با پـدرت روبرو مـى شدم تـمام پيشنهادات او را مى پـذيرفـتـم و با تـمام قدرت مرگ را از او دور مى ساختم ليكن مقدرات الهى است كه مى بايد انجام گيرد، اكنون هر حاجتى دارى بخواه! 🌹امام زين العابدين فرمود: حاجت اول من آن است كه سر بابايم حسين را به من نشان دهى تا او را ديدار و با او وداع نمايم، دوم آنكه دستور بده آنچه را كه از اموالمان غارت كردند به مـا برگـردانند، سوم آنكه اگر قصد كشتنم دارى كسى را همراه اين زنان بنما تا ايشان را به حرم جدشان برگرداند. 🔥 يزيد گـفـت: سر پـدر را هرگـز نخـواهى ديد و از قـتـل تو گذشتم تو خود آنها را به وطن مى رسانى و به جاى آنچه كه از شما گرفته اند چند برابر به شما خواهم داد. 🌹امـام سجاد فـرمود: چـشم داشتـى به مـال تـو نداريم بلكه در مـيان اين امـوال لباسهائى است كه جده ام فـاطمـه زهرا دخـت رسول خـدا آنرا رشتـه و بافـتـه است و مـخصوصا روسرى و پيراهن و گوشواره هاى فاطمه دختر رسول خدا در آنها است. 💰 يزيد دستور داد آنها را برگردانند و دويست دينار بر آنها افزود كه زين العابدين آنرا ميان فقرا و مساكين تقسيم كرد. 👳🏻‍♂ آنگاه يزيد نعمان بن بشير را كه صحابه رسول خـدا بود مأمور كرد تا وسيله حركت اهل بيت را فراهم نمايد و شخص امينى همراه آنان نموده ايشان را محترمانه به مدينه برساند فرستاده يزيد همراه سى نفر نيرو با اهل بيت حسين عـليه السلام بسوى مـدينه حركت كردند و در مـسير جلودار كاروان اهل بيت بودند و در هر منزلى كه فرود مى آمدند در رفع نيازهاى آنان كوشش داشتند تا وارد مدينه شدند. 🌴 در نزديكى مـدينه فاطمه دختر على عليه السلام به خواهرش زينب عرض ‍ كرد: اين مرد به ما خدمت كرده شايسته است كه از او تقدير كنيم؟ 🌷 زينب فرمود: به خدا قسم چيزى نداريم كه به او بدهيم مگر زيور آلات خود را... من دستبند و گـوشواره ام را بيرون آوردم و خواهرم زينب نيز دستبند و گوشواره خود را بيرون كرد و به نزد او فرستاديم و از كمى آن عذرخواهى نموديم. ✋🏻 دليل گـفـت: اگـر كارم براى دنيا بود به كمـتـر از اين خـوشحال مـى شدم ليكن جز خـدا هدفـى نداشتـم كه بخـاطر خـويشاوندى شما به رسول خدا خدمت كردم و هدايا را به ما برگردانيد. (۲) 🥀 ورود اهل بيت به ميعادگاه عاشقان: 🐫🐪 هنگـامـى كه اهل بيت ابى عبدالله عليه السلام در مسير به سوى مدينه به سرزمين عراق رسيدند به دليل و راهنمـا گـفـتـند: مـا را از طريق ببريد كه در روز عاشورا نتوانستم عزادارى كنيم. 👳🏼‍♂ و چـون به قـتـلگـاه ابى عـبد الله عـليه السلام رسيدند جابر بن عبدالله انصارى و جمـاعتى از بنى هاشم و مردانى از خاندان پيامبر را ملاقات كردند كه براى زيارت حسين بن عـلى عليهماالسلام آمده بودند اين دو گروه در يك زمان وارد كربلا شدند، مردم مدينه كه چشمشان به خاندان ابى عبدالله افتاد صدا را به شيون و زارى بلند كردند، لطمه به صورت مـى زدند و عـزاى حسين را برپـا كردند و آنچـنان عـزاخـانه اى تـشكيل شد كه زنان قبايل نزديك اجتماع كردند و سه روز عزادارى ادامه داشت و پس از آن به قصد مدينه حركت كردند. (۳) 📚 پی نوشت ها: ۱- نفس المهموم ص ۴۵۵. ۲- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۴۴، نفـس المـهمـوم (بنقل از اخبار الدول، ص ۱۰۹)، ص ۴۶۴ و ۴۷۰ - ارشاد، ص ۲۴۷. ۳- مقتل مقرم ص ۴۵۴ - بحار، ج ۴۵، ص ۱۴۶، نفس المهموم، ص ۴۶۷.
🔺 هدف از زیارت توی همین چند جمله خلاصه شده 📖 فرازی از زیارت امام حسین علیه‌السلام: ❤️ حسین جان! ▪️اگر نبودم که تو را با دستانم یاری کنم اینک این منم که برای یاری، به سوی تو آمده‌ام ▪️گوش و چشم و بدن و فکر و علایقم همه لبیک گفته‌اند تا تسلیم تو باشند ▪️و تسلیم جانشین تو که بعد از تو باقی مانده (امام زمان علیه‌السلام) ▪️و تسلیم راهنمایان به سوی خدا از نسل تو. ▪️یاری من برای شما آماده است تا روزی که خدا حکم (ظهور را صادر) کند و او بهترین حکم کنندگان است. ▪️«إِنْ لَمْ يَكُنْ أَدْرَكْتُ نُصْرَتَكَ بِيَدِي فَهَا أَنَا ذَا وَافِدٌ إِلَيْكَ بِنَصْرِي، قَدْ أَجَابَكَ سَمْعِي وَبَصَرِي وَبَدَنِي وَرَأْيِي وَهَوَايَ عَلَى التَّسْلِيمِ لَكَ، وَلِلْخَلَفِ الْبَاقِي مِنْ بَعْدِكَ، وَالأَدِلاَّءِ عَلَى اللّهِ مِنْ وُلْدِكَ، فَنُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى يَحْكُمَ اللّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ». 📔 المزارالکبیر، ص ۳۷۶. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌊 عنايت امام حسين (ع) و نجات از غرق شدن 🕌 جناب شيخ محمد انصارى ساكن سركوه دارا فرمود كه در سال ۱۳۷۰ ه.ق به مشرف شدم و پسرم مريض بود؛ او را به قصداستشفا همراه بردم. 🌊 روز با فرزندم كنار شريعه فرات رفتم برای غسل زيارت، پس با فرزندم در گوشه اى از شريعه در آب رفتيم و مشغول غسل بودم ناگهان ديدم آب فرزندم را برده و به فاصله زيادى تنها سر او را می ديدم و توانايى شنا كردن نداشتم و كسى هم نبود كه بتواند شنا كند و او را نجات دهد. 💔 پس با كمال شكستگى دل به پروردگار ملتجى شده و خدا را به حق حضرت سيدالشهداء قسم دادم و فرزندم را طلب كردم و هنوز فرزندم را مى ديدم كه ناگاه ديدم رو به من بر مى گردد تا نزديك من رسيده دست او را گرفته از آب بيرون آوردم!! 👳🏼‍♀ از حالش پرسيدم گفت: كسى را نديدم ولى مثل اينكه كسى بازوى مرا گرفته بود و مرا رو به تو مى آورد... 🤲🏻 پس سجده رفته و خداى را بر اجابت دعايم شكر نمودم. 📔 داستانهای شگفت، آیت اللّه سید عبدالحسین دستغیب 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚜ حضرت امام صادق علیه السلام: ▪️«وقتی به زیارت أباعبدالله علیه‌السلام رفتی، با دلی غم‌‌زده و اندوه‌ناک و پیکری ژولیده و غبارآلود و گرسنه و تشنه زیارت‌اش کن! زیرا که حسین علیه‌السلام غم‌‌زده و اندوه‌ناک و ژولیده و غبار گرفته و گرسنه و تشنه، کشته شد. حوائج خود را از او بخواه و برگرد و در کنار مرقدش سکونت نگزین». ▪️«إذا زُرْتَ أباعبدِاللهِ علیه‌السلام فَزُرْهُ و أنتَ حزینٌ مکروبٌ شعثٌ غبرٌ جائعٌ عطشانٌ فإنّ الحسینَ علیه‌السلام قُتِلَ حزیناً مکروباً شعثاً مُغبّراً جائعاً عطشاناً و اسألْهُ الجوائجَ و انْصَرِفْ عنه و لاتَتَّخِذْهُ وطناً». 📔 ثواب الأعمال، صفحه ۸۹. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 امتحان های سخت تری در راه است...! ✍🏻 ما سالهاست که در راه خدا برای مظلومیت (ع) و یارانش و اهل بیت به سر و سینه زدیم و عزاداری کردیم آیا ما فقط تا حد عزاداری و سینه زنی، شیعه اهل بیت هستیم. اگر مرحله آزمایش ما سخت تر شود آیا قبول میشویم یا از صراط مستقیم خارج میشویم آیا به مرحله عمل رسیدی عمل می کنی یا جا می زنی؟ بین حرف و عمل خیلی فاصله هست باید عمل کرد. 📄 فرازی از وصیت نامه 🌷 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🦋 فرشته ها ملازم زوار ⚜ مفضّل بن عمر نقل كرده كه: حضرت ابوعبداللّه - امام صادق - (ع) فرمودند: 🏴 گويا مى بينم كه فرشتگان با مؤمنين بر سر قبر حضرت حسين بن على (ع) ازدحام كرده اند. ✋🏻راوى مى گويد: عرضه داشتم: آيا مؤمنين فرشته را مى بينند؟ 🌹 حضرت فرمودند: هرگز، هرگز، آنها به خدا قسم ملازم و همراه مؤمنين بودند، حتّى با دست هايشان به صورت هاى آنها مسح مى كشند. 🍎 سپس امام (ع) فرمودند: خداوند منّان هر صبح و شام از طعام بهشت بر زوّار (ع) نازل مى فرمايد و خدمتكاران ايشان فرشتگانند. ▪️هيچ بنده اى از بندگان خداوند حاجتى از حوائج دنيا و آخرت را از خداوند متعال درخواست نمى كنند، مگر آنكه خدا به او عطاء مى فرمايد. ✋🏻 راوى مى گويد: عرض كردم: به خدا قسم اين كرامت مى باشد! 🌹امام (ع) به من فرمودند: اى مفضّل: برايت بيشتر بگويم؟ ✋🏻 عرضه كردم، بلى سرور من! 🕌 حضرت فرمودند: گويا مى بينم تختى از نور را كه گذارده اند و بر روى آن قبّه اى از ياقوت سرخ زده شده كه با جواهرات آن را زينت نموده اند و حضرت امام حسين (ع) بر روى آن تخت نشسته اند و اطراف آن حضرت نود هزار قبه سبز زده اند و مؤمنين آن حضرت را زيارت كرده و بر آن جناب سلام مى دهند. ✨پس خداوند متعال به ايشان مى فرمايد: ▪️اى دوستانم از من سؤال كنيد و بخواهيد، پس زياد اذيّت شديد و خوار و مقهور گرديديد، امروز روزى است كه حاجتى از حاجات دنيا و آخرتتان را از من درخواست نكرده، مگر آنرا روا نمايم. ▪️پس خوردن و آشاميدنشان در بهشت مى باشد، پس به خدا قسم كرامت و احسانى كه زوال نداشته و انتهاء آن را نمى توان درك كرد همين است. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. ترجمه كامل الزيارات، ص ۴۴۳. 📕 داستانهايى از فضيلت زيارت امام حسين (ع)، على ميرخلف زاده 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🔥 كيفر رئيس مغرور ⚔ يكى از سركرده هاى دشمن كه در كربلا براى كشتن (ع) و يارانش حاضر بود، اخنس بن زيد نام داشت، او شخصى مغرور و درنده خو و بى رحم بود!! 🐎 از درنده خوئى او اين بس كه رئيس آن ده نفرى بود كه سوار بر اسبها شده و بر جنازه مقدّس امام حسين (ع) تاختند، و استخوان سينه و پشت آنحضرت را درهم شكستند. ⏳اين نامرد روزگار، از دست انتقام مختار و... در امان ماند تا سنّش به ۹۰ سال رسيد. 🌌 تا اينكه شبى به عنوان ناشناس مهمان يكى از مسلمين و ارادتمندان اهل بيت نبوت بنام سدىّ شد، اينك داستان او را از زبان سدىّ بشنويد: 👴🏿 شبى مردى بر من وارد شد، مقدمش را گرامى داشتم، دوست داشتم شب را با دوستى انسى بگيرم و به پايان رسانم، او اخنس بن زيد بود ولى من او را نمى شناختم، با او از هر درى سخن گفتيم تا اينكه قصه جانگداز به ميان آمد، آهى دردناك از دل بركشيدم، او گفت: چه شد، چرا ناراحت شدى؟ 👳🏻‍♂ گفتم: به ياد مصائبى افتادم كه هر مصيبتى نزد آن آسان است! 👴🏿 گفت: آيا در كربلا بودى؟ 👳🏻‍♂ گفتم: خدا را شكر كه حاضر نبودم! 👴🏿 گفت: اين شكر و سپاس تو براى چيست؟ 👳🏻‍♂✋🏻 گفتم: به خاطر اينكه در خون حسين (ع) شركت ننمودم، مگر نشنيده اى كه پيامبر (ص) فرمود: هر كس در خون حسين (ع) شركت كند او را به عنوان ريختن خون حسين (ع) بازخواست كنند و در قيامت ترازوى اعمالش ‍ سيك است و مگر نشنيده اى كه پيامبر (ص) فرمود: كسى كه پسرم حسين (ع) را بكشد، در جهنّم او را در ميان صندوق پر از آتش جاى مى دهند؟ و مگر نشنيده اى... 👴🏿 اخنس گفت: اين حرفها را تصديق نكن، دروغ است!! 👳🏻‍♂ گفتم: چگونه تصديق نكنم با اينكه پيامبر (ص) فرمود: لا كذبت و لا كذبت: نه دروغ گفته ام و نه به من دروغ گفته شده! 👴🏿اخنس گفت: مى گويند: پيامبر (ص) فرموده: قاتل حسين (ع)، عمر طولانى نمى كند، ولى قسم به جان تو من بيش از نود سال دارم، مگر مرا نمى شناسى؟ 👳🏻‍♂ گفتم: نه!! 👴🏿✋🏿 گفت: من اخنس بن زيد هستم، كه به فرمان عمر سعد اسب بر بدن حسين (ع) راندم و استخوانهاى او را درهم شكستم... ❤️‍🔥 سدىّ مى گويد: بسيار ناراحت شدم و قلبم از شدت اندوه، آتش گرفت، با خود مى گفتم بايد او را به هلاكت برسانم... 🪔 در اين انديشه بودم كه فتيله چراغ، ناموزون شد برخاستم آن را اصلاح كنم، اخنس گفت: 👴🏿 بنشين من اصلاح مى كنم، او به طول عمر و سلامتى وجود خود بسيار مغرور بود... 🔥 برخاست تا فتيله را اصلاح كند آتش فتيله به دست او رسيد و دستش را سوزانيد، هر چه دستش را به خاك ماليد، شعله اش خاموش نشد، و كم كم بازويش را فرا گرفت!! 👴🏿 عاجزانه به من گفت: مرا درياب، سوختم، گرچه با او دشمن بودم، آب آوردم و بر دست او ريختم ولى مفيد واقع نشد و همچنان بر شعله آن مى افزود، برخاست و خود را به نهر آب افكند، ولى آنچنان شعله ور در آتش ‍ بود كه وقتى درون آب مى رفت، شعله آتش از بالاى سر او زبانه مى كشيد، سوگند به خدا آن آتش فرو ننشست تا اخنس را مانند زغال سوزانيد، من به منظره بيچارگى و دريوزگى او نگاه مى كردم: ▪️«فواللّه الّذى لا اله الاّ هو لكم تطفا حتّى صارفحما و سار على وجه الماء»؛ ▪️سوگند به خدواند يكتا، شعله آتش خاموش نشد، تا اينكه به صورت ذغال در آمد و روى آب قرار گرفت. 📗 داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🌹مهمان 🦋 سیدالشهداء به دیدارمون میان! 🎙حجت الاسلام سید علی 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌤 🌇 غیبت او به خاطر ماست ▪️ما در اثر بی‌لیاقتی‌های امت اسلامی که شاید خودمان هم شریک باشیم، لیاقت حضور وجود مقدس ولی عصر (ارواحنا فداه) را نداریم. به فرمایش مرحوم خواجه طوسی(ره) «و غیبته منّا»؛ از ماست که محروم شدیم. از رفتاری که مسلمان‌ ها با ائمه اطهار کردند، مستحق چنین مجازاتی شدند. ▪️شاید ما هم اگر بودیم همین طور بودیم. درست است که حالا می ‌گوییم سر و جانم فدای ؛ اما در صحنه معلوم می ‌شود چه اندازه راست می‌ گوییم. ▪️به هر حال، با ضعف ‌هایی که مسلمان‌ ها داشتند، بی ‌وفایی ‌هایی که کردند، قدرناشناسی ‌هایی که نسبت به وجود مقدس ائمه اطهار(علیهم ‎السلام) کردند، مستحق این شدند که از حضور امام محروم شوند؛ اما هستند کسانی که امروز هم صادقانه آرزوی حکومت ایشان را دارند. هستند کسانی که روز را به شب نمی‌ آورند جز با یاد او، و شب را به روز نمی ‌آورند جز با یاد او. 🎙 (قدس سره) ۱۳۸۹/۰۲/۳۰ 🗓 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 و نشر دهید 🇮🇷 ما هم ایرانیم و هم مسلمان 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
▪️«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ». 📖 سوره اعراف، آیه ۹۶. 🏴 علیه السلام در آخرین خطبۀ روز عاشورا سخنانی بر زبان آورد که شاید برای اصحاب تازگی داشت. او از رجعت خود در آخرالزمان بعد از قیام قائم خبر داد. از فرود آمدن اهل آسمان که پایشان هرگز به زمین نرسیده و او را مدد خواهد رساند. از فتح هند و عرضۀ اسلام بر یهود و نصارا، از نزول برکات الهی و شکستن شاخه‌های درختان از بار میوه‌های تابستانی آن هم در فصل زمستان! و به اینجا که رسید این آیه را خواند. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 و نشر دهید 🔺 عراق ۲۰۱۴ VS عراق فعلی 🇮🇶 عراق شیعی در مسیر پیشرفت ❓ببینید حضور مداخلانه آمریکا برای عراق برکت بیشتری داشته یا حضور داوطلبانه زوار (ع) در این کشور؟ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
حادثه‏ اى عجيب از انتقال جنازه در عالم برزخ‏!! 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 🕌 سالهاى آغاز قرن سيزدهم بود، مرجع بزرگ تقليد آيت اللّه العظمى وحيد بهبهانى (ره) در كربلا سكونت داشت، و داراى حوزه درسى بود و شاگردان بسيارى داشت. (۱) ✋🏻 از شنيدنى‏ ها در اين عصر اينكه، يكى از شاگردان برجسته او به نام مولا محمد كاظم هزار جريبى نقل مى‏ كند: 💍 من در مجلس درس آيت آللّه وحيد بهبهانى در مجلس پائين صحن مقدس كربلا حضور داشتم، ناگاه مردى كه از زوار غريب بود، نزد آيت آللّه بهبهانى آمد و نشست و دست ايشان را بوسيد، و يك دستمال بسته كه در ميان آن طلاهاى زنانه بود نزد آيت آللّه بهبهانى نهاد و عرض كرد، اين طلاها را در هر جا كه صلاح ديديد، به مصرف برسانيد!! ❓آيت اللّه: اين طلاها از كجا به دست آمده، ماجرايش چيست؟ 🧔🏻‍♂ زائر غريب: اين طلاها، داستان عجيبى دارد: اگر اجازه بفرمائيد بيان كنم. ☝️🏻آيت آللّه: بيان كن. 🧔🏻‍♂✋🏻 زائر غريب: من از اهالى شيروان (يا دربند) هستم، به يكى از بلاد روسيه مسافرت كردم، و در آنجا تجارت و بازرگانى مى‏ نمودم، و ثروت كلانى به دست آوردم، در آنجا چشمم به دخترى زيبا افتاد، شيفته جمال او شدم و سرانجام از او خواستگارى كردم. 👩🏻 او گفت: من مسيحى هستم، و تو مسلمان، اگر تو مسيحى شوى، حاضرم با تو ازدواج كنم. ❤️‍🔥 بسيار غمگين شدم، حيران بودم كه چه كنم، كارم به جائى رسيد كه تجارت و شغلم را رها ساختم و آن چنان پريشان بودم كه نزديك بود هلاك گردم، سرانجام تصميم گرفتم به آن دختر اعلام كنم كه مسيحى شده‏ ام. ✝ نزد خانواده آن دختر رفتم و رسما مسيحى شدم، و از اسلام برائت جستم، و آنها پذيرفتند و سرانجام با آن دختر ازدواج نمودم. 🧔🏻‍♂ مدتى از اين ماجرا گذشت، ناگاه از عمل زشت خود، پشيمان شدم، و خود را سرزنش مى‏ كردم كه اين چه كارى بود كه نموده‏ ام، نه مى‏ توانستم به وطن باز گردم، و نه برايم ممكن بود كه به دستورهاى آئين مسيحيت عمل كنم. 🏴 در اين بحران، به ياد مصائب (عليه السلام) مى‏ افتادم و گريه مى‏ كردم و از اسلام چيزى جز حسين (عليه السلام) و رنجهاى او در راه اسلام، در قلبم جائى نداشت، زار زار مى‏ گريستم، همسرم با تعجب زياد از من مى‏پرسيد كه چرا گريه مى‏كنى؟ ✋🏻 من با توكل به خدا، حقيقت را به او گفتم: كه در مذهب اسلام باقى هستم، و گريه‏ ام به خاطر مصائب آقا امام حسين (عليه السلام) است. 👩🏻 همسرم همين كه نام شريف امام حسين (عليه السلام) را شنيد، نور اسلام در قلبش پرتو افكند و هماندم مسلمان شد، و با من در مورد مصائب آن حضرت مى‏ گريست. ☝️🏻روزى به او گفتم: بيا مخفيانه با هم به كربلا كنار قبر امام حسين(عليه السلام) برويم، تا در حرم آن حضرت، آشكارا اظهار اسلام كنى، او موافقت كرد، و با هم به فراهم كردن لوازم سفر، پرداختيم، در اين ميان او بيمار شد و در همان بيمارى از دنيا رفت!! ⚰ بستگان او جمع شدند و او را مطابق آئين مسيحيت همراه همه طلاها و زيورهائى كه داشت در قبرستان مسيحيان روسيه به خاك سپردند. ⛏ از فراق آن زن، بسيار محزون گشتم، تصميم گرفتم كه جسد او را از قبر بيرون آورده به شهرى ببرم و در قبرستان مسلمين دفن كنم، وقتى مخفيانه در دل شب، قبر را شكافتم، ديدم مردى با ريش تراشيده و سبيل كلفت، در آنجا مدفون است!! 🧔🏻‍♂ بسيار پريشان شده و تعجب كردم، در همان حال، خواب مرا فرا گرفت، در عالم خواب ديدم، شخصى به من مى‏ گويد: 🕌 شادمان باش كه فرشتگان (نقاله) جسد همسرت را به بردند و در آنجا در ميان صحن، طرف پائين پا، نزديك مناره كاشى، دفن كردند، و اين جسد را كه در اين قبر مى‏ بينى جسد فلان رباخوار است كه امروز او را در آنجا دفن كردند، و فرشتگان آن جسد را به اينجا آورده‏ اند، و زحمت حمل و نقل جنازه عيالت، از تو برداشته شد! 🐪🐫 بسيار خوشحال شدم و بى درنگ بار سفر بستم و به كربلا آمدم، و به توفيق الهى براى زيارت قبر شريف امام حسين (عليه السلام)، وارد حرم شدم، در آنجا از دربان صحن، پرسيدم، آيا فلان روز (نام همان روز دفن همسرم) را به زبان آوردم در پاى مناره كاشى چه كسى را دفن كرديد؟ ✋🏻 گفتند: فلان رباخوار را! 🧔🏻‍♂ من قصه خودم را براى آنها باز گو كردم، آنها همان قبر را شكافتند، من وارد قبر شدم، ديدم عيالم در ميان لحد خوابيده است، همان دم زيورهاى او را كه طبق مذهب نصارى، با او دفن شده بود، بيرون آوردم، و به حضور شما رسيدم و تقديم مى‏ كنم، تا در آنچه صلاح دانستيد به مصرف برسانيد!! 💍 آيت آللّه بهبهانى (ره) آنها را گرفت و در راه تامين زندگى فقراى كربلا، به مصرف رسانيد. (۲)
💚 طرفدار امام (رحمت الله علیه) 🌹 بسیاری از گناهکاران فقط به عشق (علیه السلام) توبه کرده اند و از همه بالاترشان که ما در زمان خودمان می شناسیم، طیب است. خدا رحمتش کند. 🎩 طیب، سرکرده داش های تهران بود. داش ها اخلاق خاصی دارند؛ خیلی در بند احکام ظاهری و مثلا نمازشان را درست بخوانند و گناه نکنند و این حرف ها نیستند. می گویند: «خیلی از کارها بود که ابایی نداشت انجام بدهد». 🔪 طیب، رئیس گروهی از این داش ها بود. هر چه او دستور می داد، آن ها عمل می کردند. می گفت بزنید، می زدند. 👌🏻او دو صفت ممتاز داشت؛ یکی عشق به امام حسین (علیه السلام)، یکی خدمت به مردم. 🍛 هر کسی کاری داشت، کوتاهی نمی کرد. از جمله هر روز، مثلا سر سفره اش، بیش از صد نفر غذا می خوردند. 🏴 دهه عاشورا که می شد، دسته طیب از همه دسته های تهران پر رونق تر بود. ✊🏻 در نهضت حضرت امام، او طرفدار امام (رحمت الله) بود. به واسطه طرفداری از آقای خمینی دستگیر شد. 🚓 به او گفتند: «اگر فقط بگویی که از آقای خمینی پول گرفتیم که علیه شاه شعار بدهیم، آزادت می کنیم». ✋🏻 گفت: «اینجا پای دین و پای سیدالشهدا است. من پولی نگرفتم. برای دینم گفتم. حالا هم حاضرم». 🩸اعدامش کردند... ❤️ چیزی که او را نگه داشت، علاقه به سیدالشهدا بود. 🎙آیت الله مصباح یزدی (قدس سره)، ۱۳۹۰/۰۱/۲۶ 🗓 ۱۱ آبان، سالروز تیرباران 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🕯 اقامه‌ عزا در خانه فاطمه عليهاالسلام براى امام حسين عليه السلام در زمان حیات 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 📚 در كتاب مفتاح الجنة از كتاب كنزالغرائب روايت شده است كه روزى حضرت فاطمه عليها السلام براى دو نور ديدگان خود حسن و حسين عليهما السلام جامه تازه دوخته و به آن دو بزرگواران پوشاند. و آن ها را به خدمت جد بزرگوارشان فرستاده بود، جناب رسول صلى الله عليه و آله فرزندان دلبند خود را به كنار گرفته و ايشان را مى بوسيد، ناگاه نظر انورش بر جامه امام حسين عليه السلام افتاد ديد كه، گريبان جامه او تنگ است و از شدت تنگى در گرداگرد گلوى مباركش خطى سرخ پديد آمده است، بر خاطر مباركش گران آمده فى الفور دكمه جامه اش را گشوده و جاى خط را بوسيد و به آن نگاه مى كرد و غمگين و دلگير مى شد در همان حال جبرئيل به حكم رب جليل رسيد. ⚜ بعد از سلام عرض كرد: يا رسول الله، اين خط گريبان جامه حسين را ديده تحمل نكردى و غمگين شدى روزى باشد كه با خنجر جاى همين خط را مى برند، و با تيغ كين گلوى نازنينش را قطع كرده سر انورش را از بدن جدا مى نمايند... 💧 پس آن جناب از شنيدن اين كلام جانسوز بر مظلومى حسين گريه نمود، و جبرئيل هم در گريه حضرت را موافقت كرد، و گريه سر داد در آن حال فاطمه زهرا عليهاالسلام داخل گرديده و ديد كه پدر بزرگوارش ‍ گريان و پريشان است، عرض كرد: ⁉️ يا ابتا ديده ات هرگز گريان مباد، پدر سبب گريه شما چيست؟! 🌹فرمود: اى فاطمه به تو مى گويم، به شرط آن كه صبر نمايى اينك جبرئيل از طرف پروردگار عالم خبر آورده است كه حسين در با تيغ اهل جفا شربت شهادت خواهد نوشيد، و اعضاى بدن مباركش به ضرب شمشير و تير و نيزه پاره پاره خواهد شد... 🌷 جناب فاطمه عليها السلام از شنيدن اين خبر خود را بر خاك افكنده عرض كرد: يا ابتا اين مصيبت در چه وقت مى شود؟ 🌹 فرمود: وقتى كه هيچ يك از من و تو و پدر و برادرش حاضر نمى شويم. 🌷 جناب فاطمه عليهاالسلام از شنيدن اين سخن چنين گريست كه صداى گريه اش از حرم رسول خدا صلى الله عليه و آله بلند شد، پس با ديده گريان عرض كرد: يا ابتا رخصت مرحمت فرما كه در حيات خودم تعزيه فرزند مظلومم را برپا كنم. 🌴 حضرت فرمود: آنچه كه خواهى بكن پس با دو ديده گريان داخل خانه شد، كه تعزيه حسين را برپا كند. 🏴 اول امر كرد كه در حجره ها پرده هاى سياه آويختند و در خانه صورت قبرى درست كردند، سياهى بر روى قبر كشيدند، اما به جهت اعلام زنان بنى هاشم فرستاده فرمود: 🌷 به زنان بنى هاشم از ما سلام برسان و بگو كه كه فاطمه دختر خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله مى گويد اى زنان بنى هاشم و اى قربا در زارى با من موافقت كنيد. 🏴 پس زنان بنى هاشم با نوحه و ناله و گريه و فغان وقتى رسيدند، ديدند كه فاطمه زهرا عليها اسلام گيسوان عنبرين خود را پريشان كرده و لباس سياه در بر كرده و خود را بر روى قبر افكنده و مى گريد، و مى گويد: ▪️اى شهيد مادر، واى غريب مادر تو را در صحراى كربلا تشنه شهيد مى كنند، زنان بنى هاشم اين حالت را كه ديدند، يكبار همگى مقنعه ها از سر كشيده خود را بر روى قبر انداخته واغريبا و وامظلوما و واحسينا گويان مشغول گريه شدند، چنانكه اهل بيت در شام شوم در خانه يزيد پليد عزادارى كردند. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. كشكول النور، ج ۲، ص ۷ به نقل از كتاب مفتاح الجنة. 📗 داستانهايي از انوار آسماني، ر- یوسفی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌹عنايت حضرت زهرا (س) 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 🕌 در زمان حكومت عبدالرحمن عارف، جابر حداد استاندار مستبد منبر و روضه‌خوانى را به زبان‌هاى غير عربى در حرم مطهر سيّدالشهداء (ع) منع كرد كه منجر به تعطيلى مجالس حسينى (ع) در حرم آن حضرت گرديد. 🪑 مرحوم آيت الله سيّد محمّد كاظم قزوينى در همان ايّام روز نيمه شعبان در مدرسه «هندى» در برابر جمعيت زيادى به منبر رفته، پس از سخنرانى پيرامون امام عصر (ع) با شهامتى ستودنى خطاب به استاندار كربلا گفت: 🎙«امام حسين (ع) متعلق به همه دنياست و بايد با همه زبان‌ها بر آن حضرت مرثيه خوانى كرد و سوگوارى نمود. امروزه ميليون‌ها نفر در شرق و غرب عالم، براى سيّدالشهداء (ع) مجالس عزا برپا مى‌كنند در حالى كه تو اقامه عزا، در كنار قبر شريفش را منع مى‌كنى! اين فرمان چيزى جز خدمت به استعمارگرانى كه از (ع) وحشت دارند، نيست. شما بايد اين قانون را لغو كنى قبل از اينكه غضب الهى و خشم مردم تو را فرا گيرد!» 📞 وقتى خبر اين سخنان به استاندار مغرور و مستبد مى‌رسد، ناراحت و عصبانى شده، فوراً حكم تبعيد ايشان را به كركوك صادر مى‌كند. 👥👥 با شنيدن اين خبر، مردم به عنوان اعتراض در مقابل استاندارى تجمّع مى‌كنند و خواستار لغو حكم تبعيد مى‌شوند. استاندار وحشت كرده، در جمع مردم ظاهر نمى‌شود حكم به قوّت خود باقى مى‌ماند و نظام بعثى او را به كركوك تبعيد مى‌نمايد. 👌🏻حال بقيه ماجرا را از زبان سيّد بشنويم: 🪟«در كركوك وارد مسافرخانه شدم. پنجره اتاق من رو به صحرا گشوده مى‌شد. 🌌 شب هنگام در حالى كه در تب شديدى مى‌سوختم، روبه روى پنجره ايستادم و با دلى شكسته خطاب به مادرم (س) عرضه داشتم: ✋🏻 «السلام عليك يا سيّدتى يا فاطمة الزهرا» تو خود خوب مى‌دانى كه مرا به خاطر دفاع از فرزند عزيزت «حسين (ع)» و سوگوارى در كنار قبر مطهّر او به اينجا تبعيد كرده‌اند. اگر عمل و دفاع من موجب رضايت شما مى‌باشد، لطف نموده، مرا از اين گرفتارى نجات دهيد!» 🌠 آن شب در رؤيايى راستين مادرم حضرت زهرا (س) را ديدم در حالى كه خندان و شادمان به سوى من مى‌آمد، با مهربانى و عطوفت، دو دست مباركش را به دو طرف صورتم نهاد و پيشانى‌ام را بوسيد. 🛌 ناگهان از خواب برخاستم و فهميدم كه صديقه طاهره (س) جهت نجات من و بازگشتم به كربلا شفاعت نموده است. 📃 فردا صبح خبر رسيد كه «طاهر يحيى» نخست وزير عراق به استاندار كربلا تلگراف زده و دستور لغو حكم تبعيد مرا صادر كرده است. 🔥 هنگامى كه خبر به جابر حداد رسيد، نمى‌دانست و نمى‌توانست كه از شدّت ناراحتى چه كند؟! زيرا او حكم تبعيد يك ساله مرا صادر كرده بود، در حالى كه تنها يك شب از اجراى آن حكم مى‌گذشت و به همين علّت استعفا كرد. 🕌 در پى شفاعت شفيعه محشر و تفسير كوثر، زهراى اطهر (س) علّامه قزوينى (ره) پيروزمندانه وارد كربلا شد و پس از مدتى به دنبال كودتايى، حكومت «عارف» سرنگون و جابر حداد نيز به اعدام محكوم شد. ☄ آرى «با آل على هر كه در افتاد ورافتاد». 🌟 حال كه سخن به اينجا رسيد، آوردن اين سخن نورانى از امام باقر (ع) در تأييد مطلب، سخت سازگار است. زيد شهيد فرمود: 🌹از برادرم امام باقر (ع) شنيدم كه او از پدرش امام سجّاد (ع) و او از پدرش امام حسين (ع) و او از پدرش على بن ابى طالب (ع) نقل كرد كه فرمود: من از رسول خدا (ص) شنيدم كه مى‌فرمودند: 🔅«نحن بنو عبدالمطلب ما عادانا بيت الّا وقد حزب ولا عاوانا كلبٌ الّا وقد جرب و من لم يصدّق فليجرّب؛ 🔅ما فرزندان عبدالمطلب هستيم كه هيچ خانه‌اى با ما دشمنى نكرد مگر آنكه ويران شد و هيچ سگى بر ما بانگ بر نياورد مگر آنكه بيمارى «گرى» گرفت. هر كس باور ندارد مى‌تواند بيازمايد». 🗞 ماهنامه موعود، مؤسسه فرهنگى هنرى موعود عصر، جلد ۱۱۰، صفحه ۷ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq