eitaa logo
پرتو اشراق
847 دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
15.4هزار ویدیو
63 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜ امام صادق علیه السلام: 🔅«هر چه مى خواهى براى خود دعا بخوان و (در دعا كردن) بكوش كه آن روز (روز ) روز دعا و درخواست است». 🔅«تخَيَّرْ لِنَفْسِكَ مِنَ اَلدُّعَاءِ مَا أَحْبَبْتَ وَ اِجْتَهِدْ فَإِنَّهُ (يَومَ عَرَفَة) يَوْمُ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَةٍ». 📚 الکافي، ج ۴، ص ۴۶۳. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💌 🤲🏻 یک آمادگی متفاوت برای دعای عرفه 🎙️ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🦋 ترسيمی از وصيت اسماعيل علیه السلام قهرمان صبر 🌷 اسماعيل تازه به رشد رسيده بود كه بقولى سيزده سال داشت، كم‏ كم هميارى باوفا و صديق براى پدر بود. 🌌 پدر در شب هشتم ذي‌الحجه در خواب ديد كه كسى به او مى‏ گويد بايد اسماعيل را در راه خدا قربان كنى، اين شب را از اين رو شب «ترويه» گويند، «لروية ابراهيم فيه فى منامه» زيرا ابراهيم، در اين شب در خواب ديده بود كه اسماعيلش را قربان كند. 🌌 شب بعد شب نهم نيز همين خواب را ديد، به روشنى اطمينان كامل يافت كه اين خواب، رحمانى و راست است و وسوسه‏ اى در كار نيست، اين شب را (شب شناخت) گفتند: «لمعرفته صحة منامه» زيرا ابراهيم درستى خوابش را دريافت. 🔪 ابراهيم تصميم گرفت، اسماعيل را قربان كند، وقتى اسماعيل را به قربانگاه برد و او را به زمين خواباند تا قربانش كند، اسماعيل اين وصيت هاى هفتگانه را كرد: 1⃣ دست و پايم را محكم ببند تا مبادا اضطراب كنم و با حركاتم فرمان خدا تأخير بيفتد. 2⃣ پيراهنم را از بدنم بيرون بياور تا خونم به آن نرسد، و شستنش براى شما زحمت باشد و مادرم آنرا ببيند و رنجيده خاطر گردد. 3⃣ پيراهن خودت را بر من بپوشان تا بوى تو از آن به مشامم رسد و جان دادن برايم آسان گردد. 4⃣ كارد را بر حلقومم سبك بگذار، تا مرگ را به آرامى احساس كنم. 5⃣ اگر ممكن است امشب نزد مادرم نرو تا مرا فراموش كند چرا كه دورى، از مهر و محبت مى‏ كاهد. 6⃣ سلامم را به مادرم برسان. 7⃣ پيراهنم را نزد او ببر تا به يادگار در نزد او باشد. 🌹 وقتى كه ابراهيم اسماعيل را اين چنين در يارى پدر بر انجام فرمان خدا، آماده ديد با قلبى پر از صفا و صميميت گفت: 🔅«نعم العون انت على امر الله»؛ 🔅تو نيكو بنده‏‌ى خدا در انجام فرمان او هستى. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. تفسير ابوالفتوح رازى، ج ۹، ص ۳۲۰ - ۳۲۴. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
16.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | دلنشین ❓چطور در روز عرفه زائر امام حسین (ع) باشیم؟ 🌹اول حسین(ع)... 🌨 ثواب عجیب زیارت امام حسین (ع) در روز عرفه در بیان (ره) 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن و پیشواز روز 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔺 🌙 اعمال شب و روز عرفه 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🦋 من در بر کشتی نجات آمده‌ام ⛲️ در ساحل چشمۀ حیات آمده‌ام ⛲️ تا زودتر از زود گناهم بخشند 🦋 قبل از عرفه در عرفات آمده‌ام 🖊 مرحوم سید رضا مؤید 🤲🏻 روز بر اهل توبه مبارک 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
حاج منصور ارضی - مناجات - @hajmansourarzi.mp3
6.99M
🎧 | دلنشین 🎶 من آن گناهکارای که به سوی تو دوان است 🎶 تویی آن بزرگواری که کریم و مهربان است 🎤 🌙 ویژهٔ روز و روز زیارتی امام حسین علیه السلام 📖 مراسم مناجات و قرائت دعای روز عرفه 🚩 حسینیه صنف لـباس فروشان 🗓 چهارشنبه ۷ تیر ماه ‌۱۴۰۲ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚜ پیامبر اسلام (ص): 🔅«خداوند در هیچ روزی به اندازه روز عرفه، بندگان خود را از آتش جهنم آزاد نمی‌کند». 📚 صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۰۷. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
📖 فایل PDF - دعای (چهار نوع قالب) 🤳🏻 لطفاً آنها را به دوستان خود نیز هدیه کنید تا در ثواب نشر آن سهیم باشید. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚠️ اثرگذاری و آسیب رساندن شیاطین و اجنه به کودکان 🔺 قسمت مهمی از دعای که چندان به آن توجه نشده! 📸 استوری جناب آقای 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌹 احترام شگفت انگیز امام زمان به زوار علیه السلام ⚜ مرحوم آيت اللّه حاج ميرزا محمّد على گلستانه اصفهانى در آن وقتى كه ساكن مشهد بودند براى يكى از علماء بزرگ مشهد نقل فرموده بودند كه، عموى من مرحوم آقاى سيد محمّد على كه از مردان صالح و بزرگوار بود نقل مي كرد، در اصفهان شخصى بود به نام جعفر نعلبند كه او حرفهاى غير متعارف، از قبيل آن كه من خدمت (عج) رسيده ام و طى الارض ‍ كرده ام مي زد و طبعاً با مردم هم كمتر تماس مي گرفت و گاهى مردم هم پشت سر او به خاطر آن كه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند، حرف مى زدند. 🌳 روزى به تخت فولاد اصفهان براى زيارت اهل قبور مي رفتم، در راه ديدم، آقا جعفر به آن طرف مي رود، من نزديك او رفتم و به او گفتم دوست دارى با هم راه برويم؟ 👳🏻‍♂ گفت: مانعى ندارد! 🧔🏻‍♂ در ضمن راه از او پرسيدم مردم درباره شما حرفهائى مى زنند آيا راست مى گويند كه تو خدمت امام زمان (ع) رسيده اى؟! 👌🏻 اول نمى خواست جواب مرا بدهد، لذا گفت آقا از اين حرفها بگذريم و با هم مسائل ديگرى را مطرح كنيم، من اصرار كردم و گفتم: من انشاءاللّه اهلم. 🐪🐫🐪 گفت: بيست و پنج سفر مشرف شده بودم تا آنكه در همين سفر بيست و پنجم شخصى كه اهل يزد بود در راه با من رفيق شد چند منزل كه با هم رفتيم، مريض شد و كم كم مرضش شدت كرد تا رسيديم به منزلى كه قافله به خاطر ناامن بودن راه دو روز در آن منزل ماند تا قافله ديگرى رسيد و با هم جمع شدند و حركت كردند و حال مريض هم رو به سختى گذاشته بود، وقتى قافله مى خواست حركت كند من ديدم به هيچ وجه نمى توان او را حركت داد لذا نزد او رفتم و به او گفتم: من مى روم و براى تو دعاء مي كنم كه خوب شوى و وقتى خواستم با او خدا حافظى كنم، ديدم گريه مى كند، من متحير شدم از طرفى روز نزديك بود و بيست و پنج سال همه ساله روز عرفه در كربلا بوده ام و از طرفى چگونه اين رفيق را در اين حال تنها بگذارم و بروم؟! 👳🏻‍♂ به هر حال نمى دانستم چه كنم او همينطور كه اشك مى ريخت به من گفت: ✋🏻 فلانى من تا يك ساعت ديگر مى ميرم اين يك ساعت را هم صبر كن، وقتى من مُردم هر چه دارم از خورجين و الاغ و ساير اشياء مال تو باشد، فقط جنازه مرا به كربلا برسان و مرا در آنجا دفن كن! ❤️‍🔥 من دلم سوخت و هر طور بود كنار او ماندم، تا او از دنيا رفت قافله هم براى من صبر نكرد و حركت نمود. 🏜 من جنازه او را به الاغش بستم و به طرف مقصد حركت كردم، از قافله اثرى جز گرد و غبارى نبود و من به آنها نرسيدم حدود يك فرسخ كه راه رفتم، هم خوف مرا گرفته بود و هم هر طور كه آن جنازه را به الاغ مى بستم، پس از آنكه يك مقدار راه مى رفت باز مى افتاد و به هيچ وجه روى الاغ آن جنازه قرار نمى گرفت. 👳🏻‍♂ بالاخره ديدم نمى توانم او را ببرم خيلى پريشان شدم ايستادم و به حضرت سيدالشهداء (ع) سلامى عرض كردم و با چشم گريان گفتم: ✋🏻 آقا من با اين زائر شما چه كنم؟ اگر او را در اين بيابان بگذارم مسئولم و اگر بخواهم بياورم مى بينيد كه نمى توانم درمانده ام و بى چاره شده ام!! 👥👥 ناگهان ديدم، چهار سوار كه يكى از آنها شخصيت بيشترى داشت پيدا شدند و آن بزرگوار به من گفت: جعفر با زائر ما چه مي كنى؟ ✋🏻 عرض كردم: آقا چه كنم؟ درمانده شده ام نمى دانم چه بكنم؟ 👥👤 در اين بين آن سه نفر پياده شدند، يكى از آنها نيزه اى در دست داشت با آن نيزه زد چشمه آبى ظاهر شد آن ميّت را غسل دادند و آن آقا جلو ايستاد، و بقيّه كنار او ايستادند و بر او نماز خواندند و بعد او را سه نفرى برداشتند و محكم به الاغ بستند و ناپديد شدند!! 🐫🐪 من حركت كردم با آنكه معمولى راه مى رفتم ديدم به قافله اى رسيدم كه آنها قبل از قافله ما حركت كرده بودند، از آنها عبور كردم پس از چند لحظه باز قافله اى را ديدم، كه آنها قبل از اين قافله حركت كرده بودند از آنها هم عبور كردم بعد از چند لحظه ديگر به پل سفيد كه نزديك كربلا است رسيدم و سپس وارد كربلا شدم و خودم از اين سرعت سير تعجب مى كردم. {۱}