پرتو اشراق
🌹 چگونگی ورود حضرت فاطمه زهرا (س) به بهشت در روز محشر
🌷 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
📗 مرحوم شوشتري در كتاب «الخصائص الحسينيه» كيفيت آمدن حضرت زهرا عليهاالسلام را با به صحرای محشر با استفاده و تلفيق چندين حديث بيان نموده كه ما خلاصهي آن را نقل مي كنيم:
🦋 در آن روز حضرت فاطمه عليهاالسلام به كيفيت مخصوصي وارد محشر مي شود، كه بر برش حلهي كرامت است، و به روي آن هزار حلهي بهشتي است، و بالاي سرش قبه اي از نور الهي است، كه ظاهرش از باطنش پيدا، و باطنش هويداست.
👑 و بر سرش تاجي است از نور كه هفتاد ركن دارد، و بر ناقه اي سوار است از ناقه هاي بهشت، كه مهارش بدست جبرئيل است، و فرياد مي كند:
✋🏻 «چشمهاي خود را بپوشيد كه اينك دختر خاتم انبياء عبور مي نمايد».
🌳 از جانب بهشت دوازده هزار حورالعين به استقبالش مي آيند كه از براي احدي استقبال ننموده اند و نخواهند نمود، و به استقبال او مي آيد مريم دختر عمران با هفتاد هزار حوريه، و خديجه با هفتاد هزار ملك، و حوا و آسيه با هفتاد هزار حوريه، آنگاه منبري از نور برايش نصب نمايند. رختهاي خون آلود و پيراهن غرقه بخون حسين عليه السلام با آن مكرمه است.
🌹پس عرض مي كند: خدايا، مي خواهم ببينم حسن و حسين را...
🩸پس مصور شود از براي او حسين عليه السلام، بحالتي كه سر در بدن ندارد، و خون از رگهاي او جاري است.
🥀 چون آن حالت را ببيند، نعره اي زند، و خود را از ناقه به زير اندازد، و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ملائكه همه نعره زنند.
🌷 در خبر است كه حسين عليه السلام خود بيايد، در حالتي كه سرش را در كف دست گرفته، و چون فاطمه (عليهاالسلام) او را ببيند، نعره اي زند كه تمام اهل محشر به گريه درآيند، پس پيراهن حسين عليه السلام را در دست گيرد و عرض كند:
▪️«خدايا، اين پيراهن فرزند من است، يعني ببين چگونه از ضرب شمشير و نيزه، سوراخ سوراخ است، يا اينكه خدايا، اين پيراهن را هم بر بدنش نگذاردند، و او را برهنه روي زمين انداختند». (۱)
🌋 پس خداي بزرگ به خشم آيد و به آتشي كه نامش هبهب است - و در آن هزار سال دميده اند تا سياه شده و هيچگونه آسايشي در آن نيست و اندوه از آن جدا نشود - فرمان دهد كه قاتلين حسين را اگر چه از حاملين قرآن باشند بربايد، پس آن آتش همه ي آنها را در كام خود گيرد... [۲]
🌺 آنگاه فاطمه سوار ناقه شده داخل بهشت مي شود، در حاليكه ملائكه او را مشايعت مي كنند و فرزندانش در جلو روي، و دوستانش در طرف راست و چپ او هستند. [۳]
📚 پی نوشت ها:
۱. اشک روان بر امير کاروان، ۲۸۷ تا ۲۸۹.
۲. بحارالانوار: ۲۲۲:۴۳ ح ۸، عقاب الأعمال: ۲۵۸ ح ۵.
۳. امالي مفيد: ۱۳۰ م ۱۵ ح ۶، بحارالانوار: ۲۲۴:۴۳ ح ۱۱.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | #نماهنگ
🌟 اقدام بینظیر یک خانم
❓چگونه دفن شبانه موجب تحقیر دشمن شد؟
🎙برشی از سخنرانی حجت الاسلام راجی به مناسبت سالروز شهادت #حضرت_زهرا سلام الله علیها
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#ایام_فاطمیه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
🌠 بخشش پيراهن در شب عروسى
📜 سند شفاعتی که همراه حضرت زهرا دفن شد!
🌹 على (عليه السلام) از زهرا (سلام الله عليها) زمان رحلت پرسيد: در اين دستمال بسته چيست؟
💚 آن را گشود، ديد پارچه اى ابريشمى و سبز است و در آن پارچه كاغذ سفيدى است كه بر روى آن چيزهايى نوشته شده و نور از آن مى درخشد، فرمود:
▪️اى ابوالحسن! هنگامى كه پدرم مرا به همسرى تو در آورد، در شب عروسى دو پيراهن داشتم؛ يكى نو و ديگرى كهنه و وصله دار.
📿 سر نماز بودم كه كسى در زد و سائلى از پشت در مى گفت: اى خاندان نبوت و معدن خير و جوانمردى! مردم عادت دارند كه براى خوردن به منازل عروسى بروند، چون براى عموم مردم غذا آماده است. اگر شما پيراهن كهنه اى داريد، من نيازمند آن مى باشم؛ زيرا مردى فقيرم. اى خاندان حضرت محمد! فقير شما برهنه است!
🌄 من پيراهن نو خود را برداشته و به او دادم و لباس كهنه را پوشيدم. صبح كه با لباس كهنه در حضور تو بودم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بر من وارد شد و فرمود:
❓دخترم مگر تو لباس نداشتى، چرا آن را نپوشيدى؟
🌷 گفتم: اى پدر! آن را به سائلى صدقه دادم!
🌺 فرمود: بسيار كار خوبى كردى، اگر به خاطر شوهرت لباس نو را خودت مى پوشيدى و لباس كهنه را صدقه مى دادى، در هر دو حالت توفيق شامل تو مى شد.
🌷عرض كردم: اى رسول خدا! به تو هدايت يافته و به تو اقتدا كرديم؛ هنگامى كه با مادرم خديجه ازدواج كردى، هر آنچه را كه به تو داده بود، در راه خدا انفاق كردى تا حدى كه سائلى به تو رسيد و تو پيراهن خود را به او دادى و حصير بر خود پوشيدى. جبرئيل نازل شد اين آيه را آورد:
🔅«و لاتبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا». (۱)
💧رسول خدا (صلى الله عليه و آله) گريست و مرا به سينه اش چسباند، جبرئيل نازل شده و گفت:
▪️«خداوند سلام رسانده و مى فرمايد:
✨به فاطمه سلام برسان و به او بگو، هر چه مى خواهى طلب كن و اگر هر آنچه در آسمان و زمين است بخواهى به تو داده خواهد شد. به او بشارت بده كه من او را دوست مى دارم. به من فرمود: دخترم! پروردگارت به تو سلام رسانده، مى گويد: هر آنچه مى خواهى طلب كن».
🌷 عرض كردم: پدرجان! لذت خدمتگزارى او مرا از سؤال كردن از او باز داشته است، من نيازى جز نگاه كردن به چهره بزرگوارانه او در بهشت برين ندارم».
🌺 فرمود: دخترم! دستهايت را بالا بياور. من دستهايم را بالا بردم و حضرت نيز دستهايش را بالا برده، گفت:
🤲🏻 خداوندا! امتم را ببخشاى، و من آمين مى گفتم.
⚜ جبرئيل پيامى از سوى خداوند متعال آورد كه خداوند مى فرمايد: من آن عده از گنهكاران امت تو را كه در دلشان محبت فاطمه و مادرش و شوهرش و فرزندانش را داشته باشند، بخشودم».
🌹 فرمود: «من در اين باره سندى مى خواهم»
💚🤍 خداوند به جبرئيل دستور داد ديبايى سبز و ديبايى سپيد بياورد كه بر روى آن نوشته شده است: «كتب ربكم على نفسه الرحمة». (۲)
📜 جبرئيل و ميكائيل و حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر آن گواهى داده و امضا كردند.
🌺 حضرت فرمود: «دخترم اين نوشته در اين بسته است، روز وفاتت كه رسيد، وصيت كن در قبرت بگذارند. روز قيامت كه مردم سر از قبر بر دارند و گناهكاران مسلم و حتمى شدند و آنان را به سوى دوزخ بكشانند، اين امانت را تسليم من كن تا آنچه را خداوند بر من و تو ارزانى داشته، از خداوند بخواهم، تو و پدرت براى جهانيان رحمت هستيد».
📚 پی نوشت ها:
۱. سوره اسراء، آيه ۲۹: «خيلى دستهايت را نگشاى كه بعد سرزنش شده و حسرت زده بنشينى».
۲- سوره انعام، آيه ۵۴: «پروردگارت بر خويشتن رحمت و بخشش را واجب كرده است».
📗 ۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (س)، عباس عزيزى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#سیـره_اهـل_بیـٺ
#بانـوے_همـیـشہ
#داستان_کوتاه
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#روایت
پرتو اشراق
🌼 يك سبد عطر پونه، هديهى بُغضهايت
🕯 اين گونه فاطمه جهان را بدرود مى گويد، جهانى لَبالب از درد و رنج. در اين لحظه، رنجهاى فاطمه پايان مى يابد. به «خانه ى آرامش» پر مى كشد با روحى پاك و سپيد.
🌌 پَرى آسمانى به ميهن خويش باز مى گردد، به آسمان.
🌴 مويه و شيون در مدينه طنين مى افكنَد.
🌒 مغضوبين فاطمه، بى خبر هستند. زهرا خواسته بود شبانه دفنش كنند. تا در انديشه ى نسلها پرسشى تاريخى حك شود.
⏳با گذشت زمان، پرسش از آرامگاه زهرا، پرسشى جاودانه و محكوميت آنانى است كه تمامى حقوق وى را مصادره كرده اند.
❓چه كسى مى تواند بگويد بانوان جهان در كجا مى توانند آرامگاه بانوى بانوان جهان را زيارت كنند؟ يكى مى گويد در خانه اش به خاك سپرده شد.
❤️ ديگران مى گويند در «بقيع» جاى گرفته است. آنچه آشكار است آن كه فاطمه در دلِ تاريخ و شيفتگان خود جاى دارد، آنهايى كه گفتند:
▪️«پروردگار ما اللَّه است و سپس پايدارى ورزيدند». (۱)
📜 بر بالينش تكه اى نبشته يافتند:
▪️به نام خداوند مهربان اين چيزى است كه فاطمه، دختر رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) سفارش مى كند: او گواهى مى دهد كه معبودى جز الله نيست و اين كه محمد بنده و فرستاده ى او و بهشت و دوزخ حق است و رستاخيز بى ترديد خواهد آمد و پروردگار از گور، خفتگان را برخواهد انگيخت.
▪️اى على! من فاطمه دختر محمد هستم. يزدان مرا به ازدواج تو درآورد تا در اين جهان و در آن جهان براى تو باشم. تو به من، از ديگران شايسته ترى.
▪️مرا غسل ده، خوشبو ساز، كفن كن و بر من نماز بگزار. شبانه ام به خاك بسپار، در حالى كه كسى نفهمد. تا روز رستاخير تو را به خدا مى سپارم».
🥀 پردهى زندگى فاطمه عليهماالسلام فرو مى افتد و شوهر، از فرزندان اندوهگينتر است، گويى بار ديگر رسول خدا چشم از جهان فروبسته است.
🏴 امانت، به صاحبش برگشته است. اينك، اندوه ابدى خواهد بود. شبها بى پايان.
❤️🔥 آه اى سَرور انسانها «دخترت همه چيز را برايت بازگو خواهد كرد»، همه رنجها و دردها را.
🌹 على به محبوبش بدرود مى گويد:
- فرجام هر دوستى، جدايى است.
🕋 فاطمه، گوهر آسمانهاست. دختر محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم، بينيانگذار شكوه اسلام. مادر مهدى، كه در واپسين زمان آشكار خواهد شد تا شكوه را به اسلام برگرداند، مردى كه سرور هستى- آخرين پيام آور- فرمود:
- مهدى از تبار فاطمه است.
🌕 فاطمه، زهرا [زهرا در لغت به معناى «درخشنده» و «سپيدرو» است] خواهد ماند، مَهپاره اى در زمين براى زمينيان و ستاره اى در آسمان براى آسمانيان.
🌟 فاطمه، ستاره اى فروزان است تا آن گاه كه زمين به سختى درهم كوبيده شود. و فرمان پروردگارت برسد و فرشتگان صف در صف درآيند، در آن روز جهنم را حاضر آرند، در آن روز انسان متذكّر مى شود، اما چه فايده كه اين تذكّر به حال او سودى ندارد. مى گويد:
▪️«اى كاش براى زندگى (زوال ناپذير) چيزى از پيش فرستاده بودم. (۲)
🦋 در آن روز زهرا بر اشترى از نور با هفتاد هزار حوريه اى كه او را در برگرفته اند آشكار مى شود و سروشى مى گويد: «چشمانتان را ببنديد تا فاطمه از صراط بگذرد.
🌺 فاطمه، نخستين كسى است كه بر پدرش در بهشت وارد مى شود
📖 و معناى آيه آشكار مى گردد: «اى روح با اطمينان، خشنود و پسنديده به سوى پروردگارت بازگرد، و در زمره ى بندگان من وارد شو، و در بهشت قدم بگذار. (۳)
▪️«و در آن روز دين باوران به يارى خدا شادمان خواهند شد». (۴)
🌹 از فاطمه در بستر تاريخ، تصويرى درخشان و فروزان در ذهنها خواهد ماند.
⏳ قرنها نابود مى شوند و فاطمه مى ماند.
🌹 سالها ذوب مى شوند و زهرا مى درخشد، شكوه فاطمه ريشه در زمين ندارد.
🌍 فاطمه، حوريه اى بود كه در زمين زيست، معجزه اى آسمانى، آسمانى كه مريم را برگزيد تا «مسيح» را پديد آورد، فاطمه را برگزيد تا يازده ستاره به جهان هديه دهد.
🥀 گُل پيكرى رنجور، رخسارى تابنده، هاله اى از نور آسمانى و با چشمانى درشت، لبريز از اندوه انسان، و مژگانى گرانبار از اشگ، و دلى پاك بسانِ شبنم، و آزرمى همانند بنفشه اى خوشبو، اين فاطمه است، بانويى كه قرنها، برابر گامهايش چنان ذوب مى شوند كه دانه هاى نمك در سواحل درياى ژرف.
🌟 فاطمه مى ماند و مى درخشد، تا زمانى كه «پاكى» مفهومى دارد، گُل خوشبوست و آسمان بر زمين سايه مى افكنَد.
🌕 بر وجدان آدمى مى تابد، نه چون دختر محمد صلى اللَّه عليه و آله است، و نه به خاطر آن كه همسر على عليه السلام است، و نه چون مادر حسن عليه السلام و حسين عليه السلام است، چون «فاطمه» است.
📚 پی نوشت ها:
۱. قرآن كريم، سوره فصّلت، آيه ۳۰.
۲. سوره فجر، آيات ۲۱ - ۲۴.
۳. سوره فجر، آيه هاى ۲۷ - ۳۰
۴. سوره روم، آيه هاى ۴ و ۵.
📗 يك آسمان پروانه، کمال السيد، ترجمه: حسين سيدي
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#بانـوے_همـیـشہ
#داستان_کوتاه
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#روایت
پرتو اشراق
❓چرا به زيارت مادرم نرفتى؟
⚜ مرحوم حاج عبدالرسول على الصفار، تاجر معروف، و رئيس غرفه تجارت بغداد، نقل كرد:
🕋 در حدود سالهاى ۱۳۲۹ شمسى به خانه خدا و زيارت پيامبر (صلى الله عليه وآله) و اهل بيت گراميش (صلوات الله عليهم اجمعين) مشرف شدم، رفقاى ما در اين سفر يكى سيد هادى مگوطر از سادات محترم، از روساى عشاير فرات، و از مردان انقلابى بود و ديگرى شيخ عبدالعباس آل فرعون، رئيس عشاير آل فتله، كه يكى از بزرگترين و ريشه دارترين عشاير فرات اوسط در عراق مى باشند.
🕌 براى تشرف به زيارت قبر پاك پيامبر بزرگ (صلى الله عليه وآله) و قبور اهل بيت پاكش (صلوات الله عليهم اجمعين)، وارد مدينه منوره شديم و چند روز در آن خاك پاك اقامه گزيديم.
🌄 عصر يكى از روزها طبق عادت معمول قصد زيارت قبور پاك ائمه (عليهم السلام) در بقيع را كرديم. بعد از پايان مراسم زيارت، به زيارت قبور منتسبين به اهل بيت (عليهم السلام) و بعضى از اصحاب و ياران گرامى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) پرداختيم تا به قبر فاطمه، دختر مزاحم كلابيه يعنى حضرت #ام_البنین مادر حضرت عباس (عليه السلام) رسيديم...
👥 به عبدالعباس آل فرعون گفتم:
✋🏻 بيا، تا اين بانوى معظم ام البنين مادر حضرت عباس (عليه السلام) را نيز زيارت كنيم، ولى او يك مرتبه با كمال بى اعتنايى گفت:
⁉️ بيا برويم و بگذريم، مى خواهى كه ما مردان اين رقعه زنان را زيارت كنيم؟!!
👤 اين را گفته، ما را ترك كرد و از بقيع خارج شد و من و سيد هادى مگوطر در غياب وى به زيارت آن بانو پرداختيم.
🚪زيارت تمام شد و به خانه رفتيم. شب من و عبدالعباس با هم در يك اتاق مى خوابيديم.
🛏 روز بعد هنگام سپيده دم كه از خواب بيدار شدم، عبدالعباس را در رختخوابش نيافتم، قدرى منتظرش ماندم و با خودم گفتم: شايد به حمام رفته باشد ولى انتظار من طولانى شد و او باز نگشت.
🛌 نگران وى شدم، رفيق ديگرم، سيد هادى مگوطر، را از خواب بيدار كردم و به او گفتم: رخت ها و لوازم عبدالعباس اينجاست، ولى خودش نيست. او هم خبرى نداشت و به تدريج اضطراب و نگرانى ما بيشتر شد!!
🗯 نهايتا انديشيديم كه برخيزيم و به دنبال او بگرديم و با خود گفتيم كجا بايد دنبال او برويم، چگونه بايد به جستجوى او برخيزيم و از كه بپرسيم و تحقيق كنيم؟!
🚪بعد از مدت كوتاهى ناگهان درب باز شد عبدالعباس وارد اتاق شد، در حالى كه شديداً متاثر بود و چشمانش از شدت گريه سرخ شده بود!!
👥 به او گفتيم: خير است انشاء الله كجا بودى و تو را چه شده و اين حالتى است كه در تو مشاهده مى كنيم؟!
👤 گفت: رهايم كنيد تا كمى استراحت كنم، برايتان تعريف خواهم كرد.
⌚️پس از آن كه استراحت كرد گفت:
☝️🏻يادتان مى آيد كه عصر ديروز با تكبر و بى اعتنايى بدون زيارت قبر ام البنين عليه السلام از بقيع خارج شدم؟
👥 گفتيم: بله به خوبى آن را به ياد مى آوريم، حركت زننده اى بود.
🕌 گفت: قبل از سپيده دم در عالم رويا خود را در صحن حضرت ابوالفضل العباس (عليه السلام) در كربلا يافتم. مردم داخل حرم شريف مى شدند دسته دسته براى زيارت ابوالفضل العباس عليه السلام سعى كردم كه همراه با مردم داخل حرم شريف شوم، مانع دخول من شدند.
⁉️ متعجب شدم و سؤال كردم چه كسى مانع من مى شود و براى چه اجازه دخول به من نمى دهند؟!
✋🏻 نگهبان گفت: در واقع، آقايم اباالفضل العباس (عليه السلام) به من دستور داده است مانع ورود تو شوم.
⁉️"به نگهبان گفتم: آخر براى چه؟!
✋🏻 گفت: نمى دانم، و خلاصه هر چه كوشش و سعى نمودم اجازه ورود به من داده نشد.
🤲🏻 با وجود آن كه مى دانيد من به ندرت گريه مى كنم ناچارا به توسل و گريه زارى پرداختم، تا اين كه خسته شدم چون ديدم اين كار فايده اى ندارد، اين بار به نگهبان متوسل شدم، و التماس كردم كه به نزد آقايم ابوالفضل العباس (عليه السلام) برود و علت منع من از ورود به حرم را از ايشان سوال نمايد.
☝️🏻نگهبان رفت و برگشت و گفت: آقايم به تو مى گويد كه چرا از زيارت قبر مادرم سرپيچى كردى و به او بى اعتنايى نمودى؟ به همين دليل من به تو اجازه دخول به حرم خويش را نمى دهم، تا اين كه به زيارت او بروى!!
🛏 از هول اين رويا، مضطرب و از خواب بيدار شدم و با سرعت براى زيارت قبر پاك ام البنين (عليه السلام) و عذرخواهى از او بابت برخورد زشتى كه از من نسبت به ايشان سر زده بود به بقيع رفتم تا از من نزد پسرش شفاعت نمايد. آرى به بقيع رفتم و الان نيز از نزد او بر مى گردم.
📗 چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس (ع)، جلد دوم، على ربانى خلخالى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#وفات_حضرت_ام_البنین
#بانـوے_همـیـشہ
#داستان_کوتاه
#کرامات
پرتو اشراق
🌸 منصورهى آسمان
🌹پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود:
🔅»نور فاطمه قبل از خلقت زمين و آسمان آفريده شده است».
👥👤 بعضى از مردم عرض كردند: يا نبى الله، پس او انسيه نيست؟
🌹 فرمود: «فاطمه حوراء انسيه است».
👥👤 گفتند: يا نبى الله، چگونه او حوراء انسيه است؟
🌹فرمود: «خداوند عزوجل او را قبل از خلقت آدم از نور خود آفريد آنگاه كه ارواح بودند. وقتى خداوند عزوجل آدم را آفريد، نور او بر آدم عرضه شد».
👥👤 گفتند: يا نبى الله، فاطمه كجا بود؟
🌹 فرمود: «زير ساق عرش در حقّه اى بود».
👥👤 گفتند: يا نبى الله، طعام او چه بود؟
🌹فرمود: «تسبيح و تقديس و تهليل و تحميد. وقتى خداوند عزوجل آدم را آفريد، و مرا از صلب او خارج كرد، و خواست فاطمه را از صلب من خارج كند، او را در بهشت در سيبى قرار داد، و جبرئيل آن سيب را براى من آورد و گفت:
⚜ «السلام عليك و رحمه الله و بركاته يا محمد».
🌹گفتم: «و عليك السلام و رحمه الله».
⚜ حبيبم جبرئيل گفت: «يا محمد، پروردگارت سلام مى رساند».
🌹گفتم: «سلام از اوست و به سوى او باز مى گردد».
🍎 گفت: يا محمد، اين سيبى است از بهشت كه خداوند عزوجل به تو اهدا كرده است. آن را گرفتم و به سينه ام چسبانيدم».
⚜ گفت: «يا محمد، خداى عزوجل مى فرمايد: آن را ميل كن».
🍎 من آن را شكافتم، و نور تابانى ديدم و ترسيدم.
⚜ گفت: «يا محمد، چرا نمى خورى؟ بخور و نترس كه اين نور منصوره در آسمان و فاطمه در زمين است».
🌹گفتم: «حبيبم جبرئيل، براى چه در آسمان منصوره و در زمين فاطمه است؟»
⚜ گفت: «در زمين فاطمه نامگذارى شده براى آنكه شيعيانش از آتش جهنم جدا شده و دشمنانش از محبت او جدا شده اند. و در آسمان منصوره است بخاطر قول خداوند عزوجل كه:
✨«آن روز مؤمنان به نصر و يارى خداوند خوشحال مى شوند كه هر كس را بخواهد يارى مى كند»، يعنى نصر و يارى فاطمه براى دوستانش». (۱)
📚 پی نوشت:
۱. الموسوعه الكبرى عن فاطمه الزهراء عليهاالسلام: ج ۱، المطاف الاول، ح ۱۳، از معانى الاخبار و تفسير برهان و نزهه الابرار و تراجم اعلام النساء والدمعه الساكبه.
📗 اما دخترم فاطمه، مناقب و مصائب حضرت زهرا (عليها السلام) از زبان پيامبر اکرم (ص)، ب. ام نرجس
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#حضرت_زهرا
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
💖 گفتگو با مادر در رحم
☀️ روزى از روزها حضرت خديجه (عليهاالسلام) از پيامبر (صلى الله عليه و آله) خواست تا به بعضى از ميوه هاى بهشت دارالسلام نظر كند.
🍎🍏 جبرئيل دو سيب خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله) آورد و گفت: يا محمد، خدائى كه براى هر چيز قدر و اندازه قرار داده به تو مى گويد:
🔅يكى از اين سيب ها را تو ميل كن، و ديگرى را به خديجه بده تا ميل كند. من از شما دو نفر فاطمه زهرا را مى آفرينم.
🍎 آنچه جبرئيل امين دستور داده بود پيامبر (صلى الله عليه و آله) انجام داد.
🌕 وقتى كفار از پيامبر (صلى الله عليه و آله) خواستند كه شكافتن ماه را به آنان نشان دهد، در حالي كه حمل فاطمه براى خديجه ظاهر شده بود.
🌹خديجه از اين سخن كفار ناراحت شد و گفت: «نااميد باد كسى كه محمد را تكذيب كند. او بهترين رسول و نبى است».
💖 در اين حال فاطمه (عليهاالسلام) از شكم خديجه (عليهاالسلام) صدا زد:
🔅«مادر جان، محزون و ناراحت نباش و هراس مكن كه خداوند همراه پدرم است». (۱)
📚 پی نوشت:
۱. فاطمه الزهراء (عليهاالسلام) بهجه قلب المصطفى (صلى الله عليه و آله)، ص ۴۵، از روض الفائق.
📗 اما دخترم فاطمه، مناقب و مصائب حضرت زهرا (عليها السلام) از زبان پيامبر اکرم (ص)، ب. ام نرجس
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#میلاد_حضرت_زهرا
#بانـوے_همـیـشہ
#حضرت_زهرا
#داستان_کوتاه
#کرامات
#روایت
💖 روایت سلمان فارسی از علاقه شديد پیامبر (ص) به فاطمه (س)
🌷 سلمان فارسی مىگويد:
⁉️ يكى از زنان پيغمبر (ص) از آن حضرت سؤال كرد: علت چيست كه فاطمه (س) را اين قدر دوست مىدارى؟ در حالى كه هيچ يك از اهل بيت خود را اين قدر دوست نمىدارى؟!
🌹 رسول خدا (ص) فرمود:
🌳 وقتى به «معراج» رفتم، جبرئيل مرا به «درخت طوبى»نزديك كرد، و من از ميوه آن خوردم، آنگاه با دست خود به كتف من كشيد و گفت:
🔅«اى محمد! خداوند متعال، به تو مژده مىدهد كه از «خديجه دختر خويلد» همسر خويش داراى دخترى به نام «فاطمه (سلام الله علیها)» مىگردى».
🌍 پس از هبوط به زمين، آميزش با خديجه (س) حاصل شد، و سپس فاطمه (س)چشم به جهان گشود، از آن تاريخ تاكنون هر وقت من مشتاق بهشت مىشوم، نزديك فاطمه (س) مىروم، و بوى بهشت را از دخترم احساس مىكنم، فاطمه (س) حوراء انسيه است. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. نفس الرحمن، ص ۴۰۰، تفسير فرات كوفى، ص ۷۳.
📗 سلمان فارسى استاندار مداين، احمد صادقى اردستانى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#حضرت_زهرا
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
📚 تاریخ نامه
🌹چند فراز از تاریخ زندگی #حضرت_ام_کلثوم دختر امیرالمؤمنین و صدیقه کبری سلام الله علیهم
🏴 ۲۹ جمادی الثانی سالروز وفات حضرت ام کلثوم سلام الله علیها
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
🌹 مدح دختر امیرالمؤمنین، زینب کبری (علیهما السلام)، از لسان دختر امام جواد (علیهما السلام)
🌷 امام حسن عسکری (علیه السلام)، به امام حسین (علیه السلام) تأسی کرده است.
🌴 احمد بن ابراهیم گفته که در سال دویست و شصت و دو به خدمت حکیمه دختر امام جواد و خواهر امام هادی علیهماالسلام رسیدم و از پشت پرده با ایشان صحبت کردم.
✋🏻 از دین او سؤال کردم، ایشان هم امامان خود را برای من نام بردند و [در آخر] گفت:
🌹 پسر امام حسن است [حجة بن الحسن علیهماالسلام]
✋🏻 به ایشان عرض کردم: جانم به فدای شما! آیا شما خودتان ایشان را زیارت کردهاید یا این خبر را از دیگری شنیدهاید؟
🌹 حکیمه خاتون فرمود: خبرش از ابیمحمّد علیه السلام است [امام حسن عسکری خبر داده] که به مادر خود [در خصوص تولد حضرت حجّت] نامه نوشتند.
❓آنگاه از حکیمه پرسیدم: این فرزند الان کجا هستند؟
🌹 گفتند: مخفی است و از جایگاهش کسی خبر ندارد.
✋🏻 راوی میگوید آنگاه از حکیمه خاتون پرسیدم: پس شیعه به چه کسی پناه ببرد؟
🌹 گفت: جده ایشان و مادر امام حسن عسکری علیه السلام.
⁉️ [با تعجب] پرسیدم: پیروی کنم از کسی که وصیت کردند به یک بانویی؟! (یعنی امام من بانویی باشد؟)
🌹 حکیمه خاتون فرمود: «به حسین بن علی علیهماالسلام اقتدا کن که به خواهر خود زینب علیهاالسلام وصیت کردند، و هرچه که از علوم زین العابدین علیه السلام بروز میکرد، آن را به حضرت زینب علیهاالسلام نسبت میدادند، برای آنکه پوششی باشد بر امام سجاد علیهالسلام، بعد گفتند:
▪️شما که اهل اخبار و روایات هستید، آیا شما روایت نکردید که میراث نهمین [امام] از اولاد حسین علیه السلام در حال حیاتش تقسیم میشود؟ [یعنی #امام_زمان برای اینکه دشمن به ایشان دسترسی پیدا نکنند میراث خود را تقسیم کردند تا دشمن گمان کند ایشان در قید حیات نیستند].
📚 الغیبة، طوسی رحمه الله، ص ۲۳۰.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#حضرت_زینب
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
🌟 کراماتی از حضرت #فاطمه_معصومه (س) - {۱۴}
⚜ مرحوم حاجى نورى (رضوان اللَّه عليه) داستانى را نقل مى كنند كه چون در زمان خودشان و در نزديكى محلّ اقامت ايشان واقع شده و گويا صاحب جريان را مى شناخته اند، داستانى ارزشمند است.
🎙ايشان مى گويند:
💧در ايّامى كه ما در كاظمين اقامت داشتيم و مجاور بوديم، در بغداد يك مرد نصرانى بود به نام يعقوب كه دچار بيمارى استسقاء شد و هر چه مراجعه به اطباء كرد نفعى نداد و بيمارى او شدت يافت، چنان رنجور و لاغر گرديد كه از راه رفتن عاجز شد.
🙏🏻او خود مى گويد: پيوسته مى گفتم خدايا، يا شفايم ده يا مرگم را برسان.
🛌 تا اينكه شبى همچنان كه روى تختخواب، خوابيده بودم، خواب ديدم سيد جليل، نورانى و بلند قامتى نزد من آمده و تخت مرا حركت داد و گفت:
🔅«اگر شفا مى خواهى بايد به شهر كاظمين بروى و زيارت كنى كه از اين بيمارى رها شوى!»
🛏 از خواب بيدار شدم و جريان خواب را براى مادرم نقل كردم.
✝ او كه نصرانى بود گفت: اين خواب شيطانى است و رفت صليب و زنّار آورد و به گردنم آويخت.
🛌 من دوباره خواب رفتم و در عالم رؤيا بانويى با جلالت و پوشيده را ديدم كه آمد و تخت مرا حركت داد و فرمود:
🌹«برخيز، چه آنكه صبح طالع شد. مگر پدرم به تو نفرمود به زيارتش بروى تا تو را شفا دهد؟!»
✋🏻 عرض كردم: پدر شما كيست؟
🌹 فرمود: امام موسى بن جعفر عليه السّلام
✋🏻 گفتم: تو كيستى؟
🌹 فرمود: «اَنَا الْمَعْصُومَة اُخْتُ الرّضا عليه السّلام»؛ «منم معصومه، خواهر رضا عليه السّلام»
❤️ من بيدار شدم و متحيّر بودم كه چه كار كنم و كجا بروم. پس در قلبم افتاد كه به خانه سيّد محترم، سيد راضى بغدادى كه ساكن در محله رواق بغداد است، بروم.
🧑🏻 به راه افتادم تا به خانه او رسيدم. در را كوبيدم.
❓او گفت: كيستى؟
🧑🏻 گفتم: در را باز كن، چون صداى مرا شنيد، دخترش را صدا زد كه در را باز كن كه يك نصرانى است و مى خواهد مسلمان شود!!
🧑🏻 من وارد شدم و گفتم از كجا دانستيد كه نصرانى مى خواهد مسلمان شود؟
☝️🏻گفت: جدّم حضرت كاظم عليه السّلام در خواب به من خبر دادند.
🚌 بعد مرا به كاظمين و به خانه عالم جليل شيخ عبدالحسين تهرانى برد و داستان را به ايشان عرض كردم.
🕌 به دستور او مرا به حرم مطهّر بردند و دور ضريح طواف دادند، ولى اثرى از براى من ظاهر نشد. چون بيرون آمدم و مختصر زمانى گذشت دچار تشنگى شدم. آب آشاميدم. در آن وقت حالم دگرگون شد و به زمين افتادم و آن وقت بود كه احساس كردم كه بارگرانى چون كوه بر پشتم بود و برداشته شد و ورم بدنم از بين رفت و به كلى كسالت و دردم مرتفع گرديد.
🚌 به بغداد برگشتم. بستگانم كه از جريان اطّلاع پيداكردند ناراحت شدند.
👈🏻 مادرم گفت: خدا رويت را سياه كند. كافر شدى؟
🧑🏻 گفتم: از بيمارى چيزى مى بينى؟
🩸او گفت: اين از سحر است و بالاخره مرا زدند، اذيت كردند و خون آلود نمودند و گفتند: تو از دين ما خارج شده اى!!
🕌 من به كاظمين برگشتم و خدمت شيخ عبدالحسين تهرانى رفتم و او اسلام و شهادتين را به من تلقين كرد و مسلمان شدم و چون خطر، مرا تهديد مى كرد، او مخفيانه مرا به كربلا فرستاد و چون زيارت كردم و برگشتم مرا با مرد صالحى از اهل اصطهبانات به بلاد عجم فرستاد و يكسال در آن قريه - اصطهبانات - از توابع شيراز ماندم و بعد به عتبات برگشتم...
⚜ مرحوم محدث نورى مى گويد: و باز به محل هجرت خود برگشت و در آنجا همسر گرفت و مشغول به قرائت مصائب حضرت امام حسين عليه السّلام شد و الآن در آنجاست و اهل و اولادى دارد... (۱)
📚 پی نوشت:
۱. نورى، ميرزا حسين، دارالسلام فى الرؤيا و المنام، ج ۲، ص ۱۶۹ - ۱۷۱، با تلخيص.
📗 بانوي ملكوت، آية الله على اكبر كريمى جهرمى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#حضرت_معصومه
#بانـوے_همـیـشہ
#داستان_کوتاه
#کرامات
🩸 پس از فاجعه #عاشورا، پیرزنی عصا به نزد اُسرای #کربلا آمد، چشم او به زینب کبری (صلوات الله علیها) افتاد عرضه داشت از کجا هستید؟
🌹 فرمود: از اسيران کربلا!
❓پرسید: از کدام شهرید؟
🌹فرمود: مدینه الرسول (صلی اللّه علیه وآله)
❓پرسید: از کدام طايفه هستید؟
🌹فرمود: از بنی هاشم!
✋🏻 عرضه داشت من و شوهرم در زمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در کوفه (حتماً مدینه بوده که نساخ اشتباه نوشتند) آمدیم، شوهرم فقیر بود از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پولی طلب کرد...
🌷فرمود: ای فرزندم حسین، قرض این فقیر را بده...
🌴 با حسین او (صلوات الله علیه) رفتیم به در خانه فاطمه زهرا (صلوات الله علیها)، دیدم فاطمه زهرا (صلوات الله علیها) به دخترکی کوچک که زینب (صلوات الله علیها) نام داشت، فرمود:
▪️گردنبند خود را بده به این فقیر!
⚜ آن دختر چنین کرد، به برکت آن گردنبند تاکنون فقیر نشده ام، به من بگو آیا زینب کبری صلوات الله علیها به سلامت است؟
💔 یک مرتبه ام کلثوم صلوات الله علیها به گریه درآمد فرمود: آن زینب که تو می گویی همین زن است که با او صحبت می کنی.
📔 منبع: مقتل خطی جامع المجالس، ص۷۵ م اول
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
#حضرت_زینب
#بانـوے_همـیـشہ
#سیـره_اهـل_بیـٺ
پرتو اشراق
🔥 مروری بر جنایات این زیاد ملعون در کوفه نسبت به اهل بیت امام حسین (علیهم السلام) و پاسخ کوبنده ولی جانسوز زینب کبری (سلام الله علیها)
📚 شیخ صدوق (ره) به سندش روایت میکند:
🏰 حاجبِ ابن زياد (لعنت الله) گوید: چون سر حسين عليه السلام را براى ابن زياد آوردند، دستور داد آن را در طشتى طلا برابرش نهادند و با چوب دستى به دندانهايش ميزد!!! و ميگفت: زود پير شدى اى اباعبداللّه!!
👳🏼♂✋🏻 مردى از حاضران گفت: من رسول خدا را ديدم كه جاى چوب دستى تو را مي بوسيد!
🔥 جواب گفت: امروز به تلافی روز بدر است؛ سپس دستور داد على بن الحسین را به زنجير كشيدند و با زنها و اسيران به زندان بردند و من همراهشان بودم. به هر كوچه رسيديم، از زن و مرد پر بود و همه سيلى به رخ ميزدند و ميگريستند؛ آنها را به زندان افكندند و درب به روى آنها بستند.
🏰 سپس ابن زياد لعنت الله، على بن الحسين و زنان را با رأس مطهر حسين علیه السلام احضار كرد و زينب دختر على علیهاالسلام با آنها بود.
🔥 ابن زياد گفت حمد خدایی را كه شما را رسوا كرد و احاديث شما را دروغ از آب درآورد!!!
🌹 زينب (عليها السلام) فرمود:
▪️«حمد خدایی را كه ما را به محمد (ص) گرامى داشت و به خوبى پاكيزه كرد، همانا فاسق رسوا شود و فاجر دروغ گويد».
🔥 ابن زیاد گفت: خدا با شما خاندان چه كرد؟!
🌹زینب عليهاالسلام فرمود:
▪️«سرنوشت آنها شهادت بود و به آرامگاه خود برآمدند و محققا خداوند متعال تو را با آنها روبرو كند و نزد او محاكمه شويد».
🗡 ابن زياد خشم كرد و قصد كُشتن زينب عليها السلام را نمود و عمرو بن حريث او را آرام ساخت.
🌹حضرت زينب فرمود:
▪️«آنچه از ما كُشتى تو را بس است، مردان ما را كُشتى و ريشه ما را كَندى و حريم ما را مباح شمردى و زنان ما را اسير كردى با كودكان ما، اگر مقصودت خنک شدن دلت بود تو را كافى است!»
⛓ابن زياد دستور داد آنها را باز به زندان بردند و مژده كشتن حسين علیه السلام را به اطراف نوشت و دستور داد اسيران را با رأس به شام برند.
🌌 جمعى كه با آنان رفته بودند، گفتند: شبها نوحه جن را تا صبح برای آنان مي شنيدند...
📓 أمالی مجلس ۳۳، ح ٣.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#کربلا
#محرم
#روایت
#عاشورا
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
🔥 نفرین ام کلثوم در حق مردم بعلبک
🌘 امروز ۲۸ #محرم سال ۶۱ هجری قمری است. بنابر برخی روایات امروز کاروان اسرا به شهر بعلبک رسید.
📜 چون اهل بیت رسول خدا (صلى الله علیه و آله) را به بعلبك نزدیك كردند، به حاكم بعلبك نوشتند كه: اینك سرهاى خوارج و اهل بیت ایشان است كه به درگاه یزید حمل مى دهند، علف و آذوقه مهیا كن و به استقبال ما بیا.
🥁 حاكم بعلبك فرمان داد تا جاى آسایش و آرامش از بهر ایشان مهیا ساختند و از سویق و سكر و دیگر مشروبات و ماكولات فراهم آوردند و دف ها بنواختند و پرچمها برافراختند و در بوق ها بدمیدند و آن كافران را استقبال كردند و به شهر در آوردند.
🌹 در این وقت #ام_كلثوم علیه السلام فرمود: نام این بلند چیست؟
✋🏻 گفتند: بعلبك!
🌹 فقالت: اباد الله تعالى خضرائهم و لا اعذب الله شرابهم و لا رفع الله ایدى الظلمه عنهم؛
▪️آن مخدره در حق آنها نفرین كرد كه خداى تعالى نابود كند وسعت معیشت شما را و خوشگوار نگرداند آب شما را و دست ظالمان را از سر شما كوتاه نكند».
✍🏻 و ابومخنف گوید: اگر همه دنیا را عدالت و رفاه فرا گیرد، در بعلبك جز آثار ظلم و بیچارگى چیز دیگر نیست.
📗 ستاره درخشان شام حضرت رقیه دختر امام حسین (ع)، حجة الاسلام آقاى حاج شیخ على ربانى خلخالى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#امام_حسین
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
🦋 مدینه، شام، کربلا، همه جا دشت بلای «بنت الحسین» هاست.
🌴 کربلا:
☀️ ماجرای نیمروز سکینه های حرم، آن وداع تلخ روز واقعه. و حسین که به زیر باران چشمان سکینه می سراید:
▪️سَيَطُولُ بَعْدِي يَا سُكَيْنَةُ فَاعْلَمِي؛ مِنْكِ اَلْبُكَاءُ إِذَا اَلْحَمَامُ دَهَانِي
▪️لاَ تُحْرِقِي قَلْبِي بِدَمْعِكِ حَسْرَةً؛ مَا دَامَ مِنِّي اَلرُّوحُ فِي جُثْمَانِي
▪️وَ إِذَا قُتِلْتُ فَأَنْتِ أَوْلَى بِالَّذِي ؛ تَأْتِينَهُ يَا خَيْرَةَ اَلنِّسْوَانِ [۱]
▪️ای سکینه! بدان که بعد از من گریه زیادی در پیش خواهی داشت.
▪️تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان.
▪️ای بهترین زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو برای گریه سزاوارتری.
🚩 به وقت شام:
🐪🐪 کاروان اسیران آل محمد، رستاخیز سرها و قلب شکسته اسیرها، چشمان بی حیا و دوباره قصه معصومیت از دست رفته بنت الحسین ها؛ خدایا مبادا!
👳🏼♂جوانمردی از راه می رسد.
❓بانو شما کیستید؟
🌹سکینه دختر حسین!
👳🏼♂✋🏻 من سهل بن سعد هستم که جدت را دیده و سخن او را شنیدهام. آیا از من کاری ساخته است؟
🌹«ای سهل اگر برای تو ممکن است بگو تا این سرها را از اطراف ما دور کنند تا مردم به تماشای این سرها مشغول شده کمتر به حرم رسول خدا(ص) نگاه کنند». [۲]
🌴 اینک مدینه:
🌷 یادش بخیر، حسین(ع) می فرمود: «به جانت سوگند! خانهای را که سکینه و رباب در آن باشند دوست دارم». [۳]
🏴 خانه همان خانه مهر است. اما بدون حسین. شام، مدینه، کربلا... همه جا دشت بلای «بنت الحسین» هاست.
📚 پی نوشت ها:
۱. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۱۰۹.
۲. خوارزمی، مقتل الحسین علیهالسلام، ۱۴۱۸ ق، ص ۶۰- ۶۱.
۳. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج ۱۱ ص ۵۲۰
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#کربلا
#عاشورا
#روایت
#داستانک
#حضرت_سکینه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
💞 ازدواج فرخنده
⏳روزها گذشت. پيامبر جوانى برومند شد و پيشه شبانى شايسته كسى به سن و سال او نبود.
🐪 از اين رو به بازرگانى روى آورد. او نيز مانند ديگر تجّار مكّه كه مالى از خديجه، زن ثروتمند مكى، مىگرفتند و با آن به تجارت مىپرداختند و سود حاصل از آن را ميان خود و خديجه تقسيم مىكردند، مالى از خديجه گرفت و به تجارت پرداخت.
🐪🐫🐪 هنگامى كه محمد صلى الله عليه وآله با مال خديجه به تجارت روى آورد، كاروانتجارى او موفقترين كاروانهايى شد كه تا آن وقت با مال خديجه تجارتكرده بودند.
🌟 در اين سفرهاى تجارى، معجزات فراوانى از پيامبر صادر شده بود كه چون آنها را براى خديجه بازگو كردند، وى به ازدواج با محمّد تمايلفراوان پيدا كرد.
💕 پيامبر پيشنهاد خديجه را پذيرفت و عمويش، ابوطالب نيز با اين پيوند موافقت كرد. اين پيوند فرخنده در بيست و پنجمين سال از زندگى آن حضرت، صورت پذيرفت. اين پيوند تحولات اجتماعى بزرگى در زندگى پيامبر پديد آورد. زيرا از اين پس پيامبر تنها صاحبِ خانه و فرزند نبود، بلكه علاوه بر اينها ثروتى سرشار و فراوان نيز به دست مىآورد. پيامبر از خديجه صاحب شش فرزند به نامهاى زينب، ام كلثوم،فاطمه، رقيّه، قاسم و طاهر شد.
💖 بهترين پيوندها
🌹در واقع اين پيوند مناسبترين ازدواج صدر اسلام به شمار مىرود. #حضرت_خدیجه با اين ازدواج عنوان سرور بانوان جهان و مادر بزرگ مسلمانان را به خود اختصاص داد و با اشرف مخلوقات جهان ازدواج كرد.
💎 پيامبر نيز با ازدواج با خديجه از مواهب و مزاياى ويژهاى برخوردارشد. خديجه نخستين كسى بود كه به دعوت پيامبر پاسخ گفت و او را يارى داد و مال و جاه و فكر خود را در راه رسالت مقدّس پيامبر و گسترش آنهديه كرد. از اين رو پيامبر همواره و تا واپسين دم حياتش به نيكويى از خديجه ياد مىكرد.
📔 هدايتگران راه نور، زندگانى پيامبر گرامى حضرت محمّد مصطفى صلى الله عليه وآله
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
🕌 حرم حضرت معصومه (علیها السلام) تجليگاه مرقد حضرت زهرا (سلام الله علیها)
⚜ مرجع عظيم الشأن مرحوم #آيت_الله_العظمي_مرعشي_نجفی (ره) فرمود:
🎙پدرم مرحوم آيت الله علامه سيد محمود مرعشي (ره) كه در نجف اشرف مي زيست، بسيار علاقمند بود كه به طريقي، محل قبر شريف جده اش حضرت زهرا (س) را بيابد، براي اين مقصود، ختم مجربي (يعني يكي از دعاهايي كه استجابت آن به تجربه رسيده كه با تكرار آن با حضور قلب و خلوص و شرايط ديگر، موجب رسيدن به مقصود است) انتخاب نمود، چهل شب به آن مداومت كرد، تا شايد از طريقي به محل مرقد شريف #حضرت_زهرا (س) آگاه گردد.
🌌 شب چهلم بعد از انجام ختم و توسل فراوان، به بستر خواب رفت، در عالم خواب به محضر امام باقر(ع) (يا امام صادق) رسيد، امام به او فرمود:
▪️«عَلَيْكَ بِكَريمَهِ اَهْلِ الْبَيْتِ»؛ به دامن كريمه اهل بيت(س) چنگ بزن.
💭 ايشان تصور كرد منظور امام (ع) از اين جمله، حضرت زهرا(س) است، عرض كرد:
✋🏻 آري قربانت گردم، من نيز ختم را براي همين گرفتم كه محل شريف قبر آن حضرت را دقيق تر بدانم و زيارتش كنم.
🌹 امام (ع) فرمود: منظور من قبر شريف #حضرت_معصومه (س) در قم است... سپس افزود:
▪️به خاطر مصالحي، خداوند اراده نموده كه قبر حضرت زهرا(س) براي هميشه براي همگان مخفي باشد، از اين رو قبر حضرت معصومه(س) را تجليگاه قبر شريف حضرت زهرا(س) قرار داده است، اگر قرار بود قبر حضرت آشكار باشد همان شكوه و عظمت مرقد حضرت زهرا(س) را خداوند براي قبر حضرت معصومه(س) قرار داده است.
🕌 مرحوم آيه الله سيد محمود مرعشي، وقتي كه از خواب برخاست، تصمصم گرفت كه به قصد زيارت حضرت معصومه(س) به قم مهاجرات كند. او بي درنگ با همه اعضاي خانواده اش از نجف اشرف، عازم قم شد و به زيارت مرقد مطهر حضرت معصومه(ع) پرداخت. (۱)
🕯آن مرحوم، سرانجام به نجف بازگشت و در سال ۱۳۳۸ هـ . ق در آنجا در گذشت، ولي فرزند برومندش آيه الله العظمي سيد شهاب الدين نجفي مرعشي به قم آمد و در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه(س) مي زيست تا اينكه پس از ۶۶ سال درس و بحث و خدمات فقهي، فرهنگي، سياسي و اجتماعي بسيار، در هشتم صفر سال ۱۴۱۱ هـ . ق (مطابق با ۱۷ شهريور ۱۳۶۹ شمسي) در سن ۹۶ سالگي در قم به ملكوت اعلي پيوست، مرقد شريفش در جنب كتابخانه عظيم و بي نظيرش، در قم در خيابان آيه الله مرعشي (اِرُم سابق) قرار گرفته است.
📖 اين فراز عجيب و استثنايي نيز بيانگر ورق ديگري از مقام با عظمت حضرت معصومه(س) است كه گويي آينه تمام نماي وجود مبارك جده اش حضرت زهرا(س) است، كه مرقدش در اين رؤياي صادقانه همچون مرقد حضرت زهرا(س) داراي همان شكوه و جلال معنوي شده است.
✍🏻 با توجه به اينكه مرجع تقليد اين رؤيا را از پدر مجتهدش نقل مي كند، و خواب ديدن امام معصوم(ع)، دليل بر صدق آن خواب است.
📚 پی نوشت:
۱. اقتباس از كتاب ارزشمند كريمة اهل بيت(س)، ص ۴۳ تا ۴۵ ـ ماجراي فوق را مرحوم آيت الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي به طور مكرر براي افراد مختلف نقل كرده است.
يكي از شاگردان آيه الله نجفي مي گفت: ايشان در درس خود مي فرمود: علت آمدن من به قم، همين مطلب بود، پدرم، چهل شب در حرم حضرت علي(ع) بيتوته نمود، شبي علي(ع) (در حال مكاشفه) به پدرم فرمود: سيد محمود چه مي خواهي؟
پدرم عرض مي كند: قبر حضرت فاطمه زهرا(س) كجا است تا زيارت كنم، حضرت علي(ع) مي فرمايد: من كه نمي توانم برخلاف وصيت آن حضرت، قبر او را معلوم كنم.
پدرم عرض كرد: پس من در هنگام زيارت او چه كنم؟
حضرت علي(ع) فرمود: خداوند مقام و شكوه حضرت فاطمه(س) را (دراين مورد) به حضرت معصومه (س) داده است. هر كس مي خواهد زيارت حضرت فاطمه(س) را درك كند، به زيارت حضرت فاطمه معصومه(س) برود.
📗 حضرت معصومه (س) فاطمه (س) دوم، محمد محمدى اشتهاردى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#کرامات
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
#حـلقـہ_عشـاق
پرتو اشراق
🕌 امام رضا علیه السلام تشریف ندارند!
🤲🏻 حکایت درخواست آقای نخودکی قدس سره از امام رضا علیه السلام
💰 مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی (قدس سره) یک برادری داشتند که در اصفهان تاجر بود و در دوران طلبگی خیلی کمک مادی به ایشان می کردند.
🛌 برادر ایشان در اصفهان مریض بودند و وصیت کرده بود که بعد از وفاتش او را قم دفن کنند.
📞 به آشیخ حسنعلی (قدس سره) خبر رسید که برادر شما از دنیا رفت و در قم دفنش کردند.
🌌 ...شب اول قبر ایشان بود؛ مرحوم آشیخ حسنعلی (قدس سره) حرم مشرف می شوند و به حضرت رضا علیه السلام عرض می کنند:
✋🏻 آقا شما می دانید این برادر خیلی به من حق داشته و من غیر از اینکه توان ادای حقوقش را ندارم این جا هم هیچ کاری از دست من بر نمی آید من مشهدم و او قم دفن شده به ذهنم رسید که بیایم از شما یک خواهشی بکنم!
🌠 ...خواهش من این است که آقا امشب شما به قم تشریف ببرید و سفارش برادر من را به خواهرتان #حضرت_معصومه (علیهاالسلام) بکنید. ایشان میزبان برادر من هستند و هر چه شما از او بخواهید حتماً عمل خواهند کرد.
🌄 صبح اول وقت یکی از شاگردان ایشان به ملاقات آشیخ حسنعلی (قدس سره) می آید و می گوید: من دیشب خواب عجیبی دیدم!
❓ایشان می پرسند خوابت چه بوده؟
🕌 می گوید: من دیشب خواب دیدم که برای زیارت به حرم رفتم؛ خادم ها گفتند:
👮🏻♂ #امام_رضا (علیه السلام) تشریف ندارند.
⁉️ گفتم: اینجا حرم امام رضا (علیه السلام) است چگونه تشریف ندارند؟ یعنی چه؟!
👮🏻♂ ...گفتند: ایشان یک سفری به قم کردند!
⁉️ گفتم: چه بوده؟ چگونه سفری است که ما از زیارتشان محروم می شویم؟!
✋🏻 می گویند: جریان این بوده که برادر آشیخ حسنعلی (قدس سره) امشب در قم دفن شدند، امام رضا (علیه السلام) به قم تشریف بردند سفارش برادر آشیخ حسنعلی (قدس سره) را به خواهرش حضرت معصومه (سلام الله علیها) بکند.
🕌 ...آشیخ حسنعلی (قدس سره) این خواب را از ایشان می شنود. خیلی دل شکسته و متأثر می شود برای عذرخواهی بار دیگر به حرم مشرف می شوند.
🎙بیانات آیت الله مصباح یزدی (قدس سره)
۱۳۹۹/۰۶/۰۴ 🗓
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#ڪریمه_اهل_بیٺ
#بانـوے_همـیـشہ
#داستان_کوتاه
#کرامات
پرتو اشراق
🤲🏻 نتيجه توسل به حضرت زينب (سلام الله علیها)
📚 مرحوم حجّت الاسلام سيد علي نقى فيض الاسلام كه ترجمه او بر نهج البلاغه، و صحيفه سجاديه و قرآن، او را در محافل علمى و در همه جاى كشور، معروف و مشهور نموده است، به سال ۱۳۲۴ هجرى قمرى در سده (خمينى شهر) اصفهان متولد شد، و بسال ۱۴۰۵ هجرى قمرى ۲۴ ارديبهشت ۱۳۶۴ شمسى) در سن ۸۱ سالگى دار دنيا را وداع گفت، و در قطعه ۱۸ بهشت زهراء رديف ۱۰۳ قبر شماره ۵ به خاك سپرده شد.
📚 وى داراى عمر بابركت بود و كتابهاى بسيار و ارزنده اى از خود به يارگار گذاشت.
📗 از جمله كتابهاى او، كتابى است به نام «خاتون دو سرا» كه ترجمه كتاب سيدتناالمعصومة زينب الكبرى (سلام الله علیها) مى باشد.
📖 وى در مقدمه اين كتاب، مطلبى را درباره انگيزه نگارش اين كتاب نوشت كه خلاصه اش اين است:
🛌 به مرضى گرفتار شدم، كه طول كشيد و مداواى پزشكان مؤثر نشد، براى طلب شفا، همراه خانواده به كربلا رفتم، و بيماريم بيشتر شد به نجف اشرف رفتم، همچنان بيمارى مرا سخت در فشار قرار داده است، تا اينكه روزى در نجف اشرف يكى از دوستان كه از زائران بود مرا با عده اى از علماء به خانه خود دعوت كرد، به خانه او رفتيم، در آن مجلس، يكى از علما فرمود:
✋🏻 پدرم مى گفت هرگاه حاجت و خواسته اى دارى، خداوند متعال را سه بار به نام #حضرت_زينب كبرى (س) بخوان كه بدون شك، خداوند خواسته ات را روا مى سازد.
🤲🏻 من هم سه بار خداوند را به مقام زينب كبرى (س) خواندم و شفايم را از خداوند خواستم، به علاوه نذر كردم كه اگر سلامتى خود را باز يابم، كتابى در شرح زندگى حضرت زينب (ع) بنويسم، سپاس خداى را كه پس از مدت كوتاهى شفا يافتم و سپس با يادآورى يكى از دخترانم به نذر خود وفا كرده و اين كتاب (خاتون دو سرا) را نوشتم.
✍🏻 مرحوم فيض السلام اين كتاب را شب يكشنبه ۲۵ صفر ۱۳۹۵ هجرى قمرى شروع كرده و غروب روز جمعه ۱۵ جمادى الاولى همان سال به پايان رساند.
🌹 به اين ترتيب با توسل به پيشگاه شيرزن كربلا حضرت زينب (س) نتيجه گرفت و به نذر خود وفا كرد.
📗 داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#میلاد_حضرت_زینب
#بانـوے_همـیـشہ
#حـلقـہ_عشـاق
#داستان_کوتاه
#کرامات
پرتو اشراق
🌹امانت دارى ام سلمه
📜 موقعى كه مولا على عليه السلام تصميم گرفت كه به عراق براى اقامت برود، نامه ها وصيتنامه خود را به ( #ام_سلمه ) سپرد، و هنگامى كه امام حسن عليه السلام به مدينه برگشت آنها را به وى برگردانيد.
🐫🐪 وقتى كه امام حسين عليه السلام عازم عراق شد، نامه و وصيت خود را به ام سلمه سپرد و فرمود:
☝️🏻هرگاه بزرگترين فرزندم آمد و اينها را مطالبه كرد به او بده.
🩸پس از شهادت امام حسين عليه السلام امام سجاد به مدينه بازگشت و سپرده ها را به وى برگردانيد. (۱)
🧔🏻 (عمر پسر ام سلمه) مى گويد: مادرم گفت:
🌤 روزى پيامبر (صلى الله عليه و آله) با على عليه السلام به خانه من تشريف آورد و پوست گوسفندى طلب كرد؛ در پوست مطالبى نوشت و به من داد و فرمود:
📜 هر كه با اين نشانه ها از تو اين امانت را طلب كرد به وى بسپار.
⏳روزگارى گذشت و پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رحلت كردند تا زمان خلافت اميرالمؤ منين كسى طلب اين امانت را نكرد، تا روزى كه مردم با على عليه السلام بيعت كردند.
👥🧔🏻👥 من (پسر ام سلمه) در ميان جمعيت روز بيعت نشستم پس از آنكه على عليه السلام از منبر فرود آمد مرا ديد و فرمود:
👈🏻 برو از مادرت اجازه بگير، مى خواهم او را ملاقات كنم...
🧔🏻 من نزد مادرم رفتم و جريان را گفتم...
☝️🏻مادرم گفت: منتظر چنين روزى بودم.
🌹امام وارد شد و فرمود: ام سلمه آن امانت را با اين نشانه ها به من بده!!
👣 مادرم برخواست از ميان صندوقى، صندوق كوچكى بيرون آورد و آن امانت را به وى سپرد، سپس به من گفت:
☝️🏻فرزندم دست از على عليه السلام بر مدار كه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله امامى جز او سراغ ندارم. (۲)
📚 پی نوشت ها:
۱- سفينة البحار ماده (سلم).
۲- پيغمبر و ياران ۱/۲۷۵ - بحارالانوار ۶/۹۴۲.
📗 يكصد موضوع ۵۰۰ داستان، سيد على اكبر صداقت
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روابت
#اُسوه_ها
#امام_علی
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
#فضائل_مولا_علی
#زنان_برجسته_اسلام
🔥 جنایات مغیرة بن شعبه (لعنة الله عليه) در شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🌹امام مجتبی علیه السلام به مغیره فرمودند:
👈🏻 «و امّا تو اى مغيرة بن شعبه، تو دشمن خدا، و تارك قرآن، و تكذيب كننده رسول خدايى، تو مرتكب زنا شده و مستوجب حدّ رجم (سنگسار شدن) می باشى، و بر اين گناهت افرادى عدول صالح پرهيزگار گواهى دادند، پس رجم تو به تأخير افتاد، و حقّ به باطل دفع، و راستى به دروغ و كذب ردّ شد، و اين بخاطر آن است كه خداوند برايت عذابى دردناك مهيّا فرموده است، و خوارى در دنيا، و رسوايى عذاب آخرت بدتر است!
▪️و تو همان هستى كه فاطمه دخت گرامى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را ضربه زدى تا آنجا كه خون آلود شده و فرزند در شكمش را سقط كرد، اين كارت از سر خوار ساختن رسول خدا و مخالفت با امر او ، و هتك حرمت او بود، حال اينكه رسول خدا به فاطمه فرموده بود: «تو بانوى زنان بهشتى هستى»، و خداوند خود تو را راهى آتش نموده است، و وبال آنچه بر زبان جارى ساختى متوجّه خودت خواهد ساخت...!»
📚 الإحتجاج الطبرسي، ج ۱، ص ۲۷۷.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#حضرت_محسن
#بانـوے_همـیـشہ
#داستان_کوتاه
#امام_حسن
#فاطمیه
#روایت
پرتو اشراق
🕯 اقامه عزا در خانه فاطمه عليهاالسلام براى امام حسين عليه السلام در زمان حیات
🌷 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
📚 در كتاب مفتاح الجنة از كتاب كنزالغرائب روايت شده است كه روزى حضرت فاطمه عليها السلام براى دو نور ديدگان خود حسن و حسين عليهما السلام جامه تازه دوخته و به آن دو بزرگواران پوشاند. و آن ها را به خدمت جد بزرگوارشان فرستاده بود، جناب رسول صلى الله عليه و آله فرزندان دلبند خود را به كنار گرفته و ايشان را مى بوسيد، ناگاه نظر انورش بر جامه امام حسين عليه السلام افتاد ديد كه، گريبان جامه او تنگ است و از شدت تنگى در گرداگرد گلوى مباركش خطى سرخ پديد آمده است، بر خاطر مباركش گران آمده فى الفور دكمه جامه اش را گشوده و جاى خط را بوسيد و به آن نگاه مى كرد و غمگين و دلگير مى شد در همان حال جبرئيل به حكم رب جليل رسيد.
⚜ بعد از سلام عرض كرد: يا رسول الله، اين خط گريبان جامه حسين را ديده تحمل نكردى و غمگين شدى روزى باشد كه با خنجر جاى همين خط را مى برند، و با تيغ كين گلوى نازنينش را قطع كرده سر انورش را از بدن جدا مى نمايند...
💧 پس آن جناب از شنيدن اين كلام جانسوز بر مظلومى حسين گريه نمود، و جبرئيل هم در گريه حضرت را موافقت كرد، و گريه سر داد در آن حال فاطمه زهرا عليهاالسلام داخل گرديده و ديد كه پدر بزرگوارش گريان و پريشان است، عرض كرد:
⁉️ يا ابتا ديده ات هرگز گريان مباد، پدر سبب گريه شما چيست؟!
🌹فرمود: اى فاطمه به تو مى گويم، به شرط آن كه صبر نمايى اينك جبرئيل از طرف پروردگار عالم خبر آورده است كه حسين در #كربلا با تيغ اهل جفا شربت شهادت خواهد نوشيد، و اعضاى بدن مباركش به ضرب شمشير و تير و نيزه پاره پاره خواهد شد...
🌷 جناب فاطمه عليها السلام از شنيدن اين خبر خود را بر خاك افكنده عرض كرد: يا ابتا اين مصيبت در چه وقت مى شود؟
🌹 فرمود: وقتى كه هيچ يك از من و تو و پدر و برادرش حاضر نمى شويم.
🌷 جناب فاطمه عليهاالسلام از شنيدن اين سخن چنين گريست كه صداى گريه اش از حرم رسول خدا صلى الله عليه و آله بلند شد، پس با ديده گريان عرض كرد: يا ابتا رخصت مرحمت فرما كه در حيات خودم تعزيه فرزند مظلومم را برپا كنم.
🌴 حضرت فرمود: آنچه كه خواهى بكن پس با دو ديده گريان داخل خانه شد، كه تعزيه حسين را برپا كند.
🏴 اول امر كرد كه در حجره ها پرده هاى سياه آويختند و در خانه صورت قبرى درست كردند، سياهى بر روى قبر كشيدند، اما به جهت اعلام زنان بنى هاشم فرستاده فرمود:
🌷 به زنان بنى هاشم از ما سلام برسان و بگو كه كه فاطمه دختر خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله مى گويد اى زنان بنى هاشم و اى قربا در زارى با من موافقت كنيد.
🏴 پس زنان بنى هاشم با نوحه و ناله و گريه و فغان وقتى رسيدند، ديدند كه فاطمه زهرا عليها اسلام گيسوان عنبرين خود را پريشان كرده و لباس سياه در بر كرده و خود را بر روى قبر افكنده و مى گريد، و مى گويد:
▪️اى شهيد مادر، واى غريب مادر تو را در صحراى كربلا تشنه شهيد مى كنند، زنان بنى هاشم اين حالت را كه ديدند، يكبار همگى مقنعه ها از سر كشيده خود را بر روى قبر انداخته واغريبا و وامظلوما و واحسينا گويان مشغول گريه شدند، چنانكه اهل بيت در شام شوم در خانه يزيد پليد عزادارى كردند. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. كشكول النور، ج ۲، ص ۷ به نقل از كتاب مفتاح الجنة.
📗 داستانهايي از انوار آسماني، ر- یوسفی
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#عاشورا
#داستان_کوتاه
#حضرت_زهرا
#امام_حسین
#بانـوے_همـیـشہ
#سیـره_اهـل_بیـٺ
#فاطمیه_سلام_الله_علیها
🌌 دفن شبانه #حضرت_زهرا سلام الله علیها و خشونت عمر بن خطاب (علیه الهاویه)
⚰ بعد از آنکه آن بانوی شهیده توسط شقیترین افراد به شهادت رسید، بنابر وصیت خودشان شبانه به خاک سپرده شدند و محل دفنشان نیز مخفی ماند.
🌄 صبح روز بعد عمر و ابوبکر و عدهای از مردم به خانه حضرت آمده تا بر زعم باطل خود، بر جنازه صدیقه شهیده سلام الله علیها نماز خوانده و آن حضرت را دفن کنند.
👥👥 اما وقتی متوجه شدند که دفن آن حضرت با غربت و مظلومیتِ تمام در شب صورت گرفته، متعجب شدند و لب به اعتراض گشودند!!!
👈🏾 👉🏻 بین عمر بن خطاب و مقداد (رضوان الله تعالی) علیه در گیری رخ داد. نکتهای که در این گفتگوی مقداد و عمر مشهود است، اشاره به جریان شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها میباشد که مقداد چنین میگوید:
🩸«دختر رسول الله از دنیا رفت و خون از پشت و پهلوی او میرفت آن هم به سبب ضرب شمشیر و تازیانهای که شما به او زدید».
📗 کامل بهایی (ترجمه فارسی)، ص ۳۱۴.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#فاطمیه
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
🔥 رسوایی خلفای غاصب در دفن شبانه حضرت فاطمه سلام الله علیها
👈🏻 توضيحات على (عليه السلام) بر ابوبكر و عمر
👳🏻♂✋🏻 شخصى از امام صادق (عليه السلام) درباره تصميم بر نبش قبر فاطمه (سلام الله عليها) سؤال كرد.
🌷 آن حضرت در پاسخ فرمود:
🌌 على (عليه السلام) شبانه جنازه را از خانه بيرون آورد... چند چوب از درخت خرما را با آتش روشن كرد، و از نور روشنايى آنها به راه افتاد، تا آن كه بر آن نماز خواند و آن را شبانه به خاك سپرد.
🌄 صبح آن شب، ابوبكر و عمر مردى از قريش را ملاقات كردند و از او پرسيدند: از كجا مى آيى؟
🧔🏻♂او گفت: از خانه على (عليه السلام) مى آيم، رفته بودم در مورد وفات فاطمه (سلام الله عليها) به على (عليه السلام) تسليت بگويم.
👥 آنها پرسيدند: مگر فاطمه (سلام الله عليها) از دنيا رفت؟
🧔🏻♂ او گفت: آرى، در نيمه شب او را دفن كردند!!
🔥 آن دو نفر، سخت پريشان شدند و از خوف سرزنش مردم، بسيار هراسان گشتند.
👥 به حضور على (عليه السلام) آمدند و عرض كردند: سوگند به خدا، از حيله و دشمنى با ما هيچ فروگذار ننمودى. اينها همه بر اثر كينه هايى است كه در دل، نسبت به ما دارى. اين عمل تو نظير آن است كه پيامبر(صلى الله عليه و آله) را تنها غسل دادى و به ما خبر ندادى و به پسرت حسن (عليه السلام) ياد دادى كه به مسجد بيايد و خطاب به ابوبكر فرياد بزند كه از منبر پدرم، پايين بيا!!
🌹على (عليه السلام) به آنها فرمود: اگر سوگند ياد كنم، حرف مرا تصديق مى كنيد؟
👤ابوبكر گفت: آرى!
🌹امام على (عليه السلام) فرمود: پيامبر (صلى الله عليه و آله) به من وصيت كرد كه ديگرى را در غسل دادن او شريك نكنم و فرمود:
💧كسى جز پسر عمويم على (عليه السلام) به بدن من نگاه نكند، من آن حضرت را غسل مى دادم، فرشتگان بدن او را مى گردانيدند، و فضل بن عباس آب به من مى داد در حالى كه چشمهايش بسته بود. چون خواستم پيراهن آن حضرت را از تنش بيرون آورم، صدايى از هاتفى شنيدم، ولى خود او را نديدم كه مى گفت:
✨پيراهن آن حضرت را از تنش بيرون نياور!! من مكرر صداى او را مى شنيدم ولى خودش را نمى ديدم، از اين روى آن حضرت را درون پيراهن غسل دادم. سپس كفن آن حضرت را نزد من آوردند. او را كفن كردم و پس از كفن كردن، پيراهن او را از تنش بيرون آوردم.
▪️اما در مورد فرزندم حسن (عليه السلام) و آمدن او به مسجد و اعتراض او به ابوبكر؛ شما همه مردم مدينه مى دانيد كه حسن (ع) در وسط نماز جماعت در بين صفوف مردم عبور مى كرد و خود را به رسول خدا (ص) مى رسانيد و بر پشت آن حضرت در سجده، سوار مى شد. وقتى كه رسول خدا (ص) سر از سجده بر مى داشت، يك دست بر پشت حسن مى گرفت و يك دست بر پاهاى او، و اين گونه او را بر دوش خود نگاه مى داشت تا از نماز فارغ گردد.
👥 گفتند: آرى ما اين موضوع را مى دانيم!
🌹حضرت على (عليه السلام) افزود: باز شما مردم مدينه مى دانيد كه گاهى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بالاى منبر بود، وقتى حسن (ع) وارد مسجد مى شد، آن حضرت در وسط سخنرانى از منبر پايين مى آمد و حسن را برگردن خود سوار مى نمود و پاهاى حسن را به سينه اش مى گرفت تا خطبه را تمام كند و مردم برق خلخال (پابند) حسن (عليه السلام) را در آخر مسجد مى ديدند، و با توجه به اين كه حسن (عليه السلام) اين محبتها را از پيامبر (صلى الله عليه و آله) ديده بود، وقتى به مسجد آمد، ديگرى را بر بالاى همان منبر ديد، بسيار بر او سخت آمد. از اين رو، آن كلام را به زمان آورد. سوگند به خدا من فرزندم را به چنين كارى دستور نداده بودم.
⚰ اما در مورد حضرت فاطمه (سلام الله عليها) او همان بانويى است كه من براى شما از او اجازه طلبيدم كه نزد او بياييد، و آمديد و گفتار او را شنيديد و از خشم او نسبت به خودتان آگاه شديد. سوگند به خدا، او به من نصيحت كرد، كه شما را كنار جنازه اش نياورم و شما در نماز بر او شركت نكنيد، من نخواستم بر وصيت او مخالفت نمايم.
👤عمر گفت: اين سخنان را رها كن، من اكنون مى روم و قبر فاطمه (س) را مى شكافم و جنازه فاطمه (س) را از قبر بيرون مى آورم و بر او نماز مى خوانم!!
🌹حضرت على (عليه السلام) فرمود: سوگند به خدا، اگر چنين كارى بكنى و تصميم بر اين كار بگيرى، سرت را از بدنت جدا مى سازم و در اين صورت رفتار من با شما، شمشير خواهد بود و بس...
🌹👈🏻 👉🏿🔥 سپس ميان مولا على (ع) و عمر، بگو مگوى سختى در گرفت، كه نزديك بود به هم ديگر حمله كنند.
👥👥 در اين هنگام جمعى از مهاجرين و انصار آمدند و آن دو را از هم جدا كردند و گفتند: سوگند به خدا، ما راضى نيستيم كه به پسر عمو و برادر و وصى پيامبر (صلى الله عليه و آله) چنين سخنانى گفته شود. نزديك بود كه فتنه و آشوبى بر پا گردد كه متفرق شدند. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. رنجها و فريادهاى فاطمه (سلام الله عليها)، ترجمه كتاب بيت الاحزان، ص ۲۵۷ تا ۲۵۹.
#روایت
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
#شهادت_حضرت_زهرا
پرتو اشراق
🌹عنايت حضرت زهرا (س)
🌷 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
🕌 در زمان حكومت عبدالرحمن عارف، جابر حداد استاندار مستبد #كربلا منبر و روضهخوانى را به زبانهاى غير عربى در حرم مطهر سيّدالشهداء (ع) منع كرد كه منجر به تعطيلى مجالس حسينى (ع) در حرم آن حضرت گرديد.
🪑 مرحوم آيت الله سيّد محمّد كاظم قزوينى در همان ايّام روز نيمه شعبان در مدرسه «هندى» در برابر جمعيت زيادى به منبر رفته، پس از سخنرانى پيرامون امام عصر (ع) با شهامتى ستودنى خطاب به استاندار كربلا گفت:
🎙«امام حسين (ع) متعلق به همه دنياست و بايد با همه زبانها بر آن حضرت مرثيه خوانى كرد و سوگوارى نمود. امروزه ميليونها نفر در شرق و غرب عالم، براى سيّدالشهداء (ع) مجالس عزا برپا مىكنند در حالى كه تو اقامه عزا، در كنار قبر شريفش را منع مىكنى! اين فرمان چيزى جز خدمت به استعمارگرانى كه از #امام_حسين (ع) وحشت دارند، نيست. شما بايد اين قانون را لغو كنى قبل از اينكه غضب الهى و خشم مردم تو را فرا گيرد!»
📞 وقتى خبر اين سخنان به استاندار مغرور و مستبد مىرسد، ناراحت و عصبانى شده، فوراً حكم تبعيد ايشان را به كركوك صادر مىكند.
👥👥 با شنيدن اين خبر، مردم به عنوان اعتراض در مقابل استاندارى تجمّع مىكنند و خواستار لغو حكم تبعيد مىشوند. استاندار وحشت كرده، در جمع مردم ظاهر نمىشود حكم به قوّت خود باقى مىماند و نظام بعثى او را به كركوك تبعيد مىنمايد.
👌🏻حال بقيه ماجرا را از زبان سيّد بشنويم:
🪟«در كركوك وارد مسافرخانه شدم. پنجره اتاق من رو به صحرا گشوده مىشد.
🌌 شب هنگام در حالى كه در تب شديدى مىسوختم، روبه روى پنجره ايستادم و با دلى شكسته خطاب به مادرم #حضرت_زهرا (س) عرضه داشتم:
✋🏻 «السلام عليك يا سيّدتى يا فاطمة الزهرا» تو خود خوب مىدانى كه مرا به خاطر دفاع از فرزند عزيزت «حسين (ع)» و سوگوارى در كنار قبر مطهّر او به اينجا تبعيد كردهاند. اگر عمل و دفاع من موجب رضايت شما مىباشد، لطف نموده، مرا از اين گرفتارى نجات دهيد!»
🌠 آن شب در رؤيايى راستين مادرم حضرت زهرا (س) را ديدم در حالى كه خندان و شادمان به سوى من مىآمد، با مهربانى و عطوفت، دو دست مباركش را به دو طرف صورتم نهاد و پيشانىام را بوسيد.
🛌 ناگهان از خواب برخاستم و فهميدم كه صديقه طاهره (س) جهت نجات من و بازگشتم به كربلا شفاعت نموده است.
📃 فردا صبح خبر رسيد كه «طاهر يحيى» نخست وزير عراق به استاندار كربلا تلگراف زده و دستور لغو حكم تبعيد مرا صادر كرده است.
🔥 هنگامى كه خبر به جابر حداد رسيد، نمىدانست و نمىتوانست كه از شدّت ناراحتى چه كند؟! زيرا او حكم تبعيد يك ساله مرا صادر كرده بود، در حالى كه تنها يك شب از اجراى آن حكم مىگذشت و به همين علّت استعفا كرد.
🕌 در پى شفاعت شفيعه محشر و تفسير كوثر، زهراى اطهر (س) علّامه قزوينى (ره) پيروزمندانه وارد كربلا شد و پس از مدتى به دنبال كودتايى، حكومت «عارف» سرنگون و جابر حداد نيز به اعدام محكوم شد.
☄ آرى «با آل على هر كه در افتاد ورافتاد».
🌟 حال كه سخن به اينجا رسيد، آوردن اين سخن نورانى از امام باقر (ع) در تأييد مطلب، سخت سازگار است. زيد شهيد فرمود:
🌹از برادرم امام باقر (ع) شنيدم كه او از پدرش امام سجّاد (ع) و او از پدرش امام حسين (ع) و او از پدرش على بن ابى طالب (ع) نقل كرد كه فرمود: من از رسول خدا (ص) شنيدم كه مىفرمودند:
🔅«نحن بنو عبدالمطلب ما عادانا بيت الّا وقد حزب ولا عاوانا كلبٌ الّا وقد جرب و من لم يصدّق فليجرّب؛
🔅ما فرزندان عبدالمطلب هستيم كه هيچ خانهاى با ما دشمنى نكرد مگر آنكه ويران شد و هيچ سگى بر ما بانگ بر نياورد مگر آنكه بيمارى «گرى» گرفت. هر كس باور ندارد مىتواند بيازمايد».
🗞 ماهنامه موعود، مؤسسه فرهنگى هنرى موعود عصر، جلد ۱۱۰، صفحه ۷
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#کرامات
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ