eitaa logo
پرتو اشراق
816 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
17.4هزار ویدیو
74 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
پرتو اشراق
🌹 گهواره كوچك ⚜ عالم متقى و پرهيزگار حضرت حجت الاسلام و المسلمين جناب آقاى سيد مرتضى مجتهدى سيستانى از مدرسين حوزه علميه قم نقل كردند: 🎙آقاى حاج صادق متقيان، ساكن شهر مشهد مقدس، كه از خدمتگزاران دربار امام حسين عليه السلام است، در ماه محرم الحرام سال ۱۴۱۸ هجرى قمرى برايم چنين نقل كرد: 💞 شش سال از ازدواج دخترم گذشت و در اين مدت داراى فرزند نشده بود، مراجعه به دكترهاى متعدد و عمل به نسخه هاى زياد، سودى نبخشيده بود. تا اينكه در ماه صفر سال ۱۴۱۷ هجرى قمرى عازم سوريه شدم. 🚌 قبل از حركت من، مادرش گهواره كوچكى درست كرد و به من گفت: آن را به ضريح مطهر عليها السلام ببند، تا از نگاه لطف آميز آن بزرگوار بهره مند شويم و حاجتمان روا شود. 🕌 من گهواره كوچك را با خود به شام بردم. در شام به زيارت حضرت رقيه عليها السلام دختر سه ساله امام حسين عليه السلام رفتم و وارد دربار با عظمت و غم انگيز آن حضرت شدم. حرم آن مظلومه طورى است كه همه زيارت كنندگان را تحت تاثير قرار مي دهد. گهواره را نزديك ضريح بردم، و با توجه و اميد، آن را به ضريح نورانى حضرت بستم. 👤 شخصى كه آنجا ايستاده و نظاره گر كارهاى من بود، گفت: شما ديگر چرا به اين گونه كارها اعتقاد داريد؟ ✋🏻 گفتم: اعتقاد من به شخص حضرت رقيه عليها السلام است، نه گهواره، و اين گهواره را وسيله اظهار اعتقاد و عقيده به خود آن بزرگوار قرار داده ام، تا از طريق آن، توجه حضرت رقيه عليها السلام را به خود جلب كنم. هر كسى به قدر معرفت خود كار مى كند و معرفت من در اين حد است، نه عظمت آن بزرگوار. 🚌 پس از زيارت مراقد اهل بيت عليهم السلام در شام، به ايران بازگشتم. هنوز چند روز بيشتر نگذشته بود كه مادرش گفت: بايد دخترمان به آزمايشگاه برود، تا يقين كنيم كه آيا حضرت رقيه عليها السلام حاجت ما را از درگاه الهى گرفته است يا نه؟ 🌟 پس از آزمايش جواب مثبت بود، معلوم شد با يك گهواره كوچك، اميد و اعتقاد خود را به آن بزرگوار نشان داده و نظر لطف آن حضرت را به سوى خود جلب كرده ايم. اينك، دخترم كودكى در گهواره دارد. 📗 ستاره درخشان شام حضرت رقيه دختر امام حسين (ع)، حجت الاسلام آقاى حاج شيخ على ربانى خلخالى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 زندگی اهل بیت (علیهم السلام) در سطح مردم 📚 سنن أبی داوود ـ به نقل از ثوبان، غلام پیامبر خدا(ص) نقل می کند: 🐪🐫 پیامبر (ص) هرگاه به مسافرت می رفت، فاطمه (سلام الله علیها) آخرین شخص از خاندانش بود که پیامبر(ص) او را می دید و هرگاه از سفر می آمد، فاطمه (ع) نخستین کسی بود که پیامبر(ص) به دیدن او می رفت. ⚔ یکبار، پیامبر (ص) از جنگ بازگشت و این، در حالی بود که فاطمه(س)، پلاس یا پرده ای بر در اتاقش آویخته بود و حسن و حسین(علیهم السلام) را با دو دستبند سیمین آراسته بود. 🌴 پیامبر(ص) به هنگام بازگشت، به خانه فاطمه (س) نیامد و فاطمه گمان کرد آنچه مانع از آمدن ایشان به خانه او شده، چیزهایی است که دیده است. از این رو، پرده را کند و دو دستبند را از [دست] آن دو کودک باز کرد و آن دو را میان آنها شکست. 🌹 آن دو، گریه کنان نزد پیامبر خدا(ص) رفتند. پیامبر(ص) دستبندها را از آنها گرفت و گفت: 🔅«ای ثوبان! اینها را به فلان خانواده ـ که خانواری در مدینه بودند ـ برسان. اینان، اهل بیت من اند. من ناخوش می دارم که اهل بیتم دارایی های نیکوی خود را در زندگی دنیوی بخورند. ای ثوبان! برای فاطمه گردنبندی از عَصْب و دو دستبند از عاج بخر». (۱) 📚 پی نوشت: [۱]. سنن أبی داود: ج ۴ ص ۸۷ ح ۴۲۱۳، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۹، ص ۲۶۴. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌷 🕋 تبلیغ دین در کنار رسول خدا (ص) 🌹«حضرت خدیجه (س) فقط همسر پیامبر نبود، با تمام وجودش و با حیثیت و تشخصی که داشت از پیامبر دفاع کرد. و در سایه‌سار رسول خدا (ص) به تبلیغ دین می‌پرداخت. نماز را کنار کعبه در کنار امیرالمؤمنین (ع) سه نفری اقامه کردند. این بالاترین تبلیغ بود. این فقط به عنوان ادای تکلیف نبود. بلکه به عنوان تبلیغ فرهنگی بود». 🎙 🕯️ ویژه (سلام الله علیها) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕯 گریه پیامبر صلی الله علیه وآله در فراق حضرت خدیجه سلام الله علیها پس از سال ها 💐 امیر المومنین علیه السلام در ماجرای خواستگاری از حضرت زهرا سلام الله علیها این گونه می فرمایند که: 🌴 در بین راه با امّ ایمن خدمتكار پیامبر اكرم مواجه شدیم، و چون وى را از تصمیم خود آگاه نمودیم، گفت: ✋🏻 شما این كار را انجام ندهید، بگذارید ما زنان این مطلب را با آن حضرت در میان بگذاریم زیرا سخن زنان در این باره بهتر در دل مردان جاى خواهد گرفت. 👌🏻پس از این جریان من نزد امّ سلمه رفتم و او را از این موضوع آگاه نمودم، وى هم زنان پیغمبر اكرم را آگاه و جمع نمود، آنان به حضور پیامبر كه در خانه عایشه بود رفتند و پس از اینكه در اطراف آن حضرت حلقه زدند گفتند: 🌴 اى رسول خدا! پدر و مادرمان به فداى تو! ما براى موضوعى نزد تو آمده‏ایم كه اگر خدیجه زنده بود موجب روشنى چشمش می‏شد!! 🌹امّ سلمه می‏گوید: وقتى ما نام خدیجه كبرى را بردیم آن حضرت گریان شد و فرمود: ▪️«مثل خدیجه پیدا نخواهد شد. خدیجه در آن هنگام كه مردم مرا تكذیب كردند، مرا تصدیق نمود، و مرا با ثروت خود براى پیشرفت دین خدا یارى نمود. ▪️خدا به من دستور داد خدیجه را به قصر زمرّدى كه در بهشت دارد و هیچ رنج و زحمتى در آن نیست بشارت دهم». 📚 مناقب خوارزمى، ص ۳۴۲ - ۳۵۴، شماره ۳۶۴. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
1.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨✨ سلام خدا بر خدیجه سلام الله علیها ✨✨ 👳🏻‍♂ ابوسعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: 🌌 وقتی که در شب معراج، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد و سیر داد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: «آیا حاجتی داری؟» ⚜ جبرئیل گفت: «حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه سلام الله علیها برسانی!» 🌍 پیامبر (صلی الله علیه و آله) وقتی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه سلام الله علیها ابلاغ کرد، خدیجه سلام الله علیها گفت: ▪️«ان الله هو السلام، و منه السلام، و الیه السلام، و علی جبرئیل السلام»؛ ▪️«همانا ذات پاک خدا سلام است، و از او است سلام، و سلام به سوی او باز گردد و بر جبرئیل سلام باد!» (۱) 🦋 این مطلب بیانگر اوج مقام حضرت خدیجه سلام الله علیها در پیشگاه خدا است. 📚 پی نوشت: ۱- کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۳۳- بحار، ج ۱۶، ص ۷، ج ۱۸، ص ۳۸۵. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌟 کراماتی از حضرت (س) - {۱۵} 🕌 عنایت حضرت معصومه به زائران مرقدش ⚜ آقای شیخ عبدالله موسیانی از حضرت آیه الله مرعشی نجفی نقل کردند که: 🛌 شب زمستانی بود که من دچار بی خوابی شدم؛ خواستم حرم بروم، دیدم بی موقع است، آمدم خوابیدم و دست خود را زیر سرم گذاشتم که اگر خوابم برد خواب نمانم، در عالم خواب دیدم خانمی وارد اتاق شد (که قیافه او را به خوبی دیدم ولی آن را توصیف نمی کنم) به من فرمود: 🌹 «سید شهاب! بلند شو و به حرم برو؛ عدّه ای از زایران من پشت در حرم، از سرما هلاک می شوند، آنها را نجات بده.» 🕌 ایشان می فرمایند: من به طرف حرم راه افتادم، دیدم پشت درِ شمالیِ حرم (طرف میدان آستانه) عدّه ای زایران اهل پاکستان یا هندوستان (با آن لباس های مخصوص خودشان) در اثر سردی هوا پشت در حرم دارند می لرزند، در را زدم، حاج آقا حبیب (که جز خدّام حضرت بود) با اصرار من در را باز کرد، من از مقابل و آنها هم از پشت سر من وارد حرم شدند و آنها در کنار ضریح آن حضرت مشغول زیارت و عرض ادب بودند؛ من هم آب خواستم و برای نماز شب و تهجّد وضو ساختم. (١) 📚 پی نوشت: ١. فروغی از کوثر، ص ۵۵. 📗 کتاب پرتوی از روی دوست! کرامات حضرت معصومه (ع) در کلام علمای دین، اسماعیل کرمانشاهی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌟 کراماتی از حضرت (س) - {۱۶} 🌹 شفای عجیب حاج سید جمال هژبر ⚜ مرحوم آیت الله العظمی محقق داماد، مرحوم آیت الله العظمی شیخ محمد علی اراکی، مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری و آیت الله سید موسی شبیری، داستان شفای سید جمال هژبر را نقل کرده اند. ⏳ این واقعه در عصر مرجعیّت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری (متوفای ۱۳۵۵ ه.ق) اتفاق افتاده است. این ماجرا از زبان مرحوم آیت الله العظمی اراکی چنین آمده است: 🎙یکی از سادات، به نام حاج آقا جمال هژبر فلج شده بود و او را به دوش می گرفتند و در مجلس روضه ای که از طرف مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، در دهه عاشورا، در مدرسه فیضیه منعقد می شد، شرکت می کرد. ☀️ روزی آقای سید علی سیف، خادم حاج شیخ عبدالکریم به آقا جمال گفت: ☝️🏻«ای سیّد! اگر راست می گویی و تو سیّد هستی، چرا مردم را اذیّت می کنی؟ برو از علیها السلام بخواه تا تو را شفا دهد!!» 💔 این حرف در سید جمال اثر کرد، در حالی که بغض گلویش را گرفته بود، به حرم حضرت معصومه علیها السلام رفت و شال خود را از سرش باز کرد و یک طرف آن را به ضریح بست و عرض کرد: ✋🏻 «بر نمی خیزم تا شفا بگیرم!!» ✉️ پس از مدتی خوابش برد، در عالم خواب او را شفا دادند و کاغذی در کف دستش نهادند تا به حاج سید حسین آقا علوی (روضه خوان) بدهد. ✊🏻 او پس از بیداری در می یابد که شفا یافته است و در دستش نامه ای هست، با ذوق و شوق بر می خیزد تا نامه را به حاج سید حسین برساند. نامه را محکم در دستش نگه داشته بود حتی جرأت نداشت به آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری بدهد، می گفت باید آن را به حاج سید حسین آقا بدهم!!» ⚜ از مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری (فرزند حاج شیخ عبدالکریم حائری) نقل شده، فرمود: ✉️ «به او گفته شده بود که این نامه را به حاج سید حسین آقا علوی بده که برای ما روضه می خواند». (۱) و نیز از بعضی نقل شده: 🏯 در عالم خواب ساختمان باشکوهی را به سید جمال نشان دادند و به او گفتند: «این ساختمان مال آقا سید حسین است…». ✉️ معلوم نبود که در آن نامه چه نوشته شده بود!!! 👌🏻نیز نقل شده: وقتی که شفا یافتن او به مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری می رسد، او را به حضور طلبیده و زانویش را می بوسد. ⚜ آیت الله شبیری (مدظلّه) می گوید: من با خود آقای جمال هژبر صحبت کردم و چگونگی شفا یافتنش را پرسیدم، گفت: 🕌 «به حرم حضرت معصومه علیها السلام رفتم، متوسل شدم، در آن جا شخص محترمی را دیدم با نوک عصا بر زانویم فشار داد، در همان لحظه سلامتی کامل یافتم». ⚜ و از مرحوم آیت الله محقق داماد نقل شده: 🕌 «او اشخاص شکوهمندی را در حرم می بیند و یکی از آنان با نوک عصای خود بر زانوی او فشار می آورد و او همان دم احساس شفا می کند». ⚜ از آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل شده، فرمود: «آقا جمال پس از دیدن این کرامت عوض شد، گویی از جهان دیگری آمده است، غالباً در حال سکوت و یا در حال ذکر خدا بود». (۲) 📚 پی نوشت: ۱. از مرحوم حجت الاسلام شیخ قوام وشنوی نقل شده: «آقا سید حسین مرد با ایمانی بود، و در اقامه عزای امام حسین علیه السلام در مسجد امام حسن عسکری علیه السلام سهم به سزایی داشت، مرحوم آیه الله شیخ عبدالکریم حایری(ره) و مرحوم آیه الله نجفی مرعشی(ره) از سید حسین پرسیده بودند که در آن نامه چه نوشته شده بود؟ او پاسخ داد: اجازه ندادند بگویم». (ماهنامه کوثر، سال ۱، شماره ۴، ص ۱۲). ۲. حضرت معصومه علیها السلام چشمه جوشان کوثر، ص ۱۱۷، و نیز ر.ک: فروغی از کوثر، ص ۶۲؛ آیه الله اراکی یک قرن وارستگی، ص ۱۳۴؛ حضرت معصومه علیها السلام فاطمه دوم، ص ۱۶۸؛ کرامات معصومیه، ص ۲۲۶.. 📗 کتاب پرتوی از روی دوست! کرامات حضرت معصومه (ع) در کلام علمای دین، اسماعیل کرمانشاهی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌟 کراماتی از حضرت (س) - {۱۷} 🦋 عنایت حضرت به زائر برادر ⚜ آقای شیخ عبدالله موسیانی: 🕌 ما عازم مشهد مقدّس بودیم در حالی که در آن جا به علت جمعیّت زیاد زایران، منزل به سختی پیدا می شد. من با اطلاع از این مشکل به حرم علیها السلام مشرّف شدم و خیلی خودمانی گفتم: ✋🏻 «بی بی جان! ما عازم زیارت برادر شماییم، خودتان عنایتی بفرمایید!» 🚕 عازم مشهد شدیم، دیدیم منزل بسیار کمیاب است، نزدیک حرم از تاکسی پیاده شدیم، ناگهان دیدم جوانی از داخل کوچه به طرف من آمد و به من گفت: + منزل می خواهید؟ - گفتم: بله، گفت: دنبال من بیا،با او رفتم. 👝🧳👜 مرا داخل خانه اش برد، اتاق بزرگ و خوبی را به ما داد.ما وقتی در آن جا مشغول جابه جایی وسایل بودیم، خانم ایشان ما را برای ناهار دعوت کرد؛ بعد از تشرّف به حرم و زیارت و نماز، ناهار را با آنها خوردیم. 🌄 صبح روز بعد، خانم از ما سؤال کرد: شما چند روز در این جا هستید؟ - گفتم: ده روز. 🔑 گفت: ما به تهران می رویم، این کلید خانه، هر وقت که خواستید بروید، کلید را بدهید به همسایه ما آقای رضوی (یا رضوانی). - گفتم کرایه منزل چه می شود؟ + گفت: ما صحبت آن را کرده ایم. 💭 ما خیال کردیم مقصود ایشان صحبت درباره کرایه است با آقایی که بنا شد کلید را به او بدهیم. 🧔🏻‍♂ چند روزی گذشت کسی آمد در خانه و گفت: من رضوی (یا رضوانی) هستم، شما هر وقت که خواستید به قم بروید، کلید را پشت آیینه داخل اتاق بگذارید و درِ منزل را ببندید و بروید. - گفتیم: کرایه چه می شود؟ 🧔🏻‍♂ گفت: درباره کرایه با من صحبتی نکردند. 🗓 ده روزِ ما تمام شد، خواستیم برگردیم، دیدیم بلیت ماشین را باید چند روز پیش تهیه می کردیم و الآن تهیه بلیت امکان ندارد، خیلی ناراحت بودیم، من از صاحب ماشینی که در نزدیک منزل ما، ماشین خودش را پارک می کرد و در مسیر تهران – مشهد مسافر جا به جا می کرد خواستم ما را هم با خودش تا تهران ببرد. 🚙 او گفت: من فردا حرکت نمی کنم، ولی فردا شما را به قم می فرستم. فردا ما را تا گاراژ ماشین برد و رفت به مسئول دفتر گفت: این ها از ما هستند و می خواهند به قم بروند، او هم موافقت کرد و در بهترین جای ماشین، به ما، تعداد صندلی مورد نیازمان را داد؛ ناباورانه «بی بی» وسیله برگشت مان را هم مانند، منزل در مشهد فراهم کرد. (١) 📚 پی نوشت: ۱. فروغی از کوثر، ص ۵۶. 📗 کتاب پرتوی از روی دوست! کرامات حضرت معصومه (ع) در کلام علمای دین، اسماعیل کرمانشاهی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌼 یکی از بانوان بزرگوار خاندان وحی، حضرت سمانه سلام الله علیهاست. 💕 ایشان، همسر امام جواد و مادر امام هادی علیهماالسلام بودند. 🌹 علیه السلام در شأن مادر بزرگوار خود فرمودند: 🔅«مادرم (حضرت سمانه)، حق من را می‌شناسد او از اهل بهشت است. هیچ شیطان خبیثی به او نزدیک نمی‌شود و از حیله‌ی هر ستمگر لجوجی در امان است. او پیوسته در پناه خداوند است خداوندی که هرگز به خواب نمی‌رود و از مادران صدّیقین و صالحین غافل نمی‌شود». 🔅«أُمِّي عَارِفَةٌ بِحَقِّي، وَ هِيَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، لَا يَقْرَبُهَا شَيْطَانٌ مَارِدٌ، وَ لَا يَنَالُهَا كَيْدُ جَبَّارٍ عَنِيدٍ، وَ هِيَ مَكْلُوءَةٌ  بِعَيْنِ اللَّهِ الَّتِي لَا تَنَامُ، وَ لَا تَتَخَلَّفُ عَنْ أُمَّهَاتِ الصِّدِّيقِينَ وَ الصَّالِحِينَ». 📗 دلائل الإمامة (ط - الحديثة)، ص ۴۱۰. 💚 گفتنی است حضرت سمانه، مادر امامزاده‌های عظیم‌الشأنی مانند جناب موسی مبرقع و حضرت حکیمه خاتون هم هستند. 🌹 به پیشگاه این بانوی بهشتی صلواتی هدیه می‌کنیم، نذر فرج نوه‌ی عزیزش؛ 🌺 الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
Hazrate Sharife-PDF.pdf
حجم: 1.47M
📥 فایل PDF 💚 باب الحوائجی به نام شریفه خاتون! 🤲🏻 توسل به حضرت شریفه خاتون سلام الله علیها، دختر امام مجتبی علیه السلام 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq سلام الله علیها
پرتو اشراق
🌹 اگر زينب (سلام الله علیها) نبود 🏴 به مناسبت ابام اسارت آل‌الله علیهم صلوات الله در شام ویران 📗 استاد توفيق ابوعلم، رئيس هيات مديره مسجد نفيسه خاتون و معاون اول وزارت دادگسترى مصر در كتاب (فاطمه زهرا سلام الله علیها) درباره زينب (سلام الله علیها) مى نويسد: ✍🏻 هر كس تاريخ زندگانى و مبارزات عقيله بنى هاشم، زينب، را به دقت بررسى كند، با ما هم عقيده خواهد شد كه نهضتى كه حسين (ع) عليه كفر و ارتداد بر پا كرد، اگر زينب نمى بود و وظايف سنگين خود را پس از شهادت برادر انجام نمى داد و زمام امر را در مراحل اسارت خانواده پيغمبر در دست نمى گرفت اين چنين سامان نمى يافت و آن رستاخيز خونين به چنين نتيجه مطلوب نمى رسيد. 🏴 آرى خلود و جاودانگى نهضت حسينى تنها در گرو همت عالى اين بانوى بزرگ است كه در واقع حلقه اتصال و پيوند آن فاجعه بلا با قرون و نسل هاى آينده شده است. 🔥 يزيد امر را بر مردم مشتبه ساخته و وارونه جلوه داده بود. او چنين وانمود مى كرد كه لشكرى كه به كارزار اعزام داشته، براى قلع و قمع گروهى از خوارج عراق است و آن سرها كه حضورش آوردند سرگردنكشان و شكنندگان عصاى مسلمين است، ليكن در همين اوضاع و احوال بود كه زينب دهان خونين به سخن گشود و مردم كوفه و شام را از حقيقت حال آگاه ساخت و به آنان اعلام كرد كه اينك خود و اين زنانى را كه از كربلا تا شام در اسارت آورده اند، جز دختران و خاندان رسول خدا (ص) نيستند و با اين كار ننگ و رسوايى اين جرم فجيع را بر دامان پليد يزيد و يارانش ثابت و جاودانه كرد. ☝️🏻زينب (س) ضمن سخنان بليغى كه در كوفه و شام در مجلس يزيد ايراد كرد پرده از روى كار كنار زد و افكار خفته و بى خبر را بيدارى و هوشيارى داد و حقيقت را كه يزيد و يارانش بيهوده مى كوشيدند تا از ديده و انديشه مسلمين پنهان كنند و بر آن جنايت هولناك پرده اشتباه افكنند بر ملا و آشكار ساخت. 🌹آرى، زينب تنها كسى بود كه مسئوليت نگاهدارى عيال و اولاد حسين و ياران او را به عهده گرفت تا آنگاه كه ايشان را از اين سفر پر مخاطره به مدينه باز گردانيد. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. زينب عقيله بنى هاشم، ص ۸۹ و ۹۰. 📓 ۲۰۰ داستان از فضايل، مصايب و كرامات، حضرت زينب (علیها السلام)، عباس عزيزى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
❤️‍🔥 خواب جانسوز 🐪 دخت ارجمند حسین علیه السّلام، «سکینه»، در میان کاروان اسیران آزادیبخشی بود که آنان را به شام وارد کرده و با شرایط غمباری در منزلگاهی فرودشان آوردند؛ جایی که نه روزها از تابش خورشید در امان بودند و نه شبها از تیرگی و ظلمت شب و سرمای سوزان! 🌌 در یکی از آن شبهای سخت و غمبار بود که دخت سرفراز حسین، خواب عجیبی دید! در عالم رؤیا دید که درهای آسمان گشوده گردید و پنج مرکب آسمانی از نور، به سوی زمین فرود آمد که بر هر یک از آنها بزرگمرد و بزرگواری پرشکوه نشسته و فرشتگانی بر گرد او حلق زده اند؛ و به همراه هر یک از آنان یک نوجوان یا خدمتگزار بهشتی است که سخن می گوید و از رویدادها پرده بر می دارد! او می افزاید: پس از پیاده شدن آن چهره های نورانی و فرشتگان، مرکبها رفتند و سخنگوی آنان به من روی آورد و گفت: 👤 هان ای سکینه! نیای گرانقدرت بر تو سلام می رساند و درودت می گوید. ❓من در پاسخ گفتم: درود بر پیامبر خدا باد! و آن گاه پرسیدم: شما که هستید؟ 👤 پاسخ داد: من یکی از نوجوانان و خدمتگزاران بهشت هستم. ❓پرسیدم: این چهره های پر شکوه و ملکوتی که فرود آمدند، چه کسانی هستند؟ 👤 گفت: آدم، ابراهیم خلیل، موسی و مسیح... ❓پرسیدم: آن شخصیت پر شکوهی که دست به محاسن سپید و شریفش گرفته و گاه می افتد و گاه بر می خیزد، کیست؟ 👤 پاسخ داد: نیای گرانقدرت، پیامبر است. ❓پرسیدم: اینان کجا می روند؟ 👤 گفت: به دیدار پدرت، حسین علیه السّلام. ✨ با شنیدن این سخن، بر آن شدم تا خودم را به نیای گرانقدرم، پیامبر، برسانم و شکایت روزگار و ظالمان را به آن حضرت بنمایم، که درست در این هنگام دیدم پنج هودج نوری از آسمان فرود آمد که در میان هر یک بانویی پرشکوه و بزرگ است. ❓از آن فرشته آسمانی پرسیدم: این بانوان گرانقدر چه کسانی هستند؟ 👤 پاسخ داد: «حوّاء» مام ارجمند آدمیان، «آسیه»، دختر «مزاحم»، «مریم»، دختر «عمران»، «خدیجه»، دختر «خویلد»، و آن بانویی که دست بر سر نهاده و افتان و خیزان است مادرت، فاطمه، دخت فرزانه پیامبر خداست. ☝️🏻با شنیدن این خبر گفتم: به خدای سوگند می روم تا بیدادی را که در حقّ ما رفته است به مادرم، فاطمه گزارش کنم! 👣 به سویش دویدم و پس از سلام بر او با چشمانی گریان و دلی بریان در برابرش ایستادم و گفتم: ▪️مادر جان! به خدای سوگند که حقوق ما را انکار و پایمال ساختند! مادر جان! به خدای سوگند که گروه ما خاندان پیامبر و نسل او را بیدادگرانه پراکندند! مادر جان! به خدای سوگند که حریم حرمت ما را شکستند و بر ما ستم روا داشتند! مادر جان! به خدای سوگند، پدر گرانقدرم، حسین را با لب تشنه کشتند! 🌹 دخت فرزانه پیامبر- که سیلاب اشک از دیدگانش جاری بود- با شنیدن سخنان من فرمود: ▪️سکینه جان! نور دیده ام! بیش از این مرا مسوزان! و دیگر مگو! مگو که جگرم را سوزاندی و پاره کردی؛ و بند دلم را بریدی! دخترم! این پیراهن پدرت، حسین است که به همراه من خواهد بود تا در روز رستاخیز خدای را دیدار کنم! 🌟 اینجا بود که از خواب بیدار شدم و بر آن شدم تا آن رؤیای شگفت انگیز را نهان دارم، امّا سرانجام به دلایلی آن را به خاندان و نزدیکانم باز گفتم و جریان این خواب میان مردم راه یافت. [۱] 📚 پی نوشت: ۱. بحار، ج ۴۵، ص ۱۴۰. 📗 در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الاحزان)؛ جعفر بن محمد ابن نما 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq