پرتو اشراق
🌟 فرستادن غذا از طرف خداوند براى حضرت زهرا (س)
🌹 پيامبر اكرم (ص) به شدّت گرسنه بودند و ضعف و ناتوانى، وى را از پاى در آورده بود.
🚪ايشان براى پاره نانى به اتاقهاى هر يك از زنانشان مراجعه كردند؛ ولى آنان نيز طعامى نداشتند.
🌴 سرانجام به خانه دخترشان، #حضرت_فاطمه (س) سر كشيدند تا در آن خانه اميد به مقصود رسند؛ ولى حضرت فاطمه (س) و بچّههايشان گرسنه بودند و تكّه نانى در آنجا نيز به دست نيامد و رسول اكرم (ص) منزل دخترشان را ترك كردند.
🍲 زمان كوتاهى بعد، مختصر طعامى از سوى يكى از همسايهها به آن بانو رسيد.
🌷 حضرت فاطمه (س) با خود گفتند: «سوگند به خدا! خود و فرزندانم گرسنه مىمانيم؛ ولى اين تكّه نان و گوشت را به پدرم مىخورانم.»
🦋 بنابراين يكى از حسنين را به دنبال پدر فرستادند و ايشان را دوباره به خانهاش دعوت كردند.
🍪🍲🍪 حضرت فاطمه (س) اهدايى همسايه را كه دو تكّه نان و مختصر گوشتى بود، در يك ظرف سر پوشيده قرار داده بودند. چون پدر دوباره به خانه ايشان بازگشتند، سراغ طعام رفتند و آن را در برابر ديدگان رسول خدا (ص) گذاشتند؛ ولى ظرف، پر از گوشت و نان بود!!
🌷 حضرت فاطمه (س)، خود نيز از اين مائده آسمانى تعجّب كردند و خيره خيره به آن تماشا مىنمودند.
🌹 رسول خدا (ص) خطاب به دخترشان فرمودند: «اى دختر گرامى! اين طعام چگونه و از كجا رسيد؟»
🌷 حضرت فاطمه (س) جواب دادند:
▪️«آن از بركات و الطاف الهى است. خداوند به هر كسى بخواهد، بدون محدوديت عطا مىكند». [۱]
🌹رسول خدا (ص) چون سخن دخترشان را شنيدند، فرمودند:
🤲🏻 «سپاس خدايى را كه تو را همانند مريم، سرور زنان بنىاسرائيل قرار داده؛ زيرا او نيز هرگاه مورد عنايت الهى قرار مىگرفت و خداوند برايش مائده مىفرستاد، در جواب سؤال مىگفت: «اين طعام از جانب خدا است. او به هر كسى بخواهد، روزى بىحساب مىدهد».
🍲 آنگاه رسول خدا (ص)، حضرت على (ع) را نيز به حضور فرا خواندند و همگى از آن غذا خوردند و سير شدند و زنان و اهل بيت پيامبر (ص) نيز دعوت شدند و خوردند؛ ولى غذا و مائده آسمانى به همان صورت باقى بود؛ حتّى حضرت فاطمه (س) براى همسايگان نيز از طعام آسمانى كه از الطاف خفيه الهى سرچشمه گرفته بود، ارسال داشتند. [۲]
📚 پی نوشت ها:
۱. سوره آل عمران ، آيه ۳۷.
۲. جوينى، ابراهيم بن محمد، «فَرائدُ السّمْطَين فى فَضائل المُرْتَضى و البَتول و السّبْطَين و الأئمّة مِن ذُرّيتهم عليهم السلام»، مؤسسة المحمودى، ۱۴۰۰ ق.، ج ۲، صص ۵۱ و ۵۲، ش ۳۸۲؛ سروى مازندرانى، رشيد الدين ابوعبدالله محمد بن على بن شهر آشوب، «مناقب ابن شهرآشوب»، ج ۳، ص ۳۳۹.
🗞 ماهنامه موعود، مؤسسه فرهنگى هنرى موعود عصر، جلد ۲۰۴، صفحه ۵۴.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
🔥 رسوایی بزرگ در ملاقات عمر و ابوبكر از حضرت فاطمه سلام الله علیها
🛏 حضرت على (عليه السلام) پرستارى زهرا (سلام الله عليها) را به عهده گرفتند و اسماء بنت عميس او را يارى و كمك مى كرد. حتى رختخوابش را خادمه پهن مى كرد و جمع مى نمود، چنان كه قبل از وفات به «سلمى» زن ابى رافع، كه پرستارى حضرتش مى كرده، فرمود:
▪️رختخواب مرا در وسط اتاق بگذار...
👥 و در عيادت ابوبكر و عمر، به زنانى كه اطرافش نشسته بودند فرمود: صورت مرا برگردانيد، يعنى نمى توانست خودش را به اين طرف و آن طرف كند. (۱)
🥀 زهرا (سلام الله عليها) در حالى كه خانه از صحابه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و بنى هاشم و زنان مهاجر و انصار پر است، به آن دو اجازه ورود مى دهد.
👥 آن دو داخل مى آيند مسرورند كه از رسوايى نجات يافتند، غافل از اين كه در دام رسوايى بزرگ ترى افتادند.
🛏 زهرا (سلام الله عليها) ملحفى بر رو كشيده، روى خود را به ديوار كرده و حتى جواب سلامشان را هم نمى دهد.
👥 آنان مى خواهند تفقدى كنند، اما زهرا (سلام الله عليها) مى گويد تا جواب سؤالم را ندهيد، كلامى نخواهم گفت!
👥 مى گويند: بپرس اى دختر رسول خدا!
⏳ اتاق را سكوت عميقى فرا گرفته است و همه بى صبرانه در انتظار پايان كار.
🥀 زهرا(سلام الله عليها) مى پرسيد: آيا شما دو نفر شنيديد كه پدرم رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مى فرمود: «فاطمه پاره تن من است؛ هر كس او را بيازارد، مرا آزرده و هر كه مرا اذيت كند، خدا را آزرده است».
👥 آن دو گفتند: چه كسى است كه نشنيده باشد؟ بله، ما هم به دفعات از پدرت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) اين را شنيده ايم!
🤲🏻 #حضرت_زهرا (سلام الله عليها) پس از اين اقرار، دستهاى خود را به آسمان برداشت و آن گاه بلند و قاطع، آن گونه كه همه بشنوند، گفت:
▪️«خدايا! شاهد باش كه اينها مرا اذيت كردند و شكايتشان را به تو و رسولت خواهم نمود. نه! هرگز از شما راضى نخواهم شد، تا پدرم را ملاقات كنم، و از رفتار زشت شما برايش بگويم، تا بين ما قضاوت كند». (۲)
📿 و باز افزود: من در هر نماز كه بخوانم، شما را نفرين مى كنم. (۳)
🔥 و اين پايان مجلس بود و شروع رسوايى بزرگ تر. آن دو عرق رسوايى بر پيشانى شان نشست. فكر اين جا را نكرده بودند. سرافكنده و خجل از منزل آن حضرت بيرون رفتند، در حالى كه هم چون مار گزيده به خود مى پيچيدند.
👥👥 صحابه و زنان نيز از خانه خارج شدند. در شهر ولوله افتاد. هر كس را مى ديدى، از اقرار آن دو و نفرين زهرا (سلام الله عليها) سخن مى گفت. (۴)
📚 پی نوشت ها:
۱- مصيبت بزرگ خاندان نبوت، ص ۵۱.
۲- علل الشرايع، باب ۱۴۸، ص ۱۸۷؛ اعلام النساء، ج ۴، ص ۱۲۳.
۳- الامامة و السياسة، ص ۱۴.
۴- چشمه در بستر، ص ۱۷۱ و ۱۷۲.
📓 ۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (س)، عباس عزيزى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#ایام_فاطمیه
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
❤️🔥جانسوزترین وداع تاریخ
📖 وداع امیرالمومنین (ع) با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در خطبه ۲۰۲ نهج البلاغه
◾️«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ السَّرِيعَةِ اللَّحَاقِ بِكَ. قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَ عَنْهَا تَجَلُّدِي، إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ، فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ، فَ "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ". فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ، إِلَى أَنْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ. وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا، فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ؛ هَذَا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ. وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ».
▪️«درود بر تو اي رسول خدا، از من و از دختر تو که در همسايگي تو به خاک فرود آمد و براي رسيدن به تو شتابان حرکت کرد. اي رسول خدا، در فقدان دختر نازنينت شکيبايي از دستم رفته و تحملي برايم نمانده است، ولي پيرو سختي جدايي از تو و شدت مصيبت از دست دادن تو، که باعظمت تر از اين مصيبت بود، تسليتي براي من وجود دارد. من جسد مبارک تو را با دست خودم در قبر نهادم و نفس مبارک تو در آن موقع که سر مقدست مابين گلو و سينه من قرار داشت از بدن شريفت بيرون رفت (ما از آن خداييم و ما به سوي او برمي گرديم.)
▪️(اي رسول خدا)، امانت برگردانده شد و آن روح مقدس که چند روزي در گرو بدن بود، گرفته شد! پس از اين، اندوهم ابدي است و شبم با بيداري خواهد گذشت. تا آنگاه که خداوند متعال همان جايگاه را که اکنون تو در آن اقامت نموده اي، براي من برگزيند. اي پيامبر عزيز، به زودي دخترت خبر اجتماع امت تو را براي از بين بردن حقوقش به تو خواهد داد. تا عمق مصائبي که به او وارد شده است، از وي سوال فرما و سرگذشتش را بپرس. (اين همه مصيبتها بر او روا داشته شد) با اين که از رحلت تو و تعهدي که براي دوست داشتن خاندانت از مردم گرفته بودي، زماني دراز نگذشته و هنوز نام مبارک تو و قضاياي تو از زبان ها قطع نشده است.
▪️درود بر شما، درود وداع کننده اي که وداعش نه از روي اعراض است و نه از ملالت خاطر. پس اگر برگردم، نه به جهت خستگي از تنگدلي است، و اگر بر سر قبر اقامت گزينم، نه به جهت بدگماني به آن وعده اي است که خداوند به صبر کنندگان فرموده است».
✍🏻 ترجمه علامه محمد تقی جعفری
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
🌴 از سقیفه تا کربلا ⚔
🩸امام حسین علیه السلام در روز سقیفه کشته شد!
🔥 اقرار قاتلین سیدالشهدا؛ اقرار معاویه و یزید
📜 محمد بن ابی بکر (رضی الله عنه) در نامهای معاویه را مورد عتاب قرار داد که چرا در برابر امیرالمومنین علی (علیهالسلام) این چنین ایستاده ای و دست از مخالفت بر نمی داری، و معاویه در پاسخ نوشت:
🪶 من و پدرت در حیات پیامبرمان، حق ابن ابی طالب را بر خود لازم میشمردیم. و برتری او بر خودمان را آشکار میدانستیم. هنگامی که خدا پیامبرش را طلبید و وعده خود درباره او را عملی ساخت و دین او را پیروز و با حجّت استوار ساخت، جانش را گرفت پدرت و فاروق (عمر) اولین کسانی بودند که حقّ او را ربودند و با او مخالفت کردند و با هم در این راه (غصب خلافت) هماهنگ شده و سپس علی را به بیعت خود فراخواندند. او کندی و پا به پا کرد. پس نقشه ها بر علیه او کشیدند و تصمیم گرفتند، رنجی بزرگ به او برسانند. به هرحال علی (علیه السّلام) با آنها سازش کرد تا نوبت به سومین آنها عثمان رسید که او هم راه آن دو را ادامه داد. تو و یارت بر او خرده ها گرفتید تا آنجا که دورترین مردم از گنهکاران در او طمع بستند و برای او فتنه جوئیها کردند تا به آرزوی خویش درباره او (عثمان) رسیدند... پدرت زمینه را فراهم کرد و پادشاهی خود را پایه گذاری کرد و به اوج رسانده اگر عمل ما درست باشد، پدرت پیشگام آن بوده و اگر ستم و کجروی باشد، باز هم پدرت در این کار خودکامگی کرد و ما با او شریک هستیم؛ اگر پدرت آن عمل (غصب خلافت) را انجام نمی داد، ما با علی مخالفت نمیکردیم و همه فرمانبردار او می شدیم. پس ما عمل پدرت را دیدیم و راهش را ادامه دادیم. اگر منتقد هستی، ابتدا به پدرت انتقاد کن و الّا دست بردار!
📚 أنساب الأشراف البلاذري، جلد ۲، صفحه ۱۶۶.
📚 شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، جلد ۳، صفحه ۱۸۹.
📜 عبدالله بن عمر در طی نامهای یزید را به خاطر شهادت #امام_حسین (علیهالسلام) ملامت نمود اما یزید در جوابش نوشت:
🪶 یزید هم پاسخ داد: ای احمق!... اگر حق با ما بود، ما به حق جنگیدیم، و اگر حق با آنها (امام حسین علیه السلام و یارانش) بود، پدر تو (عُمر) اولین کسی بود که این سنت را پایه گذاری کرد و دست به قتل و انتقام گیری از اهل حق زد.
📚 الطرائف، السيد بن طاووس، جلد ۱، صفحه ۲۴۷.
📜 عبدالله بن عمر پس از ارسال نامه و جواب نامساعد آن، تصمیم گرفت به دمشق برود و یزید را تنبیه نماید.
🐪 وی به دمشق آمد. یزید وقتی اوضاع را خطرناک دید عبدالله را به یک خلوتگاهی برد و به او گفت: خط پدرت را میشناسی؟
📜 گفت: بلی، یزید صندوقچهای بیرون آورد که در آن نامهای درون پارچه حریری پیچیده شده بود، آن نامه را به دستش داد. «عبدالله» نامه را خواند، دید نوشته شده است (متن قسمتی از این نامه طولانی):
🪶 این عهدی است از عمر بن خطاب به معاویه بن ابیسفیان! بدان ای پسر ابوسفیان! من بودم که علی را از خلافت برکنار کردم و مردم را به بیعت با ابوبکر در آوردم و در اطاعت کردن از ابوبکر دست به هر کاری زدم و به اولاد محمد هر ستمی مقدور بود کردم و تا زندهام میکنم...
▪️ای معاویه! چه کسی کارهای مرا انجام داده و چه کسی انتقام گذشتگان را غیر از من از او گرفته است؟! و ای بنیامیه! امیدوارم که شما چوبههای طناب این خیمه را بر افراشته کنید! ای معاویه بدین جهت ولایت شام را به تو سپرده و هرگونه تصرف مالکانه را در آن سرزمین به تو واگذار کردم تا با گفتار محمد در مورد «شجره ملعونه» در قرآن که درباره شماست مخالفت کرده باشم!
▪️ای معاویه! از اینکه علی و فرزندانش حسن و حسین بر ما و تو بشورند خاطر جمع نیستم، اگر به همراهی و کمک گروهی از امت توانستی با آنان پیکار کنی انجام ده... امنیتشان را از آنان بگیر و به دست خودشان آنان را بکش و با شمشیر خودشان نابودشان ساز! راه و روش پیشینیان خود را پیش گیر و انتقام خون آنان را بگیر و دنبالهرو آنان باش...!
📚 مجمع النورين المرندي، الشيخ أبو الحسن، جلد ۱، صفحه ۱۰۶.
📚 بحارالأنوار، العلامة المجلسي، جلد ۳۰، صفحه ۲۸۸.
📜 با توجه به این سه نامه و روایاتی که در گذشته ارائه دادیم روشن شد، کوچکترین ظلم و ناحقی که در جهان رخ می دهد گناهش بر گردن غاصبین خلیفه و مسببینش نوشته خواهد شد زیرا باعث شدند اسلام از مسیر حقیقی خود منحرف شود و عامل گمراهی مردم شدند.
🩸انحرافی که در #عاشورا بروز پیدا کرد و باعث کشته شدن جگرگوشۀ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به بدترین نحو شد و باعث و بانی تمام اینها سه خلیفه غاصب بود.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#فاطمیه
#سقیفه
#حضرت_زهرا
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
🔅«وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَىٰ»؛ 🔅«و بزودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود ش
🔺 شأن نزول آیات ۴ و ۵ سوره ضحی:
📚 محمد بن العباس بعد از چهار واسطه از عبدالله بن عباس نقل کند که گفت:
🌍 بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ممالکى که بعد از او از طرف اسلام و مسلمین گشوده خواهد شد، عرضه گردید.
📖 پیامبر مسرور و خوشحال شد سپس این آیات بر او نازل گردید. [۱]
🌍 و نیز ابن عباس گوید که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
🌹 آنچه که باید بعد از من براى امت من از فتوحات و خیرات پیش آید. بر من عرضه شد و من از آن خوشحال و شادان گردیدم سپس این آیات بر من نازل شد. [۲]
⚜ امام صادق علیهالسلام فرماید و جابر نیز گوید: علت نزول آیه ۵ چنین است، روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم داخل خانه دخترش زهرا علیهاالسلام شد. دید ایشان چادرى از پشم و کرک و موى شتر در بر نموده و با یک دست آسیاب را براى آرد کردن میچرخاند و با دست دیگر طفل صغیرش را شیر میدهد.
💧پیامبر چون دختر خود را بدین وضع دید، اشک از چشمان وى سرازیر گردید و به دخترش فرمود:
🌹اى دخترک عزیز من مرارت و زحمت دنیا را با یاد آورى. بهشت از یاد ببر، سپس آیه ۵ نازل گردید. [۳]
📚 پی نوشت ها:
۱.البرهان فی تفسیر القرآن.
۲. کتاب الاوسط از طبرانى و کتاب الدلائل از بیهقى و حاکم صاحب المستدرک.
۳. تفاسیر روض الجنان از خاصة و کشف الاسرار از عامه و تفاسیر ثعلبى و قشیرى از عامه.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
🌹حضرت ام البنین سلام الله علیها بانویی از تبار دلاوران عرب
💞 چگونگی انتخاب برای همسری مولا علی علیه السلام
🩸بعد از شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهم السلام،
برادرش «عقیل» را که آشنا به علم نسب شناسی عرب بود فرا خواند و از او خواست که برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان آورد.
✊🏻 عقیل فاطمه کلابیه را برای حضرت برگزید که قبیله و خاندانش بنی کِلاب، در شجاعت بی مانند بودند، و حضرت علی علیه السلام نیز این انتخاب را پسندیدند.
☑️ دقت کنید:
🌟 «دوست دارم زن شجاعی از قبیلهای برایم انتخاب کنی که فرزند قهرمانی برای من به دنیا بیاورد تا با او ازدواج کنم. من میخواهم یک قهرمان و بزرگ مرد برای من به دنیا بیاورد».
☝️🏻عقیل گفت: با #ام_البنین کلابیه ازدواج کن، زیرا در میان عرب شجاعتر از آنها سراغ ندارم. (۱)
🌕 هدف مولا از این عمل و از این ازدواج تولد فرزند برومند و پهلوانی چون قمر منیر بنی هاشم اقااباالفضل العباس علیه السلام بوده؛ و همینطور هم شد:
🌹«در بين بني هاشم عباس جوان خوش سيما و خوش چهره ای بود، وقتی حضرت سوار اسب درشت هيكل سوار مي شد پاهای حضرت بر زمين كشيده میشد، و به ایشان میگفتند:
🌙 قمر بنی هاشم». (۲)
❓اما هدف و مقصود اصلی مولا از ولادت این چنین فرزندی چه بوده است؟
🏳 زُهیر بن قین در روز عاشورا، پرچم بزرگ را به دست عباس داد و گفت:
▪️«ای پسر علی! می خواهم حدیثی را برای تو نقل کنم (و حدیث عقیل و انتخاب حضرت امالبنین را نقل نمود)؛ و به ایشان گفت:
▪️«و قد اِدَّخرک ابوک لِمثلِ هذا الیوم»؛
▪️همانا پدرت تو را برای چنین روزی ذخیره کرده بود. (۳)
🦋🕯🦋🕯🦋🕯🦋
🌷 #حضرت_ام_البنین علیهاالسلام، بعد از زینب کبری سلام الله علیها دار فانی را وداع گفت، تاریخ نگاران سال ارتحال این بانوی مخدره را متفاوت نگاشته اند، به طوری که عده ای آن را سال ۷۰ ق بیان کرده اند و عده دیگری تاریخ وفات آن مادر فداکار را، سیزدهم جمادی الثانی سال ۶۴ ق دانسته اند که نظر دوم از شهرت بیشتری برخوردار است.
▪️ام البنین علیهاالسلام را در بقیع، در جوار امام حسن مجتبی علیه السلام، فاطمه بنت اسد علیهاالسلام و دیگر شخصیت های اسلامیِ مدفون در آن جا به خاک سپردند.
📚 پی نوشت ها:
۱. عمدة الطّالب في أنساب آل أبي طالب، نویسنده: ابن عنبة، جلد ۱، صفحه ۳۵۷.
۲. مقاتل الطالبيين، أبوالفرج الأصفهانی، صفحه ۹۰.
۳. الکبریت الاحمر، ج ۳، ص ۱۴۴.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#اُسوه_ها
#داستان_کوتاه
#رحم_های_مطهر
#بانـوے_همـیـشہ
#زنان_برجسته_اسلام
#زنان_طراز_جهان_اسلام
پرتو اشراق
🤲🏻 ختم مجرب توسل به حضرت ام البنين عليها السلام
📿 در ميان جامعه ما، نه تنها توجه و توسل به حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام كاملا مرسوم است، بلكه توسل به #حضرت_ام_البنین عليها السلام مادر بزرگوار آن حضرت نيز رواج دارد.
🤲🏻 بسيارى از مردم متدين و نيك انديش، براى رفع شدايد و گرفتاريها، و بر طرف شدن نيازها، به حضرت #ام_البنین عليها السلام متوسل مى شوند، و به زودى نيز حاجت خود را مى گيرند. اين خود گواه روشنى است بر عظمت و شأن و جلالت آن بانوى داغدار در پيشگاه خداوند بزرگ.
📿 در يكى از ختومات مجربه پس از چهارده معصوم عليهم السلام، حضرت ام البنين عليها السلام را نيز وسيله تقرب به درگاه خداوند قرار مى دهند و حاجت خود را مى گيرند.
📚 طريقه آن ختم در كتاب مجموعه علم جفر به اين صورت ذكر شده است:
🌄 «وقت انجام اين ختم بعد از نماز صبح و يا پس از نماز عشاء مى باشد و اگر از اول ماه شروع كنند بهتر است.
📿 روز اول به نيت ساحت قدس حضرت خاتم الانبيا حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله عليه و آله)، روز دوم به نيت حضرت اميرالمؤمنين على بن ابيطالب (عليه السلام)، روز سوم به نيت ساحت مقدسه حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام)، روز چهارم به نيت حضرت امام حسن مجتبى (عليه السلام) و... روز چهاردهم به نيت حضرت بقيه الله الاعظم امام زمان (ارواحنا فداه)، هر روز هزار مرتبه صلوات با ذكر (و عجل فرجهم) قرائت شود، ضمناً روز پانزدهم به نيت حضرت ابوالفضل العباس (عليه السلام)، و روز شانزدهم به نيت حضرت ام البنين (عليها السلام)، و روز هفدهم نيز به نيت حضرت زينب كبرى (عليها السلام) هر روز هزار بار صلوات بفرستد در روز آخر پس از اتمام صلوات دعاى توسل معروف را كه در مفاتيح الجنان ذكر شده و اول آن:
📖 (اللهم انى اسئلك و اتوجه اليك بنبيك نبى الرحمه) مى باشد بخواند.
📚 در كتاب ياد شده، از قول شخصى موثق نقل شده است كه عده اى اين ختم را با هم انجام داده و در آخر ختم حضرت باب الحوائج قمر بنى هاشم اباالفضل العباس عليه السلام را زيارت نمودند.
🌹 آن حضرت به آنان فرموده بودند: «حاجاتكم مقضيه؛ حاجاتهاى شما بر آورده شده است».
✋🏻 آن شخص قسم ياد كرد كه ما چند نفر بوديم، حاجات يكايك ما برآورده شد. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. استفاده شده از يادداشت فاضل فرزانه، حجت الاسلام و المسلمين آقاى سيد مرتضى مجتهدى سيستانى
📗 چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس (ع)، جلد دوم، على ربانى خلخالى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#ادعیه_و_اذکار
#توسلات_مهدوی
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
🌠 روشن شدن آسمان و زمين از نور فاطمه سلام الله علیها
📗 ديلمى در كتاب «ارشاد القلوب» از سلمان فارسى (ره) #روايت كرده است:
🕌 روزى حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) در مسجد نشسته بود، ناگاه عباس، عموی آن حضرت، داخل شد و سلام كرد و حضرت جواب او فرمود و او را مرحبا گفت!
✋🏻 پس عباس گفت: به چه سبب بر ما فضيلت يافته است على بن ابى طالب، و حال آن كه اصل ما يكى است؟
🌹 پیامبر (ص) فرمود:
🔅«اى عم! حق تعالى آفريد مرا و على را در وقتى كه نه آسمان بود و نه زمين، و نه بهشت و نه دوزخ، و نه لوح بود و نه قلم. چون حق تعالى خواست كه ما را بيافريند، تكلم نمود به كلمه اى، و از آن نورى به هم رسيد، پس كلمه ديگر فرمود و از آن وحى به هم رسيد، پس آن نور را به آن روح ممزوج گردانيد، پس من و على را از آن نور و روح آفريد، پس از نور من عرش را بيرون آورد و من از عرش بزرگ ترم، و از نور على آسمانها را بيرون آورد، پس على جليل تر و بزرگ تر است از آسمانها، پس بيرون آورد از نور حسن نور آفتاب را، و از نور حسين نور ماه را، پس ايشان بزرگ ترند از آفتاب و ماه.
📿 پس ملايكه تسبيح حق تعالى مى كردند و مى گفتند: «سبوح قدوس»، چه بسيار گرامى اند اين نورها نزد حق تعالى.
🌫 چون حق تعالى خواست كه امتحان كند ملائكه را، بر ايشان فرستاد ابرى تاريك، و چنان فرو گرفت ملايكه را، كه يكديگر را نمى ديدند.
🤲🏻 ملايكه گفتند: اى خداوند ما و سيد و بزرگ ما! روزى كه ما را آفريده بودى، تا حال چنين حالتى مشاهده نكرده بوديم، پس از تو سؤال مى كنيم به حق اين نور كه ظلمت را از ما دور گردانى.
✨ پس حق تعالى نور #حضرت_فاطمه (سلام الله عليها) را آفريد، مانند قنديلى و بر كنار عرش آويخت، و از نور آن آسمان هاى هفت گانه و زمين ها روشن گرديد، و به اين سبب فاطمه را (زهرا) ناميدند.
📿 پس ملائکه تسبيح و تقديس حق تعالى كردند، و حق تعالى فرمود: به عزت و جلال خودم سوگند ياد مى كنم كه ثواب تسبيح و تقديس شما را تا روز قيامت از براى محبان اين زن و پدر او و شوهر او و فرزندان او قرار دادم». (۱)
📚 پی نوشت:
۱ ارشاد القلوب، ص ۴۰۳.
📗 ۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (س)، عباس عزيزى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#میلاد_حضرت_زهرا
#فضائل_مولا_علی
#بانـوے_همـیـشہ
#داستان_کوتاه
#حضرت_زهرا
پرتو اشراق
🌹 دفاع جانانه ام کلثوم علیهاالسلام از پدر بزرگوارش مولا علی علیه السلام
📜 مشهور است که چون امیرالمؤمنین علیه السلام متوجّه بصره شده در منزل انتظار جمع شدن لشگر را می کشید، #عایشه در آن وقت نامه ای به حفصه نوشت که علی علیه السلام در فلان جا (ذی قار) فرود آمده است، نَه جرئتِ پیش آمدن را دارد و نه می تواند برگردد «إن تَقدّمَ نُحِر وإن تأخّر عُقِرَ».
🪘چون نامه به #حفصه رسید، زنان مغنیه را جمع کرد (بچّه ها و زنان بنی تمیم و عدی را) دف و دائره به آنها داد که بزنند و سرود بخوانند: «مَا الخَبرَ ما الخَبَر، عَلی کالاشقَر بذی قارٍ، إن تَقدّم نُحر وإِن تأخّر عُقِر؛ چه خبر چه خبر، علی در ذی قار است، مثل یک بچّه شتر، جلو بیاید کشته می شود و عقب برگردد پی می شود (پاهایش قطع می شود!!)»
🌴 خبر به امّ سلمة علیهاالسلام زوجه رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید که نامه ای از عایشه به حفصة رسیده و او هم یک مشت زنها و بچه ها را جمع کرده و مشغول بدگویی نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام گشته و خوشحالی و شادی می کنند، امّ سلمه علیهاالسلام گریه کرد و گفت لباس مرا بیاورید تا بروم جوابشان را بدهم.
🌹 #ام_کلثوم دختر امیرالمؤمنین علیهماالسلام فرمود: من به جای تو می روم چون که من به این وظیفه آشناترم، لباس خود را پوشید به صورت ناشناسی با جمعی از کنیزان که خود را پوشیده و اطرافش را گرفته بودند، وارد مجلس آنها شد، همین که دید آنها مشغول بازیهای سفیهانه هستند، نقاب از چهره برداشت و خطاب به حفصه دختر عمر فرمود:
▪️«اگر تو و عایشه، امروز به جنگ با پدرم برخاسته اید این کارتان سابقه دارد، پدران شما دو نفر همان کسانی هستند که قصد کشتن رسول خدا صلی الله علیه و آله را هم داشتند، امّا از جانب خداوند آیه ای نازل گشت: «وَاِنْ تَظاهَرا عَلَیهِ فَاِنَّ اللّه هُوَ مَوْلیهُ وَجِبْرِئیلُ وَ صَالِحُ الْمُؤمِنِینَ». (۱) و خداوند شرّ شما را دفع کرد و رسول خدا صلی الله علیه و آله را یاری فرمود».
🔥 حفصه خجل و شرمنده شد و در مقام عذرخواهی برآمد که این زنها از روی جهل چنین می کنند و فوراً متفرّق شدند.
📚 پی نوشت:
۱. اگر شما بر علیه او همدست و پشتیبان شوید، همانا خدا مولای اوست و جبریل و صالح مؤمنین او را یاری می دهند «تحریم، آیه ۴».
📘 کتاب سقای تشنگان کربلا، نورائی، محمد علی
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#امام_علی
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
🌹 داستانی شگفت آور از عنایت حضرت زهرا و حضرت زینب سلام الله علیها به زن تازه مسلمان
🩸يزيد پس از شهادت #امام_حسين (ع) پيش از آنكه به عذاب آخرت مبتلا شود، در دنيا به درد بى درمانى معذب گرديد.
👳🏻♂ يكى از اطباى يهودى را براى معالجه طلب كرد. طبيب نگاهى به يزيد كرد و از روى تعجب انگشت حيرت به دندان گزيد.
🦂 سپس با تدبير ويژه اى چند عقرب از گلوى او بيرون كشيد و گفت:
📚 ما در كتب آسمانى ديده ايم و از علما شنيده ايم كه هيچ كس به اين بيمارى مبتلا نمى شود مگر آنكه قاتل پسر پيغمبر باشد، بگو چه گناهى را كرده اى كه به اين بيمارى گرفتار شده اى؟!
👹 يزيد از خجالت سر را به زير افكند و پس از لحظاتى گفت:
🩸من حسين بن على را كشته ام!!
☝️🏻يهودى انگشت سبابه خود را بلند كرد و گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله
👳🏻♂🧔🏻♂ طبيب مسلمان شد و از جاى برخاست و به منزل خود رفت، برادر خود را به دين اسلام دعوت كرد، قبول نكرد، ولى همسر او و خويشانش پذيرفتند.
🧕🏻 همسر برادرش نيز اسلام را قبول كرد و اسلامش را از شوهر مخفى داشت.
🏴 در همسايگى آنها، يكى از شيعيان خالص بود كه اكثر روزها مجلس تعزيه دارى حضرت سيدالشهداء (ع) بر پا مى كرد، آن زن تازه مسلمان در آن مجلس شركت مى نمود و بر مصايب اهل بيت عصمت و طهارت مى گريست!
👥👤 بعضى از يهوديان جريان زن را به شوهرش اطلاع دادند، يهودى گفت:
🧔🏻♂ امروز او را امتحان مى كنم، لذا به خانه رفت و به همسرش گفت:
☝️🏻امشب هفتاد نفر يهودى مهمان ما خواهند بود، شرايط ميزبانى را آماده و انواع خوردنى ها را جهت پذيرايى مهيا كن!
🏴 بانوى تازه مسلمان خواست مشغول غذا پختن شود، صداى ذكر مصيبت حضرت سيدالشهداء (ع) را شنيد، فوراً به مجلس عزا رفت و در عزاى آن حضرت گريه زيادى كرد.
🌄 وقتى به خود آمد، سخن شوهر به يادش آمد، ولى وقت تنگ شده بود!!
🤲🏻 متوسل به حضرت فاطمه (س) شد و به سوى خانه آمد، وقتى به خانه رسيد ديد بانوانى سياه پوش جمع شده و هر يك با چشم گريان مشغول خدمت مى باشند و لحظه اى استراحت ندارند!
🥘 در ميان بانوان خانم بلند بالايى را ديد در مطبخ مشغول پختن غذاست و بانوى مجلله اى را ديد كه پيراهن خون آلودى در كنارش گذاشته است!!
🧕🏻 زن تازه مسلمان عرض كرد: اى بانوى گرامى! شما كيستيد كه با قدوم خود اين كاشانه را مزين فرموده و لوازم مهيمانى را مهيا كرده ايد؟!!
🌹 آن بانوى مجلله فرمود:
▪️چون تو عزادارى فرزند غريب و شهيدم را بر كار خانه ات مقدم داشتى، بر فاطمه لازم شد كه تو را يارى كند، تا با نكوهش شوهر خود رو به رو نگردى و پس از اين بيشتر به عزا خانه فرزندم بروى.
🧕🏻بانوى تازه مسلمان عرض كرد: اى بانو! خانمى را در مطبخ مى بينم كه مشغول غذا پختن و بيش از همه بى قرار است، او كيست؟
🌹فرمود: نزد او برو و از خودش بپرس!
🧕🏻 بانوى تازه مسلمان رفت و پاى او را بوسه داد و نامش را از او سؤ ال كرد؟
🌷 فرمود: من زينب خواهر امام حسينم!
👥👥 در همين زمان زنان يهودى با هفتاد مهمان وارد شدند. وقتى كه يهودي ها خانه را در كمال آراستگى و نورافشانى ديدند و بوى خوش غذاها به مشامشان رسيد و در جريان واقعه قرار گرفتند همه مسلمان شدند. (۱)
📚 پی نوشت:
۱- تحفة الذاكرين و اسرار و الشهاة، ص ۷۵.
📓 ۲۰۰ داستان از فضايل ، مصايب و كرامات، حضرت زينب (ع)، عباس عزيزى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#شهادت_حضرت_زینب
#بانـوے_همـیـشہ
#حضرت_زهرا
#حضرت_زینب
#داستان_کوتاه
#کرامات
پرتو اشراق
🌹 داستان دیدار حضرت زینب سلام الله علیها با حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در خواب و مرور وقایع عاشورا
🌷 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
📚 طراز المذاهب از بحر المصائب نقل مى كند:
☀️ روزى حضرت عليا مخدره زينب (سلام الله علیه) نزد حضرت سجاد (علیه السلام) آمد.
🌷 حضرت چون چشمش به آن مخدره افتاد، فرمود:
✋🏻 اى عمه، ديشب در عالم رؤيا چه ديدى و از مادرت فاطمه چه شنيدى؟
🌹آن مخدره عرض كرد: تو از تمامى علوم آگاهى!
🌷 آن حضرت فرمود: چنين است، و مقام ولايت همين است؛ اما من مى خواهم از زبان تو بشنوم و بر مصيبت پدرم بنالم!
🌹 عرض كرد: اى فروغ ديده بازماندگان، چون چشمم قدرى آشنا به خواب شد، مادرم زهرا را با جامه سياه و موى پريشان ديدم كه روى و موى خود را با خون برادرم رنگين ساخته است.
🦋 چون اين حال را بديدم، خويشتن را بر پاى مباركش بيفكندم و صدا به گريه و زارى بلند كردم و سِرّ آن حال پر ملال را از وى پرسيدم!
🌸 فرمود: دخترم، زينب! من اگر چه در ظاهر با شما نبودم ليكن در باطن با شما بودم و از شما جدا نبودم! مگر به خاطر ندارى عصر روز تاسوعا، كه برادرت را از خواب برانگيختى، برادرت بعد از مكالمات بسيار گفت: جد و پدر و مادر و برادرم آمده بودند چون بر مى گشتند مادرم وعده وصول از من بگرفت؟!
▪️اى زينب، مگر فراموش كردى شب #عاشورا را كه ناله واحسيناه! واحسيناه! از من بلند شد و تو با ام كلثوم مى گفتى كه صداى مادرم را مى شنوم؟ آرى، من در آن شب، با هزار رنج و تعب، در اطراف خيمه ها مى گرديدم و ناله و فرياد مى زدم و از اين روى بود كه برادرت حسين به تو گفت: اى خواهر، مگر صداى مادرم را نمى شنوى؟
▪️اى زينب! مگر در وداع بازپسين فرزندم حسين، و روان شدن او سوى ميدان، من همى خاك مصيبت بر سر نمى كردم؟
▪️اى زينب، چه گويم از آن هنگام كه شمر خنجر بر حنجر فرزندم حسين را بر نوك سنان بر آوردند.
▪️اى زينب، اى دخترجان من! چه گويم از آن وقت كه لشكر از قتلگاه به سوى خيمه گاه روى نهادند و شعله نار به گنبد دوار بر آوردند. اى دختر محنت رسيده، من همانا در نظاره بودم كه مردم كوفه با آن آشوب و همهمه و و لوله خيمه ها را غارت كردند و آتش در آنها زدند و جامه هاى شما را به يغما بردند و عابد بيمار را از بستر به زمين افكندند و آهنگ قتلش نمودند و تو، نالان و گريان، ايشان را از اين كار باز مى داشتى، و نیز هنگامى كه شما را از قتلگاه عبور مى دادند تمامى آن احوال را مى ديدم و آن چهار خطاب تو به جد و پدر و مادر و برادرت را استماع مى نمودم و اشك حسرت از ديده مى باريدم و آه جانسوز از دل پردردم بر مى كشيدم.
🩸دخترجان من، اين خون حسين است كه بر گيسوان من است، و من در همه جا با شما همراه بودم، خصوصا هنگام ورود به شام و مجلس يزيد خون آشام و رفتار و گفتار آن نابكار بدفرجام.
🌹عليا مخدره (س) مى فرمايد، عرض كردم: اى مادر، از چه روى اين خون را از موى و روى خويش پاك نمى فرمايى؟
🌸 فرمود: اى روشنى ديده، بايد با اين موى پر خون در حضرت قادر بيچون به شكايت برم و داد خود را از ستمكاران و كشندگان فرزندم بازجويم، و عزاداران و گنه كاران امت پدرم را شفاعت بنمايم و تو را وصيت مى كنم كه سلام مرا به فرزندم، سيد سجاد، برسانى و بگويى به شيعيان ما اعلام كند كه در عزادارى و زيارت فرزندم حسين كوتاهى نكنند و آن را سهل نشمارند كه موجب ندامت آنها در قيامت خواهد بود. (۱۸۴)
📚 پی نوشت:
۱. چهره درخشان قمر بنى هاشم، ص ۱۰۱ و ۱۰۲.
📗 ۲۰۰ داستان از فضايل ، مصايب و كرامات، حضرت زينب (سلام الله علیها)، عباس عزيزى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#کرامات
#حضرت_زینب
#حضرت_زهرا
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
#شهادت_حضرت_زینب
پرتو اشراق
🌟 جلوههایی از ولادت حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از زبان حکیمه خاتون بنت الامام محمد الجواد (علیه السلام)
🌷حضرت حکیمه دختر امام محمد تقی (ع) گفت:
🌌 ابومحمد امام حسن عسکری (ع) در شب #نیمه_شعبان سال دویست و پنجاه و پنج مرا احضار کرد و فرمودند:
🔅«ای عمه امشب افطارت را نزد من باش چون خداوند تو را خوشحال مینماید به خلیفه و حجت و جانشین بعد از من!»
🌴 از این خبر خوشحالی زاید الوصفی مرا فرا گرفت لباسهایم را جمع کردم همان ساعت به محضر حضرت ابیمحمد (ع) آمدم و او در صحن خانه نشسته بود و اطرافش را خدمة آن حضرت گرفته بودند...
❓ گفتم: فدایت شوم جانشین شما از کدام یک از همسرانت میباشد؟
🌹فرمود: از سوسن... من به همه خدمه چشم گرداندم از هیچیک اثر حمل ندیدم بجز سوسن!
🍶🍪 حکیمه گفت وقتی که نماز مغرب و عشا را اداء کردم کنار سفره آمدیم من و سوسن افطار کردیم و در یک اتاق خوابیدیم اندکی خوابیدم و از خواب بیدار شدم همواره درباره مژده امام (ع) که امشب خلف (مهدی (عج)) بدنیا میآید و ولی خدا (عج) امشب پا به عرصه وجود میگذارد فکر می کردم!!
🤲🏻 قبل از وقت نماز بیدار شدم و نماز شب را بجای آوردم و به نماز وتر رسیدم سوسن هم از خواب بیدار شد و تجدید وضو نمود و به نماز شب ایستاد و به نماز وتر رسید...
⏳در دلم خطور کرد طلوع فجر نزدیک است وعده امام (ع) تحقق نیافت... و به افق نگریستم دیدم فجر اول طالع شد. شکام زیادتر شد از وعده امام حسن عسکری (ع)!!
🌹در این هنگام صدای امام عسکری (ع) را از حجرهاش شنیدم میفرمود:
🔅«شک نکن آن امری که میباید اتفاق افتد الساعة انشاءالله خواهد بوقوع پیوست!»
🚪حکیمه گفت از حضرت ابیمحمد (ع) شرمنده شدم و از آنچه که در دلم افتاده بود خجل شدم و
برگشتم به اتاق در حالی که شرمنده بودم دیدم سوسن نمازش را قطع کرد و بیرون آمده در حالی که ترسان بود؛ به او گفتم پدر و مادرم به فدایت آیا احساس درد میکنی؟
🌸 گفت ای عمه من درد شدیدی دارم...
🌷 گفتم: انشاءالله ترسی بر تو نیست فرشی در وسط اتاق گسترانیدم و او را بر آن فرش نشاندم و من به جایی که معمولا قابله ها برای گرفتن بچه مینشینند نشستم...
🌸 او دستم را گرفت و تکانی شدید خورد سپس نالهای کرد و کلمهی شهادتین گفت...
🌺 به دامن نرجس نگریستم در این هنگام ولی الله حجة بن الحسن (صلوات و سلامه علیه) را دیدم بر هفت موضع خود را به زمین گذارده دو بازویش را گرفتم و به دامن خود نشاندم او را نظیف و پاکیزه از هر چیز یافتم...
🌹صدای حضرت ابومحمد (ع) را در این لحظه شنیدم میفرمود:
🔅«ای عمه فرزندم را به نزد من بیاور»
🌹و من او را بدست پدر دادم حضرت امام حسن عسکری (ع) زبانش را بیرون آورد و به چشم کودک مالید او چشم گشود... آنگاه زبان خود را به دهان کودکش نهاد و کامش را با زبان خود برداشت... زبان خود را بگوش کودکش نهاد و او را به پای چپ خود نشانید و حجة خدا (علیه السلام) درست نشست و دست مبارک خود را بر سر کودک کشید و فرمود:
🔅«پسرم به اذن و قدرت و امر خدا سخن بگو...»
🌺 و استعاذه نمود از شیطان مردود و رانده شده و سخن را چنین شروع کرد:
🔅«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و ما اراده نمودهایم بر مستضعفان عالم منت گذاریم و آنان را پیشوا سازیم و وارث گردانیم و آنها را در زمین قدرت بخشیم و به فرعون و هامان و لشکریانش چیزی را که از آن وحشت دارند نشان دهیم».
🌺 آنگاه صلوات بر رسول خدا (ص) و امیر مؤمنان (ع) و یکایک ائمه (ع) فرستاد تا اینکه به پدرش رسد...
🌹پس حضرت ابومحمد (ع) کودک را به من سپرد و فرمود:
🔅«ای عمه او را به مادرش برگردان تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد و بداند که وعده خداوند حق است ولکن بیشتر مردم این موضوع را نمیدانند...»
🌄 او را به مادرش سپردم در حالیکه طلوع فجر صادق شده بود نماز صبح را بجای آوردم و تا طلوع آفتاب تعقیبات خواندم آنگاه با حضرت ابیمحمد (ع) خداحافظی نمودم و به منزلم برگشتم و پس از سه روز مشتاق دیدار ولی خدا شدم به نزد وی رفتم و به حجره سوسن رفتم نه اثری یافتم و نه ذکری شنیدم!!
👣 دوست نداشتم که از کسی بپرسم به خدمت امام ابیمحمد (ع) رسیدم... شرم داشتم که آغاز سئوال کنم...
🌹حضرت آغاز سخن کرد و فرمود:
🔅«ای عمه ولی خدا (ع) در حمایت و نگهداری و پوشش و غیب الهی است تا خدا اذنش بدهد و ظاهر شود و چون وفات من فرا رسد و دیدی که شیعیانم دربارهی جانشینم اختلاف کنند به افراد موثق خبر ده و باید این امر نزد تو و آنان مخفی و مکتوم بماند زیرا خدا ولی خود را از مردم پنهان و محجوب از بندگانش فرموده هیچکس او را نمیبیند تا آنکه جبرئیل (ع) اسب سواریش را حاضر کند».
📔 الغیبة للطوسی، ص ۲۳۴ و ۲۳۵ و ۲۳۶
#میلاد_امام_زمان
#داستانک_مهدوی
#بانـوے_همـیـشہ
#حضرت_نرجس
#حضرت_حکیمه
#امام_زمان
#کرامات
#روایت