eitaa logo
پروانه های وصال
7.8هزار دنبال‌کننده
29هزار عکس
21.9هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 آمریکا به دنبال جنگ با ایران نیست 🍃🌹🍃 🔻«چارلز براون» رئیس ستاد مشترک ارتش ایالات متحده: آمریکا به دنبال جنگ با ایران نیست؛ چنانچه درگیری گسترده‌تری با ایران رخ دهد، پاسخ خواهیم داد. 🔸می‌دانم که دشمنانی وجود دارند و فقط می‌توانم بگویم ایران حداقل می‌داند که خواهان درگیری گسترده‌تر با آمریکا نیست. 🔹اطمینان داریم که در صورت وقوع درگیری گسترده‌تر، توان پاسخ داریم. 🔸در صورتی که مجبورشدیم وارد یک درگیری گسترده‌تر شویم، باید با احتیاط عمل کنیم. 🔺هدف ما بازدارندگی و در عین حال محافظت از نیروهای آمریکایی است نه ورود به یک درگیری گسترده و جنگ تمام‌عیار. | @Parvaanehaayevesaal❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 262 نشد دیگه! ✅ مگه نگفتیم ذهن انسان خیلی مهم تر از دست و پاش هست؟ پس کسی که کنترل ذهن
263 نماز مگه چیه؟ نون میرسونه به خدا؟ 😒 واقعا نماز برای چیه؟ 🌺 فلسفه تربیتی نماز، کنترل ذهن هست. چون اصل حقیقت نماز، هست. ✅ و میبینید که خدا نماز رو به طور مداوم قرار داده تا مدام تمرین کنیم که پیدا کنیم. اگه تمرین کردیم و تا حدی موفق هم شدیم بعدش چقدر باید این توجه رو تجربه کنیم.👌 روزی 5 مرتبه نماز! انصافا خیلییه!😊 آدم روزانه که خمس نمیده، زکات نمیده و... خیلی از کارا رو روزانه انجام نمیدیم ✔️ ولی برای نماز فرمودن 5 مرتبه حد اقل! حالا نماز های نافله که دیگه بماند. چقدر تاکید میشه که توی نماز، آدم توجهش رو از دست نده 🔶 انقدر که میفرماید توی نماز هر مقدار که توجه داری قبول میشه پیش خدا.. @Parvaanehaayevesaal❄️
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 263 نماز مگه چیه؟ نون میرسونه به خدا؟ 😒 واقعا نماز برای چیه؟ 🌺 فلسفه تربیتی نماز، کنت
264 🔶 گفتیم که خداوند متعال نماز رو به عنوان یه یه تمرین برای انسان قرار داده. و اینکه خداوند نماز رو به طور مداوم برای انسان واجب کرده معلومه که ما رو خیلی دوست داشته ✅👌آخه خیلی برای خدا مهمه که انسان کنترل ذهن داشته باشه. البته نمیدونم برای ما آدما چقدر مهمه! ان شالله که خیلی مهم باشه.😊 🔶 میخواید یکمی با هم اهمیت کنترل ذهن رو مرور کنیم؟ یه سوال؟ 🔶 ما توی زندگیمون چی میخوایم که توی کنترل ذهن نیست؟ در واقع هر چیزی که بخوایم توی قدرت کنترل ذهن هست.☺️ @Parvaanehaayevesaal❄️
پروانه های وصال
#پروانه ای دردام عنکبوت #نویسنده خانم ط_ حسینی #قسمت ۳۵ 🎬 لیلا دستم راگرفت وگفت:خواهش میکنم مانع
ای دردام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 ابوعمر:ببینم چی توگوش هم پچ پچ میکنین؟! پاشین ,پاشین بیایین بالا,ام عمرداره میره ,بایدبالا رامرتب کنید وظرفها را بشورید .... چشمکی به لیلا زدم اهسته وگفتم:شب برای نقشه ام,بهترین وقته....😊 لیلا هم راضی بلندشد ورفتیم بالا....ام عمر داشت میرفت رو به شوهرش:کوچکی را میخوای برای کنیزی نگهداری میتونی ,اما من چشم دیدن بزرگی را ندارم تا مابرمیگردیم از شرش خلاص شو. این عفریته ی بی چشم ورو واقعا فکرمیکرد که ملکه ی دربار شده وماهم خادمان درگاهش ومرگ وزندگی ما دردستان اوست....با تنفر نگاهم را به او دوختم وارزو کردم که اوهم طعم اسیری رابچشد. بکیر از داخل ماشین مدام بوق میزد,بالاخره همه شان رفتند. اووف ,اتاقها بهم ریخته بود واشپزخانه هم مملواز ظرفهای نشسته...: ابوعمر:لیلا..قلیان من را اتیش کن وبیاور, خودتم بیا اون اتاق,سلما توهم به وضع اشپزخانه رسیدگی کن,حق نداری تحت هیچ شرایطی از اشپزخانه بیرون بیای. لیلا رنگش مثل زردچوبه ,زرد شده بود به طرف زیرزمین رفت تا زغال برای قلیان ابوعمربیاورد. دلم مثل سیروسرکه میجوشید,این پیرمرد پست وحیوان صفت برای لیلا چه نقشه ای در سر داشت. مشغول جم کردن اشپزخانه بودم که لیلا قلیان را اماده کرد وبه طرف اتاقی که ابوعمر بود رفت واشاره کرد که میترسد,میخواست من هم همراهیش کنم. دلم رابه دریا زدم وبه خواسته لیلا تن دادم,البته قبلش چاقویی تیز را زیرلباسم پنهان نمودم ,هنوز به اتاق نرسیده بودیم که ابوعمراز درگاه اتاق سرک کشید وگفت:هی کنیزک چشم سفید..سلما توکجا؟؟ برگرد,لیلا...لیلای زیبا فقط بیاید. بادستان چروکیده وشیطانی اش دست لیلا راگرفت وبه طرف خود کشید وبا هم داخل اتاق شدند... در اتاق را بست تا باخیال راحت به هدف شیطانی اش برسد... چند دقیقه ای نگذشته بود که.... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ 💦⛈💦⛈💦⛈ @Parvaanehaayevesaal❄️
پروانه های وصال
#پروانه ای دردام عنکبوت #نویسنده خانم ط_حسینی #قسمت۳۶ 🎬 ابوعمر:ببینم چی توگوش هم پچ پچ میکنین؟!
ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 چنددقیقه از رفتن لیلا میگذشت که صدای ابوعمر راشنیدم که ازقدوبالای لیلا تعریف میکرد واورا باعناوینی میخواند که ازشنیدنش چندشم میشد...خدایا چه کنم؟؟نمیدانستم این پیرمردهرزه اینقدرحیوان صفت است که تا زن وبچه هایش در راپشت سرشان بستند او برای التیام هوسهایش دست به کارشود,انگار لحظه شماری میکرد تا خانواده اش بروند وانوقت به هدف پلیدش برسدواین صدای لیلا بود اری صدای التماس وخواهشش بلند شد:نه نه عمو ,جان بچه هایت عمو به من دست نزن.... ابوعمر:لیلای زیبا....توکنیز منی دخترک...من عموی تونیستم....تو باید تسلیم من شوی..وظیفه ات این است. دوباره اشکهایم جاری شد اخربه چه گناهی؟؟به خدا لیلا کشش اینهمه بلا راندارد...خدااااا وکم کم صدای التماسهای لیلا, تبدیل به فریادهای دلخراش شد و فریاد ابوعمروناسزا گفتن های این حیوان پست وخبیث کل خانه راگرفته بود. نمیدانستم چه کنم؟درقفل بود ,باید کاری میکردم...خدایا چه کنم؟؟دست پاچه بودم,فکرم کارنمیکرد... دوباره صدای گریه...و صدای مشت ولگد ابوعمر که حتما بربدن نحیف ورنجورلیلا فرود میامد واینبار لیلا مرا صدا میزد وکمک میخواست...سلماااا.....سلماااا.. خدایا چه کنم؟؟ آهان ,یافتم....باید ازاول همین کار رامیکردم. باسرعت خودم را به حیاط رساندم. پایم به جاکفشی جلوی در گرفت وبا سربه زمین خوردم. اه چه وقت زمین خوردن بود,دست به دیوار گرفتم بی توجه به درد پایم ,بلندشدم,وای من چرا زودتر به فکرم نرسید...لعنت به من.....اگر ابوعمر اسیبی به لیلایم بزند.... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌💦⛈💦⛈💦⛈ @Parvaanehaayevesaal❄️
پروانه های وصال
#پروانه ای در دام عنکبوت #نویسنده خانم ط_حسینی #قسمت۳۷ 🎬 چنددقیقه از رفتن لیلا میگذشت که صدای ابو
ای دردام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 پله های زیرزمین رادوتا یکی کردم,برق راروشن کردم وچشم انداختم... کجا بود اه....چادر لیلا راتکاندم...اما روبنده اش نبود . چادرم رابرداشتم آه دیدمش روبنده زیرچادر بود..سریع درز روبنده را پاره کردم وبا احتیاط حب سمی را در اوردم بین مشتم گرفتم وبه سرعت از پله ها بالا امدم. خودم رابه آشپزخانه رساندم, حب را کف کاسه ای انداختم با ته استکان خوب خردش کردم .میدانستم که ابوعمر عاشق شربت اب لیموست ان هم همراه قلیان,شیشه ی ابلیمو وبطری اب خنک را ازیخچال دراوردم...اه شکر کجاست...آهان کنارسماور...داخل لیوان اب خنک وشکر اب لیمو ریختم وگرد حب سمی رابااحتیاط اضافه کردم وبا قاشق همزدم تاخوب حل شود دوباره شکر اضافه کردم تا اگر حب مزه تلخ داشت خیلی مشخص نشود.لیوان را داخل سینی گذاشتم ورفتم پشت در...باید با سیاست عمل میکردم که ابوعمر رافریب دهم. اول سرم راچسپاندم به در...خدای من هیچ صدایی نمی امد...یعنی چه؟؟لیلااااا...نکند بلایی سرش امده... هیچ صدایی نبود نه صدای ابوعمر ونه لیلا ,نمیدانستم چکارکنم که ناگهان صدای قل قل قلیان ابوعمر بلند شد وزیر لبش ناسزا میگفت.... توکل کردم برخدا ودرزدم.. .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ 💦⛈💦⛈💦⛈ @Parvaanehaayevesaal❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا حالا می گفتیم شهدا شرمنده ایم ✍ ولی با دیدن این فیلم بعید می دانم فردای قیامت بتوانیم پاسخ این یک نفر را هم بدهیم. 🔻این مستندها باید دیده شوند تا همگان بدانند چه زجرهایی کشیده شده است. 😭😭😭😭😭 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Parvaanehaayevesaal❄️
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دنیا می‌خواهی؟ نماز شب بخوان، آخرت می‌خواهی؟ بازهم همان! @Parvaanehaayevesaal❄️
25.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥امیر عبدالهیان بلد نیست انگلیسی حرف بزنه پس زبان دنیا رو بلد نیست 😎 @Parvaanehaayevesaal❄️