eitaa logo
پروانه های وصال
8هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
22.5هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
علی علیه السلام : 🌾 خَيْرُهَا زَهِيدٌ وَ شَرُّهَا عَتِيدٌ وَ جَمْعُهَا يَنْفَدُ وَ مُلْكُهَا يُسْلَبُ وَ عَامِرُهَا يَخْرَبُ فَمَا خَيْرُ دَارٍ تُنْقَضُ نَقْضَ الْبِنَاءِ وَ عُمُرٍ يَفْنَي فِيهَا فَنَاءَ الزَّادِ وَ مُدَّةٍ تَنْقَطِعُ انْقِطَاعَ السَّيْرِ 🎗 پرهیز دادن از دنیاپرستی : خیر دنیا اندك و شر آن آماده و فراهم آمده اش پراكنده، و ملك آن غارت شده، و آبادانی آن رو به ویرانی نهاده است، چه ارزشی دارد خانه ای كه پایه های آن در حال فرو ریختن و عمر آن چون زاد و توشه پایان می پذیرد؟ و چه لذتی دارد زندگانی كه چونان مدت سفر به آخر می رسد؟ 📚 ، ۱۱۳ °•کپی با ذکر آزاد است•° 🚩 💕💕💕
اندیشه‌ات‌را روی‌فراکانس‌شادی تنظیم کن تا بهشت را در روی‌زمین تجربه کنی، انعکاس‌آن‌چیز باش‌که می‌خواهی‌در دیگران‌ببینی اگر که عشقی‌ را می‌خواهی عشق‌بورز اگر صداقت می‌خواهی‌خوب راستگو باش، دنیا چیزی‌ جز پژواک نیست 💕💕💕
😚هدفی داشته باش که بخاطر آن بجنگی هدفی داشته بـاش که بخاطرش از سختی ها بگذری هدفی داشته باش که در راه رسیدن به آن از زندگی لذت ببری... طعم فتح قله ها را کسی می چشد که با تمام جانش، مسیر سربالایی کوه را طی کند. بعد از آن، قله در تسخیر " اراده " اوست‌. 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿 امام صادق علیه السلام: 🌸 در شگفتم از کسی که از این چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی‌برد! 1- کسی که دارد، به ذکر 🌸 حسبنا الله و نعم الوکیل (آل عمران171) 2- کسی که است به ذکر 🌸 لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین (انبیاء87) 3- کسی که مورد مکر و واقع شده، به ذکر 🌸 افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد (غافر44) 4- کسی که طالب و زیبایی‌های دنیاست به ذکر 🌸 ماشاءالله لاحول و لاقوة الا بالله (کهف39) 📚(بحارالانوار، ج۹۰ ص۱۸۴) 💕💕💕
🌷✨دریافت آرامش الهی✨🌷 🌸خدای خوبم شکر که امروز هم گذشت ‌، در کنار نگاه مهربانت ، در کشاکش لحظه‌های روزگار حضورت مایه ی آرامش است 🌸و برای ما همین بس که دل به تو سپرده‌ایم و میدانیم ما را به جایی میبری که بهترین است برایمان 🌸الهی تحملمان را افزون کن و یاریمان کن؛تا دل‌هایمان را خالی کنیم از هرچه نا شفاف و بدون عشق است 🌸خدای خوبم فردایی سراسر مهر و عشق برایمان بساز تا پر شویم از عشق بی پایانت و عشق بیفروزیم در دلهای بندگانت 💕💕💕
خوب گوش کن صدایش را مےشنوی ●هنوزسرباز مےخواهد براےنوکرےاش آماده ای؟ ●هنوزفدایےمےخواهد برایش جان مےدهی؟ ■همچون رقیه وسکینه اش دردمند هستی؟ ■همچون زینب پیامرسان غمش میشوی؟ 💕💕💕
🌱 امام حسين علیه السلام فرمود :🌹 🌸گروهى خدا را از روى ميل به بهشت عبادت مى‏كنند، كه اين عبادت تجارت‏كنندگان است و گروهى خدا را از ترس دوزخ مى‏پرستند و اين عبادت بردگان است، و گروهى خدا را به سبب شايستگى مى‏پرستند، و اين عبادت آزادگان است كه برترين عبادت است.🌸 (تحف العقول، ص ۲۷۹ ح۴ ) •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
💢 اگر خدا بخواهد... خدا اشرف مخلوقات، پیامبر(ص) را در با سست ترین خانه «أوهن البیوت» که همان تار عنکبوت است حفظ می‌کند! خدا فرعون صاحب قدرت را؛ «وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ»، به وسیله ی که به آن می‌نازید؛ «وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی»، غرق می‌کند. خدا درخت خشک، می‌شود؛ «وَهُزِّی إِلَیْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْكِ رُطَبًا جَنِیًّا» خدا برادران یوسف او را به ته چاه می اندازند، اقْتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا اما او و مصر میشود. خدا ابراهیم را از آتش سخت نمرود میدهد، قُلْنا يا نارُ کُوني‏ بَرْداً وَ سَلاماً عَلي‏ إِبْراهيمَ ما خطاب كرديم كه اي سرد و براي ابراهيم باش. 📚آیات سوره انبیا، عنکبوت، توبه 💕💕💕
پروانه های وصال
📚داستان ❤#عاشقانہ_دو_مدافع ❤ #قسمــــــت_اول ￿ _آخــــر هفتہ قـــرار بود بیان واســــہ خواستگارے
📚داستاݧ ❤❤️ ￿ چیزے نمونده بود ڪ از راه برســـن من هنوز آماده نبودم  مامان صداش در اومد _اسمااااااء پاشو حاضر شو دیگہ الان ک از راہ برسـن انقــد منو حرص نده یکم بزرگ شو   _وای مامان جان چرا انقدر حرص میخوری الا.....(یدفہ زنگ و زدن ) دیگہ چیزی نگفتم پریدم تو اتاق تا از اصابت ترکشاے مامان در امان باشم سریع حاضر شدم  نگاهم افتاد ب آینہ قیافم عوض شده بود یہ روسرے آبے آسمانی سرم کرده بودم با یہ چادر سفید با گلهاے آبے 〰❤️〰❤️〰❤️🌹🕊 سنم و یکم برده بود بالا با صداے مامان از اتاق پریدم بیروݧ عصبانیت تو چهره ے مامان به وضوح دیده میشد گفت:راست میگفتے اسماء هنوز برات زوده خندیدم گونشو بوسیدم و رفتم آشپز خونه اونجا رو بہ پذیرایے دید نداشت صداے بابامو میشنیدم ک مجلس و دست گرفتہ بود و از اوضاع اقتصادے مملکت حرف میزد انگار ۲۰سالہ مهمونارو میشناسہ همیشہ همینطور بود روابط عمومے بالایے داره بر عکس من چاے و ریختم مامان صدام کرد _اسماء جان چایے و بیار خندم گرفت مثل این فیلما 〰❤️〰❤️〰❤️🌹🕊 چادرمو مرتب کردم  وارد پذیرایے شدم سرم پاییـݧ بود سلامے کردم و چاےهارو تعارف کردم ب جناب خواستگار ک رسیدم کم بود از تعجب شاخام بزنہ بیرون   آقاےسجادے❓❓❓❓😳 ایـݧ جاچیکار میکنہ❓😕 ینی این اومده خواستگارے من❓ واے خدا باورم نمیشہ چهرم رنگش عوض شده بود اما سعے کردم خودمـــو کنترل کنم   مادرش از بابا اجــازه گرفت ک براے آشنایے بریم تو اتاق دوست داشتـــــم بابا اجـــازه نده اما اینطور نشد حالم خیلے بد بود اما چاره اے نبود باید میرفتم ..... ◀️ ادامـــــہ دارد....
پروانه های وصال
📚داستاݧ ❤#عاشقانہ_دو_مدافع❤️ #قسمـــــت_دوم ￿ چیزے نمونده بود ڪ از راه برســـن من هنوز آماده نبود
📚داستان ❤❤️ ￿ ســر جـــام نشستہ بودم و تکون نمیخــوردم سجادے وایساده بود منتظر من ک راه و بهش نشون بدم اما من هنوز نشستہ بودم باورم نمیشد  سجادے دانشجویے ک همیشہ سر سنگین و سر بہ زیر بود اومده باشہ خواستگارے من من دانشجوے  عمران بودم اونم دانشجوے  برق چند تا از کلاس هامون با هــم بود همیشہ فکر میکردم از من بدش میاد تو راهرو دانشگاه تا منو میدید  راهشو کج میکرد  منم ازش خوشـم نمیومد خیلے خودشو میگرفت..... 〰❤️〰❤️〰❤️🌹🕊 چند سرے هم اتفاقے صندلے هامون کنار هم افتاد ک تا متوجہ شد جاشو عوض کرد این کاراش حرصم میداد  فکر میکرد کیه❓❓ البتہ ناگفتہ نماند یکمے هم ازش میترسیدم جذبہ ے خاصے داشت تو بسیج دانشگاه مسئول کاراے فرهنگے بودچند بار عصبانیتشو دیده بودم  غرق در افکار خودم بودم ک با صداے مامان ب خودم اومدم اسمااااااء جان آقاے سجادے منتظر شما هستن از جام بلند شدم ب هر زحمتے بود سعی کردم خونسردیمو حفظ کنم   مامان با تعجب نگام میکرد 〰❤️〰❤️〰❤️🌹🕊 رفتم سمت اتاق بدون اینکہ تعارفش کنم و بگم از کدوم سمت باید بیاد اونم ک خدا خیرش بده از جاش تکون نخورد  سرشو انداختہ بود پایـیـن دیگہ از اون جذبہ ے همیشگے خبرے نبود  حتما داشت نقش بازے میکرد جلوے خوانوادم حرصم گرفتہ بودم هم تو دانشگاه باید از دستش حرص میخوردم هم اینجا حسابے آبروم  رفت پیش خوانوادش برگشتم و با صدایے ک یکم حرص هم قاطیش بود گفتم آقاے سجادے بفرمایید از اینور انگار تازه ب خودش اومده بود سرشو آورد بالا و گفت بله❓ بلہ بلہ معذرت میخواهم خندم گرفتہ بوداز ایـن جسارتم خوشم اومد رفتم سمت اتاق اونم پشت سر مــن داشت میومد در اتاق و باز کردم و تعارفش کردم ک داخل اتاق بشہ... ◀️ادامــــہ دارد.... بامــــاهمـــراه باشــید🌹