فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیک صبحانه🌺🌺
👩🍳👩🍳〰〰〰〰〰👩🍳👩🍳
کیک صبحانه🌺🌺
موادلازم:
3 عدد تخم مرغ
1 فنجان شکر
2 قاشق غذاخوری کره ذوب شده
1 لیوان روغن
1 لیوان شیر
2 فنجان آرد
1 ق چ وانیل
1 ق چ بیکینگ پودر
برای سس:
200 میلی لیتر خامه
150 گرم شکلات شیری تیره
میتونید از پودینگ شکلات استفاده کنید.خامه را گرم کنید تا جوش بیاید. و اجاق گاز را خاموش کنید. سپس شکلات تخته ای را اضافه می کنیم و مخلوط می کنیم تا ذوب شود.
برای کیک :
تخم مرغ و شکر را با همزن بزنید. سپس روغن و کره ذوب شده و شیر را اضافه کنید. سپس آرد الک شده و بیکینگ پودر و وانیل را اضافه کنید دستی و در یک جهت مخلوط کنید. مواد کیک را در قالب کیک که چرب شده بریزید. در فر 180 درجه که از قبل گرم شده به مدت نیم ساعت بزارید و آنرا با خلال دندان تست کنید تا کاملا پخته شود و آن را از فر خارج کنید. بگذارید خوب خنک شود. بعد از خنک شدن ، آن را از طول برش دهید ، هر برش را با سس شکلات اغشته دهید و به یکدیگر بچسبانید. آخرین سس باقی مانده را روی آن بریزید و بعد از خنک شدن سس ، به یکدیگر می چسبد و آماده سرو می شود. بزارید داخل یخچال به مدت یک ساعت. نوش جان😋
👩🍳👩🍳〰〰〰〰👩🍳👩🍳
پروانه های وصال
#افزایش_ظرفیت_روحی 102 🔶 بعد هم ادب خانوادگی هست. اینکه انسان نسبت به پدر و مادر و برادر و خواهر خو
#افزایش_ظرفیت_روحی 103
🔶 ما باید تمام رفتارهای خودمون رو با ادب تنظیم کنیم. گاهی از اوقات یه بی ادبی کوچک خیلی میتونه انسان رو از مراتب بالای معنوی محروم کنه.
⭕️ واقعا خدا میدونه در طول زندگی هر کدوم از ما چقدر از نعمت های معنوی محروم میشیم به خاطر بی ادبی های هرچند کوچکی که ممکنه مرتکب شده باشیم.
در طول تاریخ هم میبینیم که خیلی از نعمت ها از افراد به خاطر بی ادبی هاشون گرفته شده.
❇️ از طرفی خیلی وقتا با یه کار مودبانه افراد زیادی به مقامات بالای معرفتی رسیدند. خصوصا کسانی که نسبت به اهل بیت علیهم السلام و هر چیزی که مرتبط به اون بزرگواران هست احترام گذاشتند.
🔶 ممکنه آدم یه جلسه هیاتی میخواد بره حال نداره ولی به احترام اهل بیت میره. میخواد یه مراسم جشنی بگیره ولی به حرمت ایام عزاداری اهل بیت مراسمش رو عقب میندازه
🔹 یا کسی که به احترام اهل بیت نام فرزندانش رو هم نام ائمه معصومین و فرزندانشون قرار میده...
•| #عارفانه |•
•••
پیغمبر فرموده:
هر وقت فکر کردی، تنها نشستی،
اگر خوشحال شدی از آن نشستن،
صلوات بر من بفرست!🌸
و اگر پکر شدی،غصه دار شدی از آن خلوت نشستن و نمیدانی غصه ات از چیست استغفار کن.🌿
•••
#حاج_اسماعیل_دولابی 🌙
💕❤️💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ 🎥
🌷چهــار ذکـر طلایی برای رفع مشکلات زندگی
🌼 استاد عالی
اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
🌷۱۲ تجلیل قرآن از۱۲ نفر
🌷۱.حضرت ابراهیم،بسیارراستگوبود
ُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا (٤١)مریم
🌷۲.حضرت ادریس،بسیارراستگوبود
كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا (٥٦)مریم
🌷۳.حضرت موسی ،مخلَص بود
كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا (٥١)مریم
🌷۴.حضرت یوسف،مخلَص بود
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ (٢٤)یوسف
🌷۵.حضرت اسماعیل،صادق الوعدبودُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا۵۴مریم
🌷۶.حضرت مریم،پاکدامن بود
وَالَّتِيٓ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا (٩١)انبیا
🌷۷.حضرت مریم،مومن وقانت بود
َكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ (١٢)تحریم
🌷۸.همسرفرعون ،مومن بود
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ(١١)تحریم
🌷۹.حضرت مریم ،مومن بود
َكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ (١٢)تحریم
🌷۱۰.به لقمان حکمت دادیم
وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ (١٢)لقمان
🌷۱۱.اخلاق پیامبر،ایده آل بود.
وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ (٤)قلم
🌷۱۲.حضرت علی ع،همه چیزش رابرای خداداد
ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله
💕💚💕
✨نگران نباش رفیق😍
☘خداتورو تو شرایطی قرار نمیده که نتونی از پسش بر بیای🌱
✅اون تورو بیشتر از خودت میشناسه...
🚨این تویی که اون شرایط سخت رو برای خودت تبدیل به فرصت میکنی یا درهای برای سقوط...
🚧خدا بین دوراهی ها بیشتر از خودت نگرانته🔍
🧮اون اینقدر منتظرت میمونه تا آخرش به همه بگه بالاخره دیدید تونست💪
🌸پسندیدمش
🌸پسندیدمش برای خودم
#حواست_باشه
💕💛
گاهی چه دلگرفته میشوی از خدا
گاهی از حڪمتش ناراضی
گاهی شاڪر و خوشحال
گاهی مشکوک
گاهی مجذوب
گاهی نزدیڪ و گاهی دور
خدا همان خداست
ڪاش ما اینقدر
گاهی به گاهی نمیشدیم
💕💚💕
زندگی کوتاه است
نه غمش می ارزد ..
نه شادی ماندن دارد..
بهترین راه برایت این است..
که بخندی و بخندی و بخندی..
به غمش..
به کَمش..
به زیادیِ غمش..
💕💛💕
🌸💖🌸💖🌸💖🌸
زندگی را زیباتر کن گاهی با ندیدن
گاهی با نشنیدن و گاهی با نگفتن...!
زندگی فقط مال ما نیست
به همه تعلق دارد.
پس زندگی را برای همه زیبا کنیم
با محبت، با لبخند!
💕💚💕
از پیرمرد حکیمی پرسیدند: از عمری که سپری نمودی چه چیز یاد گرفتی؟ پاسخ داد:
یاد گرفتم
که دنیا قرض است باید دیر یا زود پس بدهیم.
یاد گرفتم
که مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت.
یاد گرفتم
که دنیای ما هر لحظه ممکن است تمام شود اما ما غافل هستیم.
یاد گرفتم
که سخن شیرین، گشاده رویی و بخشش سرمایه اصلی ما در زندگیست.
یاد گرفتم
که ثروتمند ترین مردم در دنیا کسی است که از سلامتی، امنیت و آرامش بهره مند باشد.
یاد گرفتم
کسی که جو را میکارد گندم را برداشت نخواهد کرد.
یاد گرفتم
که عمر تمام میشود اما کار تمام نمیشود.
یاد گرفتم
کسی که میخواهد مردم به حرفش گوش بدهند باید خودش نیز به حرف آنان گوش دهد.
یاد گرفتم
که مسافرت کردن و هم سفره شدن با مردم بهترین معیار و دقیق ترین راه برای محک زدن شخصیت و درون آنان است.
یاد گرفتم
کسی که مرتب میگوید: من این میکنم و آن میکنم تو خالی است و نمیتواند کاری انجام دهد.
یاد گرفتم
کسی که معدنش طلا است همواره طلا باقی میماند بدون تغییر، اما کسی که معدنش آهن است تغییر میکند و زنگ میزند.
یاد گرفتم
تمام کسانیکه در گورستان هستند همه کارهایی داشتند و آرمانهایی داشتند که نتوانستند محقق گردانند.
یاد گرفتم
که بساط عمر و زندگیمان را در دنیا طوری پهن کنیم که در موقع جمع کردن دست و پایمان را گم نکنیم .
💕🧡💕
⚜حکایتهای پندآموز⚜
👞کفش مجانی👞
✍ملانصرالدین برای خرید کفش نو راهی شهر شد. در راستهی کفش فروشان انواع مختلفی از کفش ها وجود داشت که او می توانست هر کدام را که می خواهد انتخاب کند. فروشنده حتی چند جفت هم از انبار آورد تا ملا آزادی بیشتری برای تهیه کفش دلخواهش داشته باشد.
ملا یکی یکی کفش ها را امتحان کرد، اما هیچ کدام را باب میلش نیافت. هر کدام را که می پوشید ایرادی بر آن وارد می کرد. بیش از ده جفت کفش دور و بر ملا چیده شده بود و فروشنده با صبر و حوصله ی هر چه تمام به کار خود ادامه می داد.ملا دیگر داشت از خریدن کفش ناامید می شد. که ناگهان متوجه ی یک جفت کفش زیبا شد! آنها را پوشید. دید کفش ها درست اندازه ی پایش هستند. چند قدمی در مغازه راه رفت و احساس رضایت کرد. بالاخره تصمیم خود را گرفت. می دانست که باید این کفشها را بخرد از فروشنده پرسید: قیمت این یک جفت کفش چقدر است؟ فروشنده جواب داد: این کفش ها، قیمتی ندارند! ملا گفت: چه طور چنین چیزی ممکن است، مرا مسخره می کنی؟ فروشنده گفت: ابدا، این کفش ها واقعا قیمتی ندارند، چون کفش های خودت است که هنگام وارد شدن به مغازه به پا داشتی!
💥نکته: این داستان زندگی اکثر ما انسان هاست، همیشه نگاه مان به دنیای بیرون است.ایده آل ها و زیبایی ها را در دنیای بیرون جست و جو می کنیم. خوشبختی و آرامش را از دیگران می خواهیم. فکر می کنیم مرغ همسایه غاز است. خود کم بینی و اغلب خود نابینی باعث می شود که خویشتن را به حساب نیاورده و هیچ شأنی برای خودش قائل نباشیم. ما چنان زندگی میکنیم که گویی همواره در انتظار چیز بهتری در آینده هستیم. در حالی که اغلب آرزو می کنیم ای کاش گذشته برگردد. و بر آن که رفته حسرت می خوریم. پس تا امروز، دیروز نشده قدر بدانیم
و برای آینده جای حسرت باقی نگذاریم.
📚 هزارویک حکایت
💕💚💕
شخص فضولی به ملانصرالدین گفت:
همسایه ات عروسی دارد
ملا گفت: به من چه!
آن شخص گفت:
شاید برای شما
شیرینی و شام بیاورند
ملا گفت: به تو چه؟
در زندگی دیگران کمتر سرک بکشید...
💕💛💕
از سیم خاردار نفست عبور کن
این حرف من نیست ، حرف یک رزمنده ی همدانی است که اگر چنانچه از سیم خاردار می خواهی رد بشوی ، اول باید از سیم خار دار نفست عبور کنی، وقتی گرفتار خودمان هستیم نمی توانیم کاری انجام بدهیم این را آن ها به ما یاد دادند ؛ این را آن جوان ۲۰ ساله یا ۲۵ ساله ی رزمنده به ما تعلیم داد .از آن ها یاد گرفتیم ؛ این یک ثروت عظیم هست .
"" شهید علی چیت سازان
#سلام_ودرود_برشهیدان
💕🧡💕
~🕊
🌿#ڪݪام_شـھید💌
#شهادت به خون و تیر و ترکش نیست.
آن روز که خدا را در همه چیز دیدیم؛
آن روز #شهید شدهایم...
#شهید_حجتالله_رحیمی♥️🕊
. #سلام_ودرود_برشهیدان
💕💛💕
-جوانی ࢪا در برزخ دیدم کھ میگفٺ:
بہ برزخ بیایید خواھید فھمید ھر نفسیکہ بھ غیرِ "خُدا" کشیدھاید بہ
ضرر شما ٺمام شدھ اسٺ :)
-شیخرجبعلۍخیاط 🌱
#سلام_ودرود_برشهیدان
💕💚💕
••°🦋°••
•°🌱اگر مےخواهےبدانے
ڪہڪارتمخلصانہ😇وبراے
خداهستیانہ
راهشاینهستڪہ👇
🙇هرڪارےڪہانجاممےدهے
انتظارتشڪرنداشتہباشـے🙃
فقطوفقطدیدتبراے
خشنودےخداباشہ😉
#شہید_محمود_رادمہر♥️
#ڪلام_شہدا🌷
💕❤️💕
تـــــلنگرانـــــہ🌿
ببـــــیـن! تــــــو،یـــــہجـورےواســـــہ
امـــــامزمانــــــتڪـــــارڪـــــنڪـــــہ
وقـــــتـےمیـــــگـے﴿ العجـــــــل! ﴾
آقــــابگـــن:دهتـــــامثـــــلتــــوداشتـــــم،
تــــــــــاالانظـــــھورڪـــــردهبـــــودم...!
#ڪـــــجاےڪاریـــــم؟! :)
#بـــــہ خـــــودبیـــــاییمتـــــاازراه بیایـــــد
#اللہمعجللولیڪالفرج:)))
💕🧡💕
✍حضرت امام على (عليهالسلام)
مردى نزد پيامبر اعظم (ص) آمد و گفت : به من كارى بياموز كه خداوند ، به سبب آن ، مرا دوست بدارد ، و مردم نيز دوستم بدارند ، و خدا دارايى ام را فزون گرداند ، و تن درستم بدارد ، و عمرم را طولانى گرداند ، و مرا با شما محشور كند . حضرت رسول اکرم ص فرمود : «اينها يى كه گفتى شش چيز است كه به شش چيز ، نياز دارد :
❶ اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد ،
از او بترس و تقوا داشته باش .
❷ اگر مى خواهى مردم دوستت بدارند ،
به آنان نيكى كن و به آنچه دارند چشم مدوز .
❸ اگر مى خواهى خدا دارايى ات را فزونى
بخشد ، زكات آن را بپرداز .
❹ اگر مى خواهى خدا بدنت را سالم بدارد ،
صدقه بسيار بده .
❺ اگر مى خواهى خداوند عمرت را طولانى
گرداند ، به خويشاوندانت رسيدگى كن .
❻ و اگر مى خواهى خداوند تو را با من محشور
كند ، در پيشگاه خداى يگانه قهّار ، سجده طولانى كن .
📚 بحار الأنوار ، ج۸۵ ، ص۱۶۷
💕❤️💕
پروانه های وصال
#مردی_در_آینه #قسمت_سي_چهارم: ستایش از آنِ خداوندی است ... سوار ماشين ... به خودم که اومدم جلوي
#مردی_در_آینه
#قسمت_سي_پنجم: حملات تروریستی
با شنيدن سوال من، ناخودآگاه و با صداي بلند خنديد ...
- کارآگاه ... تنها عرب ها که مسلمان نيستن ... انسان هاي زيادي در گوشه و کنار اين دنيا ... با نژادها ... شکل ها ... و زبان هاي مختلف ... مسلمان هستند ...
از جا بلند شد و رفت سمت آشپزخانه ...
- چاي يا قهوه؟ ...
- هيچ کدوم ...
جرات نمي کردم توي اون خونه چيزي بخورم ... اما مي ترسيدم برخورد اشتباهي ازم سر بزنه ... و اون بهم مشکوک بشه که همه چيز رو در موردش فهميدم ...
يه مواد فروش مسلمان ... شايد بهتر بود بگم يه تروريست ... حتما تروريست و خرابکار بودن به مفهوم گذاشتن يک بمب يا حملات انتحاري نيست ... مي تونست اشکال مختلفي داشته باشه ...
وقتي بعد از شنیدن یک فایل صوتی ساده به اون حال و روز افتاده بودم ... اگر چيزي به خوردم مي داد ... ممکن بود چه بلايي به سرم بياد؟ ...
کي بهتر از اون مي تونست پشت تمام اين ماجراها باشه ... و به يه قاتل حرفه اي دسترسي داشته باشه؟ ... شايد اصلا مدير دبيرستان هم براي اون کار مي کرد ...
همين طور که پشت پيشخوان آشپزخانه ايستاده بود ... خيلي آروم، اسلحه ام رو سر کمرم چک کردم ... آماده بودم که هر لحظه باهاش درگير بشم ...
در همين حين، دخترش از پشت سر به ما نزديک شد ... و خودش رو از صندلي کنار پيشخوان بالا کشيد ...
- من تشنه ام ...
با محبت بهش نگاه کرد و براش آب ريخت ...
- چند لحظه صبر کن يکم گرم تر بشه ... خيلي سرده ...
ليوان رو برداشت و دويد سمت مادربزرگش ...
زير چشمي مراقب همه جا بودم ... علي الخصوص دختر ساندرز ... دلم نمي خواست جلوي يه بچه با پدرش درگير بشم و روش اسلحه بکشم ...
- مي تونم بپرسم چه چيزي باعث شد ... اين فکر براتون ايجاد بشه که قتل کريس ... با مسلمان بودنش در ارتباطه؟ ...
با شنيدن اين جمله شوک جديدي بهم وارد شد ... به حدي درگير شرايط بودم که اصلا حواسم نبود ... بودن اون فايل ها توي گوشي کريس ... مي تونست به مفهوم تغيير مذهب يک نوجوان 16 ساله باشه ... تا اون لحظه داشتم به اين فکر مي کردم شايد کريس متوجه هويت اونها شده بوده ... و همين دليل مرگش باشه ...
اما اين سوال، من رو به خودم آورد ... و دروازه جديدي رو مقابلم باز کرد ...
حملات تروريستي ...
شايد کريس حاضر به انجام چنين اقداماتي نشده و براي همين اون رو کشتن ... يا شايد ديگه براشون يه مهره سوخته بوده ...
مسلمان ... مواد فروش ... افغانستان .. القاعده ... يعني من وسط برنامه هاي يه گروه تروريستي قرار گرفته بودم؟ ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#مردی_در_آینه #قسمت_سي_پنجم: حملات تروریستی با شنيدن سوال من، ناخودآگاه و با صداي بلند خنديد ..
#مردی_در_آینه
#قسمت_سي_ششم: بازی ترور
مهم نبود به چه قيمتي ... نمي تونستم اجازه بدم جوان ها و مردم کشورم رو نابود کنن ...
اون از پشت پيشخوان، دست من رو نمي ديد ... دستي که ديگه تقريبا روي اسلحه ام بود ... و تيري که هرگز خطا نمي رفت ...
با چهره اي گرفته ... هنوز منتظر جواب بود ... چرا بايد مرگ کريس به خاطر مسلمان بودنش باعث ناراحتي اون بشه؟ ... اونها که به راحتي خودشون رو مي کشن ...
- هنوز چيزي مشخص نيست ... ما موظفيم تمام جوانب زندگي مقتول و اطرافيانش رو بررسي کنيم ... اولين نظريه اي که ديروز برام ايجاد شد ... اين بود که شايد به خاطر اینکه مقتول از گروه گنگي که قبلا عضوش بوده جدا شده ... همین باعث ايجاد درگيري بين شون شده و علت مرگ کریس باشه ...
نظريه اي که بعد از اون به نظرم رسيد ... اين بود که شايد داشته تحت پوشش کار مي کرده و تظاهر به تغيير ... سرپوشی روي کارهايي بوده که مي کرده ...
چهره اش جدي شد ... اون جملات رو از قصد به کار بردم تا واکنشش رو بيينم ...
همزمان مراقب بودم يهو يکي از پشت سرم پيداش نشه ...
يه قدم اومد جلوتر ... حالا ديگه کاملا نزديک پيشخوان آشپزخانه ايستاده بود ... و دسته اسلحه، کاملا بين انگشت هام قرار گرفت ...
- سرپوش؟ ... روي چي؟ ... چه چيزي باعث شده چنين فکري بکنيد؟ ...
- شواهد و مدارکي پيدا کرديم که هنوز نياز به بررسي داره ...
يه جمله تحريک آميز ديگه ... و سوالي که هر خلافکاري توي اون لحظه از خودش مي پرسه ... يعني چقدر از ماجرا رو فهميدن؟ ... ممکنه منم لو رفته باشم؟ ... اون وقته که ممکنه هر کار احمقانه اي ازش سر بزنه ...
خيلي آروم ... با انگشت اشاره ... اسلحه رو از روي ضامن برداشتم ...
چهره اش به شدت گرفته شده بود ...
- فکر نمي کنم کريس دوباره پيش اونها برگشته بوده باشه ... يه سالي بود که ترک کرده بود ... البته قبل هم نمي شد بهش گفت معتاده ... ولي نوجوان ها رو که مي شناسيد ... تقريبا نميشه نوجواني رو پيدا کرد که دست به کارهاي ناهنجار نزنه ... اما کريس حتي کارت هاي شناسايي جعليش رو سوزونده بود ...
نشست روي صندلي ... دست هاش روي پيشخوان ... بدون حرکت ...
- چرا چنين کاري رو کرد؟ ...
- مي دونيد که نوجوان ها اکثرا براي تهيه مشروب، اون کارت هاي جعلي رو مي خرن ... در اسلام مصرف نوشيدني هاي الکي يه فعل حرامه ... ما اجازه مصرف چنين موادي رو نداريم ...
کريس ديگه بهشون نياز نداشت ... خودش گفت نگهداشتن شون وسوسه است ... براي همين اونها رو سوزوند ...
مطمئنيد مدارکي که عليه کريس پيدا کرديد حقيقت دارن؟... شايد مال يه سال و نيم پيش باشن ... وقتي هنوز مسلمان نشده بود ...
صادقانه بگم ... کريسي رو که من مي شناختم محال بود به اون زندگي قبل برگرده ...
براي چند ثانيه حس کردم ناراحته ... واقعا خوب نقش بازي مي کرد ... تروريست لعنتي ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹