eitaa logo
پروانه های وصال
7.9هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
20.6هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
• • ‌‌میدونی بدترین‌جای زندگی کجاست؟ اونجا‌که به خاطر‌یه فیلم، نمازتو‌سریع‌میخونی یا‌اصلا‌نمیخونی تابه اون‌فیلم‌برسی!😒 فقط،فکر‌نمیکنی رو‌زقیامت‌‌ اونی که ‌به دادت‌ میرسه نمازه‌،نه اون فیلم👌 💕🧡💕🧡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚برکت در اموال امام کاظم (علیه السلام)در مورد برکت در مال حلال فرمود: گوسفند درسال یکبار زایمان می کند وهر بار هم یک بره به دنیا می آورد. سگ در سال دو بار زایمان میکند و هربار هم حداقل 7-6 بچه. به طور طبیعی شما باید گله های سگ را ببینید که یک یا دو گوسفند در کنار آن است. ولی در واقع برعکس است. گله های گوسفند را می بینید و یک یا دو سگ درکنار آنها.. چون خداوند برکت را در ذات گوسفند قرار داد و از ذات سگ برکت را گرفت .با اینکه مردم فراوان گوسفند را ذبح می کنند و از گوشت آن استفاده می کنند. ‌علاوه بر اینکه تمام اجزای گوسفند قابل استفاده است بخلاف سگ، مال حرام اینگونه است. فزونی دارد ولی برکت ندارد.» از اینجاست که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هولناکترین بلا بعد از من رواج حرام خواری و رباخواری در امتم است! 📚الكافي، كلينى، جلد5 ،صفحه125 💕🧡💕🧡
اگر انسان سرش را به سمت آسمان بالا بیاورد و کارهایش را فقط برای رضای خدا انجام دهد، مطمئن باش زندگیش عوض می شود و تازه معنی زندگی کردن را می فهمد. 🕊 💕💚💕💚
-تابستان؟ به اشتیاق کودکانه می‌ماند، به جسارتِ زمین، به سماجتِ آفتاب، به سبزینگیِ برگ، به رویش هزار باره‌ی گیاه. تابستان به صدای عبور آرامِ آب می‌ماند، به آوای شبانه‌ی جیرجیرک‌ها، به وزش باد از میان برگ‌ها، به سرخوشیِ کفشدوزک‌ها، شاپرک‌ها، زنبورها... تابستان، به آغوش مادرانه می‌ماند، گرم است و پناه دهنده، سبز است و امیدبخش، ژرف است و لطیف... تابستان آرام است، انگار دخترکی عروسک‌هاش را در گرمای یک بعد از ظهر داغ، زیر سایه‌ی درخت نارون نشانده، چای ریخته و مادرش را به مهمانیِ کودکانه‌اش دعوت کرده. همینقدر ساده، همینقدر آرام، همینقدر صمیمی همینقدر خوب. 💕💚💕💚
‌ 📚حکایتی‌زیبا وخواندنی شغل مردی تمیز کردن ساحل بود. او هر روز مقدار زیادی از صدفهای شکسته و بدبو را از کنار دریا جمع آوری می کرد و مدام به صدفها لعنت می فرستاد چون کارش را خیلی زیاد می کردند. او باید هر روز آن ها را روی هم انباشته می کرد و همیشه این کار را با بداخلاقی انجام می داد. روزی، یکی از دوستانش به او پیشنهاد کرد که خودش را از شر این کوه بزرگی که با صدفهای بدبو درست کرده بود، خلاص کند. او با قدرشناسی و اشتیاق فراوان این پیشنهاد را پذیرفت. یک سال یعد، آن دو مرد یکدیگر را دیدند. آن دوست قدیمی از او دعوت کرد تا به دیدن قصرش برود. وقتی به آنجا رسیدند مرد نظافتچی نمی توانست آن همه ثروت را باور کند و از او پرسید چطور توانسته چنین ثروتی را بدست بیاورد. مرد ثروتمند پاسخ داد: من هدیه ای را پذیرفتم که خداوند هر روز به تو می داد و تو قبول نمی کردی. در تمام صدفهای نفرت انگیز تو، مرواریدی نهفته بود... بیشتر وقتها هدیه ها و موهبت های الهی در بطن خستگی ها و رنجها نهفته اند، این ما هستیم که موهبتهایی را که خدا عاشقانه در اختیار ما قرار می دهد، ندانسته رد می کنیم. 🌹امام علی (علیه السلام): چه بسا چيزي را از خداوند طلب میکنی و به تو عطا نميشود، ولی خداوند بهتر از آنرا به تو عطا ميكند... 📗تصنيف غرر الحكم،ح 3765 💕💖💕💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بوریتو تخم مرغ و قارچ و پنیر😋 خب این خوشمزه ی آسون که تو ویدیو میبینید نکته ی خاصی نداره هر نون که بشه تاش کرد رو میتونید استفاده کنید،نون تصلی ترتیای مکزیکیه که ارد ذرت داره یکم کره استفاده کنید خوشمزه تر میشه داستان زیاد پر ملات درستش نکنید چون ازش میریزه بیرون ضدحال میشه هر پنیر و تاپینگ دلخواه دوس دارید میتونید استفاده کنید من از سس فلفل هالوپینو برای خوشرنگ شدن نون استفاده کردم.اگه استفاده نکنید نون رنگ خودشو حفظ میکنه و جذابیتش کمتره سعی کنید سریع انجامش بدید که نون خشک نشه و موقع تا شدن خرد نشه
4 عدد سیب زمینی آبپز له شده 4 ق غ ارد سمولینا ریز 4 ق غ آب 1 ق غ روغن جامد نمک پاپریکا گشنیز تازه آرد سوخاری آرد تخم مرغ 1 عدد ابتدا سیب زمینی ابپز له شده را با نمک و پاپریکا و گشنیز خرد شده مخلوط میکنیم . بعد از آن ارد سمولینا و اب و روغن جامد را مخلوط کرده و روی حرارت میگذاریم تا به صورت خمیر دربیایید . خمیر را به مواد سیب زمینی اضافه میکنیم و مخلوط میکنیم . مواد را به شکل لوله مانند عکس درمی آوریم و بعد در آرد و تخم مرغ و آرد سوخاری میغلطونیم و یک ساعت در فریزر میگذارین تا استراحت کنه . و در آخر در روغن داغ سرخ میکنیم و آماده اس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیباترین کارت عروسی ... ✍حجت الاسلام قرائتی: یک کارت عروسی برای من آمد و روی آن نوشته بود: دوشیزه فلانی و آقای فلانی زندگی خود را آغاز کردند؛ خواستیم شما را در تالاری دعوت کنیم و از شما پذیرایی کنیم ولی به فکر افتادیم که این هزینه را به دختر و پسری بدهیم که آنها هم ازدواج کنند. بنابرین هزینه مراسم عروسی را برای ازدواج دو نفر دیگر گذاشتیم این کارت را هم دادیم که بدانید ما ازدواج کردیم. چقدر زیبا ! اگر انجام این کار از ما بر نمی آید، می توانیم حداقل با ساده برگزار کردن عروسی خود ترویج تجملات نکنیم و آن مقدار صرفه جویی را به زوج دیگری کمک کنیم.
⚠️هشدار ⚠️ 📌این روزها با توجه به حواشی مباحث و شاهد فعالیت اکانت های جعلی هستیم که تولیدکننده اخبار و حمایت های جعلی هستند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 انیمیشن زیبا از ماجرای پيامبر اسلام با مسيحيان نجران در برای فرزندان خود پخش کنید......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مخالفت صریح شهید بهشتی با حجاب اختیاری ▪️یک جوان متدین است خودش چشمشو زیر بیاندازد، اگر خانم ها با هفت رقم آرایش و طنازی از این سو و آن سوی خیابون راه میرن اون آزاده اینم آزاده.... نه آقاجان؛ ما اینجور آزادی رو نفی میکنیم
58.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی پس از زندگی - فصل دوم - فیلم کامل قسمت یکم ؛ سعید تجربه‌گر: آقای سعید خانی بخش اول .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠استغاثه به امام زمان درهای آسمان را به روی این زن گشود 🔺این قسمت: اسب بالدار 🔹تجربه گر امروز: خانم اعظم السادات موسوی .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖊 ره: اگر در مسیر معنوی، بی‌حال شدید، توقف نکنید. باید دست و پا بزنید تا حال پیدا کنید. با تلاوت قرآن، با ، با این مکان و آن مکان، بالأخره باید از این بی‌حالی خارج شوید. و الّا یواش یواش شما را می‌برد. 💕💛💕💛
پروانه های وصال
#احساس_نیاز_به_خدا ۸ یه سوال خیلی مهم! چرا خداوند انقدر روح انسان رو بزرگ آفرید؟ اگه کوچولو خلقش
۹ ✅💞 انسان طبیعتا و ذاتا خوب و پاک آفریده شده ولی "طغیان" میزنه خرابش میکنه. 🔹انسان طبیعتا دچار طغیان میشه و خدا اینو میدونه.👌 برای همینم هست که خیلی راحت از گناهان انسان میگذره. در واقع خدا آدمو خیلی درک میکنه..☺️ 🌺 خدا خیلی با آدم کنار میاد. خیلی هواشو داره میگه خب این بنده من که گناه کرد نمیتونست جلوی طغیانش رو بگیره. من کمکش میکنم.... 🌷مثلا یکی از کمک های خوب خدا، "نماز " هست. ✅ نماز یکی از بهترین وسیله ها برای ازبین بردن تکبره. 🔶 و چون آدم مدام طغیان میکنه، خدا هم لطف کرده و نماز رو در پنج وعده قرار داده.👌 فداش بشم خدا چقدر به نیاز های روحی آدما توجه داره.😊💞 خدا میدونه که انسان اگه یه مبارزه دائمی برای زدن طغیانش نداشته باشه خودبخود فاسد میشه ❤️برای همین نماز رو به طور مداوم و همیشگی واجب کرده. ✔️مثلا روزه یه کمک خوب برای زدن طغیانه... نماز شب... و از همه مهمتر ولایت... 🌹جالبه که بهتون بگم، اگه به تک تک اعمال دینی نگاه کنید همشون طراحی شدن فقط برای مقابله با طغیان انسان...👌 آدم پررو نشه... 🔴 چون آدم اگه طغیان کرد، دیگه کر و کور میشه نمیفهمه... با بدن و روحش به طور غلط برخورد میکنه... ❌داغون میکنه همه چیز رو... ❣و خدای مهربان لطف کرده و بیشترین کمک ها رو برای از بین بردن طغیان روحمون قرار داده در قالب دین ... خدایا بابت دین، این برنامه قشنگت ممنونتم...😌😊💖
پروانه های وصال
#رمان_مسافر_عاشق❤️ #قسمت_چهل‌ونـهم دسـت و صـورتم را میـشورم و چـند تکہ نان و یک لیوان چایی مـیخورم
❤️ با دیدنش نفـسم حبـس میشود شروع بہ خواندنش میکنم : بسـمـ ربـ الـحســیـنـ و الشــهـدا خـدایا ، اے معــبود من! تو خـود میدانے کہ چنـد روزے است کہ حب رسیدن بہ تو وجـودم را گرفتہ است و شـهادت بزرگـترین آرزوے من... اڪنون کہ ایـن نامہ را میخـوانید اگـر بے بے زیـنب مرا قبول کنـد من هم در زمـره ے شهیدانش جاے گرفتہ ام دســتم را روے قلبم میگذارم و با نفـس عمیـقے دیگـرے بہ خواندن ادامہ میدهم خـواهرانم حجــاب...شـما را بہ جـان حـضرت مادر قسم میدهم...حجـاب شـما سنگـر دیگـرے است مـردان خدایے از دامـن شمـا بہ معـراج میـرسند... همـــسر عزیزتر از جانم! هـروقت خـبر شهادتم را شنـیدے بے قرارے نکن...مے دانم سخـت است اما تو مقـاوم باش و بـدان صبـر تو پایان خوشے خواهد داشـت! آنـقدر قلبـم بہ درد مے آید کہ چشـمانم را میبـندم و قـطره اشکے از روی صورتـم سر میـخورد و روی کاغذ مے افـتد هم نمے خواهم ادامہ اش را بخوانم هـم نمے توانم مـریم جان...حـلالم کن بابـت تمام رنج ها و سختے هایے کہ کشیده اے...حـلالم کـن و براے ایـن همـسـر بے لیاقتت دعا کن! ان شاءاللہ خـدا تو را هم شهـید خواهد کـرد... دیـگر صدای هق هـق گریہ هایم بلنـد میشـود بـعد من تـو مسـئول ایـن نهضتے...مـبادا پـرچمم را روے زمیـن بگذارے...سـیرت زینـب گونہ ے تـو همـان ادامہ ی این راه اسـت از حـریمش دفاع کن! دسـتم را روے سینہ ام میگـذارم و بہ سرفہ و هـق هـق می افتـم... صـدایم را کہ میـشنوے بـیدار میـشوے و هراسان بہ سمـتم می دوے...! نـویسنده : خادم الشهـــــــــــ💚ــــــدا رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#رمان_مسافر_عاشق❤️ #قسمت_پنجاهم با دیدنش نفـسم حبـس میشود شروع بہ خواندنش میکنم : بسـمـ ربـ الـحســ
❤️ بـدون اینکہ متوجہ کاغذ توے دسـتم باشی مرا بہ آغوش میکـشے و دوبـاره گـرماے تنـت آرامم میکـند احـتمالا چـون کیفت را دیدے متوجہ گریہ ام شدے... اشـک هایم را پاک میکنم سرم را بالا میگیرم چشـم هاے خیـست دوباره اشـک هایم را در مے آورد _گـریہ نکـن خانومم...گـریہ نکن هـق هـق هایم از سـر می گیـرد دسـتت را روے چـشمانت میگذارے و اشـک میریزے هم متعجــبم هم نگــرانم هم ناراحـت خـودم را جدا میکنم و بہ صورتم نگاه میـکنم آنـقدر گریہ میکنے کہ شانہ هایت تکان می خورد...بہ ریش هایـت دست میکشم دسـتت را از روبروے صـورتت بر میداری و میگویی : بزار دل بـکنم مریـم...دارے دلمو میلرزونی... قلبـم میشکند... شـکستہ تر از هر وقـت دیگرے...تکہ هایـش را از میـان آغوشـت جمع میکنم... دسـتم را باز میکنم و از میـانش برگہ ی مچالہ شده و خیـس از عرق دستم بر روے پایت می افتد چشـم های خیسـت ، اشک هایت کہ محاسنـت را تر کرده ، چهره ے از همیـشہ زیباترت ، همہ ے این ها هم قلبم را تکہ تکہ میکند هم آرامم... دوسـت دارم با تمام وجودم فـریاد بزنم بس کن محمــــــــد...برو...دل بکن...فقط دل مرا بہ آتش نکـش اما نمی شود تو در بہ آتش کشیدن عاشقت استادے! کاغذت را از روی پایت بر میداری و با دیدنش چشـمت را میبندی و سکوت میکنے... از جایم بلنـد میشوم و دستی روی گونہ هاے خیسم میکشم لباست را بر میدارم و در لباس شویی مے اندازم مو هایم را مرتـب میکنم و سفره ے صبحانہ را برایت حاضر میکـنم... جـو خانہ سڪوت بود و سڪوت...! نـویسنده : خادم الشهــــــــــــ💚ــــــدا رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#رمان_مسافر_عاشق❤️ #قسمت_پنجاهم با دیدنش نفـسم حبـس میشود شروع بہ خواندنش میکنم : بسـمـ ربـ الـحســ
❤️ لبـاس هاے خـشک شده ات را از بام خانہ بر میدارم و وسایلـت را یکے یکے در کیـفت میچینم چنـدین خوراکے و میـوه و غذاے توراهے کہ برایـت پختہ بودم هم بر میدارم و در کولہ ات جا میدهم چـند دقیقہ بعد کنارم مے نشینے و چند ثانیہ بہ حـرکاتم نگاه میکنی میـخواهم زیـب کیفت را ببندم کہ نزدیک تر میشـوی و دسـتم را میگیرے و بہ چـشمانم خیـره میشوی...وقتے بہ چهره ات نگاه میکنم دلم میـلرزد... انـگار چهره ات فـرق کرده است!نـورانے تر...زیباتر...نمے دانم چہ در چشـمانت بود کہ قلبم را هـزار برابر عاشق خـودت کرد آرامـش خاصے در نگاهت بود کہ هیچ وقت دیگـر نداشتی... میگـویی : مـریمم چـند ثانیہ نگاهت میکنم و جواب میدهم : جـان دلم؟! _یہ چیزے بگم؟ چشـمم را بہ علامت تایید باز و بستہ میکنم و ادامہ میدهے : اینبار...شاید مثل دفعہ ے قبل نباشہ...باید صبور تر باشے... میـخواستم داد بزنم نــــــہ...مثل قـبل اسـت...تو برمیـگردے...اما گلویم خـشک میشود و هیـچ چیزے از زبانم بیرون نمی آید و تو همچـنان میگویی : نمے تونے باهام تمـاس بگیری...تا خـودم بهت زنگ بزنم...البتہ ایـن مثل دفعہ ے قبلہ...اما یہ چیز دیگہ کہ... حـرفت را قطع میکنی و سرت را پایین می اندازی با دلهـره بہ چهره ات نگاه میکنم و منتـظرم تا ادامہ اش را بگویی... اما تو همـچنان سکوت میکنی...بہ سـختی قفـل سینہ ام را میگشایم و میپـرسم : چہ چیز دیگہ اے؟ سکـوت میکنی و چـشمت را همـچنان بہ زمین می دوزے دوباره میـپرسم : مـحمـد...؟! سـرت را بالا می اورے و با چشـم هایی کہ اشـک دورش را قاب گرفتہ است میگویی : فقـط مراقب خـودت باش... بغـضم میشـکند و دوباره گریہ هایم شروع میشود نـویسنده : خادم الشهــــــــــ💚ــــــدا رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا