eitaa logo
پروانه های وصال
7.7هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
20.6هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
💕یادت باشه هر چی صادق تر باشی بیشتر بهت شک میکنن......... هر چی دلسوزتر باشی بیشتر دلتو میشکنن....... هر چی قلب تو آسون تر در اختیار بزاری راحتر لهش میکنن ... هر چی آروم تر باشی فکر میکنن آدم ضعیفی هستی ... هر چی بیشتر به فکر دیگران باشی بیشتر حق تو میخورن ... و هر چی خودتو خاکی تر نشون بدی واست کم تر ارزش قائلن ... تلخه ...! اما عین حقیقت رفیق ... 💕💜💕💜
از تفاوت نترس.... همرنگ جماعت نبودن همیشه به معنای رسوایی نیست همرنگ دیگران نباش خودت باش و بهترین در نوع خودت 💕🧡💕🧡
ﺍﺯ بزرگی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍﻣﯽ؟ گفت ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ ﮐﺮﺩﻡ: ۱. ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ! ۲. ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ! ۳. ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽﺩﻫﺪ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ! ۴. ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ! ۵. ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﮑﯽ ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﻣﯽﮔﺮﺩﺩ، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ! ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ 5 ﺍﺻﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ. 💕💛💕💛
اعتماد به نفس یعنی برای خودت زندگی کنی بایستی و از سوژه ای که خوشت آمده عکس بگیری وسط پیاده رو عزیزانت را در آغوش بگیری وسط جمع قربان صدقه ی مادرت بروی... در کوچه با بچه ها دنبال بازی کنی... ابراز علاقه کنی به کسی که دوستش داری بخندی، گریه کنی از کنار گذاشتن آدم هایی که تو را نمیفهمند خجالت نکش عمر هیچ کس قرار نیست جاودانه باشد🌸 💕💚💕💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹زیاد سخت گرفته ایم ! 🌸زندگی چیزی به جز گرفتنِ یک استکان چای لب سوز از دستان مهربان مادر بود ؟ که بنوشی و نفس آرامی بکشی و غرق شوی میان گل‌ های سرخِ پیرهنش ؟ 🌸یا کنار پنجره‌ ی چوبی بنشینی و انتظار بکشی برای آمدنِ بابا ؟ برای شنیدنِ صدایِ امنِ پاهایش ؟ که به دستان مردانه اش خیره شوی و دنبال دلخوشی های کوچکی برای ذوق کردن و بالا و پایین پریدن بگردی ؟ 🌸زندگی مگر چیزی به جز تماشای گلدان‌ های سفالیِ کنارِ باغچه بود ؟! یا که استشمام عطر کاهگل و یاسی که دیوارهای آجریِ حیاط را بغل کرده بود ؟! 🌸جز این که شب ها در نهایت سکوت و تاریکی ، از رادیویِ قدیمی ، قصه های شب گوش کنی یا که روی پاهای مامان بخوابی و گوش جان بسپاری به قصه ی گوهرِ شب‌چراغ و دیوهای دو سر ؟! که عطر آرامش بپیچد در دالان باریکِ زندگی ات ؟ که دور از چشمِ بابا، جیب هایش را بگردی و دنبال آبنبات‌ های کوچک و رنگی باشی ؟! 🌸زندگی جز شنیدن صدای آواز جغدها و جیرجیرک ها و لالایی شبانه ی قورباغه های کنار رودخانه بود ؟! جز اینکه در دل گرگ و میش صبح ، با صدای آوازِ خروس همسایه بیدار شوی و اولین منظره ی مقابل چشمانت بخار کتریِ روی چراغ باشد ؟! که ببینی و گوش کنی و ایمان داشته باشی که زندگی در کمال سادگی اما پر شور تر از همیشه ، ادامه دارد ... ؟ 🔹ما از زندگی چه می خواستیم که از دل این سادگی های اصیل و بی بازگشت ، به این پیچ و خم های ملال آور رسیده ایم ؟! ─┅─═इई 🌸🌺🌸 ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍😋 مواد لازم این معجون: رب انار.تمرهندی ازهرکدوم نصف قاشق غذاخوری آب لیمو یاآب نارنج ۱ق غذاخوری نمک ۱ق چ خوری شکر ۱ق مرباخوری رب گوجه ۱ق مرباخوری آب نصف لیوان تااونجایی که لازمه ازمعجون به خورشت اضافه کنید🥰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍😋 مواد لازم: 1 لیتر شیر (4 پیمانه) 1 پیمانه کمی سرخالی شکر 3 ق غ آرد 3 ق غ نشاسته(ذرت یا گندم) 3 ق غ پودر کاکائو 1 پاکت وانیل شکری (5 گرم یا ایرانی نصف ق چ) 1 ق غ کره 80 گرم شکلات تلخ
🍩 دونات با ماست 🌰آرد: ۵۰۰ گرم 🌰تخم‌مرغ: ۲ عدد 🌰شکر: ۱۰۰ گرم 🌰کره ذوب‌شده: ۱۰۰ گرم 🌰ماست غلیظ: ۱۵۰ گرم 🌰بیکینگ‌پودر: ۲ قاشق مرباخوری 🌰نمک: یک‌چهارم قاشق چای‌خوری 🍩🍩🍩 ۱٫برای تهیه این دونات‌ های خوشمزه ابتدا تخم‌مرغ‌ها را با کره ذوب شده و شکر مخلوط می‌کنیم و کمی هم می‌زنیم تا سفید و کش‌دار شوند. سپس بیکینگ‌پودر و نمک را با ماست حل کرده و این دو مایع را با هم مخلوط می‌کنیم و آرد را داخل مواد می‌ریزیم. حالا آنقدر هم می زنیم تا مایه شکل خمیری پیدا کند که نه زیاد شل و نه خیلی خشک باشد. ۲٫ روی خمیر دونات‌ را می‌پوشانیم و دو ساعت به آن استراحت می‌دهیم و بعد روی میز کمی آرد می‌پاشیم. از خمیر مقداری برمی‌داریم و روی سطح آردپاشی شده توسط وردنه آن را به قطر یک سانتی‌متر باز می‌کنیم. ۳٫ توسط قالب‌های مخصوص (دایره‌میان‌تهی) خمیر را شکل می‌دهیم سپس داخل روغن داغ شناور و سرخ می‌کنیم تا دو طرف آنها کاملا طلایی شود. روی دونات‌ ها را با کرم پاتی سیر، مروارید خوراکی و شکر طلایی تزیین کرده‌ام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(برای ۵تا از این رولا): لازانیا (روی بسته رو بخونید بنا به نوع لازانیا یا داخل اب در حال جوش یا داخل اب داغ بذارید تا خوب نرم بشه) گوشت چرخکرده ۱۲ق غ فلفل دلمه نصف یه فلفل متوسط پنیر پیتزا یه پیاله پر پیاز یدونه کوچک قارچ ۴تا کوچک نمک،فلفل سیاه،زردچوبه آویشن نصف ق چ از هرکدوم رب ۱ ق غ برای سس بشامل کره ۲۰گ شیر نصف لیوان آرد سفید ۱ق پر نمک،فلفل سیاه،آویشن پیازو تفت بدید،گوشت چرخ کرده رو اضافه کنید،قارچ فلفل دلمه ادویه رب اضافه کنید تفت بدید برای سس کره که آب شد ارد رو اضافه کنید تند تند تفت بدید شیرو کم کم اضافه کنید گوله نشه،ادویه جاتو هم اضافه کنید ب غلظت فرنی رسید از روی حرارت برداریدحواستون باشه خیلی سفت نشه چون بعد از سرد شدن سفت میشه باز ورقه ها ک کاملا نرم شد ،از اب خارج کنید(رو هم نذارید که نچسبه) کف ظرفتونو از سس بشامل بریزید و ورقه ها رو که رول کردید کف ظرف بچینید بذارید روی حرارت خیلی کم تا پنیر روش اب بشه قشنگ. ( اگه تابه دو طرفه نیست ،دم کنی بذارید حتما) 🔺میتونید داخل فر برقی،یا توستر با دمای ۱۸۰درجه بذارید تا پنیر روش اب بشه(داخل فر گازی یا تنور گازی هم میتونید درست کنید)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️امام خمینی: ما عراق را از ایران محترم‌تر می‌دانیم! 🔻اگر از کربلا طوماری برسد، جواب مردم عراق را چه بدهیم؟! ♦️الإمام الخمیني: نری العراق أكثر احترامًا! 🔻ماذا لو وصلَتنا من أهالي كربلاء عريضة، بماذا سنجيب الشعب العراقيّ؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠روایتی شنیدنی از رزمنده مدافع حرم درباره لحظه ای که بازگشت به دنیا را با بهشت معامله کرد ▪️این قسمت: مرداب : چگونه‌ دریا شدی؟ چشمه: گذشتم... ▫️تجربه‌گر : آقای محمود شاهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠روایت رزمنده مدافع حرم از لحظه ای که در بیهوشی حضور دشمن را دید! ▪️این قسمت: مرداب : چگونه‌ دریا شدی؟ چشمه: گذشتم... ▫️تجربه‌گر : آقای محمود شاهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*👆چگونه در فضای مجازی ما را فریب می دهند زود قضاوت نکنید*.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#عبور_از_لذتهای_پست 12 🔹 در ابتدا باید "درکِ صحیحی از رنج" پیدا کنیم ⭕️ وگرنه "روشِ درستِ برخورد
13 ➖هر موقع رنجی بهتون رسید، اولین چیزی که به ذهنتون میرسه این باشه که⬅️ این رنج هم تموم میشه😊 بعد از یه مدت که اون رنج رو کشیدی بالاخره تموم خواهد شد! 🍁 حضرت علی علیه السلام در وصفِ "متّقین" میفرمایند : ✨چند روز کوتاهِ دنیا را با "صبر و شکیبایی" میگذارنند و در پی آن" آسایش طولانی" دارند✨ {صَبَروا اَیّامَاً قَصیرَهََ اَعقَبَتهُم راحَهََ طویلَه} 📔 نهج البلاغه / خطبه ۱۹۳ 💗🔚🕊🌏
مستند صوتی شنود.mp3
17.41M
🔉 🔰 نیروی امنیتی که زندگی پس از زندگی را درک کرد. 📣 جلسه سیزدهم 🔷 روزی که به بدنم برگشتم 🔷 وضعیت جنگ اسرائیل درغزه. التماس والتهابی که به درگاه خدا داشتم. گردابی از نور که من را به دشت بسیار نورانی برد 🔷 ابر سیاهی که نصف آسمان را گرفت. فرشته هایی که مسلح بودند. فرشته هایی که امر الهی به دست آنهاست⁦ 🔷 ما ثابت بودیم زمین گرد ما میرخید. با یک اشاره اش، اسرائیل نابود می شد. نقش نیت واراده شیعیان در پیشبرد اهداف 🔷 سران جنگی که با اسرائیل بسته بودند. با یک چرخش زمین، یمن را می دیدم 🔷 حجاب هایی که با اراده او کنار می رفت. تفرقه ای که در عراق بود. جنگ عراق، جنگ قدرت بود. 🔷 کسی به دنبال رضایت خدا نبود. به ایران هم سر زدم. 🔷 سکینه ای که بعد از دیدن تمثال امام، به من دست داد. همه عالم هستی در اختیار ماست وما غافلیم 🔷 مقام حضرت آقا 🔷 جنگ اطلاعاتی که درگیر آن هستیم. ⏰ مدت زمان: 42:53 «چهل و دو دقیقه و پنجاه و سه ثانیه» اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍ وَآلِ مُحَمدوَعَجِّل فَرَجَهُم ➖➖➖➖➖➖➖➖ 👥💬🗣 رسانه باشید و این را از به جهت آگاهی جامعه با دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود به اشتراک بگذارید.
💔 دختران وشهادت🌱 می گفت: دلم میخواد منم برم سوریه! آخه ینی چی!؟ منم میخوام برم[💔] باید برم سرم بره! گفتم خواهرم: این عشق تورا ب حضرت زینب(س) می ستایم ... و درک میکنم.. اما باور کن! این چادر مشکی شما ... این یادگار مادرم زهرا (س) .. بوی شهادت میدهد.... . همین که با چادر مشکی ات در این خیابان های آلوده ب گناه ... این شهر ... قدم برمیداری.. همین ک وقتی به نامحرمی میرسی سرت را زیر می اندازی ... همین که چادرت ... این برترین حجاب .. را ب رخ مردان بی غیرت میکشانی ... و با زبان بی زبانی ات میگویی هنوز هم هستند مردان با غیرتی که سر زنان شان چادر است... . باور کن لحظه لحظه قدم هایت جهاد است ... شهادت است ...😍✨ . خواهرم شنیده ای سخن آن شهید عزیز را ک میگوید ... دشمن و استعمار .. از سیاهی چادرت بیشتر از سرخی خونش میترسد؟ حواست هست نصف دنیا صف کشیده اند تا چادرت را حیایت را ...حجابت را ... چادر فاطمی ات۰۰ مکتب زهرایی ات را صبر زینبی ات را از تو بگیرند ....😡😡 .میخواهد از تو بگیرند هویتت را تا دیگر نتوانی مانند حضرت زهرا ... فرزندانت را همچون حسن (ع)و حسین (ع) تربیت کنی..😌 . تو اینجا با چادر سیاهت .. تنه دشمنان 😥😨را ب لرزه در می آوری ... دشمن را میترسانی و میگویی: هنوز هم هستند مادرانی که تربیت میکنند پسرانی شهید 🙂را... چادر آداب دارد ... آدابش را که شناختی... وابسته اش میشوی
مرحوم علامه بحرالعلوم "ره" به‌ قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. در مسیر، شدیداً در فکر فرو رفته بود. شخص عربی سوار بر اسب رسید و فرمود: "سید" ، درباره چه به فکر فرو رفته ای؟ سیدگفت اینکه‌چطور میشود خدا این همه ثواب به زائرین و گریه کنان سیدالشهدا علیه السـلام می دهد؟ مثـلا در هر قدمی ثـواب یک "حج" و یک عمره و برای "قطره"ای اشک، "گناهان" صغیره و کبیره‌شان آمرزیده می شود؟ مرد عرب فرمود : بحرالعلوم، امام‌حسین علیه‌السلام هرچه از مال و منـال و اهل و عیال و "پسر و برادر" و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد. پس اگر خدا به‌زائرین و گریه کنان آن حضرت این همه اجر و ثواب بدهد نباید تعجب‌کرد چون "خدا: که خدایی اش را نمیتواند به سیدالشهدا بدهد، پس هر کاری می‌تواند برایش انجام می‌ دهد یعنی صرف نظر از "مقامات" عالی خود "امام حسین" علیه السلام، به "زوار و گریه کنان" ایشان هـم " درجاتی " عنایت می کنـد ، وقتی شخص عرب این مطالب را فرمود واز نظر سید بحرالعلوم غائب شد برکات‌حضرت ولیعصر ص۲۱۸ 💕💝💕💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
‍ #بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_دهم توی اون شلوغی هم خنده ام گرف
رمان: نویسنده: راه افتادیم.از نجف دل کندن سخت بود... ولی خب.باید می رفتیم سمت ارباب... تقریبا اول های راه هستیم.راه خیلی شلوغه.میشه گفت ترافیک آدمه.جلوی روت آسمون رو نمی تونی ببینی.آسمون که نیست پر از پرچمه.پر از پرچم لبیک.هرکس نگاه کنه باورش نمیشه هزار و چهارصد سال پیش حسین فقط هفتاد و دو نفر یار داشت و الان این سیل جمعیت دارن خودشون رو به خاک و خون می کشیدن برای کی؟برای خود حسین. عمه زینب این جمعیت رو ببینه.... سه نفری با هم بودیم.من و نرگس و زینب.روی دوش هامون چفیه های یه رنگ و روی سرم سربند یازهرا.عین گروه سرود شده بودیم😁 هممون ذوق کرده بودیم نمی دونستیم چی کار کنیم جوری که اول های راه سر هر موکب می ایستادیم و هرچی خوراکی داشت می خوردیم.هنوز به تیر برق صد نرسیدیم از شکم پر نمی تونستیم راه بریم. -رضوان سادات جان عزیز دلم.کسی شما رو زور نکرده که همه چایی های موکب هارو بخوری ها؟من برای خودت میگم خواهر.اینجا دسشوویی ایناش زیاد تمیز نیستا.تو هم که وسواسی... اینجا بود که یاد این شعر افتادم توی دلم خندیدم: من ترک چایی کرده بودم سالیانی موکب به موکب اربعین چایی خورم کرد —شما خودت از اول راه فلافل هارو درو کردی تا اینجا زینب بانو.بزار برای بقیه هم بمونه. خلاصه اول راه همه جوگیر بودیم.نمی دونستم گلی کجای راهه.می خواستم پیداش کنم و یک قسمتی از راه رو با اون باشم.باید پیداش می کردم. _وای بچه ها من دارم می پزم..‌ نرگس درحال که خودش رو باد می زنه می گه: _وای وای.دیشب تو سرما دندونامون تیلیک تیلیک می کردا.الان احساس می کنم مغزم به صورت مایع از گوشام بریزه بیرون... همه از این حرف نرگس خندیدیم.عجب راهی بود... باهمه سختی هاش حاضر نیستی جاتو با بهشت عوض کنیم. زینب که مخ گروه بود مثلا چفیه هممون رو گرفت و برد زیر شیر آب.خوب که خیس شد اورد انداخت رو سرمون. آخی چقدر خوب شد. راستی..عمه زینب شما چفیه داشتی؟ اصلا آب... 🌸 پايان قسمت يازدهم بخش اول 🌸 امیدوارم لذت برده باشید🌷 کپی بدون ذکر نام نویسنده مجاز نیست. @banoooo_mim👈👈👈 رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
‍ #بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_يازدهم #بخش_اول راه افتادیم.از ن
رمان: نویسنده: چون اول راه بود تقریبا تند تند اومده بودیم یک ذره خسته شده بودیم.وقت نماز بود برای همین قرار شد یک ذره کنار جاده استراحت کنیم و نماز بخونیم.بعد هم بگردیم دنبال موکب برای خواب. چندتا صندلی کنار هم دیگه پیدا کردیم و نشستیم به صحبت کردن و چایی خوردن.غروب بود و هوا خیلی دلچسب بود.نسیم خنکی میومد و چادرامون رو تکون می داد. با خودم گفتم این نسیم از کربلاست.بوی سیب دارد با خودش.سلام منو به حسین برسون.بگو بهم امون بده برسم... صدای خش خش راه رفتن اون همه زائر کنار غروب آفتاب بی نظیر بود.خش خش که نه.بعضی از عراقی ها بچه های کوچیکشون رو گذاشته بودن توی این کارتون های میوه و با بندی روی زمین می کشیدنشون.بچه ها هم خوشحال از کنار ما که رد میشدن باهامون بای بای می کردن. آره دیگه.توی راه کربلا بودن.ولی باباشون اونا رو میبرد.چرا خوشحال نباشن.بابا نباشه عموشون که هست... عمو نباشه داداششون که هست... اصلا هیچ کسی نباشه دشمن نیست که... تازیانه نیست که... لب تشنه نیست که... بگذریم... بعد از کمی استراحت بلند شدیم بریم نماز خونه پیدا کنیم ولی از کمبود جا مجبور شدیم یک کارتون روی خاک ها بیاندازیم و به نوبت نماز بخونیم و اون نماز چقدر به ما چسبید.نزدیکی های کربلا...توی صحرا....نماز اول وقت...روی خاک.... باز هم بگذریم... ولی زمان مثل برق و باد می گذشت.نمی دونستیم قراره وقتی برگشتیم حسرت ثانیه ثانیه های این سفر رو بخوریم.هیچکس توی سفر نمی فهمه.ولی وقتی برگردی تازه می فهمی کجا بودی و به سمت کی میرفتی... نوشتم: دست خودم نبود عاشقت شدم بر طالعم نوشته بود عشاق الحسین 🌸 پايان قسمت يازدهم بخش دوم 🌸 امیدوارم لذت برده باشید🌷 کپی بدون ذکر نام نویسنده مجاز نیست. @banoooo_mim👈👈👈 رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹