#داستانک_هایی_از_عاشورا
#شرمندگی_عباس
بچه ها تشنه بودند .
امام از عباس خواستند تا قصه ی آب را برای همیشه جاودانی کند .
پس عباس از امامش اذن گرفت تا برای لبان تشنه کاری کند .
در مقابل عباس چهار هزار سرباز در اطراف شریعه سنگر گرفته بودند،او رجز میخواند و می جنگید ...
قصه آب آغاز شد و آب تا ابد تشنه ی لبهای کربلاییان ماند . سقا رفت تا آب بیاورد. . .
دست داد ،
چشم داد ،
جان داد ،
اما آب را نتوانست به کودکان تشنه و خیام حَرَم برساند .
سقا شرمنده شد؛ شرمنده ی کودکان تشنه ، شرمنده ی خیام حَرَم.
عباس شرمنده ی روی امامش هم ،شد .
#پرورستان
#نوجوانانه
#جانم_حسین
@parvarestan_ir
#داستانک_هایی_از_عاشورا
#شرمندگی_ما_شیعیان
خواستیم نماد محرم را با عطش بگوییم .اما دیدیم از عطش هم سوزنده تر هست و آن شرمندگی است ، آنهم در سیره ی اهل بیت علیهم السلام .
#شرمندگی_مسلم
#شرمندگی_مسلم_بن_عوسجه
#شرمندگی_عباس
#شرمندگی_اباعبدالله
#شرمندگی_زینب_کبری
را با بیان ساده گفتیم .
حال این ماییم و شرمندگی خودمان...
ماهم اگر بخواهیم تاسی کنیم به اهل بیت در محرم ؛ پس باید شرمنده باشیم.
شرمنده از اینکه شیعه ی درست سیدالشهدا نیستیم .
یا ابا عبدالله؛ ما باعث شرمندگی شما در درگاه پروردگار هستیم.
ما شرمنده ایم که قادر نبودیم حتی ادای شیعه بودن را در بیاوریم .
آقاجان، خودت به کرمت ؛کم ما را قبول کن .
" ان لم اکن اهل بذلک فانت اهل لذلک "
#پرورستان
#نوجوانانه
#استاد_فیاض_بخش
#جانم_حسین
@parvarestan_ir