«معجزه»
ای در همه احوال دو چشمت وطن من
بنشین که تب آلودهی عشق است تن من
بنشین که به یمن قدم فصل بهاران
آغوش گشودهست چه خوش پیرهن من
یک بوسهی تو کرده عوض طعم لبم را
ترسم که هویدا شود عطر دهن من
دستان تو سحریست که جولان بدهد در
موهای پریشانِ شکن در شکن من
لبریز توام، محو توام، در هیجانم
شعر است کنار تو سراسر سخن من
میدانی و میدانم و خوب است بدانند
با معجزهی عشق شود زنده منِ من!
پروین جاویدنیا
#غزل_عاشقانه
@parvin_javidnia1359
«وقت شام »
گفت بیبی دیشب از حق و حقوقش وقت شام!
حرفهای تازه میزد از نبوغش وقت شام!
حرف بود از ورزش و تجویزِ توی باشگاه
گفت از آن دکترِ قلب و عروقش وقت شام!
از مُد و از رنگ مو میگفت و مینالید هی_
از جوانیها و عمر بیفروغش وقت شام!
از زن و آزادی و نسلِ جدید و زندگی
حرف میزد از قدیم و از بلوغش وقت شام!
گفت رفته باز بالا قیمت بوتاکس و ژل
بغض کرد از سهم ناچیز حقوقش وقت شام!
حرف از جمعِ زنانه میزد و شلوار جین!
خواست از مادر لباسِ عهد بوقش وقت شام!
لقمهی بابا گلویش را به کل مسدود کرد!
تا که گفت از فالوورهای شلوغش وقت شام!
گفتمش: بیبی دوباره ماهواره دیدهای؟!
داد اوکی!👍 از آن ور لیوانِ دوغش! وقت شام!!
پروین جاویدنیا
#طنز
@parvin_javidnia1359
نفرات برتر مسابقه شعر و دلنوشته؛
سطح ابتدایی:
خانم فاطمه بشیری از قائم شهر
خانم فاطمه سادات جلالی از المشیر
آقای سید محمد طاها ساداتی از المشیر،
متوسطه اول راهنمایی:
آقای سید علی اکبر ترحمی از المشیر
خانم کیانا امتحانی از مشهد
متوسطه دوم:
خانم مهدیس حسن زاده قائم شهر
سطح آزاد:
1.خانم پروین جاویدنیا از شیراز
2.آقای مجتبی نامور از قائمشهر
3.آقای یوسف ایزدی از المشیر
مراسم روایتگری از شهدای المشیر و اجرای نفرات منتخب و اهدا جوایز امشب همراه با نماز مغرب و عشا در حسینیه گلزار شهدای المشیر
🍁@Alamshir_bozorg
۱۰ خرداد ماه ۱۴۰۳
@parvin_javidnia1359
هدایت شده از خبرنامه شاعران
آدرس کانال من در ایتا
پروین جاویدنیا
شاعر و طنزپرداز
@parvin_javidnia1359
«شاه بی مثل»
وقتی که میآید شمیمی از فراسوها
گل میکند هر بار نرگس زارِ گیسوها
در وصف تو صد دفتر هستی کم آورده
دلدادهاند آری قلمها و قلم موها
پر کرده عطرت آسمان شهر را یک سر
شرمندهاند از عطر تو هر بار شببوها
سر میرسد ابری که دلتنگ است و بارانی
سر میروم در حرکت و تاب و تب جوها
در بال بالِ هر کبوتر میشوم عاشق
دور از شلوغیها و فارغ از هیاهوها
دل میرود از دست در صحن تو صدباره
در رفت و آمدهای خادمها و جاروها
دستم بگیر ای شاه بی مثلِ خراسانی
دستم بگیر ای ضامنِ پرمهر آهوها
...
چشمم که روشن میشود در ازدحامِ نور
گم میشوم شب در حرم مابین بانوها
پروین جاویدنیا
#امام_رضا_(ع)
@parvin_javidnia1359
عصر شعر «روز وداع یاران»
کتابخانه رئیسی اردکانی
۸ خرداد ماه ۱۴۰۳
@parvin_javidnia1359
#طنز
عاقبت بعله شنیدیم و شرایط جور شد
واممان هم شکرِ ایزد با ضوابط جور شد!
با چک و ده سفته و یک ضامن با اعتبار
بهر شغلی آبرومندانه وانت جور شد
تا سحر پی ویِ عشقم رفته و هی گپ زدم
کوری چشم حسودان بستهی نِت جور شد!
یک کت و شلوار قرضی با کراواتی ملوس!
خوشگل و مامانی و امروزی و سِت جور شد!
چند تن اقوام را دعوت نموده یک شب و
یک عروسیِ خفن با شام کتلت جور شد!
خانهای کردیم اجاره آخرش پایین شهر
فرش هم با چند متری کهنه_موکت جور شد
چون بخاری اولویت نیست در آغاز راه
بهر سرمای زمستان هم اورکِت جور شد!
اولش با آفتابه سخت بود اما چه زود
با صبوریهای ما شیر توالت جور شد
بچهای آمد میان و خانمم شد حامله
پولِ زایشگاه نه، عصرانه املت جور شد!
ای جوان ما را ببین و دل به دریاها بزن
پارهایم! اما تو دیدی که شرایط جور شد!
#پروین_جاویدنیا
#طنز
https://eitaa.com/parvin_javidnia1359
خانه شعر و ادبیات (خاتم)
وقتی شعرم برنده یکی از پربازدیدترین اشعار در پویش «خانواده مهربانی» میشه☺️
۷ خردادماه ۱۴۰۳
https://eitaa.com/parvin_javidnia1359
#غزل
تو می رسی..
تو میرسی و درختان شکوفه میپوشند
ستارههای پریشان شراب مینوشند
به حرف آمدهاند و ترانه میخوانند
دو استکان قدیمی اگرچه خاموشند
دوباره قوری و چای و قرار نیمه شب و
سماور و دل من که به شوق میجوشند
مرا قشنگ و سراپا جوان نشان دادند
زلال آینهها که به وسع میکوشند
دوباره خانه تکانی، دوباره گلکاری
دوباره باغچههایی که مست و مدهوشند
به رقص آمده قمری و با قناریها
دوباره هم نفساند و دوباره همدوشند
مرا بغل کن و در گوشم از بهار بگو
که دختران زمستان مطیع آغوشند!
#پروین_جاویدنیا
#غزل_عاشقانه
https://eitaa.com/parvin_javidnia1359
موضوع:فرزندآوری
«بزایم!!»
نگذاشت تا برایش یک جین پسر بزایم!
مانند شیرزن ها هی شیر نر بزایم!
نگذاشت تا به دنیا دختر بیاورم باز
با فکر ازدیادِ نسل بشر بزایم
قسمت نشد که خانه باشد پر از هیاهو
میخواست او از اول بی شور و شر بزایم!
ای وای بر کسی که نگذاشت تا جوانم
مانند هم عروسم، هی مستمر بزایم!
ترسید از مخارج بیذرهای توکل
نگذاشت بی هراس از خرج و خطر بزایم!
هی قرص پیشگیری خوردم ز ناگزیری
واحسرتا نشد که قرصِ قمر بزایم!
باید که شوهرم را راضی کنم از امروز
در گوش او بخوانم تا بیشتر بزایم!
هر کس که داده دندان، نان هم دهد مگر نه؟
هفتاد نانخور امسال من یک نفر بزایم!
باید نشان دهم که هستم هنوز قبراق!
تصمیم دارم آری بی دردسر بزایم!
مستاجریم ؟ باشیم! این چیزها مهم نیست!
حتی اگر شود که زیرِ کپر، بزایم!
هر جور هست باید کشور جوان بماند
حتی اگر مسن یا گیج و پکر بزایم!!
#پروین_جاویدنیا
#طنز
https://eitaa.com/parvin_javidnia1359
#غزل
مرا به شهر نگاهت، به آشیانه ببر
به سور و ساتِ قفس، تا به آب و دانه ببر
پلنگم و به هوایت به قله آمدهام
مرا به خلسه و تا خلوتی شبانه ببر
برای قطرهی باران چه میکنی ای رود؟
مرا به وسعتِ دریا، به بیکرانه ببر
بباف موی پریشان و سرکشم را باز
شلالِ موی مرا تا به رقصِ شانه ببر
بخوان مرا به طلوع قشنگِ آغوشت
به مهر و گرمی خورشیدِ بیبهانه ببر
به میهمانی واژه، به میهمانی شعر
مرا به جشن غزلهای عاشقانه ببر
#پروین_جاویدنیا
#غزل_عاشقانه
https://eitaa.com/parvin_javidnia1359
May 11