#عفافگرایی
#حجاب
🔥 هر وقت میآیند #عذاب من زياد میشود!
🟣 یکی از اساتيد و علماي تهران ميگفتند:
🔻"زماني كه پدرم از دنيا رفت، او را پس از مراسمي در بهشت زهرا به خاك سپرديم. همان روزها در كنار مزار پدرم، #پيرمرد_مؤمني را به خاك سپردند.
🔻#خانواده اين پيرمرد، هر شب جمعه در كنار مزار او جمع ميشدند. در واقع همسر اين پيرمرد كه زني مؤمن بود، هر شب جمعه با يك قابلمه بزرگ آش، به #بهشت_زهرا ميآمد و تمام فرزندان و نوهها را دور خود جمع ميكرد. ما هم از آشهاي خوشمزه اين مادر بينصيب نبوديم.
📌 نكتهاي كه در فرزندان و نوههاي اين مرحوم به چشم ميخورد، عدم توجه به #حجاب بود. آنها با وضعيت آنچناني، در بالاي قبر اين پيرمرد جمع ميشدند و با #نامحرم ها بگو بخند داشتند و...
🔻 اما به احترام مادربزرگ، هر هفته بر سر مزار، دور هم جمع ميشدند. شايد حدود يك سال اين وضعيت ادامه داشت.
♨️ چند هفتهاي گذشت و ديگر خبري از جمع شدن آنها در شبهاي جمعه نبود. چند شب جمعه رفتم ولي از آش خبري نبود!
🔻تا اينكه يك بار حاج خانم، همسر همان پيرمرد را ديدم كه تنها بر سر مزار همسرش نشسته بود. بعد از سلام و قرائت فاتحه پرسيدم: "حاج خانم بچه ها نيامدند؟"
🔻 بیمقدمه گفت: "حاجي از من خواست كه ديگه بچهها رو اينجا جمع نكن!"
🍂 تعجب من بيشتر شد.
🔻ايشان ادامه داد: "توي خواب، رو سرم داد زد و گفت: هر وقت بچهها و نوهها را جمع ميكني، با اين وضع حجاب و حياي اينها، #عذاب من رو زياد ميكنند..."
👤 مصاحبه با حجت الاسلام کدخدا رستم
•@patogh_targoll•ترگل