eitaa logo
کانال پاتوق مادرانه
15.2هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
611 ویدیو
22 فایل
مادر آرام ⬅️خانواده آرام⬅️جامعه آرام https://eitaa.com/joinchat/3377725469C5293641e1b ادمین کانال و گروه پاتوق مادرانه ⬇️ @Admin_patoghemadarane ✅ آدرس تلگرام ما: https://t.me/joinchat/AAAAAEBpXDN7yz1xqtvigA
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خانم روستایی عزیز🌺❤️ اومدم گزارش بدم..... مطلب برنامه ریزی از قبل عید شروع کردم به برنامه ریزی روزانه وسطا تنبلی میکردم یادم میرفت ولی بلاخره راه افتادم الانم خدارو شکر انجام میدم هرچند جمعه هااا از دستم در میره انجامم نمیدم دیگه نا امید نمیشم به حالت شناور بقیه برنامه رو پیش میرم درباره جدول خود مراقبتی هم نتونستم باهاش ارتباط بگیرم متاسفانه 😞ولی روزانه رو خوب انجام میدم😊 گزاری شکر گزاری رو هر روز انجام میدم و حتی تو برنامم نوشتم تا یادم نره و تاثیر خوبی داره پیش دخترم انجام میدم اونم میبینه و میگم حدایا شکرت دختر به این خوبی دارم ذوووق میکنه بچم اونم دستاشو میبره بالا... ورزی و محبت عشق ورزی به خودم و دخترم و گل و گیا و مرغ و خروسامونو شروع کردم خیلی خوبه زهرا یادگرفته چیزیش میشه زود لپ خودشومیگیره بوس میکنه خودشوبغل میکنه مثل من😜😘 ویژه و صوتی بود درباره درک احساس سعی میکنم انجام بدم دخترم صدام میکنه خم بشم باهاش حرف بزنم یا دردش میگیره همدلی کنم حسش رو انکار نمیکنم یاچیزی بخوادمثل پفک نباشه یا نخوام بهش بدم انحراف ذهنی میکنم و... ایمن این صوتا عالی بودن من تاحالا نشده برم بیرون و دخترمو غول بزنم اوایل ناراحت میشد ولی الان میگم میخوام برم بیرون چون میدونه که برمیگردم راحت پیش مامان بزرگش یا همسرم میمونه. شیرشم با روش شما جدا کردم الان احساس میکنم دلبستگی ایمن رو داره... کودک این صوت رو باید دوره کنم چون دقیق یادم نیست.. شیطان رو هم دوسه بار گوش دادم نت برداشتم و هر روز دارم فکر میکنم بهش من از خیلی وقت پیش شروع کردم مطالب گروه رو از اول بخونم و همه رو یه دور زدم آمااا اون موقع نمیدونستم باید گزارش بدم چند روز پیش که گفتید مطالب رو از اول کانال بهونید به فکرم افتاد باز بخونمشون و از امشب شروع کردم😊 امروز تولد دخترم بود مهمون داشتم خیلی کار داشتم بخاطر کرونا کیک و ژله و ....رو خودم میخواستم انجام بدم کار خونه هم که خیللی زیاد بود میدونستم تا شب بخوام ادامه بدم آخرشب بابد با مسکن بخوابم. وسط روز زنگ زدم گفتم فردا بیاناونام قبول کردن ناخودآگاه به فکر خودم بودم بعدظهری یادم افتاد چقدر به سلامتی خودم اهمیت دادم خودم لذت بردم یبارگفتبد که خصلت مردونه دارم... امروز با اینکه مبل رو جابجا کرده بودم یاد حرفتون افتادم گذاشتم سرجاش😝تا همسرم اومد جابجاش کنه کمرم درد گرفت ولی😞 سعی میکنم تو حال باشم و حال رو دریابم و کدورت گذشته و اتفاق آینده مشغولم نکنه تولد رو انداختم یه روز دیگه عوضش با همسرم موهامو رنگ کردیم😂 دین فطری رو هم دارم مرور میکنم