💡فقط انسانهای ضعیف به اندازهی امکاناتشان کار میکنند!
🥀#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
📍#تلنگر
🪴@patoghketabpnuAhvaZ
╰─────────────────
جوانان باید شانههای خود را
به زیر بار مسئولیت دهند🌿
📍#تلنگر
🪴@patoghketabpnuAhvaZ
╰──────────────
کاش میشد اینو فریاد بزنیم:
خرج دنیا نشین که تموم میشین!
سرمایهگذاریِ عمر؛ فقط اون بالا بالاها...
📍#تلنگر
🪴@patoghketabpnuAhvaZ
╰─────────────────
ھمیشه ھم رنگ جماعت شدن درست نیست
عده ای ھمرنگ جماعت شدند
و غدیر را فراموش کردند...
عده ای همرنگ جماعت شدند
و در برابر شکسته شدن درب خانه مولا علی، زمین خوردن حضرت زهرا و در بند کردن مولا سکوت کردند!
عده ای همرنگ جماعت شدند
و ۲۵ سال مولا را خانه نشین کردند!
عده ای همرنگ جماعت شدند
و در برابر امام حسین ایستادند...
ملاک ما باید حق و باطل باشه
نه کثرت جمعیت...
📍#تلنگر
🪴@patoghketabpnuAhvaZ
╰─────────────────
وارونه فکر کردن یعنی واسه آخرت پول خوردامون رو میدیم واسه دنیا تراول!
📍#تلنگر
🪴@patoghketabpnuAhvaZ
╰─────────────────
آخرین چیزی که قبل خواب میذارید کنار کتاب باشه، نه گوشیتون!
📍#تلنگر
🪴@patoghketabpnuAhvaZ
╰─────────────────
گفت: میشه ساعت ۴ صبح بیدارم کنی
تا داروهام رو بخورم؟ ساعت ۴ صبح بیدارش کردم، تشکر کرد و بلند شد
از سنگر رفت بیرون..
بیست الی بیستوپنج دقیقه گذشت
اما نیومد! نگرانش شدم، رفتم دنبالش
دیدم یه قبر کنده و نمازشب میخونه
و زار زار گریه میکنه!
بهش گفتم: مرد حسابی تو که منو نصفجون کردی، میخواستی نمازشب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و میخوام داروهام رو بخورم؟!
برگشت و گفت: خدا شاهده من مریضم چشمای من مریضه، دلم مریضه؛
من ۱۶ سالمه، چشام مریضه، چون توی این ۱۶ سال امام زمان(عج) رو ندیده...💔
دلم مریضه بعد از ۱۶ سال هنوز
نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم..
گوشام مریضه، هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم .!!
_ﺷﻬﯿﺪعباسﺻﺎﺣﺐﺍﻟﺰﻣﺎﻧﯽ🎙
#داستان 🌱
#تلنگر
🪴@patoghketabpnuAhvaZ
╰─────────────────
#تلنگر🕊🗞
ای ترک کننـدگان نماز..💔
- در حالی که بی تـفاوت بـه صـدای اذان روی تختت می خوابی..!
یک نفر در قبرش فریاد می زند و می گوید:
_پـروردگـارا مـرا بـازگـردان تـا عـمـل صالـح انـجـام دهـم❤️🩹
🪴@patoghketabpnuAhvaZ
╰─────────────────
رفتن یا ماندن؟ 🤔
هزار بار مینویسم و خط میزنم. ذهنم متلاطم شده. تصمیم قطعی بود. قرار بود بروم. بروم تا...
اصلا مشکل از همین جا بوجود آمد. بروم تا چی؟ چه بشود؟ مردد شدهام بین رفتن و ماندن. دلایل رفتن را مینویسم، اتفاقات اخیر و بحثهایی که آن اواخر در کلاسِ استاد شُبیری داشتیم جلوی چشمم رژه میروند. دلایل ماندن را مینویسم رویاهایی که در ذهنم ساخته بودم پیش رویم میآیند.
یک ساعتی هست همینجا نشستهام. یک سانتیمتر هم اینطرف و آنطرف نرفتهام. حتم دارم وقتی بخواهم بلند شوم اول ترق ترق صدای استخوانهای کمرم را میشنوم. همزمان بخاطر خواب رفتن پاهایم تعادلم بهم میخورد و بعد هم تالاپ... یکوری میافتم زمین. یک لحظهای خندهام میگیرد ولی دوباره برمیگردم سر خانهی اول. چه چیزی درست است؟
از اول مینویسم؛ چرا بروم؟
_امکانات آموزشی بهتر و بیشتر
_آشنا شدن با فرهنگِ جدید
_دیدن کشوری دیگر
_شغل خوب و آبرومند
_گرفتن اقامت
هرمورد را دوباره میخوانم. بازهم و بازهم... به دنبال معنای هر کدام میگردم.
باید مغزم را از هرچه هست و نیست خالی کنم. اینبار به جای تکرار حرفهایی که به آوردنشان در کنار هم عادت کردهام باید فکر کنم.
سخت است، خیلی سخت. تمام عمر را با عادتها و حرفها زندگی کنی و یکدفعه به خودت بیایی و ببینی مجبوری تمام عادتها و شنیدهها را دور بریزی. آن وقت خودت بمانی و خدایِ خویش و فکر کردن به آنچه واقعا درست است!
کاخ آرزوهایت را بگذاری روبهرویت و آنوقت با چکش بیفتی به جانِ کاشی و آجرهایش تا بفهمی چقدر محکم است. تصورش هم دردناک بود. اما من الان میخواهم همینکار را کنم. تا فردا پشیمان نشوم. یک بار خودم چکش بزنم تا آزمایشش کنم، بهتر از این است که بعدا دیگران بخواهند چنین کنند.
به خودم قول داده بودم درس را برای مفید بودن بخوانم. اگر بروم خب میتوانم برگردم و از علمی که ياد گرفتهام برای ساخت کشورم استفاده کنم. ولی...
ولی چقدر تحمل دوری از خانواده و وطنم را دارم؟ واقعا باید بروم؟ یا اینکه وظیفهام ماندن است مثل احمدیروشن و شهریاری؟
اگر تکلیفم رفتن است، چقدر بلدم مثل بابایی و چمران دین و اعتقاداتم را حفظ کنم؟
چقدر ...
#تلنگر 📍
🪴@patoghketabpnuAhvaZ
╰─────────────────
جهت فعالسازی قلب خود این گزینه را کلیک کنید.
#تلنگر
🪴@patoghketabpnuAhvaZ
╰─────────────────
میخوام براتون از یک بانوی ایرانی بگم که فرمایش رهبر فرزانهی انقلاب رو به یادم میاره:
«در جمهوری اسلامی ، هر کجا که قرار گرفتهاید، همانجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همهی کارها به شما متوجه است».
دختری که با نظر خانواده و برای درس خوندن در مدرسه فرزانگان، مجبور به انتخاب رشتهی تجربی شد و رسید به دانشگاه شهید بهشتی و رشتهی زیست دریا. اما جهادی که براش پیش اومد رو با جون و دل انجام داد. طوری که در کنار فعالیت های دانشجویی، به کار در انستیتو پاستور و مرکز تحقیقات بیوتکنولوژی ورود پیدا کرد. حالا هدفش شده بود پژوهشگر شدن در حوزهی زیست شناسی و بیوتکنولوژی.
تا اینکه به پیشنهاد دوستِش در کلاس روایت نویسی شرکت کرد و جرقهای ایجاد شد برای تغییر مسیر زندگی.
به دلیل شرایط تحصیلی همسر، به سوئیس رفت و نوشتن زندگی یک شهید موشکی شد همدمش در غربت. اولین کتابش با عنوان «ناصرِ حسین» با ایمیل به ایران ارسال شد و به چاپ رسید. فائضه خانم و خانوادهش بعد از دو سال با وجود پیشنهادهای شغلی از مراکز علمی معتبر سوئیس، به ایران برگشتن.
❇️خانم غفار حدادی (کارشناس ارشد زیست دریایی و مادر چهار فرزند) در دیدار با رهبر انقلاب در دی ماه ۱۴۰۲، خطاب به دوستانِش در خارج از کشور، گفت:
«مادران توانمند زیادی را میشناسم که بالاترین مدارک علمی را دارند اما تا بزرگ شدن فرزندشان راه های خلاقانهی دیگری به جز کار تمام وقت فرسایشی برای کسب درآمد یا اثرگذاری بیشتر کشف کردهاند.
مادرانی که مثل خودم کتاب مینویسند یا محتوای مفید تولید میکنند. یا مادران دیگری که از ظرفیتِ هم برای کارهای مردمی اثرگذار استفاده میکنند. جمعی مادرانه را میشناسم که از توی خانه هایشان و فقط با تلفن تا حالا جلوی صدها سقط جنین را در تهران گرفتهاند و نیز گروهی از مادران که کمک حال مادرانی با تعداد بچهی زیاد هستند...»
✴️بعضی از کتاب های خانم فائضه(به معنای فیض رساننده) غفار حدادی:
یک محسن عزیز
به من دست نزن
خورشید که غرق نمیشود
دهکدهی خاک بر سر
خط مقدم و...
#تلنگر 💯
🪴@patoghketabpnuAhvaZ
╰─────────────────
ریشهی همهی انحرافها؟
خودخواهی!
📍#تلنگر
🪴@patoghketabpnuAhvaZ
╰─────────────────