eitaa logo
پاورقی؛ حمید درویشی شاهکلائی
570 دنبال‌کننده
770 عکس
108 ویدیو
34 فایل
حمید درویشی شاهکلائی؛ دانش‌آموخته دکتری فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق پژوهشگر، ویراستار و کتابفروش @darvishi
مشاهده در ایتا
دانلود
هفده ساله بود که شد. به خاطر خدا و اسلام از روستاهای رفت به قلب خطر در . امروز سالروز شهادتش بود. خدایا! به خاطر تو و اسلام تو به هر کجای دنیا برای مبارزه سفر خواهم کرد. خدایا! به خاطر رسیدن به تو، عشق به تو از همه چیز خود حتی از جان خود گذشته و سراسیمه به سوی تو می‌آیم. بخشی از پاسدار شهید ۱۷ ساله از شهادت: ۲۲ تیر ۱۳۶۳، https://ble.im/mazandaraan
✅چند روزی که نبودم چند روزی به زیارت شهدا به رفته بودم؛ و . یادمان‌هایی بس زیبا و عجیب مظلوم و غریب. مثلاً از ارتفاعات پنج شهر عراق و دریاچه دربندیخان پیداست. از می‌توانی به سوی ،‌ و چشم بدوزی. به بروی و با خود بگویی جا پای و گذاشته‌ای. و چقدر مردم دوست‌داشتنی‌اند. در پیاده شوی و دستی به آب بزنی و به جاده‌ای بیندیشی که برادران را به آسمان رساند. در دیگر اثری از نیست. اما و همچنان استوار و برقرار از شجاعت می‌گویند. شاید تاکنون نام و را نشنیده باشی اما بیا و را ببین که شده است ولی نمی‌دانم چرا در آن را بسته نگه می‌دارد. اینجا هم دارد. دارد. هم یادمان است و هم اردوگاه آموزش نظامی. ، ، . پاسگاه‌ها و یادمان‌هایی در نقطه صفر مرزی. چقدر روایتگری همرزم حاج احمد خاطره‌انگیز بود. طعم و هم از زیر زبان نمی‌رود و قناصه و تیربار آن شش‌ پاسداری که با تویوتا به تأمین کاروان همراه اتوبوس‌ها بودند چرا که هنوز تهدید می‌کند و گویا همان روز حضور ما با یکی از ساختمان‌های شهر را هدف گرفته و فرار کرده بودند. مرداد فصل راهیان نور شمال‌غرب است ولی یکی از خادمان یادمان‌ها می‌گفت: «در این هشت روز که ما اینجاییم، شما اولین کاروانی هستید که آمده‌اید!» بگو چرا این‌قدر از دیدنمان خوشحال شده بودند و آب و شربت آورده بودند! راهیان نور با خودش می‌آورد و پیوندهای مردمی را تحکیم می‌کند. شیعه هم می‌تواند در مساجد اهل‌سنت نماز بخواند. بگذارید مردم، اهل سنت را که در لباس پاسداری از اسلام به شهادت رسیدند، ببینند. پاسدار شهید فیضی سبیل هم داشت اما جلوی ایستاد. غفار که از او نشانی دالانی را پرسیدیم، می‌گفت دوستدار انقلاب اسلامی است. شماره‌اش را هم داد تا هر جای کردستان که مشکل پیدا کردیم، خودش را با تویوتایش زودتر از پلیس(!) برساند؛ خیلی گرم و صمیمی. البته آدم خوب و بد همه جا پیدا می‌شوند! تولید که نباشد، هم می‌آید. راستی از سنندج به بعد،‌ سالار جاده‌هاست! به یاد به ویژه شهدای مظلوم کردستان، علی‌الخصوص شهید محمد بروجردی صلوات! https://ble.im/join/YWNmNTczMz
جاوید مرحمتی بچه شهر انقلابی بود. معلوم نبود کی درس می‌خواند. همیشه در بود و مشغول مطالعه کتب مذهبی و مبارزه! دانشجوی آمار و بودجه دانشگاه شیراز شده بود ولی در به مقام جانبازی رسید. بود. وقتی شنید یک دانشگاه مذهبی می‌خواهند تأسیس کنند به اسم امام صادق، شد دانشجوی کد ۶۱ تبلیغ. باز هم سعی می‌کرد حتی‌المقدور در جبهه رزم باشد نه جبهه درس. می‌گفت «حس می‌کنم در قفسی هستم با پر و بال شكسته. من بايد به جبهه بروم و تازه شوم.» وقتی می‌گفتند تو در تبلیغات مؤثرتری تا اینکه یک بسیجی گمنام باشی، می‌گفت «باید پاسخگوی وظایف شرعی خودم باشم... این‌ها بهانه است.» پاییز ۶۵ به پیشنهاد مهدوی با هزینه شخصی رفت . سپرده بود وقت خبرش کنند. ۴ دی ۱۳۶۵. رفت. ۹ سال بعد که اندازه ۹ قرن برای مادرش طول کشید، فقط چند استخوان برگشت. جاوید، جاوید شده بود. ____ از کسانی که مانع جبهه رفتن بچه‌ها می‌شدند،‌ گله کرده بود. ما دانشجویان دوره پنجم دکتری فرهنگ و ارتباطات، دوره خودمان را به نام او زینت بخشیدیم. خاطرات پل مدیریت ble.ir/join/ZWI3ZmY2Zj
امیر یگانگی تخریبچی گردان نوح: شب قبل از عملیات کربلای چهار با حمید غفوری قرار گذاشتیم که هر کداممان شد، آن‌قدر دمِ درب بماند تا آن یکی دیگر بیاید. برگرفته از حماسه یاسین، نوشته استاد سید محمد به برادرش نوشته بود: «از تو درخواست می‌کنم که دعا کنی خدا به ما اخلاص بیشتری عطا کند تا درس را برای او بخوانیم و عنوان‌های فریبنده‌ای چون طلبه دانشگاه امام صادق (ع) و ... را نخوریم و روزبه‌روز ان‌شاءالله به طرف شدن حرکت کنیم.» به خاطر تسلط به عربی و انگليسی و اطلاعات عميق سياسی و ذهن تحليلگرش به عنوان رابط با چند واحد عملياتی چريکی در عمل می‌کرد. جنازه بی‌سر این غواص مشهدی کربلای ۴ دو ماه بعد پیدا شد. او را از قرآنی که به همراه داشت، شناختند. موفقی در بود اما برای بار دوم نرفت چون... وصیت کرد: «نسبت به اسلام و آبروی جهمهوری اسلامی غیرت داشته باشید!» شادی روحش صلوات خاطرات پل مدیریت ble.ir/join/ZWI3ZmY2Zj
تاریخ شهادت 24 مهر 1364 توصیه‌های شهید کاظم متو، 20 ساله از : به خواهران عزیزم توصیه میکنم حجاب خود را رعایت کنند تا خون شهدا پایمال نشود.پیرو و دوست دار ولایت فقیه باشید و امام را تنها نگذارید.به دیدار خانواده شهدا بروید و گره از مشکلات شان باز کنید.هرگز نمازتان را ترک نکنید؛چرا که نماز انسان را از بسیاری از گناهان حفظ می کند..در انتخاب دوست دقت کنید و سعی کنید فردی را که برای دوستی انتخاب می کنید باتقوا باشد تا به ایمان تان بیفزاید.در تکایا و مساجد در مراسم های عزاداری ائمه علیهم الاسلام حضور پیدا کنید.به مطالعه کتب مذهبی بپردازید. ble.ir/join/YWNmNTczMz
موهای بلندی داشت. میگفتند این خوشگل سوسول کیه آوردیش جبهه؟ هفتمین فرزند از یازده فرزند خانواده بود. استعداد درسی و ورزشی خوبی داشت. وضع مالیشان خوب بود، اما در کارها به پدرش هم کمک میکرد. چیزی نمانده بود که مثل برادرش به تیم ملوان برود که درگیر کارهای انقلابی شد. البته دوباره در اوج جنگ، یک تیم فوتبال مکتبی اخلاق‌مدار به اسم رجایی و باهنر راه انداخت. تجربه را هم داشت اما 2 آبان 59 به بهانه تهیه گزارش با دوربین به رفته بود که در محاصره عراقیها افتادند. دو تن از همراهانش اسیر شدند اما او بعد از سه روز مقاومت، بدون غذا و اسلحه توانست زنده بماند و ... شد عضو گروه‌ دکتر چمران و دو سال بعد فرمانده تیپ. در عملیات ، پوتین‌هایش را از پا درآورد و دور گردنش انداخت. پیشاپیش نیروهایش ایستاد و گفت من مانند حر وارد این عملیات می‌شوم. در نوک گردان حرکت کرد و خط اول دشمن را بدون حتی یک نفر تلفات گرفت. به او یک سکه هدیه داد. اما صادق به اینها قانع نبود میگفت: «من مُزدستانم! آنقدر در راه خدا کار می‌کنم تا مزد بستانم.» او هیچ مزدی را بالاتر از شهادت نمی‌دانست. تازه عقد کرده بود که دوباره برای شناسایی والفجر مقدماتی به جبهه فراخوانده شد. 9 دی 1361 بود. 12 روز از عقدش می‌گذشت. پای نفر اول گروه شناسایی به تله مین جهنده والمر برخورد کرد تا ترکشی نصیب صادق بشود و مزدش را بگیرد. نوشته بود: «برادرم! وقتى تابوتم از كوچه‏ ها مى ‏گذرد مبادا به تشييع من بيايى؛ وقت تنگ است به جبهه برو تا سنگرم خالى نماند.»