جاوید مرحمتی بچه شهر انقلابی #کازرون بود. معلوم نبود کی درس میخواند. همیشه در #مسجد بود و مشغول مطالعه کتب مذهبی و مبارزه! دانشجوی آمار و بودجه دانشگاه شیراز شده بود ولی در #کردستان به مقام جانبازی رسید. #پاسدار بود. وقتی شنید یک دانشگاه مذهبی میخواهند تأسیس کنند به اسم امام صادق، شد دانشجوی کد ۶۱ تبلیغ. باز هم سعی میکرد حتیالمقدور در جبهه رزم باشد نه جبهه درس. میگفت «حس میکنم در قفسی هستم با پر و بال شكسته. من بايد به جبهه بروم و تازه شوم.» وقتی میگفتند تو در تبلیغات مؤثرتری تا اینکه یک بسیجی گمنام باشی، میگفت «باید پاسخگوی وظایف شرعی خودم باشم... اینها بهانه است.»
پاییز ۶۵ به پیشنهاد #حاجی مهدوی با هزینه شخصی رفت #حج. سپرده بود وقت #عملیات خبرش کنند. ۴ دی ۱۳۶۵. رفت. ۹ سال بعد که اندازه ۹ قرن برای مادرش طول کشید، فقط چند استخوان برگشت. جاوید، جاوید شده بود.
____
از کسانی که مانع جبهه رفتن بچهها میشدند، گله کرده بود. ما دانشجویان دوره پنجم دکتری فرهنگ و ارتباطات، دوره خودمان را به نام او زینت بخشیدیم.
خاطرات پل مدیریت
ble.ir/join/ZWI3ZmY2Zj
امیر یگانگی تخریبچی گردان نوح:
شب قبل از عملیات کربلای چهار با حمید غفوری قرار گذاشتیم که هر کداممان #شهید شد، آنقدر دمِ درب #بهشت بماند تا آن یکی دیگر بیاید.
برگرفته از #کتاب حماسه یاسین، نوشته استاد سید محمد #انجوینژاد
به برادرش نوشته بود:
«از تو درخواست میکنم که دعا کنی خدا به ما اخلاص بیشتری عطا کند تا درس را برای او بخوانیم و #گول عنوانهای فریبندهای چون طلبه دانشگاه امام صادق (ع) و ... را نخوریم و روزبهروز انشاءالله به طرف #آدم شدن حرکت کنیم.»
به خاطر تسلط به عربی و انگليسی و اطلاعات عميق سياسی و ذهن تحليلگرش به عنوان رابط با چند واحد عملياتی چريکی در #کردستان عمل میکرد.
جنازه بیسر این غواص مشهدی کربلای ۴ دو ماه بعد پیدا شد. او را از قرآنی که به همراه داشت، شناختند.
#مبلغ موفقی در #حج بود اما برای بار دوم نرفت چون...
وصیت کرد: «نسبت به اسلام و آبروی جهمهوری اسلامی غیرت داشته باشید!»
شادی روحش صلوات
خاطرات پل مدیریت
ble.ir/join/ZWI3ZmY2Zj
نادر (محسن) میشانیفرد بچه #آبادان بود. #مسجد خانهاش بود. در صف اول مبارزات انقلاب و سپس جنگ حضور داشت. از نزدیک شهادت برادرش، خسرو را دید اما سست نشد. در #جبهه، از سنگر علم هم غافل نبود. در ۲۲ سالگی شد دانشجوی رشته سیاسی ورودی ۶۲. با #ازدواج، وارد مرحله جدیدی از زندگی شد ولی مسیر زندگیاش را عوض نکرد. مسلط به عربی و انگلیسی بود. سال ۶۵ به عنوان #مبلغ به #حج رفت. با فعالیتی که از خود نشان داد، نیروهای نظامی #عربستان دستگیر و زندانیاش کردند. به ایران که برگشت، زود رفت جبهه. اما این بار نه به عنوان مبلغ از طرف دانشگاه بلکه به عنوان رزمنده. میخواست سلاح به دست بگیرد و رودررو بجنگد. ۴ دی ۶۵؛ جنازه #غواص خطشکن کربلای ۴ برنگشت. محسن خواست #شهید_گمنام هم باشد.
شادی روحش صلوات
خاطرات پل مدیریت
ble.ir/join/ZWI3ZmY2Zj
بعد از یورش مزدوران آمریکایی آل سعود به محلی که خانمها و معلولان و دیگر حجاج به حالت مجروح یا شهید افتاده بودند، او در حال کمک کردن و حمل آنها به جای امنتری بود و به آنها آب میرساند. هنگام برداشتن آب و سیراب کردن تشنگان، چند گلوله به او شلیک میکنند، اما او از پای نمیافتد و به کار خود ادامه میدهد که در همین حال توسط مزدوران به وسیلهی ضربهی باتوم به سرش، به علت خونریزی مغزی به آرزویش میرسد و شهید میشود. او همچون مولایش حسین علیهالسلام حج خود را نیمه تمام گذاشت. از احرام حج به احرام خون و شهادت شتافت و همچون امام رضا علیهالسلام غریبانه و مظلومانه شهید شد. چونان ابوالفضل العباس علیهالسلام به هنگام آب رساندن به حجاج بیت الله الحرام گلولهای بازویش را شکافت. در نهایت همانند امیرالمومنین علی علیهالسلام فرق سرش را شکافتند تا شهادتش شاهدی باشد بر حقانیت راهی که انتخاب کرد و آگاهانه پیمود.
روایت شهادت دانشجوی دانشگاه امام صادق علیه السلام #علیرضا_وقار بود در هنگامی که #مهمان خدا بود در #حج خونین 1366. ایام سالگرد شهادتش است به تاریخ هجری شمسی. او جوانترین شهید جمعه خونین #مکه بود. با تسلطش به زبان عربی و انگلیسی، مبلغ انقلاب اسلامی بود.
شادی روح همه شهدا به ویژه شهدایی که جایی مهمان هستند و به شهادت میرسند، صلوات
#مرگ_بر_آمریکا