✅محمدصادق به کجا رسید؟
#سرگذشت_ویژه
#محمدصادق_رضایی
میگفت «دشمنان در درجه اول از #حجاب زن ایرانی میترسند.»
به سن تکلیف نرسیده بود ولی در صحرا همپای پدر #کار میکرد و روزه میگرفت.
نماز را همیشه به جماعت در #مسجد محل میخواند. همه روزه #قرآن تلاوت میکرد. #نماز_جمعه هم میرفت. میگفت: «در نماز جماعت و جمعه شرکت کنید که باعث پرورش روح و نزدیکی به خدا میشود.»
عشق زیادی به #امام خمینی داشت. او را فرشته مردم ایران زمین معرفی میکرد. میگفت: «امام پدر ماست! گوش کردن به حرف او بر ما واجب است.»
علاقه زیادی به #جبهه و دفاع از انقلاب و ناموس داشت. سه ماه در دست #کومله اسیر بود و شکنجه شد اما دوباره بعد از آزادی به منطقه رفت.
فردا با ما باشید تا از ادامه سرنوشت محمدصادق بگویم.
با یاد #شهدا تازه بمانید:
https://ble.im/join/YWNmNTczMz
نادر (محسن) میشانیفرد بچه #آبادان بود. #مسجد خانهاش بود. در صف اول مبارزات انقلاب و سپس جنگ حضور داشت. از نزدیک شهادت برادرش، خسرو را دید اما سست نشد. در #جبهه، از سنگر علم هم غافل نبود. در ۲۲ سالگی شد دانشجوی رشته سیاسی ورودی ۶۲. با #ازدواج، وارد مرحله جدیدی از زندگی شد ولی مسیر زندگیاش را عوض نکرد. مسلط به عربی و انگلیسی بود. سال ۶۵ به عنوان #مبلغ به #حج رفت. با فعالیتی که از خود نشان داد، نیروهای نظامی #عربستان دستگیر و زندانیاش کردند. به ایران که برگشت، زود رفت جبهه. اما این بار نه به عنوان مبلغ از طرف دانشگاه بلکه به عنوان رزمنده. میخواست سلاح به دست بگیرد و رودررو بجنگد. ۴ دی ۶۵؛ جنازه #غواص خطشکن کربلای ۴ برنگشت. محسن خواست #شهید_گمنام هم باشد.
شادی روحش صلوات
خاطرات پل مدیریت
ble.ir/join/ZWI3ZmY2Zj
27 بهمن هم سالروز شهادت یک امام صادقی است.
شهید #جواد_غفارزاده
متولد 1343 #ارومیه. در کنار فعالیتهای تربیتی و تبلیغاتی در #مسجد، مستمراً در #بسیج هم بود. حافظ قرآن هم شد. دبیرستان که بود، امام جماعت مدرسه شد و راهنمای همسنوسالهایش. معدلش همه بالا بود؛ شد دانشجوی رشته #تبلیغ دانشگاه امام صادق #کد_62. از فرصتها برای خواندن قرآن استفاده میکرد. #قرآن جدید که چاپ میشد، میخرید یک دور میخواند و به دیگران هدیه میداد. غلطهای اعرابی و... قرآنها را پیدا میکرد و به ناشران میداد اصلاح کنند.
خلاصه؛ هم درس میخواند و هم #جبهه میرفت.
خوب هم مینوشت:
«در بسیج تنها شور نمی بینی، بلکه در بسیج، شور جهاد توأم با شعور ایمان مشهود است.»
«بسیج مشت انقلاب است و بسیجی، ضربت آن.»
آخرش هم #والفجر8 در #فاو آسمانی شد. مزارش؟ قطعه 53 #بهشت_زهرا.
شادی روح همه شهدا صلوات
مشاهده فیلم شبکه 4 درباره شهید: aparat.com/v/Oxj1W
عکس، فیلم یا خاطره از این شهید دارید؟ برایمان بفرستید:
@darvishi
ble.ir/join/NmU0NjQ5OG
51.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️مادر شهید امامعلی احمدی میگفت:
#پسرم نقاش بود.
داشت میرفت #جبهه بهم گفت:
#مامان! میام برات #خونه میسازم، خونه رو نقاشی میکنم و زندگیتو درست میکنم، تو فقط اگه نامه م به دستت نرسید، #ناراحتی نکن!
.
▪️پسر رفت #جبهه و سال ۱۳۶۵ در منطقه #فکه به شهادت رسید و مادرش ۳۷ ساله هر روز منتظره تا مسافرش از #جبهه برگرده. ⏰این چند #دقیقه را به حرمت ۳۷ سال چشم انتظاری #مادر تماشا کنید و بشنوید دلتنگی های این مادر #شهید مفقودالاثر را.
#ساری روستای قادیکلا
📆۵ دی ماه ۱۴۰۲_منزل #شهید امامعلی احمدی
ble.ir/join/YWNmNTczMz
به بهانه ایام شهادت
یاد کنیم از همدانشگاهی شهید #علی_امراللهی_پورشیرازی
رشته #سیاسی ورودی 62 از روستای لاهیجان شهر #رفسنجان #کرمان
هم کار فرهنگی میکرد، هم جهاد سازندگی هم در سپاه آموزش نظامی دید. صد البته که اهل کتاب و درس بود. اهل کار هم بود؛ دانشگاه که بود، فصل چیدن میوهها خودش را میرساند کمک پدرش و اندازه دو تا کارگر کار میکرد.
به نوبت جبهه میرفتیم. از بین ما چهار نفر، علی آنقدر رند بود که مامان و بابا هیچوقت نفهمیدند او هم #جبهه میرود! فکر میکردند سرش به درس گرم است. پدر و مادر باورشان نمیشد. مدام وسط بغض گلوگیر و اشک و آهشان میگفتند: مگه علی هم جبهه میرفت؟
علی که شهید شد، خبر شهادت مهدی و مجروح شدن محمد، دو هفته بعدش آمد. مادر روی پلههای حیاط نشسته بود و زیر لب زمزمه میکرد: «سه غم اومد به جونم هر سه یکبار...»
گفت بریم استخر دانشگاه. گفتم شنا بلد نیستم. گفت اونجا هیچ کی بلد نیست جز من! راست میگفت. همه تو یکمتری بازی میکردند. علی اما از روی سکو شیرجه میزد. علی عاشق آب بود. وسط آبهای اروند شهید شد. آب هم جنازهش رو برد. یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت، هشت، نه! 9 سال بعد جنازهاش پیدا شد.
در وصیتش نوشته بود: مبادا لحظهای از ولایت فقیه غفلت کنید وگرنه عقابی عظیم در انتظارتان خواهد بود.
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات