عاشق جبهه و جنگ بود، آخرین بار که همدیگر را شب تولد شهید مسعود عسگری در خانه خواهرم دیدیم به من گفت: «به ما نگویید مدافعان حرم، چون جنگ سوریه و عراق که تمام شود به ما میگویند حالا که حرمی در خطر نیست، حالا اینها چه کار میکنند؟ ما مدافعان حرم نیستیم، ما زمینهساز ظهور هستیم، ما تا ظهور آقا امام زمان (عج) به مبارزه ادامه میدهیم، حالا میخواهد سوریه و عراق باشد و یا جنگ با خود اسرائیل در فلسطین اشغالی باشد، هر جا ندای مظلومی بلند شود ما آنجاییم، هر جا که برای زمینهسازی ظهور آقا احتیاجی به ما باشد ما آنجاییم، پس از همین حالا یاد بگیرید فقط نگویید مدافعان حرم، چون شکر خدا امروز حرمها در امنیت است ما زمینه ساز ظهوریم، این را به همه بگو.
"شهید مصطفی نبی لو "
#پیام_شهداء
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 روحیه عجیب شهید مدافع حرم محمدرضا سنجرانی هنگامی که تیر دو انگشتش را سوراخ کرده است.
♦️خاطرهگویی جالب شهید مدافع حرم.
#یاران_آسمانی
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیطان از ۴ طرف حمله میکند ، ...
🎧 گفتاری از آیتالله جوادیآملی
#پیام_اخلاقی
🎀 @payame_kosar
27.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرائت بخشهایی از وصیتنامه شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی توسط فرزندانش
لذت شنیدن و تماشای آن را از دست ندهید.
#مکتب_سلیمانی
@payame_kosar
💐🌹🌸🌹💐
👌 گردوی بی مغز
✍ مـلا مهرعلی خـویی ، روزی در کوچه دید دو کـودک بر سـر یک گردو با هم دعوا میکنند. به خاطر یک گردو یکی زد چشـم دیگری را با چـوب کور کرد. یکی را درد چشـم گرفت و دیگـری را ترس چشـم درآوردن . گردو را روی زمین رها کردند و از محل دور شدند
🌺 ملا گردو را برداشت و شکست ودید، گردو از مغز تهی است، شروع کرد به گریه کردن. سوال کردند تو چرا گریه میکنی؟ گفت دو کودک ازروی نادانی و حس کودکانه، بر سر گردویی دعوا می کردند که پوچ بود و مغز نداشت
🌎 دنیا هـم همینه ، مثل گـردویی بـدون مغز! که بر سر آن می جنگیم و وقتی خسته شدیـم و آسیب به خـود و یا دیگران رسـاندیم و پیر شدیم ، چنین رها کرده و برای همیشه می رویم 🥀🌿🥀
🌺🌹🌺
#داستانک
@payame_kosar
روایت هـمسرشهـید محمدتقی سالخورده
چندماہ بعد عقدمون من و آقامحمد رفتیم بازار واسه خرید .... من دوتا شال خریدم...
یکیش شال سبز بود که چند بار هـم پوشیدمش اما یه روز محمد به من گفت:
خانوم، اون شال سبزت رو میدیش به من؟
حس خوبی به من میده
شما سیدی و وقتی این شال سبز شما هـمراهـمه قوت قلب می گیرم ...
گفتم:آره که میشه...
گرفتش و خودش هـم دوردوزش کردوشد شال گردنش ، تو هـر ماموریتی که میرفت یا به سرش می بست ، یا دور گردنش مینداخت ...
تو ماموریت آخرش هـم ، هـمون شال دور گردنش بود که بعد شهـادت برام آوردن ...
محمدم رو که نگاه میکردم بهش افتخار میکردم
گاهی اوقات توی جمع یا مهمونی که بودیم فقط بهش نگاه میکردم
انگار سالها ندیده بودمش، بعدش همون لحظه بهش پیام میدادم و میگفتم بهت افتخار میکنم
به خودم میبالم که تو شوهرمی
ایشان از شهـدای خانطومان لشکرویژه۲۵کربلا
یگان ویژه صابرین بودند .
#پیام_شهداء
@payame_kosar
همسر شهید حاج عبدالله اسکندری
زمان خداحافظی در فرودگاه به ایشان گفتم: کی بر میگردید؟ گفتند: دو ماه دیگر
میدانستم این رفتن با همه رفتنهای این چند ساله تفاوت دارد. دل من هم با او رفت.
طبق وعده یک روز درمیان با من حرف زدند. درست شب قبل شهادت زنگ زدند و با تک تک بچهها صحبت کردند.
آخرین جمله شهید اسکندری
آخرین جمله ایشان را همیشه به یاد دارم، در همان تماس آخر به من گفت تصدقت شوم برایم دعا کن، اتفاقاً همرزمانش هم خندیدند. من با خنده گفتم: دوستانت میخندند !گفت اشکال ندارد بگذار بخندند. آخرین جمله ایشان به من همین بود؛«تصدقت شوم برایم دعا کن.»
سردار بی سر، شهید مدافع حرم
حاج عبدالله اسکندری🌹
#یاران_آسمانی
@payame_kosar