#گزارش_تصویری
⬅️ حلقه دختران حاج قاسم بامحوریت موضوع مسئله غیبت امامزمان (عج) شروع شد .
✅۱۱۱۷ سال غیبت کبری حضرت ...
✅حرکت پویا و فعال ما در این زمانه که به قول حضرت آقا به قله نزدیکیم با سرعت بیشتری باید باشد ...
✅ دختران علاوه بر تربیت خود در این دو ویژگی خود رو متعهد به این بدانند که بین دوستانشان و هم گروهیشان گفتمان سازی قدرتمند در جهت این حرکت و یاری به حضرت حجت در این آخر الزمانه باشند.
✅شیوه های گفتمان سازی هم به صورت مصداقی و ریز درقالب مثال وقابل فهم به عزیزای دلمون گفته شد وبه سوالای دخترا هم جواب داده شد.
✅بسته بندی شکلات و هدیه به مادر امام زمان (عج) ، نرجس خاتون صلوات برمحمد وآل محمد🍀توسط مهدی یار پایگاه
اغثنا یا صاحب الزمان (عج)🌱
#حلقه_صالحین
#پایگاه_شهید_شرکایی
#حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان
─═༅🍃🌹🍃༅═─
@payame_kosar
🔷️روابط عمومی و بسیج رسانه ناحیه مقاومت بسیج اردکان برگزار میکند:
🎤دوره یک روزه آموزش مقدماتی خبرنگاری و خبرنویسی📝
📚با تدریس استاد عمویی خبرنگار با تجربه صدا و سیمای استان یزد
📣ویژه بسیجیان بالای ۱۵ سال
🕢زمان پنجشنبه ۳ آبان ۱۴۰۳ از ساعت ۷:۳۰ تا ۱۱:۳۰ صبح
📌مکان سالن سنایی اداره آموزش و پرورش شهرستان اردکان
⏱آخرین مهلت ثبت نام اول آبان ماه ۱۴۰۳
🔰بسیجیان علاقمند میتوانند جهت ثبت نام از طریق نرمافزار پیام رسان ایتا به آیدی زیر پیام دهند:
@ali_d_87
https://eitaa.com/ali_d_87
#دوره_آموزشی
#آموزش_خبرنگاری
•خبرگزاری بسیج اردکان•
🆔 @basijnews_ardakan
𖠇𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═┅───
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 قبل از دعا كردن این را بگویید ، خیلی در استجابت دعایتان تاثیر دارد ...
🎤آیت الله مجتهدی(ره)
🌹🍃@payame_kosar🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلوات خاصه امام رضا (ع)
رو به حرم رضوی برحسب ادب
دست برسینه می گذاریم و می خوانیم.
🕊🌹✨آمــــــدم ای شاه سلامت ڪنم
🕊🌹✨عـــرض ارادت به مقامت ڪنم
🕊💚✨بنیابت ازمولا صاحب الزمان عج
🌺اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی
🍃 الرِّضَا الْمُرتَضَی...
🌺اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَحُجَّتِکَ عَلیٰ
🍃مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ،
🌺اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً،
🍃زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً،
🌺کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ.
✧الســلام علیڪ یا غریب الغربا ✧
✧الســلام علیڪ یا معین الضعفا ✧
✧الســلام علیڪ یا علے بن موسی الرضا (؏) ✧بحق امام رئوف عجل لولیڪ الفرج✧ 🤲
☆🌺〰️🍃〰️🌺〰️🍃☆
🕊🌺الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲
اَلٰا بِـذِكْـرِٱللّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ
@payame_kosar
❌شبهه : میگن مصرف مشروبات رو مثل قبل از انقلاب آزاد کنید تا مشروب تقلبی ار مردم تلفات نگیره...
اولا که طبق تصویر قبل از انقلاب هم مشروبات تقلبی جان مردم رو میگرفت
ثانیا تلفات مشروب اون موقع از چند جهت بیشتر هم بود
۱. مشروبات تقلبی
۲. از بدمستی و اوردوز مصرف زیاد
۳. تصادف رانندگان مست
۴. تجاوزات و فسادهای حاصل از مستی
✅نکته قابل توجه اینکه عقل که در سر نباشد جان در عذاب است. چیزی که حرام است تقلبی و غیر تقلبی نداره، دلیل علمی دارد.
#ضد_شبهه
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
@payame_kosar
8.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 حیرت تلویزیون فارسیزبان موساد از توانایی حزبالله در هدف قرار دادن منزل نتانیاهو!
🔹ابراز نگرانی صهیونیستهای اینترنشنال از قدرت حزبالله لبنان:
نحوه حملات حزبالله تغییر کرده؛ معلوم نیست آنها چطور توانستند منزل نتانیاهو را هدف قرار دهند؟! حزبالله قبلا هشدار داده بود که جنگ وارد مرحله جدیدی خواهد شد و از تسلیحات جدیدی استفاده خواهد کرد!
#افول_اسرائیل
#آزادی_قدس_نزدیکه
#مقاومت_پیروز
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
@payame_kosar
🔻کتاب بی آرام
برای سردار شهید حاج اسماعیل فرجوانی
به روایت: زهرا امینی (همسر شهید)
نوشته: فاطمه بهبودی
قسمت اول:
صدای حاج خانم توی سرم پیچید:
- داداشی، اومده یم خواستگاری زهرا.
مامان گفت: «به سلامتی، برای کی؟ حاج خانم گفت: «کی بهتر از اسماعیلم!»
یک مرتبه همه ساکت شدند.
حاج خانم سنگینی فضا را شکست:
- زن داداش نمی خواید جواب بدید؟
مامانم با دستپاچگی گفت: "والله چی بگم"
سرم را بالا آوردم و توی دلم گفتم:
- خدایا قربانت بروم؛ همین دیروز بود که با خودم گفتم یا زن اسماعیل میشوم یا اصلا ازدواج نمیکنم. اما آن لحظه فکر نمیکردم اسماعیل بیاید خواستگاری ام. آخر حاج خانم دختری از فامیل را برای اسماعیل نشان کرده و سال ها او را «عروسم» صدا زده بود. حالا چه شده بود که به خواستگاری من آمده بودند.
صدای مامان روی سرم آوار شد
- دختر، شیر سماور رو ببند قوری سررفت. سینی پر آب شد. تا به خودم بجنبم مامان شیر سماور را بست و دستمال به دست من را کنار زد. زیر لب با خودش غرغر میکرد که صدای بابا حرفش را برید:
- دخترم، بابا، چی میگی؟
سرم را پایین انداختم و گفتم: "هر چی خودتون صلاح میدونید." مامان دست از دستمال کشیدن برداشت و با تعجب نگاهم کرد.
بابا از آشپزخانه بیرون رفت. با اشاره او، مامان پشت سرش.
سرم را چسباندم به در. مامان و بابا پچ پچ میکردند.
- قبل این ندیده و نشنیده میگفت نه!
- این جواب با حرفای قبلش زمین تا آسمون فرق داره.
مامان سینی چای را گرداند و گفت: «حاج خانوم، اجازه بدید فکر کنیم.»
- مگه فکر کردن می خواد؟ ما با هم فامیلیم.
بابا را خطاب کرد و گفت:"مگه ما فکر کردیم داداش؟" و آب و تاب داد به صدایش.
- اسماعیلم فردا میخواد بره جبهه. شما باید الان جواب بدید. صدا از دیوار درآمد از مامان و بابا درنیامد. یکهو صدای حاج خانم بلند شد:
- زهرا ... زهرا خانوم ....
صدایم توی سینه حبس شده بود. نفس عمیقی کشیدم و گفتم: «بله»
- بیا تو عمه !
خودم را جمع و جور کردم اما انگار قلبم داشت از سینه ام بیرون می زد. حاجی آقا زودتر از همه سرش را به طرف آشپزخانه چرخاند. سلام کردم. نگاهم کشید به حاج خانم و ناهید خانم و شرید روی اسماعیل. حاج خانم من را کنارش کشید و گفت: «خب، عمه، تو چی میگی؟» زبانم سنگین شده و صورتم گر گرفته بود. پلک هایم تند تند می پرید و انگار می خواست آبرویم را ببرد. نگاهم به فرش خیره مانده و نفس هایم تند شده بود. لام تا کام حرف نزدم.
حاج خانم گفت: «خب مبارکه!» و در قندان را برداشت و پولکی تعارفم کرد. یکی برداشتم. قندان را کشید طرف اسماعیل و گفت: "دهنت رو شیرین کن مامان که تا آخر زندگی تون شیرینی باشه" و زد به شانه اسماعیل و گفت: «مامان، برو جبهه. ان شاء الله وقتی برگردی عروسیت رو میگیریم.»
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
╭┅─────────┅╮
@payame_kosar
╰┅─────────┅╯