🌺سلسله جلسات #نهج_البلاغه_خوانی
📖نهج البلاغه خوانی در ۲۰ دقیقه
🎤با کلام: حجت الاسلام حسین #حیدریان
⭕️زمان:#چهارشنبه شبها بلافاصله بعد از نماز عشاء
📍مکان:خیابان شهــــید مطهری_مسجد محمد رســــولالله ﷺ
#مسجد_محمد_رسول_الله_ﷺ
#پایگاه_امام_حسین_علیه_السلام
#حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان
𖠇𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═┅───
@payame_kosar
Eitaa-Live-1730-1730313265703.mp3
20.41M
#بشنوید:
🎙صوت نشست بصیرتی کوتاه
(۲۰ دقیقه ای) به صورت مجازی
✅ با موضوع :
《مقاومت، رمز پیروزی براستکبار》
🎤سخنران :
کارشناس سیاسی
برادر محمدجواد فاضلی
🗓 چهارشنبه ۹ آبان ماه ۱۴۰۳
#نشر_حداکثری_لطفا 💥
#دهه_استکبارستیزی۱۴۰۳
#اردکان
#ثامن۴۲
#رسای_اردکان
•رسا|روابط عمومی سپاه اردکان•
▪️| @rasa_ar |▪️
🔻 کتاب بی آرام
برای سردار شهید
حاج اسماعیل فرجوانی
به:روایت زهرا امینی
نوشته: فاطمه بهبودی
ناشر:انتشارات سوره مهر
قسمت دوازدهم:
همه رفتن های قبلی اش را در ذهنم پایین و بالا میکردم می دیدم این دفعه حال عجیبی دارم که تا حالا نداشته ام. مثل ابر بهار اشک می ریختم. انگار دلش شکسته باشد، دست از شوخی برداشت. اشک های من را پاک کرد و به سر و صورتش مالید و گفت: «وای ... چه نعمتای خوبی!» بچه ها را بغل گرفت و بوسید. به صورت امیر نگاه کرد و گفت: بابا، دلم می خواد ادامه دهنده راه من باشی.
وقتی داشت لباس می پوشید گفتم: «زود برمیگردی؟» گفت: آره. مامان رو ببینم برمیگردم، بعد باید ساکم رو بردارم و دیگه برم منطقه. تا از خانه بیرون رفت فکر کردم وقتی برمیگردد وقت ناهار است؛ غذایی بپزم که دوست دارد. خوراک میگو بارگذاشتم. بعد از یکی دو ساعت برگشت. حاج خانم آمد بالا و گفت: «زهرا، می دونی شوهرت برای چی من رو برده بیرون؟» گفتم: «نه» گفت: «من رو برده که باهام اتمام حجت کنه.»
- برای چی؟
- نمی دونم والله . حرفای الکی میزنه، اگه من شهید شدم این کار رو بکن مامان اگه برنگشتم اون کار رو بکن مامان. چه حالا بمیریم چه صد سال دیگه، پس چه خوش که آدم با شهادت از دنیا بره!
حرف ها را گوش نگرفتم. رو کردم به اسماعیل و گفتم: «پسرعمه، برات میگو درست کردم بیا بشین بخور» گفت: «حالا بذار دختر هفتاد هزار تومنی م رو بغل کنم، یه عکس بگیرم.»
رفتند روی بام و دو سه تا عکس گرفتند. گفتم: «تو وضعیت من رو می بینی و داری ول میکنی میری! باید سر ماه معصومه رو ببریم دکتر. تو که بری من چی کار کنم؟» گفت: «دختردایی، حالا مگه من شهید شدم. چرا شماها این طوری میکنید؟ خدا بزرگه.» گفتم: «اصلاً دلم نمی خواد این عملیات رو بری. دلم آشوبه.» سرش را گرداند طرفم: به خدا این عملیات آخره. قولت میدم دیگه هیچ عملیاتی نرم بمونم پیشت. مگه تو همین رو نمی خوای؟
سر تکان دادم. گفت: «دختردایی این عملیات خیلی مهمه. این رو برم؛ اگه دیدی من بیشتر از این عملیات رفتم هر چی خواستی بهم بگوا» همین که قول داد دلم قرص شد.
صدای ماشینی توی کوچه پیچید. پرده پنجره را کنار کشیدم. پاترولی روبه روی خانه پارک کرد، گفت: بچه ها اومدن، من باید برم. گفتم: غذا درست کردم باید بخوری بعد بری.» گفت: «اونا به خاطر من تا دم در اومدهان. زشته اونا پشت در بمونن من بشینم اینجا غذا بخورم! گفتم میریزم توی ظرف؛ ببر توی ماشین با بچه ها بخور گفت: نمیشه چند نفریم اصلاً به من نمیرسه!» گفتم: «باشه پس میریزم توی ظرف؛ روش مینویسم نصفش برای تو باقیش برای اونا.
لب گزید این کار رو نکنیا! قولت میدم بخورم. غذا را با مقداری نان دادم دستش. چند تا میوه هم توی نایلون گذاشتم. بنا کردم به شستن ظرفها تا آن ها لقمه ای به دهان بگیرند،
شستن ظرف ها تمام شد. میدانستم عجله دارد. چادر به سر انداختم. دست امیرم را در مشت گرفتم و معصومه را در بغل رفتم پایین. اسماعیل ظرف خالی را داد دستم. خیالم راحت شد که ناهار خورده است. روی امیر را بوسید. رو کرد به حاجی آقا و گفت: «بابا، من روی شما خیلی حساب میکنم. زن و بچه هام رو اول به خدا بعد به شما می سپارم. نذاری اذیت بشن! نذاری کم و کسری داشته باشن!» تا به در برسد، سه بار برگشت و برایمان دست تکان داد. هر بار هم لبخند قشنگی صورتش را چین می انداخت.
در را که بست و رفت. حاج خانم رو کرد به حاجی آقا و گفت: «حاجی، خونه خراب شدیم. حاجی آقا گفت: باز نحسی؟ این حرفا چیه می زنی . حاج خانم گفت: «به خدا اسماعیل برنمیگرده. رفتنش رو ببین! اسماعیل کی این طوری میرفت؟ یه خداحافظ میگفت و در رو به هم می زد و می رفت.»
اسماعیل رفت و بی قراری من شروع شد.
╭━━⊰• 🍃🌺🍃 •⊱━━╮
@payame_kosar
╰━━━━━🌺━━━━━━━╯
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
🎧 با نوای علی فانی
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
•┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈•
@payame_kosar
27.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🛑 اینـم جواب اونایی که مـیگن: پولی
که میدین به لبنان رو باید بدید به مردم سیستان
✅ مجید جوادی
گروهجهادیرسانهایهَــتـنـا🌱
#جمهوری_اسلامی_ایران
#نشر_حداکثری
#لبنان_غزه
╭━━⊰• 🍃🌺🍃 •⊱━━╮
@payame_kosar
╰━━━━━🌺━━━━━━━╯
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 چطوری دختران شجاع تربیت کنیم؟
🔻 یک خانمی آمد خدمت امام صادق (ع) و گفت شوهرم نمیگذارد تا در شادی و ناخوشی مردم حضور داشته باشم.
🔹️ حضرت، همسر این خانم را خواستند و فرمودند چرا اینقدر همسرت را منع میکنی؟ آیا میدانی مادر و همسر من بعد از انجام کارهایشان، به ایتام مدینه رسیدگی میکنند؟
♨️ باید بدانیم اگر مسئلههای اجتماعی مسئله یک زن نشود، مسئله اون مد و لباس خواهد شد.
وقتی افق نگاه کسی بزرگ نشود، مسئله او مسئلههای پیش پا افتاده میشود.
🔴 در هیچ یک از روایات مطلبی نداریم که زنها نباید بینش سیاسی داشته باشند. به دلیل اینکه باید انتخاب کنند و اثرگذار باشند. زنها باید بینش سیاسی داشته باشند و لازم است در یک فرآیند تربیتی برای این آماده شوند.
✴️ اگر بخواهیم دختر به جامعه حساسیت داشته باشد باید مسائل اجتماعی را در حد فهم خودش بفهمد.
"خانم دکتر علاسوند "
#حجاب_قانون_آرامش
#حجاب_زن_اجتماع
#حضور_اجتماعی_زن_اسلام
┄┅┅┅┅❀🍃🌺🍃❀┅┅┅┅┄
@payame_kosar
┄┅┅┅┅❀🍃🌺🍃❀┅┅┅┅┄