✍ ... تمام سرمایه ما نماز اول وقت است که اگر بتوانیم آن را نگه داریم،توفیقات زیادی،نصیب ما خواهد شد.
#آیت_الله_قاضی
# نماز_اول_وقت
╭─💕─═✨💜✨═─💕─╮
🌹 🌕 @payame_kosar 🌹
╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
🌺جواب مسابقه محتوایی 🌺
۱_ ارتباط یاران امام الزمانی با هم اینگونه (اینجوری ) است که راحت از پول های همدیگر بر می دارند مسئله پول نیست، پول یک نماد و یک شاخص است برای ارتباط راحت آنها، که در همه کارها نیروهایشان را روی همدیگر بگذارند.
۲_ دوری از تنازع و تعارض، دوری از تبعیض و امتیازات اشرافی، دوری از فساد و آلودگی، شرط لازم برای زندگی در جامعه اسلامی است.
۳_ کاربری دعا در زندگی به ۳ عوامل بستگی دارد: ۱) دعا شارژر روح ما است، چون روح ما را به اصل وصل میکند. ۲) مسیر رسیدن به حوائج ما دعا است ( مسیر رسیدن دعاها و حوائج ماست) ۳) خود این دعا ، عبادت است.
۴_ ۱)ماهیچ حقی به گردن خدا نداریم که هر چیزی بگوییم اجابت کند هر چه بخواهیم به ما بدهد. ۲) مگر ما چقدر حرف های خدا را اجابت کرده ایم که هر چیزی ما بگوییم او اجابت کند. ۳) بعضی از چیزها به ضرر ما است، خدای مهربان ما قرار نیست چیزی که به ضرر ما است را اجابت کند. ۴) ما شرایط بعضی از چیزها را نداریم، داشتن آنها برای ما اجابت نمی کند. ۵) بعضی وقت ها ما خودمان با گناه باعث محرومیت از نعمتی می شویم ،خدا اجابت نمی کند. ۶) گاهی عدم اجابت دعا یک وسیله امتحان من و شما است.
البته این جوابها خیلی کامل توضیح داده شده ، برای دوستانی که فرصت گوش دادن یا خواندن مطالب کانال رو نداشتند.😊
@payame_kosar
خداقوت به خانمای پر تلاش😊🌹
واما اومدیم با برندگان مسابقه😎😎
.
.
.
برندگان بخش محتوایی:🌸
١-خانم فاطمه پوردهقانی🌹
٢-خانم ملکه هاتفی🌹
مبارکتون باشه عزیزان😊
🌿🌿☘☘
و برندگان بخش چالش:🌸
١-خانم محترمی با نام کاربری پنج تن آل عبا🌹
٢-خانم زهرا ثقفی🌹
مبارکتون باشه عزیزان.
ان شاالله همگی در پناه امام زمان (عج) موفق و پیروز باشید. 😊
برای گرفتن هدیه ناقابل به آیدی @Montazer_250 پیام بدید.
راستی خانما این هفته کلی مسابقه و جایزه داریماااا. منتظرمون باشین😍
دوستانتون رو دعوت کنید. تا بتوانند هم در مسابقه شرکت کنند و هم از مطالب کانال استفاده کنند.
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥در خلال برگزاری یک جلسه،
نماهنگی در مدح حاج قاسم
پخش میشه....،
🔹به واکنش حاج قاسم
دقت کنید...،😊
#سردار_عشڨـ❤️
#اخلاص
@payame_kosar
💎 💡 💎 💡 💎
🔐بزرگی را گفتند تو برای تربیت فرزندانت چه می کنی؟
گفت هیچ کار .
🔍گفتند: مگر می شود ؟ پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟
📚گفت; من در تربیت خود کوشیدم, تا الگوی خوبی برای آنان باشم.
📈فرزندان راستی گفتار و درستی رفتار پدر و مادر را می بینند.
🚫 نه امر و نهی های بیهوده ای که خود عمل نمی کنند.
#تربیت درست
@payame_kosar
⭐🌸⭐🌸⭐🌸
🌹حضرت آيت الله مجتهدی
من علمای بسياری را درک كردم ،
از امام خمينی گرفته تا آيت الله بروجردی و آيت الله شاه آبادی و آيت الله حایری و ...
و اگر بخواهم در يک كلام نصيحت تمام بزرگان را بگويم
می گويم :
اگر دنيا و آخرت می خواهيد ، اگر رزق و روزی می خواهيد و در يک كلام اگر همه چيز می خواهيد ، نماز اول وقت را فراموش نکنید.
#نماز_اول_وقت
╭─💕─═✨💜✨═─💕─╮
🌹 🌕 @payame_kosar 🌹
╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
قسمت چهار: کله پاچه عمر
از بدو امر و پذیرش در ایران ... سعی کردم با مردم ارتباط برقرار کنم ... با اونها دوست می شدم و گرم می گرفتم و تمام نکات ریز و درشت رو یادداشت می کردم
کم کم داشت تفکرم در مورد ایرانی ها کمی نرم تر می شد ... تا اینکه ... یکی از شیعه هایی که باهاش ارتباط داشتم منو برای خوردن کله پاچه به مهمانی دعوت کرد ... .
وقتی رفتم با یک جشن تقریبا خصوصی و کوچک، مواجه شدم ... عمر کشان بود و می خواستند کله پاچه عمر را بخورند ... .
با دیدن آن، صحنه ها و شعرهایی که می خواندند، حالم بد شد ... به بهانه های مختلف می خواستم از آنجا خارج بشم اما فایده ای نداشت ... .
آخر مجلس، آبگوشت رو آوردن و شروع کردند به خوردن ... من هم از روی ترس که مبادا به هویتم پی ببرند، دست به غذا بردم ... هر لقمه مانند تیغ هزارخار از گلویم پایین می رفت ... .
تک تک دندان هایی را که روی آن لقمه ها می زدم را می شمردم ... 346 بار هر دو فک من برای خوردن آن لقمه ها حرکت کرد ... وقتی از مجلس خارج شدم، قسم خوردم ... سر 346 شیعه را از بدن شان جدا خواهم کرد .
#رمان
@payame_kosar
قسمت پنج: سرنوشت نامعلوم
دفتری را که محاسن شیعیان و مردم ایران را در آن نوشته بودم، آتش زدم ... هر برگ آن را که می سوزاندم استغفار می کردم که چطور شیطان مرا گول زد و داشت کم کم دلم را نسبت به این کفار نجس نرم می کرد ..
برگ های دفتر که تمام شد، برای آخرین بار قسم خوردم ... دیگر هرگز نسبت به شیعیان نرم نخواهم شد تا نسل آنها را نابود کنم و کودک های شان وهابی شوند؛ دست از مبارزه برنمی دارم ..
بعد از چند ماه، دوباره ساکم را جمع کردم و رفتم سمت ترمینال ... حالا وقت این رسیده بود که کاملا بین آنها نفوذ کنم و درباره عقاید شیعیان مطالعه کنم ... .
از خوابگاه که بیرون زدم هنوز مقصدم را انتخاب نکرده بودم ... مشهد یا قم؟ ... خودم را به خدا سپردم ..
برای خرید بلیط اتوبوس، وقتی باجه دار مقصدم را پرسید با صلابت گفتم: قم یا مشهد، فرقی نداره. هر کدوم جا داره و زودتر حرکت می کنه ... .
حدود یک ساعت و نیم بعد، من توی اتوبوس نشسته بودم و در پی سرنوشت نامعلوم به سمت مشهد می آمدم ... .
#رمان
@payame_kosar
قسمت شش: غریب و تنها در مشهد
بعد از رسیدن به مشهد، طبق اطلاعات و تحقیقاتی که در مورد بهترین حوزه های مشهد و قم کرده بودم؛ رفتم سراغ شون ... .
دو تای اول اصلا حاضر به پذیرشم نشدن ... گفتن: بدون درخواست و تاییدیه پذیرش، اجازه ثبت نام ندارن ...
راهی سومین حوزه شدم ... .
کشور غریب، شهر غریب، دیگه پول هم نداشتم که ماشین بگیرم ... ساکم رو گرفتم دستم و پرسان پرسان راه افتادم ... توی کوچه پس کوچه ها گم شدم ... تا به خودم اومدم دیدم رسیدم به حرم ... .
خسته و گرسنه، با یه ساک ... نه راه پس داشتم نه راه پیش ... برای رسیدن به سومین حوزه، یا باید حرم رو دور میزدم یا از وسطش رد می شدم ... .
نفرتم از شیعه ها به حدی شده بود که دلم نمی خواست حتی برای کوتاه کردن مسیر، از داخل حرم رد بشم ... چند قدمی که رفتم یهو به خودم اومدم و گفتم: اینجا هم زمین خداست. چرا مسیرم رو دور کنم؟ اگر به موقع نرسم و پذیرش نشم چی؟ توی این شهر و کشور غریب، دستم به جایی میرسه؟ ... .
دل به دریا زدم و مدارک رو جدا کردم. ساکم رو به امانات دادم و وارد حرم شدم ... .
#رمان
@payame_kosar