eitaa logo
پیام کوثر
848 دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
8.7هزار ویدیو
176 فایل
برنامه های ثابت کانال پیام کوثر : #امام_زمانم ، #یاران_آسمانی، #سبک_زندگی_اسلامی ، #جهاد_تبیین ، #فرزندآوری ، #تربیت_فرزند ، #داستانک ، #مسابقه ، #تلنگر ، #پندانه ، #گزارش و... ارتباط با ما : @Hkosar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺عید غدیر، عید امامت و ولایت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام بر شما مبارک.🌺👏👏👏👏 @payame_kosar
پیام کوثر
از کجا بفهمیم که غدیر راسته؟؟؟ 🤔 صحبت های غدیری حاج آقا محمدی🌸 ساعت 17 منتظر سوال باشین. 😊 #مساب
سوال ۱_ از حدیث غدیر چه نکاتی فهمیده می شود ؟ ( ۲ مورد ) ۲_ از نظر خداوند متعال، چه دینی کامل هست ‌؟ ۳_ کدام آیه معروف به آیه اکمال هست؟ جواب سوال رو تا ساعت ۱۱ فردا صبح به آیدی @Montazer_250 ارسال کنید.😊 @payame_kosar
ﺗﻮ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺩﻭﺗﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺩﻋﻮﺍﺷﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺭﻭ ﯾﻪ ﺻﻨﺪﻟﯽ . ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﻦ ﺗﺮﻩ ﺑﺸﯿﻨﻪ ﻭ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻫﺮﺩﻭ ﺯﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ😐😐 ﻭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺗﺎ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﺴﯿﺮ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﺎﻧﺪ 😄😄😄😄 👌مومن لبخند از لباش نمی افته مخصوصا این روزای عید☺️ @payame_kosar
📣📣📣📣 هم اکنون به خبری که از اتاق فرمان به دستم رسیده ، دقت بفرمائید....⬇️⬇️
پیام کوثر
بسیج دانش آموزی شهدای اردکان ، با مسابقه رهپویان غدیر برگزار می کند : ۱- نقاشی حکمتهای نهج البلاغه ویژه دانش آموزان مقطع ابتدایی دوره اول و دوم ( حکمتهای ۲۰۵ ، ۲۰۱ ، ۱۹۵ ، ۱۸۶ ، ۱۱۹ ، ۷۴ ، ۶۴ ، ۶۱ ، ۳۲۴ ، ۳۴۶ ، ۴۰۹ ، ۴۲۹ ، ۶۰ ، ۲۱۴) ۲- کتاب قلب شهید تو ، ویژه دانش آموزان دوره اول و دوم متوسطه جهت دریافت فایل pdf کتاب به کانال جوانه های امید مراجعه کنید. (پاسخ به صورت عدد ۱۰ رقمی) ۳- ضبط مصاحبه ۹۰ ثانیه ای با والدین در مورد واقعه غدیر ارسال پاسخ مسابقات ( نام و نام خانوادگی، شماره همراه) به آیدی @daneshamoozi در ایتا مراجعه کنید. مهلت ارسال آثار: ۲۴ مرداد ۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂‍ دو حدیث زیبا در باب صلوات 🍂‍ «نوشتن صلوات» 🌻‍رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموند: هر کس در کتابی یا نوشته ای بر من صلوات بنویسد ، تا زمانی که نام من در کتاب هست فرشتگان پیوسته برای او از درگاه حق طلب آمرزش می کنند. 📚‍ داستانهای صلوات ص8، سفینه البحار ج2 ص50 «آمرزش گناهان با صلوات» 🌻‍حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : هر کس هر روز از روی شوق و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد ، بر خدا لازم می شود که گناهان او را بیامرزد،در همان روزیاهمان شب 📚‍ داستان های صلوات ص 12 فرستادن صلوات در روز جمعه بسیار سفارش شده است. ╭─💕─═✨💜✨═─💕─╮ ‌ 🌹‌ 🌕 @payame_kosar 🌹 ╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خداقوت خانما، رسیدیم به ادامه داستان 😊 🌺🌺🌺🌺🌺
پیام کوثر
قسمت هجده: کاروان محرم تقرییا هفت ماه از فاطمیه گذشته بود ... و من هفت ماه در چنین وضعیتی زندگی کرده
قسمت نوزده: خون علی اصغر در میان قلبم جوشید هر شب یک سخنران و مداح ... با غذای مختصر حسینیه ... بدون خونریزی و قمه زنی ... . با خیال راحت و آرامش می نشستم و مطالب رو گوش می کردم و تا شب بعد، در مورد موضوع توی منابع شیعه و سنت مطالعه می کردم ... سوالاتی که برام مطرح می شد و موضوعات جانبی رو می نوشتم تا در اسرع وقت روشون کار کنم ... بدون توجه به علت کارم اما دیگه سراغ منابع وهابی ها نمی رفتم ... . همه چیز به همین منوال بود تا شب سخنرانی درباره علی اصغر ... اون شب، یک بار دیگه آرامشم طوفانی شد ... خودم تازه عمو شده بودم ... هر چی بالا و پایین می کردم و هر دلیلی که میاوردم ... علی اصغر فقط شش ماهه بود ... فقط شش ماه ... . حتی یک لحظه از فکر علی اصغر و حضرت ابالفضل خارج نمی شدم ... من هم عمو بودم ... فقط با دیدن عکس برادرزاده ام توی اینترنت، دلم برای دیدنش پر می کشید ... این جنایتی بود که با هیچ چیز قابل توجیه نبود ... اون شب، باز هم برای من شب وحشتناکی بود ... بی رمق گوشه سالن نشسته بودم ... هر لحظه که می گذشت ... میان ضجه ها و اشک های شیعیان، حس می کردم فرشته مرگ داره جونم رو از تک تک سلول هام بیرون می کشه ... این اولین احساس مشترک من با اونها بود ... . اون شب، من جان می دادم ... دیگران گریه می کردند ... @payame_kosar
قسمت بیست: در تقابل اندیشه ها محرم تمام شد اما هیچ چیز برای من تمام نشده بود ... تمام سخنرانی ها و سیرهای فکری - اعتقادی نهضت عاشورا، امام شناسی، جریان شناسی ها و ... باب جدیدی رو دربرابر من باز کرد ... . هر کتابی که درباره سیره امامان شیعه به دستم میومد رو می خوندم ... و عجیب تر برام، فضایل اهل بیت و مطالبی بود که درباره اونها در کتب اهل سنت اومده بود ... سخنرانی شیخ احمد حسون درباره امام حسین هم بهش اضافه شد ... . کم کم مفاهیم جدیدی در زندگی من شکل می گرفت ... مفاهیمی که با اطاعت کورکورانه ای که علمای وهابی می گفتند زمین تا آسمان فاصله داشت ... دیدگاه و منظرم به آیات قرآن هم تغییر می کرد ... . شروع کردم به مطالعه نهج البلاغه و احادیث امامان شیعه ... اونها رو در کنار قرآن می گذاشتم ... ساعت ها روی اونها فکر و تحقیق می کردم ... گاهی رسیدن به یک جواب یا نتیجه، چند روز طول می کشید ... . سردرگمی من روز به روز بیشتر می شد ... در تقابل اندیشه ها گیر کرده بودم ... و هیچ راه نجاتی نداشتم ... کم کم بی حال و حوصله شدم ... حوصله خودم رو هم نداشتم ... کتاب هام رو جمع کردم ... حس می کردم وسط اقیانوسی گیر افتادم و امواج هر دفعه منو به سمتی می کشه ... من با عزم راسخی اومده بودم امادیگه نمی تونستم حتی یه قدم جلوترم رو ببینم ... . من که روزی بیشتر از 3 ساعت نمی خوابیدم و سرسخت و پرتلاش بودم ... من که هیچ چیز جلودارم نبود ... حالا تمام روز رو از رختخواب بیرون نمیومدم ... هیچ چیز برام جالب نبود و هیچ حسی برای تکان خوردن نداشتم ... دیگه دلم نمی خواست حتی یه لحظه توی ایران بمونم ... خبر افسردگیم همه جا پیچید ... بچه ها هم هر کاری می کردن فایده نداشت ... تا اینکه ... . اون صبح جمعه از راه رسید .. @payame_kosar