••✾🌿🌺 داستانهاي آموزنده🌺🌿✾••
❇️ از حضرت رضا (ع) روایت شده: در بنی اسرائیل قحطی شدید پی در پی اتفاق افتاد، زنی بیش از یک لقمه نان نداشت، آن را در دهان گذاشت تا بخورد، فقیری فریاد زد ای کنیز خدا وای از گرسنگی، زن گفت در چنین زمان سختی صدقه دادن رواست، لقمه را از دهان بیرون آورد و به فقیر داد🌸🌸🌺🌺.
💟 زن فرزندی کوچک داشت که در صحرا هیزم جمع میکرد، گرگی رسید و طفل صغیر را با خود برداشت و برد، مادر به دنبال گرگ دوید، خداوند جبرئیل را مأمور نجات طفل فرمود، جبرئیل پسر بچه را از دهان گرگ گرفت و به سوی مادرش انداخت و به مادر گفت: ای کنیز خدا از نجات فرزندت راضی شدی ( لقمة بلقمة ) لقمه ای در برابر لقمه ای.🌿🌷🌿
#داستانهاي_آموزنده
@payame_kosar
✅«اعمالی که موجب بی برکتی، فقر و قفل شدن زندگی مےشوند»
💫غذا خوردن بدون شستن دست.
💫غذا خوردن بدون گفتن بسم الله
💫غذا خوردن در تاریکی
💫غذا خوردن درحالت تکیه
💫نوشیدن درحالت ایستاده(شب)
💫خوردن نوشیدن درحالت جنابت
💫استفاده از ظروف شکسته
💫قطع کردن نان با دندان
💫خوابیدن بعد نماز صبح تا طلوع خورشید.
💫خوابیدن بین مغرب وعشاء
💫ادرارنمودن زیردرخت
💫ادرار نمودن درحالت ایستاد
💫ادرار نمودن درحمام
💫جارو زدن منزل موقع شب
💫شانه کردن زنان سر خود را درحالت ایستاده
💫دعا نکردن برای پدر مادر
💫کوتاه کردن ناخن با دندان
💫 صدا زدن پدر مادر با اسم آنها
💫گذاشتن تار عنکبوت در خانه
#داستانهای_آموزنده
@payame_kosar
✨ «اَللّٰهُمَّ اجْعَل خَیْراً... !!؟» 🤲
بازرگانی بود ثروتمند کە کارش
تجارت با اسب و شتر بود
شهر بە شهر برای تجارت سفر میکرد
این بازرگان هر چه پیش میآمد میگفت:
《اَللّٰهُمَّ اجْعَل خَیْراً》
خدایا بە خیر بگذران
دوستان و همراهانش از این رفتار بازرگان
بە حیرت آمدە بودند و میگفتند
مرد عجیبی است!
ضرر میکنیم
میگە خدایا بە خیر بگذران
دیر بە مقصد میرسیم
میگە خدایا بە خیر بگذران
تابستان از شدت گرما داریم هلاک میشیم
میگە خدایا بە خیر بگذران
روزی برای تجارت راهی سفر شدند
و در بین راه برای استراحت و غذا خوردن
زیر سایەای نشستند بازرگان خوابش برد
دوستان بازرگان از این موقعیت استفادە
کردند و شتر بازرگان را کە همه پول
و وسایل بازرگان پشت شتر بود بردند
داخل غاری پنهان کردند تا ببیند وقتی بازرگان
از خواب بیدار میشود این بار هم میگوید
«اَللّٰهُمَّ اجْعَل خَیْراً... !!؟»
بازرگان بیدار شد و دید شترش نیست
همراهانش گفتند ما ندیدیم
و خود را بە بیخبری زدند
ولی بازرگان گفت: «اَللّٰهُمَّ اجْعَل خَیْراً»
بعد از این قضیە داشتند غذا میخوردند
کە غارتگران یورش بردند و همه اموالشان
را غارت کردند جز آن شتری کە در غار
پنهان کردە بودند! سبحان اللە
همراهان بازرگان شاکر این دفعە لب بە
سخن باز کردند و گفتند
نترس ما شترت را در غار پنهان کردیم
و الآن تو همه اموالت را از ما داری
و این حیله ما بود کە اموالت بە دست
دزدان نیفتاد
بازرگان در جواب گفت:
خیر اموالم و شترم را از خدا میدانم
یادتون نیست وقتی کە شترم گم شد
فقط گفتم: «اَللّٰهُمَّ اجْعَل خَیْراً»
و نە حرفی بە شما زدم و نە با شما دعوا کردم
و الآن خدا بە خیر گذراندە کە بە وسیله شما
شترم را از شر دزدان در امان نگه داشت
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @payame_kosar 📚✾•