#شرکت_کننده_شماره۴۲
سمیه سراوند ، از همدان
#مسابقه_روایت_عاشقی
╔═.🍃.═══════╗
🏴 @payame_kosar 🏴
╚═══════.🍃.═╝
#شرکت_کننده_شماره۴۳
خدمت گزاران به زایران امام حسین (ع) افرادی هستند که رنج و سختی ها را به جان خود خریده و در صدد ایجاد راحتی برای دیگران هستند و با این عمل خود ضمن نشان دادن عشق و ارادت خود به ساحت سید و سالار شهیدان ، این نکته را می فهمانند که در انسانیت رشد کرده و دارای حس نوع دوستی هستند و همین احساس پاک و عمل زیبا در روز قیامت از آنان محافظت کرده و از عذاب دور می سازد ....
فاطمه دل افکار از استان فارس ، شهر راز
#مسابقه_روایت_عاشقی
╔═.🍃.═══════╗
🏴 @payame_kosar 🏴
╚═══════.🍃.═╝
#شرکت_کننده_شماره۴۴
سلام
اربعین حسینی نماد کشتی نجات است که هر مسلمانی را می تواند راهنمایی کند و پیاده روی اربعین راهی است که ما را به سعادت و آن کشتی نجات می رساند.
فاطمه سادات مهدوی از گناباد
#مسابقه_روایت_عاشقی
╔═.🍃.═══════╗
🏴 @payame_kosar 🏴
╚═══════.🍃.═╝
#شرکت_کننده_شماره۴۵
توی یکی از خونه هایی که تو کاظمین رفته بودم بشدت دلم کیک خونگی میخواست ، خواب بودم بیدار شدم توی دلم گفتم ای خدا چی میشه یه کیک خونگی بهمون بدن باورتون نمیشه در اتاق باز شد با یه سینی چای و کیک خونگی خوش طعم آزمون پذیرایی کردن یکی از لذت بخش ترین خاطراتم بود.
نسا سلاح ورزی ، از یزد
#مسابقه_روایت_عاشقی
╔═.🍃.═════╗
🏴 @payame_kosar
╚═════.🍃.═╝
#شرکت_کننده_شماره۴۶
سلام ،
وقتی در دل شب که همه در خواب شیرین هستند وکسی حاضر نیست ازرختخواب بیرون بیاید کود کان عراقی ساعت ۱ بعد از نصف شب با شعار یا حسین استقبال از زوار می کنند ان شاءالله این عزیزان روزی پرچمدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشند.
فاطمه قاسمی ، از اردکان
#مسابقه_روایت_عاشقی
╔═.🍃.═══════╗
🏴 @payame_kosar 🏴
╚═══════.🍃.═╝
#شرکت_کننده_شماره۱۳
این حسین کیست که همه عالم دیوانه اوست؟
زیر تیغ آفتاب عراق با پای پیاده راهی کربلا بودم، کمی از رفقا فاصله گرفتم تا در تنهایی خودم با آقام حسین خلوت کنم.
در موج تازیانه افکارم ناخواسته سوالی رد شد که بعد ها منو شرمنده خودش کرد. پیش خودم گفتم این امام حسین چیکار برای این مردم عراق کرده که از کوچیک تا بزرگش، سرمه خاک پای زائراش رو به چشم میکشند ؟
غرق همین افکار بودم که صدای هیاهویی رشته افکارم رو از هم گسیخت . با رفقا پا تند کردیم و جلوی موکبی که الان محل تجمع زائرا شده بود و سرو صدا از اونجا شنیده میشد ایستادیم . صدای گریهی بچه عراقی پنج شش سالهای به گوش میرسید که دل هر رهگذری رو ریش میکرد، از حرف های رد و بدل شده بین موکبدار و زائرای عراقی متوجه شدیم که پسرک میخواسته چای بریزه برا زائرا که متاسفانه آب جوش روی دستاش ریخته و بدجور سوخته و صدای گریه اش بلند شده . یک دقیقه ای گذشته بود و منو و دوستان تصمیم گرفتیم به ادامه راه بپردازیم که پدر طفل از راه رسید و با حالت عتاب انگیزی به پسرک توپید که مگه نگفتم دست نزن و بشین. اخه به تو چی بگم که آروم بگیری؟ جواب پسرک گریه محمد که به عربی مسلط بود و بلند کرد. دست و پا شکسته از محمد پرسیدم مگه پسره چی گفت که تو اینطوری شدی؟
محمد:« گفت میخوام منم خادم عزادارهای بابای رقیه بشم، بهش قول دادم که مسافرای باباش رو خوشحال کنم تا اونم آبجی سکینم رو شفا بده. این حرفهای بچه عراقی پارچ آب یخ بود رو وجودم. بی محابا نگاهم به شماره عمود افتاد، 315، خیلی اشنا بود. اره 315 ابجد نام رقیه بود و اون عمود مزین به نام مبارک ایشون. حالا فهمیدم چرا صدای این بچه این همه ادم رو میخ کوب کرده بود، آخه یه روزی صدای یک دختر سه ساله یه شام رو میخکوب کرد . من جواب سوالم رو گرفته بودم و بدون اختیار رفتم تا به کربلا برسم و با خودم زمزمه میکردم این حسین کیست که همه عالم دیوانه اوست؟
زهرا قاسمی، از شیراز
#مسابقه_روایت_عاشقی
╔═.🍃.═══════╗
🏴 @payame_kosar 🏴
╚═══════.🍃.═╝
عکس برگزیده #مسابقه_روایت_عاشقی
💠 نفر سوم
#شرکت_کننده_شماره۴۳
خدمت گزاران به زایران امام حسین (ع) افرادی هستند که رنج و سختی ها را به جان خود خریده و در صدد ایجاد راحتی برای دیگران هستند و با این عمل خود ضمن نشان دادن عشق و ارادت خود به ساحت سید و سالار شهیدان ، این نکته را می فهمانند که در انسانیت رشد کرده و دارای حس نوع دوستی هستند و همین احساس پاک و عمل زیبا در روز قیامت از آنان محافظت کرده و از عذاب دور می سازد ....
فاطمه دل افکار از استان فارس ، شهر راز
#مسابقه_روایت_عاشقی
╔═.🍃.═══════╗
🏴 @payame_kosar 🏴
╚═══════.🍃.═╝
عکس برگزیده
#مسابقه_روایت_عاشقی
💠 نفر دوم
#شرکت_کننده_شماره۳۸
بسمربالحسین(ع).
سلام آقا که الان روبهروتونم/من ایستادم زیارتنامه میخونم، حسینجانم...
تو کل مسیر این تو مغزم تکرار میشد، ولی همینکه رسیدم..
آدم میمونه، محو میشه، از دنیا و از آدماش بریده میشه حتی اینکه چیا از آقا میخواست رو فراموش میکنه.
اصن انگار کل جهانهستی میشه اون، و تو مثل یه نقطهای دربرابرش. مثل یه مورچهی سیاه دربرابر خورشید.
شروع کردم : سلام آقای مهربون/ منم همون نوکرتون/ همونی که یه عمری با غصه داره سر میکنه...
نوکرترینت: من.
فاطمه شاکر ، از اردکان
#مسابقه_روایت_عاشقی
╔═.🍃.═══════╗
🏴 @payame_kosar 🏴
╚═══════.🍃.═╝