فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلــیپ
🌹معرفی شهید سرلشکر🍃
🍃منصــــــور ســـــــتاری🌹
#ستاره_ها
#شهید_منصور_ستاری
•●⊰@payame_kosar⊱●•
✨✨نماز جـلوی بچه ها✨✨
یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که میای میایستی وسط بچهها نماز؟؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.»
تسبیح را برداشت و همان طور که میچرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن.
مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشان بگم بیایین نماز بخونین!؟»
قرآن هم که میخواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضانها بعد از سحر کنار بچهها می نشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن میخواند.
همه دورش جمع میشدیم. من هم قرآن دستم می گرفتم و خط به خط با او میخواندم.
اصلا اهل نصیحت کردن نبود. میگفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم.
#ستاره_ها
#شهید_منصور_ستاری
•●⊰@payame_kosar⊱●•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
«نقش شهدای بزرگوار نیروی هوایی در پیشرفت همهجانبهی این نیرو و فداکاریها و ایثارگریهای آن بسی آشکار و تعیینکننده است، و در این میان تأثیر مدیریت شجاعانه و مبتکرانه و سرشار از تلاش و پیگیری شهید عزیز سرلشکر منصور ستاری انکارناپذیر است.» ۱۳۷۳/۱۱/۰۶
🌷شهید منصور ستاری، در پانزدهم دیماه ۱۳۷۳ در سن ۴۶ سالگی در سانحهی هوایی در اطراف اصفهان به فیض شهادت نایل آمد.
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
#ستاره_ها
#شهید_منصور_ستاری
•●⊰@payame_kosar⊱●•
🍃✨🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃✨🍃
💠دو شب قبل از اینکه ماموریت برود، دیدم تمام لوح ها و عکس ها را از قاب در آورده و مرتب می کند. پرسیدم چرا عکس ها را از قاب درآوردی؟ گفت شما که نمی توانید همه این هارو بزنید به دیوار، می خواهم یک آلبوم خانوادگی درست کنم.
💠سربه سرش گذاشتم که اگه شما بروید این بزغاله (از طرف نیروی هوایی یک بزغاله ای به شهید هدیه داده بودند که هر روز صبح با دستان خودشان به این بزغاله غذا می دادند) را می کشیم و یک چلو گوشتی دور هم میخوریم.
💠وقتی داشت می رفت سورنا را که خواب بود بوسید. متوجه شدم گریه کرده. ساک وسایل شخصی و اسلحه اش را به من داد و گفت: در جایی مطمئن بگذار. مراقب خودت و بچه ها باش خداحافظ.
💠ماموریت که می رفت از زیر قرآن ردش میکردم؛ آن روز عجله داشت حتی صبر نکرد از زیر قرآن ردش کنم.
ساعت 8 و نیم شب قرار بود برگردد. برای شام سوپ و کتلت درست کرده بودم. ساعت 2 و نیم بود که با دفتر فرماندهی تماس گرفتم. گفتند: تاخیر دارند. فردا صبح، از رادیو اعلام کردند تیسمار «منصور ستاری» فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسید.
🍃✨🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃✨🍃
#ستاره_ها
#شهید_منصور_ستاری
•●⊰@payame_kosar⊱●•
🍃🌹 شهید منصور ستاری در بهمن ۱۳۶۵به واسطه شایستگی و لیاقت، به سمت فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و در طی هشت سال مسئولیت فرماندهی این نیرو، با اجرای ده ها برنامه و طرح مختلف، توان رزمی نیروی هوایی ارتش را افزایش داد.
🍃🌹 در تاریخ ۱۵ دی ماه ۱۳۷۳ هنگام برگشت از مراسم فارغ التحصیلی دانشجویان دوره خلبانی در پایگاه هوایی شهید بابایی اصفهان ، هواپیما حامل ایشان و تعدای از فرماندهان نیروی هوایی ، دچار سانحه شد و سقوط کرد.
🍃🌹 در این حادثه، شش امیر نیروی هوایی ارتش از جمله سرلشکر خلبان مصطفی اردستانی (فرمانده عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران) به همراه سرلشکر ستاری و شش تن از خدمه پروازی به درجه رفیع شهادت نائل شدند. شهید ستاری هنگام شهادت، چهل و شش ساله بودند.
🥀 هدیه به روح مطهر این شهید والامقام و همراهانش ، شاخه گل صلواتی یاد کنیم. 🥀
#ستاره_ها
#شهید_منصور_ستاری
•●⊰@payame_kosar⊱●•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
«نقش شهدای بزرگوار نیروی هوایی در پیشرفت همهجانبهی این نیرو و فداکاریها و ایثارگریهای آن بسی آشکار و تعیینکننده است، و در این میان تأثیر مدیریت شجاعانه و مبتکرانه و سرشار از تلاش و پیگیری شهید عزیز سرلشکر منصور ستاری انکارناپذیر است.» ۱۳۷۳/۱۱/۰۶
🌷شهید منصور ستاری، در پانزدهم دیماه ۱۳۷۳ در سن ۴۶ سالگی در سانحهی هوایی در اطراف اصفهان به فیض شهادت نایل آمد.
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
#ستاره_ها
#شهید_منصور_ستاری
•●⊰@payame_kosar⊱●•
📚 عنوان کتاب: ستاری به روایت همسر
✍️ نویسنده: لعیا رزاقزاده
🏡 ناشر: روایت فتح
کتاب «ستاری به روایت همسر» از زبان حمیده پیاهور؛ همسر شهید ستاری، دربارهی ۲۵ سال زندگی مشترکِشان است و از زمانی آغاز میشود که منصور ستاری، پسرعمهی حمیده برای تحصیل در دبیرستان نظام به تهران میآید و ناچار روزهای آخر هفته به خانهی آنها میرود و زمینهی آشنایی بیشتر حمیده و منصور و در نهایت ازدواج آنها مهیا میشود.
📖 قطعهی کوتاه کتاب
منصور بچه را از بغلم گرفت. احساس سبکی کردم. سحر سرش را گذاشت روی سینهی او و همانجا گریهی بیوقفهاَش قطع شد. من هم ساکت شدم. منصور دستش را گذاشت روی شانهاَم. انگار نه انگار که اینقدر تند رفته بودم. منصور هنوز آرام بود. گفت: «حمیده، میدونم که خیلی اذیت میشی...».
#ستاره_ها
#شهید_منصور_ستاری
#معرفی_کتاب
@payame_kosar