eitaa logo
پیام کوثر
865 دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
10.5هزار ویدیو
186 فایل
برنامه های ثابت کانال پیام کوثر : #امام_زمانم ، #یاران_آسمانی، #سبک_زندگی_اسلامی ، #جهاد_تبیین ، #فرزندآوری ، #تربیت_فرزند ، #داستانک ، #مسابقه ، #تلنگر ، #پندانه ، #گزارش و... ارتباط با ما : @Hkosar
مشاهده در ایتا
دانلود
💟میدونے مخفف چیه؟😉 چ👈🏼چـــِهره یْ ا 👈🏼آسمآنی د 👈🏼دختَــر ر 👈🏼رســوـل الّٰـلـهـٓ {چـهـره ی آســـمانی دخـتــر رسول الــلـــّٰه}😇💓 @payame_kosar
مانور قدرت خانمهای چادری❤️ مقام معظم رهبری مد ظله «گاهى من در همین راه "کُلکچال خانم‌هایى را مى‌بینم که با چادر مشکى مى‌آیند. خوب؛ این همّت است دیگر. من این‌طور زن‌ها را بسیار تحسین مى‌کنم.» مصاحبه در کوهپیمایی، 2/6/1375 خانمهای چادری حضور خود را در کوچه و خیابان و مراکز خرید پر رنگ کنند و به صورت دو یا سه نفره و یا با همسر و یا برادر خود یک ساعت در سطح شهر حضور داشته و پیاده روی کنند تا چادر دیده شود و جو غالب حضور زنهای بدحجاب یا بی حجاب شکسته گردد. می گویند یکی از علمای بزرگ از مسیرهای مختلف به جلسه درس می آمد، وقتی علتش را پرسیدند :فرموده بود چون در این شهر روحانی کم است لذا از مسیرهای مختلف می آیم تا روحانیت که نماد مذهب است را مردم فراموش نکنند. @payame_kosar
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥 تا حالا به اینجوری نگاه کردی؟ 📌 نگاه به چادر با زاویه دید متفاوت 🎙 حاج آقای ماندگاری ✧❁🌷یازهرا🌷❁✧ @payame_kosar
_ولی فاطمیه امسال ... +با فاطمیه های قبلی فرق میکند...🥀 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┅═✧❁🖤❁✧═┅ @payame_kosar
بارها و بارها این عکس و این متن رو بخونیم...اون هم در روز ولادت این شهید عزیز٫☘: (ز همه ی خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می‌خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا را کنار بگذارید...همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید.) ✨@payame_kosar
10.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ این فیلم رو فقط خانم های با حجاب مانتویی ببینن🔥🔥 🔹دستگیری یکی از افسران اطلاعاتی دشمن طی طرح نور و افشای برنامه افسران اطلاعاتی در راستای سقوط فرهنگی ایران بوسیله از بین بردن فرهنگ ✍️ جالبه برخی از طلاب و متدینین هم هم نوا با دشمن می گن مگه چادر واجبه؟! همه می دونیم واجب نیست ولی حذف شدن چادر در شرایط کنونی کشور سبب پیاده شدن نقشه های دشمن است. ✾࿐༅•••{🌼🦋🌼}•••༅࿐✾ @payame_kosar
4.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️آدمی که تو یه محیط غفلت زده خدا رو به یاد دیگران می اندازه داره جهاد میکنه...👌‼️ 🎙استاد شجاعی اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ⚘ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌..................…...............…...... ~•~•🍃꧁🌸꧂🍃•~•~ @payame_kosar
1.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دختری که سرش به تنش می‌ارزه هیچ وقت واسه جلب توجه از بدنش مایه نمیزاره. ~•~🌿꧁🌹꧂🌿~•~ @payame_kosar
6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 خدا هر چی گفته برای لذت بردن شما گفته 🔻 آقای دکتر به نظر من این حرف خنده داره الان این همه خانم دارند در اروپا تیپ می‌زنند، ندارند، ندارند، پس چرا هیچکس هیچ چیزش نمی‌شود؟ 🔸️ چرا می‌گویند مرد به هر زنی نگاه نکند؟ تا زن برایش تازگی داشته باشد تا وقتی نیاز دارد، به همسر خودش پناه ببرد. بعد شما فکر کنید هر روز بخواهید یک رابطه را انجام بدهید و بعد دچار تنوع هم بشوید. منفی ته ندارد. 🔴 می‌گوید آقا با زنم بودم حس خوبی نداشتم. ببین چه کار کردی که با زن خودت احساس نداری؟ ببین چقدر منفی شدی، چقدر چشم چران شدی؟ 🌷 و خوش به حال که اینقدر پاک زندگی می‌کنند حتی به زن خودش سلام می‌کند، حس خوبی دارد. ❇️ به خدا همه چیز رو درست می‌کند، می‌خواهد همه چیز در چهارچوب باشد، همه چیز لذت بخش باشد. 🎙 ┇ ‌‌ ━━━━ • ✿ • ━━━━ • ✿ • 💓 @payame_kosar💓 ┇ ‌‌ ━━━━ • ✿ • ━━━━• ✿ •
💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی 🤍 ❤️ رویا با عصبانیت رو برگرداند سمت در: _من میرم، اما منتظر تماس پدرم باشید! صدرا: _هستم! رویا رفت و آیه دست به پهلویش گذاشت. آرام آرام قدم به سمت در برمیداشت که صدایی مانعش شد: +من شرمنده‌ی شما و حاج آقا شدم، روم سیاه! صدرا ادامه‌ی حرف مادرش را گرفت: _به خدا شرمنده‌ام حاجی! حاج علی: _شرمنده‌ی ما نباش! دختر من برای حق خودش نیومده بود، برای رها خانم بود که اومد! حاج علی که با آیه‌اش رفت، صدرا نگاهش به رها افتاد: _تو هم وکیل خوبی هستیا! به درد خودت نمیخوری اما اسم آیه خانم که میاد وسط مثل یه ماده شیر میجنگی! محبوبه خانم: _حتما دکتر خوبی هم هست! برای خودش حرف نمیزنه اما پای دلش که وسط بیاد میتونه قیامت کنه، مثل خاله همدمته! رها: _شرمنده که صدام بالا رفت، ببخشید! رها رفت و جوابی به حرف‌های زده شده نداد، تایید و تکذیب نکرد، فقط رفت... " کجا رفتی خاتون؟ دل به صدایی دادم که در پی حقش این و آن‌سو میرفت! دل به طلبکاری‌ت خوش کرده بودم! دل به طالب من بودنت خوش داشتم! دلم خوش شده بود که پای دلم وسط نیامده از آنم میشوی! کجا رفتی خاتونم؟چه کرده با دلت این آیه؟ چه کرده که بغضش میشود فریادت؟ چه کرده که اشکش میشود غوغایت؟ چه کرده که مادر میشوی برایش؟ چه کرده این آیه‌ی روزهایت خاتون؟ به من هم بیاموز که سخت درگیر این روزمرگی‌هایت گشته‌ام! من درگیر توئم رها..." رها رفت و نگاه صدرا مات جایی که دقایقی قبل ایستاده بود، ماند! رها که سر بر بالین نهاد، بغضش شد اشک و اشکش شد هق هق برای آیه‌ای که تا آمد، شد پشت... شد پناه! برای حرف‌های تلخ رویای همسرش اشک ریخت. رو به آسمان کرد: " خدا... آیه میگه هرچی شد بگو " " باشه، منم میگم شکر! " رها به روزهایی که میتوانست بدتر از امروز باشند اندیشید. به مادرش .... که شد زن دوم مردی که یک پسر داشت. به کتک‌هایی که مادرش از خواهرهای شوهرش میخورد! به رنج‌هایی که از بد دهنی مادر شوهرش میکشید. "مادرم! چه روزهای سختی را گذرانده‌ای! این روزهایت به نگرانی سرنوشت شوم من می‌گذرد؟ منی که این روزها، آرام‌تر از تمام روزهای آن خانه‌ی پدری‌ام؟ مردی که سی و پنج سال تو را آزرد. و اشک مهمان چشمانت شد!" با صدای اذان چشم گشود. صدا زدن‌های خدا را دوست داشت؛ "حی علی الصلاة" دلش را میبرد. وضو که ساخت و چادر سپیده یادگار آیه‌اش را که سر کرد، مردی آرام در اتاقش را باز کرد... و به نظاره نشست نمازش را.. مردی که نمازهایش به زور، به تعداد انگشتان دستش می‌رسید. چند روزی بود که صبح‌هایش را اینگونه آغاز میکرد. به قنوت که رسید، صدرا دل از کف داده بود برای این عاشقانه‌های خاموش! قبل از رها کسی در این خانه نماز خوانده بود؟ به یاد نمی‌آورد! به یاد نداشت کسی اینگونه عاشق باشد... اینگونه دلبسته باشد! "رها! تو که برایم نقشی از ریا نیستی؟! تو کارهایت از عشق است! مگرنه؟ تو خوب بودن را خوب بلدی، مگر نه؟ تو رهایم نکن رها... تنهایم! تنهاترم نکن رها!" رهای این روزهایش دیگر نقش و نقاب دین داری نبود؛ حقیقت آن بود؛ حقیقت آن بود! رها، از نقش و رنگهای دروغین رها بود! قبل از اتمام سلام نمازش رفت... رفت و رها ندانست، مردی، روزهایش با نگاه به او، آغاز میکند! ساعت هفت و نیم صبح که شد، رها لباس پوشیده، آماده‌ی رفتن بود. قرار بود که با آیه بروند. قصد خروج که کردند، صدرا صدایش زد: _صبر کن رها، میرسونمت! +ممنون، با آیه میرم! _مگه امروز میان سرکار؟ +آره از امروز میاد. با هم میریم و میایم! _همون ساعت 2 دیگه؟ رها سری به تایید تکان داد. _کلا مرکز بعدازظهرا کار نمیکنه؟ +نه بعدازظهرا گروه دیگه کار میکنن! دکتر صدر معتقده زنها باید برای ناهار خونه باشن و کانون رو حفظ کنن؛ میگه زیاد باعث میشه نتونن خانواده رو کنار هم نگه دارن برای همینه که ما صبحا تا ساعت دو هستیم و شعار ناهار با خانواده رو داریم تحقیقات نشون داده غذا خوردن با خانواده سر یک سفره، باعث میشه بچه‌ها کمتر از خونه فراری بشن و رو به جنس مخالف بیارن. ما هم که ساعتی حق ویزیت میگیریم؛ پنج یا شش تا مراجع در روز داریم؛ البته بیشتر بشه هم روی روحیهی خودمون تاثیر منفی داره... کلا دکتر صدر اعتقادات خاص خودش رو داره، پول درآوردن بعد از حفظ سلامت. +پس مرد خوبیه _بیشتر برای ما پدره دلش حسرت‌زده‌ی پدر بود! آنقدر حرفش حسرت داشت که دل صدرا برایش سوخت "چه در دل داری خاتون؟ تو که پدر داری! من حسرت‌زده‌ی دیدار پدرم باید بمانم!" آیه: _بشین پشت فرمون خانم، من که نمیتونم با این وضع رانندگی کنم! رها: _آخه با این وضع.... 💚ادامه دارد..... 🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری ╔══🌼══🍃══╗   @payame_kosar ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🥀رمان عاشقانه شهدایی ❤️‍🩹جلد دوم؛ 🥀جلد اول این رمان؛ «از روزی که رفتی» 🤍(آخر) ارمیا: _میریم خونه. آیه: _دلم چند روز فرار میخواد. ارمیا: _با فرار تموم نمیشه... آیه. دیدی مامان فخرالسادات چطور ؟ دیدی شهید داده و هنوز داره میزنه؟ اسطوره نباش آیه! باش؛ گاهی خم شو، اما نشکن! گاهی بشین اما پاشو! گاهی برو، اما برگرد؛ گاهی بشکن اما جوونه بزن و از نو متولد شو! آیه: _بیا بریم یک جای دیگه. دور از این آدم‌ها! ارمیا: _میریم. جایی که یادت بیاد تو کی هستی... تو کی بودی! آیه: _همه‌ی آیه مهدی بود... من بدون مهدی هیچی نیستم. ارمیا: _اشتباه نکن آیه! تو بودی. همه چیز تو بودی! چرا فکر میکنی یعد از سیدمهدی چیزی نداری؟ مال تو بود! مال خودت بود! مال خودت بود! مال خودت بود. سیدمهدی رو بهت نشون داد و تو رفتی. تو من و ما رو تو راه آوردی. آیه ایمانه... آیه اعتقاده! تو رو برای خدمت به مردم ادامه بده. آیه: _نمیدونم. ارمیا: _ ادامه بدیم؟ هم‌قدم بشیم؟ آیه: _یا علی... *** پایان ۱۳۹۸/۲/۵ ✓خانه‌ام ویران شده است و این فدای ✓همسرم بی‌همسر است، این هم فدای ✓دخترم بابا ندیده این فدای ✓کشورم آزاد و آباد است، این هدیه برای 💚🤍❤️پایان💚🤍❤️ ❤️‍🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری ╭━━⊰• 🍃🌺🍃 •⊱━━╮ @payame_kosar ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ «»