شدم دخیل نگاهت بیا عنایت کن
منم مریض تو آقا مرا طبابت کن
دعای من به ضریح شما گره خورده
توسلی به شما کرده ام،اجابت کن
السَّلامُ عَلَيْكَ یا مُعینَ الضُعَفا وَ الفُقَراء
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
موکول میکنم گلهی هجر را به بعد
امروز حال مادرتان روبراه نیست...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 معرفی گوهرشاد بیگم و ساخت مسجد گوهرشاد
🔹گوهرشاد بیگم معروف به گوهرشاد آغا از نامداران و سیاستمداران دوره تیموریان است. او زنی بسیار نیکوکار، ثروتمند، ادب دوست، هنرپرور، باوقار، خردمند و باسیاست بود.
┄┄┅─ 💚✵─┅┄
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
☆ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ ☆
♡دعای عهد♡
💠اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ،💠 وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ،💠 وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ،💠 وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ،💠 وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ،💠 وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، 💠وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ،💠 وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ،💠 یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، 💠وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، 💠یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ،💠 وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، 💠یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ،💠 یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.💠
اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ،💠 صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ،💠 عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها،💠 سَهْلِها وَ جَبَلِها، 💠وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، 💠وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ،💠 وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ.💠 أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا،💠 وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، 💠لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً.💠 اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، 💠وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ،💠 وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.💠
اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، 💠فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى،💠 شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى،💠 مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى.💠 اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ،💠 وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، 💠وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ،💠 وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، 💠وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، 💠وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ،💠 فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ:💠 ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، 💠فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک💠َ
حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، 💠وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،💠 وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ،💠 وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ،💠 وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، 💠وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،💠 وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ،💠 اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ،💠وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ،💠 وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ،💠 اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، 💠وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، 💠إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، 💠بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.💠
☆اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان☆ِ
☆اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان☆ِ
☆اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان☆
ِ♡ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرج♡
♢سلامتی مولا مون صاحب الزمانصلوات♢
📚یک جرعه کتاب📚
⚘فصل دوم⚘
🦋نوجوانی🦋
بعد از اتمام دبستان، وارد دوره ی تازه ای از زندگی ام شده بودم. در آستانه ی ورود به دوران نشناختهای که باید آرام آرام با کودکی هایم
خداحافظی میکردم. مادرها زودتر از هر کسی تغییرات روحی و جسمی دخترانشان را میبینند و میفهمند و حس می کنند. ازاین رو ، مادرم برای
بزرگ شدن و قدکشیدن من تلاش میکرد تا زودتر مرا با الگوهای زنانه آشنا کند. اصرار داشت روزهای بلند تابستان به کاری و هنری مشغول باشم .به همین جهت من و زری و مادرم به آرایشگاه نغمه خانم رفتیم . او یکی
از اتاقهای خانه اش را به آرایشگاه تبدیل کرده بود. مادرم ما را به نغمه خانم سپرد و قرار شد آرایشگری را چنان یاد بگیریم که دیگر نیازی به ننه بندانداز نباشد. نغمه خانم میبایست در طول تابستان هفته ای سه روز و هر روز دو ساعت تمام فنون آرایشگری را به من و زری آموزش دهد.
جلسه ی اول کارآموزی من و زری با آموزش مقدماتی آرایشگری آغاز شد اما برای من و زری که وارد یک دنیای جدید شده بودیم همه شکلها و حرفها عجیب و جذاب بود. در آرایشگاه نغمه خانم کسی بیکار نبود. شاگردهای نغمه خانم هر کدام به کاری مشغول و مشتری ها نیز هر
کدام درگیر بزک کردن خودشان بودند. بعضیها سرشان زیر رنگ بود. بعضیها در حال بند انداختن بودند. یکی مو صاف میکرد، آن یکی مو فر میکرد. خالصه هیچکس زشت از در خانه ی نغمه خانم بیرون نمی رفت. مثل شعبده بازها که یک دستمال داخل کلاه میانداختند و یک خرگوش بیرون میآوردند، آدمهایی که وارد میشدند با یک رنگ و چهره میآمدند و موقع رفتن به یک شکل دیگر از خانه ی نغمه خانم خارج میشدند، همه قشنگ و راضی بیرون میرفتند. هنوز نیم ساعت به پایان
کلاس آرایشگری مانده بود که در آرایشگاه محکم کوبیده شد؛ طوری که نغمه خانم با ترس و عصبانیت از جا پرید و درحالیکه رنگ بر چهره اش نمانده بود گفت: اوه چه خبره، مگه سر آوردین؟ مگه این خونه صاحب نداره؟
درحالی که زیر لب غرولند میکرد برای بازکردن در به بیرون رفت. در که باز شد فریاد رحیم و رحمان و محمد را شنیدم که با داد و فریاد به نغمه خانم میگفتند: حالا هنر قحطه که هنوز پا نگرفته بیاد فوت و فن بزک کردنو یاد بگیره؟
با شنیدن صدای آنها، موهای تنم سیخ شد. دویدم بیرون ببینم چه خبر است که با دیدن من با عصبانیت گفتند: کی گفته پاتو اینجا بذاری؟
خواستم بگویم با زری آمده ام اما رحیم نگذاشت حرفم تمام شود و با غیظ گفت: صاحب زری کس دیگه ایه ولی زری هم بیخود کرده اومده اینجا.
در آن لحظه فکر کردم، عجب جایی آمده ایم . مگر اینجا کجاست که اینقدر زود خبرش پیچیده و برادرهایم را تا این حد عصبانی کرده و پشت در خانه ی نغمه خانم کشانده.
در همین فکر بودم که زری محکم به بازوی من کوبید و فهمیدم دیگر وقت رفتن است. با وجود تلاش نغمه خانم چیزی یاد نگرفته؛ بار و بندیلمان را جمع کردیم و از آرایشگاه بیرون رفتیم .وای، چه می دیدم!همه ی برادرهابیرون ایستاده بودند. فقط ترکه دستشان نبود. گویی گناه بزرگی مرتکب شده بودم.
پا را که داخل خانه گذاشتیم سر و صدا بالا گرفت: بگو ببینم چند تا دختر دوازده ساله و هم سن و سال شما اونجا بود؟ کی به تو گفته بری
آرایشگری یاد بگیری؟
مادر بیچاره ام که نمیدانست با بردن من به آرایشگاه چه آشوبی در خانه راه میافتد مات و مبهوت به پسرها نگاه می کرد. بنده ی خدا که فکر میکرد با این کارا میتواند از من یک خانم تمام عیار و هنرمند بسازد با قیافه ی حق به جانب گفت: دختر باید از هر انگشتش یه هنر بباره، بالاخره باید یه چیزی یاد بگیره که به درد در و همسایهها هم بخورها
رحمان گفت: بله، ولی قبل از اینکه دستش توی صورت تو و خاله توران و همسایهها بره اول توی صورت خودش میره...
رحیم با تعجب و عصبانیت گفت: ننه چشمون روشن، یعنی می خوای جای ننه بندانداز رو بگیره؟
بالاخره بعد از کلی جروبحث به مادرم قبولاندند که مرا برای یادگیری هنری دیگر به جایی دیگر بفرستد. قرار شد۸د از فردای آن روز به خانه ی
خانم دروانسیان بروم تا از او خیاطی یاد بگیرم...🌲🌲🌲🌲
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#کتابخوانی
#من_زنده_ام
#قسمت-۱۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
🎥 فقط بذار بازم بیام امام رضا
🎙 میثم #مطیعی
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
❤️اُن..س با قرآن❤️
صفحه⬅️{ ۲۰ }
#بسیج_ریحانه_الرسول_شلمزار
#قراءت_قرآن
#دوره_اول
#برنامه_روزانه
🍃paygah_reyhane
🌸🍃
🌹دعایی که از جیب ابومهدی المهندس بیرون آورده شد:
یا مَن یَقبَلُ الیَسیرَ وَ یَعفُو عَن الكَثیر، اِقبَل مِنّى الیَسیرَ وَ اعفُو عَنى الكَثیر، اِنّكَ اَنتَ الغَفورُ الرّحیم
♦️اى خداوندى كه عمل اندك را مىپذیرى و از گناه بسیار مىگذرى، عمل نیكِ اندكم را بپذیر و گناه بسیارم را ببخش، همانا كه تو آمرزنده مهربان هستى
#انتقام_سخت🌼🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
📚یک جرعه کتاب📚
🦋نوجوانی🦋
از فردا باز هم ، من و زری هم مسیر بودیم اما با اختلاف دو تا خانه. او به آرایشگاه نغمه خانم میرفت و من کلاس خیاطی خانم دروانسیان میرفتم .
کلاس خیاطی هیجان و تازگی کلاس آرایشگری را نداشت و ساعت به ساعت یک مشتری با قیافه و اطوار عجیب و غریب وارد و خارج نمیشد.
برعکس مشتریهای نغمه خانم که همه جوان و زیبا بودند یا اگر هم زشت بودند زیبا می شدند، مشتری های خانم دروانسیان زنان میانسال و
خسته ای بودند که تحملشان در همان لحظه ی ورود سخت و ملال آور بود.
خانم دروانسیان با لهجه ی ارمنی تلاش میکرد شمرده شمرده خیاطی را به زبان فارسی به ما تفهیم کند. من و بقیه کارآموزها دور یک میز می نشستیم و هرکسی از دری سخن میگفت و بُرش می زد و می دوخت و تن پوشی
ابتدایی را ردیف میکرد و همه به به و چهچه میگفتند. این هنر هم دلپسندم نبود. حضوردر جمع بی قرارم می کرد. خانم دروانیسان که متوجه بیقراری و بیحوصلگی من شده بود بعد از کلاس مرا با بچه هایش آشنا کرد. دوتا بچه ی تمیز و اتوکشیده به ندام هنریک و هراچیک. هراچیک دختری زیبا با شکل و شمایلی سوای ما بود. با بچه هایی آشنا شدم که اسم هایی متفاوت از اسم هایی که میشناختم داشتند. ابتدا فکرمیکردم آنها خارجی هستند. هیچ وجه مشترکی به لحاظ زبانی، دینی و
فرهنگی بین ما نبود. اما تفاوت ها همیشه جذابند. تفاوت ها لزومأ باعث جدایی نیستند و گاهی باعث رشد میشوند.
ما در یک شهر زندگی میکردی اما سبک زندگی مان متفاوت بود .
فاصلهی خانه ی ما تا خانه ی دروانسیان آنقدر کم بود که من آن مسیر را
پیاده می رفتم . هراچیک با وجود فراهم بودن همه ی شرایط ، در درس ریاضی تجدید شده بود و این بهانه ی خوبی شد برای دوستی ما و فرار از کلا س مال آور خیاطی. هنریک هم از همان اول صبح با پدرش از منزل بیرون میرفت. آنها در کار نجاری استاد بودند.
حالا دیگر هر روز به عشق هراچیک به خانه آنها می رفتم و خانم با سبک و سلیقه ی خاصی از من پذیرایی می کرد. هر روز با کیک ها و شیرینیهای قشنگ و خوشمزه و میوههای چیده شده در طرفهای زیبا در ساعا ت مختلفی به سراغ ما می آمد و با نگاهی مهربان و لبخندی شیرین
میگفت:خدای من فسفر تمام کردید، به مغزتان فشار نیاورید ، لبخندی به لب های من و هراچیک هدیه میکرد.
من استادانه مفاهیم ریاضی را بدون هیچگونه فشار، بدون صرف هیچگونه انرژی اضافی از روزنه ای وارد مغز هراچیک میکردم که برایش
قابل درک باشد. هدف و شغل از شاگردی به معلمی تغییر پیدا کرده بود و این برای من بهترین فرصت بود. در ضمن هر روز باید با تکه پارچه هایی که مادرم میداد نمونه ی کار به خانه می بردم. خانم دروانسیان برای جبران تلاشی که در آموزش به هراچیک داشتم درس هر روزه ی خیاطی را سریع برایم توضیح می داد و از اینکه مغزم را تحت فشار قرار داده مر تب
عذرخواهی میکرد و برای جلوگیری از این فشار مضاعف، خودش الگوها را میکشید و روی پارچه اجرا میکرد و میدوخت و مادرم نیز مرا تشویق
میکرد که چقدر در این زمینه استعداد داشته ام. از نظر مادرم من که فقط دوخت شورت های عیالوار ی ننه دوز را بلد بودم حالادر فاصلهی کوتاهی ماشاءالله پیشرفت خوبی کرده بودم. بیچاره مادرم نمیدانست که اینها کار دست خانم دروانسیان است...
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#کتابخوانی
#من_زنده_ام
#قسمت۱۷
2829017.mp3
48.56M
⚜ دعای کمیل ⚜
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِكُ الْعِصَمَ
خدايا! بيامرز براى من آن گناهانى را كه پرده حرمتم مىدرد.
حضرت علی (علیه السّلام) :
ای کمیل هنگامی که این دعا را حفظ کنی در هر شب جمعه یا ماهی یکبار، یا سالی یکبار، یا به عمر یکبار بخوان، خواندن این دعا تو را از شر دشمنان کفایت می کند، و یاری می شوی، و روزیت می دهند، و گناهانت آمرزیده می شود .
انشاءالله ❤️حُب الحـُـسین❤️ روزی هممون. 🌸
#شب_جمعه
#دعای_کمیل
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
🍃@paygah_reyhane
🌸 🍃
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❀
#شب_جمعه_زیارتی
#فاطمیه
ايـن شـب جـمـعــه شـب اول مـــادر بـاشـد
کـربلا مجلس ختمــيست که محـشـر بـاشـد
روضه خوان: آل عـبــا ، صحـن ابـاعـبـــدالله
آدرس: قـتـلــگـــه آن شـــه بــی ســـر بـاشـد
#شب_زیارتی_ارباب
#آه_یا_اماه
📷صحن و سرای باصفای ارباب
📅شب گذشته ۱۰ دی ۱۳۹۹
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
🌹🕊بسم الله قاصم الجبارین🌹🕊
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
باسلام
وعرض تسلیت وگرامی داشت یادوخاطره شهیدسردارسپهبدحاج قاسم سلیمانی عزیز.
بمناسبت دهه بصیرت ومیثاق امت باولایت ویکمین سال شهادت سرداردلهاحوزه بسیج خواهران مسابقه مجازی ازمتن بیانیه گام دوم انقلاب ووصیت نامه سردارسلیمانی درسطح شهرستان برگزار می نمایدلذازشمادوستان دعوت می کنیم دراین مسابقه که در pdfفوق قراردارد شرکت نمایید.
سوالات راپاسخ وبه ادمین کانال ارسال نمایید.
درپایان ۳نفره قیدقرعه جوایزی اهدامیگردد.
مهلت ارسال پاسخنامه ۱۳۹۹/۱۰/۱۵می باشد.
#مسابقه
#مرد_میدان
🥀khadijehkiar
هدایت شده از خواهران حضرت خدیجه(س)کیار
مسابقه.pdf
165.1K
پیمان گروهی انتقام و انزجار سخت
از طریق لینک زیر وارد شوید ⬇️⬇️
https://www.karzar.net/shalamzar-basijis-statment
با نزدیک شدن به سالگرد شهادت شهید سپهبد سلیمانی، از طریق امضای این طومار، انزجار دائمی خود را از نظام سلطه و استکبار اعلام کنیم و خواستار انتقام سخت از قاتلین شهیدان عزیزمان باشیم
شرکت در این پویش برای عموم آزاد است و تا پانزدهم دی ماه ادامه خواهد داشت
#انتقام_و_انزجار_سخت
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار 🍃
@paygah_reyhan 🇮🇷💚
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
سلام وعرض ادب خدمت همه شما بزرگواران،امضای این طومارتا
1399/10/15
می باشد،واین امضاء برای عموم آزاد است لطف کنید،امضاء کنید ،ودر گروه هایی هم که عضو هستید،این طومار رابه اشتراک بگذارید،تا ما هم سهم کوچکی برای،گرفتن انتقام سخت از قاتلین وآمرینی که باعث شهادت سردارحاج قاسم سلیمانی شدند داشته باشیم ،ان شاء الله.
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله قاصم(قاسم) الجبارین
#انتقامسخت
#فاطمیه
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane