eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.3هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
8.8هزار ویدیو
151 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
✌️🇮🇷 ماهمان‌نسلیم‌ك‌ثابت‌ڪردیم‌ درره‌عشـق‌چه‌ها‌خواهیم‌کـرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . . .
‌ - خدایا . . در‌شهادٺ‌چہ‌لذتۍ‌اسٺ کہ‌مخلصان‌توبہ‌دنبال‌آن اشک‌شوق‌می‌ریزند🚶🏿‍♂💔:)!" ‌‌‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
حاج قاسم آخرین فردِ این تصویر بود که به جمع ملکوتی آنان پیوست. شب و عاقبتمون شهدایی🌙 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
ولۍخودمونیماحاجۍاونجایـه تیکہ‌ڪلامت‌آتیشمون‌زد؛ -نـاڪام‌اونیہ‌ڪه‌شھیدنشہ💔:).. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
💫 حاجۍمیگفت: این‌انقلاب؛آن‌قدرتلاطم‌وسختۍ داردڪھ‌یك‌روز؎شھداآرزومیڪنند زنده‌شوند‌و‌براۍدفاع‌ازاین‌انقلاب دوبار‌ه‌شھیدشوند 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
3.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینو دیدین؟🙂 حال بچه رو خریدارم..(: 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلم کسی را میخواهد تا بگوید: کمتر از سه ماه دیگر، پایان اسرائیل را اعلام میکنم..!💔 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹شهید حاج قاسم سلیمانی: وقتی خدا در ذهن بزرگ شد و ماسوای آن، همه چيز حقير و كوچك بود، او در هر شرايطی پيروز است. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌨زمستان است دیگر دل زمین به برف گرم است و دل من به تو دلتنگتیم مرد 💔❄️ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴 با اتوبوس می‌برمت تا حالت جا بیاد مرخصی داشتیم و قرار شد با بریم اصفهان . گفت : بیا با اتوبوس بریم . بهش‌گفتم : با اتوبوس؟ توی این‌گرما؟ تا این حرفم رو شنید ، گفت : گرما ؟!!! پس بسیجی ها توی گرما چی‌کار میکنن؟ من یه دفعه باهاشون از فاو اومدم شهرک هلاک شدم . پس اونا چی بگن ؟ با اتوبوس می‌برمت اصفهان تا حالت جا بیاد 📚یادگاران7 «کتاب » ، صفحه 33 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌴🌹🕊🌷🕊🌹🌴 او همیشه قبل از نماز در آینه خود را می نگریست و محاسنش را شانه می کرد این بار برای مدتی در آینه خیره شد و گفت : داداشی رفتنی شدم ، یقین دارم ساعتهای آخره ... اینو که گفت پشتم تیر کشید ، مطمئن بودم که این پیش بینی های محسن درست از آب در می آید ، بیسیم زد و گفت برید کمک عباس شعف ، اوضاعش بی ریخته . کار آنقدر سخت شده بود که در نهایت مجبور شده بود علمدار رشید خود را برای حل مشکل گردان میثم که نیروهای آن از همه سو زیر آتش شدید توپخانه قرار گرفته بودند روانة خط مقدم کند. با روشن شدن هوا ، اوضاع منطقه بسیار خطرناک تر از ساعت های اولیة حمله شد، چرا که هواپیما های دشمن بر فراز غرب کارون و سر پل تصرف شده توسط تیپ 27 محمد رسول الله به پرواز در آمده بودند و نیروهای در حال تردد را بمباران می کردند همچنان برای رهایی گردان میثم در تلاش بود که گلوله توپی در کنار او منفجر شد . یکی از نیروهای پیام تیپ 27 می گوید : «از پشت بیسیم شنیدیم عباس شعف فرمانده گردان میثم می خواهد با صحبت کند .» گفت : « سرش شلوغ است کارت را به من بگو » عباس شعف گفت : « نه ! باید مطلب را به خود حاجی منتقل کنم » همین موقع گوشی بیسیم را از گرفت . صدای شعف را شنیدم که می گفت : « حاجی ... آتیش سنگینه ... آقا ... » صدای گریه اش بلند شد و دیگر نتوانست حرف بزند، دیدم توی صورت سبزه موجی از خون دویده است . گوشی بیسیم را توی مشت خود فشرد . چشمان به اشک نشست یک نفس عمیق کشید و زیر لب گفت : « ، خوشا به سعادتت ! »‌ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa