💔
#میخوای_شهید_بشی ⁉️
شهید ثامنی یه جا از وصیتشون میگن:
"هیچی بهتر از صداقت دینی، بین دوستان نیست!"
صداقت تو گفتار، رفتار و حتی نگاه...
خیلی حَرفه...
میشه تو ماه مبارک، تمرین کنیم... اول با خدا صداقت داشته باشیم و بعد کم کم با اطرافیانمون
#شهید_مهدی_ثامنی_راد
#ماه_رمضان
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دمِ افطار، اسمتو بردم
خدا کنه اسمِ منم ببری
به یاد تواَم یا #امام_زمان
خدا کنه بارِ منم بخری..
#ماه_رمضان
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
3.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆خواب روزه دار همیشه عبادت نیست ، گاهی خیانته
🌹مجاهد شهید مدافع حرم
#حاج_محمود_شفیعی
#شهدا
#ماه_رمضان
#رمضان
#یمن
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
💔
برنامه ماه رمضان، برنامه ترقی روح است
و گرنه تحمل گرسنگی و تشنگی و بیخوابی
هیچ نتیجهای ندارد!!!
اگر آخر ماه تغییری نکنیم..!
#شهید_مرتضی_مطهری
#ماه_رمضان
#روزه
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀
#خاطرات
#ماه_رمضان
#در_جبهه_ها
#خادم_رزمندگان
ماه رمضان سال 66 بود در منطقه عملياتي غرب كشور بوديم نيروهايي كه در پادگان نبي اكرم (صلیالله) حضور داشتند در حال آماده باش براي اعزام بودند.
هوا باراني بود و تمام اطراف چادر در اثر بارش باران گل آلود بود،بطوريكه راه رفتن بسيار مشكل بود و با هر گامي گلهاي زيادتري به كفشها مي چسبيد و ما هر روز صبح وقتي از خواب بيدار مي شديم متوجه مي شديم كليه ظروف غذاي سحر شسته شده است.
اطراف چادرها تميز شده و حتي توالت صحرايي كاملا پاكيزه است.
اين موضوع همه را به تعجب وا ميداشت كه چه كسي اين كارها را انجام مي دهد! نهايتا يك شب نخوابيدم تا متوجه شوم چه كسي اين خدمت را به رزمندگان انجام مي دهد.
بعد از صرف سحر و اقامه ي نماز صبح كه همه بخواب رفتند ديدم كه روحاني گردان از خواب بيدار شد و به انجام كارهاي فوق پرداخت و اين گونه بود كه خادم بچه هاي گردان شناسايي گرديد.
وقتي متوجه شد كه موضوع لو رفته گفت: من خاك پاي رزمندگان اسلام هستم .
راوی :
#عبدالرضا_همتي
یاد باد
آن روزگاران
یاد باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊
#خاطرات
#ماه_رمضان
#در_اسارت
شربت شب قدر اردوگاه
ابتدا سه سوره عنکبوت، روم و دخان تلاوت میشد، بعد دعای افتتاح و دعای جوشن کبیر را در 2 مرحله میخواندیم. البته تمام اینها را به سرعت تلاوت میکردیم. برخی از بچهها حتی دعای جوشن را نیز که حدودا 22 صفحه است را نیز حفظ میکردند تا نیاز به مفاتیح پیدا نکنند. در زمان استراحت کوتاه بین دعای جوشن، با لیوانی شربت از بچهها پذیرایی میشد، شامل آب و کمی شکر! نماز یک روز نیز خوانده میشد و بعد از آن مناجات ابوحمزه. البته برخی 100 رکعت را نیز میخواندند.
دعاهایی مانند ابوحمزه ثمالی در طول سال نیز خوانده میشد و اکثر بچهها به آن مسلط بودند. قرآنهای ما نیز ترجمه نداشت اما با توجه به حضور روحانیون و افراد مسلط در بین اسرا، تقریباً تمام اسرا به ترجمه قرآن، تفسیر و اعراب تسلط داشتند.
بعد از دقایقی استراحت مراسم قرآن سر گرفتن را آغاز میکردیم که تقریباً تا نزدیک اذان صبح طول میکشید. در طول این برنامه، بعثیها دائماً ما را غافلگیر میکردند که با هشدار نگهبان، برنامه را بر هم میزدیم. اما گاهی که نگهبان نیز حال خوشی پیدا میکرد، آنها داخل میآمدند و از همه بیشتر آن نگهبان و ارشد آسایشگاه را توبیخ میکردند.
در احیاء شب بیست و یکم و بیست و سوم که ایام شهادت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بود، برنامه مرثیهسرایی نیز داشتیم. با اتمام برنامهها، بعد از اذان صبح سکوت مطلق در آسایشگاه حاکم میشد تا همه استراحت کنند. البته رأس ساعت 8 صبح به اجبار باید از اردوگاه خارج میشدیم!
راوی :
#آزاده_سرافراز
#علی_احمدی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#خاطرات
#ماه_رمضان
رزمندگان اسلام
دفاع مقدس
#حلوای_رمضان
تفاوت جبهه هاي جنگ ايران و عراق ، در زمينه امكانات و تسليحات، زياد بود.
اين تفاوت ها به حدي بود كه همه كارشناسان نظامي، بي هيچ ترديدي،
جبهه پيروز را نيروهاي عراقي تا دندان مسلح، مي دانستند. اما آنچه كارشناسان نظامي هميشه از آن غفلت مي كردند و در نتيجه درمقابل شكست نيروهاي عراقي، انگشت حيرت به دندان مي گزيدند، معنويت حاكم بر نيروهاي ايراني بود. به خاطر همين معنويت، كمبودهايي كه مي توانست هر سپاهي را به شكست بكشاند، در بين آنان معنا نداشت!
در جبهه ايران، مواد غذايي هم مانند تسليحات، حكم كيميا داشت!
كبود مواد غذايي در خطوط مقدم نبرد، معنويت خاصي به نيروها داده بود!
آنجا كه هر خرما ساعت ها دهان به دهان مي گذشت و هر قطره آب كه تنها باعث تر شدن لب هاي خشكيده مي شد، دست به دست مي چرخيد تا اولين نفر كه لبش را تر مي كند، كس ديگري باشد!
هنوز هم بين بازمانده هاي جنگ، حلواي ماه_مبارك رمضان در جبهه، حلاوت خاصي دارد!
حلوايي كه روغنش از ته مانده روغن غذاهاي گرفته مي شد، و شكرش از خاك قندهايي بود كه مربوط به جيره هر نفر مي شد يا سوغات از مرخصي برگشته ها بود.
آرد آن از نان خشك هايي بود كه بيشترشان كپك زده بودند.
حلواي رمضان ساده درست مي شد، ولي طعم آن به سادگي از ذهن نمي رفت .
یاد باد
آن روزگان
یاد باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا صلوات
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊
#یاد_ایام
#خاطرات
#ماه_رمضان
#در_اسارت
همه ما روزه میگرفتیم ولی عراقیها اجازه نمیدادند غذای سحری نیمه شب توزیع شود، به همین دلیل تصمیم گرفتیم صبحانه را برای افطار و ناهار را برای سحر نگه داریم. شام را هم قبل از سوت داخل باش میگرفتیم.
حالا با دو مشکل اساسی مواجه بودیم. یکی اینکه ظرف کافی برای گرفتن غذای سه وعده نداشتیم؛ دیگر اینکه نمیدانستیم غذای افطار و سحرمان را چگونه نگهداری کنیم؛ باید فکری میکردیم. در هر آسایشگاه ۵۰ نفری پنج «قصعه» (ظرف مستطیلی شکل) برای غذا داشتیم با دو سطل کوچک و یک «حبانه» که از آنها برای ذخیره آب استفاده میکردیم.
حدود ساعت ۹ صبح مسئولان غذا قصعهها را بر میداشتند و برای گرفتن آش شوربا به آشپزخانه میرفتند. وقتی بر میگشتند همه را در یک قصعه میریختند و لای پتو میپیچیدند. سر ظهر چهار قصعه دیگر را بر میداشتند و برای گرفتن ناهار به آشپزخانه میرفتند. آشپزها برای هر ۱۰ نفر یک بیل برنج در یک طرف قصعه و یک ملاقه خوروش در طرف دیگر آن میریختند. غذای ظهر را هم با هر زحمتی که بود در دو قصعه جا میدادیم و لای پتو میپیچیدیم. حالا دو قصعه داشتیم که از آن برای گرفتن شام استفاده میکردیم.
نگهداری غذا به خصوص در آن فصل گرم مشکلات بهداشتی زیادی را به همراه داشت. بعضی از بچهها با خوردن غذایی که دست کم ۱۵ ساعت در فضایی نامناسب قرار داشت به بیماری اسهال مبتلا میشدند. این بیماری عفونی برای بعضیها چنان شدید میشد که نای راه رفتن را از آنها میگرفت. این در حالی بود که ما از ساعت ۶ بعد از ظهر تا هشت صبح از رفتن به دستشویی محروم بودیم.
راوی :
#آزاده_سرافراز
#سید_محمدعلی_بصری
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی #آزادگان_سرافراز
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#شهدا
#ماه_رمضان
#شهید_مدافع_حرم
#جواد_محمدی
بعد از مراسم تشییع #شهید_مهدی_اسحاقیان
دو نفری زیر سایه دیوار گلزار #شهدای درچه نشستیم .
با شوخی به من گفت :
دعا کن در ماه رمضان #شهید نشوم و یا اگر #شهید شدم ، پیکرم را بعد از ماه رمضان بیاورند که مردم در گرما اذیت نشوند ...
صحبتش یک شوخی بود ولی درست سال بعد ، #جواد در ماه رمضان به #شهادت رسید و پیکرش جا ماند تا بعد از ماه مبارک
همینست دیگر ...
در ماه رمضان #شهید شد ...
اما طبق قراری ڪه با خدا داشت
پیڪرش بعد از ماه مبارک تفحص و تشییع شد .
#روحش_شاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
غروب #ماه_رمضان بود.ابراهیم آمد در خانه ما و بعد از سلام و احوالپرسی قابلمه ای از من گرفت . .
و بعد داخل کله پزی رفت، به دنبالش رفتم و گفتم :
ابرام جون کله پاچه برای #افطاری عجب حالی میده!!
گفت : راست میگی ولی برای من نیست. یک دست کامل کله پاچه و چند تا نان سنگک گرفت و وقتی بیرون آمد ، ایرج با موتور رسید ،ابراهیم هم سوارش شد و خداحافظی کرد.
با خودم گفتم حتما چند رفیق باهم جمع شده اند و افطاری میخورند. و از اینکه به من تعارف نکرده بود ناراحت شدم . .
فردای آن روز که ایرج را دیدم
پرسیدم : دیروز کجا رفتید؟
گفت : پشت پارک چهل تن انتهای کوچه منزل کوچکی بود که در زدیم و کله پاچه را به آنها دادیم . .
آنها ابراهیم را شناختند و خیلی تشکر کردند
خانواده ای بسیار مستحق بودند. بعد هم ابراهیم را رساندم به خانه شان ...
#شهیدابراهیمهادی🌸
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
مادر شهید:
محسن در آخرین دیداری که با او داشتیم گفت: «دوست دارم به خاطر مردم عزیزم جانم را فدای حضرت زینب (سلامالهعلیها) کنم.»
شب ۲۱ ماه مبارک رمضان سال ۹۶ محسن را دعا کردم و از خداوند متعال خواستم که آخر و عاقبت بخیر شود و به آرزویش برسد و همینطور هم شد...
#ماه_رمضان
#شهید_محسن_حججی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#روزه گرفتن در #اسارت جرم سنگینی بود بچه ها غذای ظهر را می گرفتند و در یک پلاستیک می ریختند چهار گوشه آن را جمع کرده و گره می زدند سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان میک ردند و#افطار می خوردند اگر موقع تفتیش از کسی غذا می گرفتند او را شکنجه می دادند!!
یادشهدا رو در#ماه_رمضان فراموش نکنیم
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa